به یاد دوستی گرانقدر، هوشنگ کشاورز صدر

altاکبر سیف

چنین بود که هوشنگ به عنوان انسانی مبارز و فرهیخته که در سراسر زندگی اش درد انسانیت و مردم داشت، به جمهوری، دموکراسی، لائیسیته وجدایی قطعی نهاد دولت از نهاد دین، حقوق بشر عمیقا باور داشت و با تمام وجود آرزوی توسعه جامعه ایران و استقرار دموکراسی و عدالت اجتماعی را در میهن درسر می پروراند و در این راه تلاش می ورزید.

سخت ودشوار است هضم فقدان دوست ویاری بواقع گرانقدر نظیرهوشنگ کشاورز صدر.هوشنگ،انسانی فرهیخته بود.دوستی ومحبتش عمیق بود.حرف هایش بکر وتازه بودند،همراه با رگه هایی ازطنز.سرزنده بود وشوخ طبع ونشاط خاصی به جمع یاران می بخشید.جای هوشنگ پرنشدنی است…
من هم مثل همه دوستان نزدیک هوشنگ با بیماری ای که با آن دست به گریبان بود آشنا بودم ودر جریان سیر تحول آن قرارداشتم.با این وجود،وقتی که خبر درگذشت وی رااز طریق یک دوست به صورت« کزسنگ ناله خیزد…»و« هوشنگ از میان ما رفت …» دریافت کردم،باور کردنش برایم سخت دشوار بود.
برای من هنوز هم فهم کامل این قضیه دشوار است: چرا برای ما هایی که این همه مرگ راپیرامون خویش ودر میان نزدیک ترین آدم های دور وبرمان دیده ایم،و شایدخود نیز بارها در آستانه مرگ قرار گرفته باشیم،ازمرگ یک دوست ویک عزیز تااین قدر منقلب می شویم…ما هایی که چه بسا ندانیم که چگونه شد که در کوران حوادث زنده ماندیم ونیک می دانیم که مرگ سرنوشت محتوم همگان وقانون زندگیست هچنان که تولد وزندگی،چرااین چنین درسوگ ازدست دادن یک عزیز منقلب می گردیم…
البته،تاآنجا که من فهمیده بودم،هوشنگ هم ازسالها قبل واز مدت ها پیش،در باره زندگی ومرگ وفلسفه آن ها اندیشیده بود ونگاه ورویکردی خاص به زندگی ومرگ داشت.اوضمن آنکه مرگ رابه سخره می گرفت اما عاشق زندگی بود،بدان باتمام وجود خویش عشق می ورزید وعجیب دوست داشت زندگی رابواقع زندگی کند و…
هوشنگ عمری رادر مبارزه برای آزادی وسربلندی مردم ایران سپری کرده بود.ازفعالین نهضت ملی بود .علاوه بر توسعه ،به دموکراسی وعدالت اجتماعی هم عمیقا باورداشت. پایبندی اوبه اصول اخلاقی مبارزه بر کسی پوشیده نبود.بی جهت نبود که در میان طیف گسترده ومتنوع آزادیخواهان ایران ،فارغ از تعلقات ایدئولوژیکشان،اعم از چپ تا نهضت ملی ونیرو های دین باور،از اعتبار واحترام خاصی بر خوردار بود.
هوشنگ در واقع،حامل تجربه مبارزاتی چند نسل از مبارزات مردم وکنشگران سیاسی ایران بود؛ یک پا یش درنهضت ملی ایران بودو پای دیگرش در نهضت چپ ایران.به عبارتی شاید جلوه گاه پیوندو نقطه اتصال این دو جنبش بشمار می رفت وبه نوعی سنتز آنها را نمایندگی می کرد. نمادی ازادامه کاری جنبش مبارزاتی مردم ایران بودوبه حق وحدت ویگانگی طیف گسترده آزادیخواهان ودموکرات های ایران راآرزو می کرد ودر این راه گام بر می داشت. دراین باره ودرزمینه سابقه فعالیت مبارزاتی این دوست ارجمند،البته دوستان وآشنایان قدیمی هوشنگ بیشتر نوشته ومی نویسند وانگیزه این نوشته هم وارد شدن به این مباحث،که دوستان دیگر صلاحیت بیشتری دارند ،نیست.
امامن،بنا به توصیه یک دوست، خواستم در باره آنچه که خود شاهدش بودم وباهوشنگ تجربه کرده ام ،به همان شیوه ای که ،به تصور من،اودرست می دانست،درغیاب او،وبه یاد او، نکاتی رامطرح کنم…
هوشنگ، به گمان من، قبل از هرچیز انسانی بود عمیق ،فرهیخته ،ودریگانگی باخود.واقعیت ها را همانطور که بودند می دید؛به انسان وانسانیت باور داشت ودر این زمانه وانفسا،از آن تهی نگشته بودکه هیچ بلکه سرشار از عشق ومحبت وصمیمیت بود؛تسلیم جو نمی شد وبا موج همراه نمی گشت.«فن فاصله گذاری» رانیک می دانست؛ وبا خود ومحیط خویش هم گاه به گاه،با فاصله برخورد می کرد.حرمت دیگران راپاس می داشت.حرف خود را می زد ورفتار ی که خود درست وطبیعی می دانست،پیش می گرفت.چنین بود که درجمع خو گرفتگان به «سیستم» موجود،متفاوت بود ومتفاوت عمل می کردوبه همین دلیل هم یگانه بود.راست این است که سیستمی که ما ازآن برآمده ایم،در آن زندگی کرده وبه این یا آن جنبه منفی آن شایدخو گرفته باشیم وچه بسا تا حدودی عادت کرده باشیم؛سیستمی است مبتنی برتبعیض وبی عدالتی وخودکامگی وتوسل به زور وسرکوب،که روانشناسی ورفتار های جمعی وفردی خاص خودرا نیزمی پروراند؛ نظیر قدرت طلبی ومیل به نزدیکی به صاحبان قدرت،یاخود شیفتگی ومیل به مطرح شدن ومطرح بودن و…
.آری،هوشنگ باچنین سیستمی از بیخ وبن متفاوت بود وبا آن سر ستیز داشت…
آشنایی از نزدیک من با هوشنگ، به سال های اخیر برمی گرددوشروع آن،به جریان مباحثات مربوط به پی ریزی آنچه که بعدا به جمهوری خواهان دموکرات ولائیک شاخته شد،می باشد.مصاحبت با هوشنگ،گفت وگو با وی وشنیدن حرف ها وارزیابی های او بخصوص دربرخورد با تاریخ معاصر ایران وچالش های آن، توفیق بزرگی بود برای من و آموزش های زیادی برایم درپی داشت.هوشنگ ریشه درنهضت ملی داشت و از دوره جوانی درمراوده مستقیم با فعالین قدیمی وپایه گزاران چپ مستقل ایران قرار داشت.مصاحبت با وی،برای فعالین سیاسی ای نظیر من که به خانواده چپ ایران تعلق داشته ودارندودر پی تحولات شگرف بین المللی وملی چند دهه اخیر،به منظورچاره جویی، به بازنگری وبازخوانی گذشته وازجمله تاریخ معاصر ایران در جلوه های اصلی آن روی آورده بودند،غنیمت بزرگی بود.
هوشنگ درخانواده ای فرهیخته ومبارز پرورش یافته بود؛تجربه انقلاب مشروطه وفراز وفرود های آنراازنسل قبل از خود شنیده بود؛تحولات سال های ۱۳۲۰را دیده بود؛ودرتحولات سیاسی همه سال های بعدی جامعه ایران تا به امروز، حضوری فعال داشت.از همین روی،با زیر وبم تحولات در تمامی این سال هاآشنا بود.ذهن پرسشگر وباز،روحیه گشاده ودموکراتیک ،نگاه عمیق ونکته سنج ،همگی به مباحث هوشنگ عمق وتروتازگی خاص ومنحصر بفردی،بخصوص در بازخوانی راه گذشته وچاره جویی برای آینده، می بخشید …
چنین بود که هوشنگ به عنوان انسانی مبارزوفرهیخته ،که در سراسر زندگی اش درد انسانیت ومردم داشت،به جمهوری،دموکراسی،لائیسیته وجدایی قطعی نهاد دولت ازنهاد دین،حقوق بشر عمیقاباور داشت وبا تمام وجود آرزوی توسعه جامعه ایران واستقرار دموکراسی وعدالت اجتماعی رادرمیهن درسرمی پروراندودر این راه تلاش می ورزید.

یادش گرامی باد
پاریس چهارشنبه،۲۰ فوریه ۲۰۱۳ برابر با ۲ اسفند ۱۳۹۱