تأملی در جدل سکولاریزاسیون در ایران
علی اصغر حاجسیدجوادی
آبان 1387
در مضمون آیهها… عزت و ذلت انسانها بهاراده خالق مشروط میشود، آیهها سراسر مشحون از تکلیف و وظیفه است. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوالامر منکم» وظیفه مؤمن اطاعت از خدا و از رسول و صاحبان امر است. صاحبان امر یعنی مجریان احکام و حدودی که در آیهها بهعنوان تکلیف لازمالاجرأ برای مسلمانان معین شده است؛ صاحبان امر یعنی کسانی که باید در اجرای احکام و حدود مقرر در آیهها نظارت کنند. صاحبان امر، یعنی کسانی که باید قضاوت و داوری در اختلافات بین مسلمانان را عهدهدار شوند.
در زمینه انطباق سکولاریزاسیون با فرهنگ اسلامی، به نظر راقم این سطور دو مسئله اساسی را نباید از نگاه دور داشت.
مسئله اول این است که دین اسلام دارای شناسنامه و هویت مشخص تاریخی است، چون نزدیکترین جنبش اجتماعی- سیاسی شناخته شدهی دینی به تاریخ مکتوب بشری است. جای پای ظهور و پیشرفت و گسترش و تحولات درونی آن و تحولاتی که از پیدایش آن در مرزهای خارج از حوزه تولد و نشو و نمای آن بهوجود آمده، در سینه تاریخ ثبت و ضبط شده است. اسلام را بههمین دلیل نه فقط به روایت دین، بلکه باید بهروایت تاریخی هم مطالعه کرد چون در بایگانی تاریخ دارای شناسنامهای مضبوط است که بهخوبی میتوان میزان تداخل عقلانیت دینوی آن را از ایمان دینی تشخیص داد.
مسئله دوم هویت مشخص و نشناخته شدهی تاریخی بنیانگذار و سرنوشت او است از کودکی تا دعوت او بهدین اسلام و از دعوت تا استقرار در مدینه و تشکیل سازمان مبارزه برای فتح مکه و گسترش دعوت در شبهجزیره عربستان و سرانجام پایان زندگی. سرگذشت اسلام و چگونگی تحول آن از بعثت محمد تا خلافت انتخابی جانشینان او، و از خلافت انتخابی جانشینان تا سلطنت موروثی اموی و عباسی، از سرگذشت شخص بنیانگذار اسلام جدا نیست؛ بهعبارت دیگر، فقط اسلام نزدیکترین جنبش اجتماعی- سیاسی مذهبی بهتاریخ مکتوب بشری نیست؛ بلکه با نگاهی تحلیلی بهشخصیت بنیانگذار اسلام میتوان محمدبن عبدالله را نزدیکترین انقلابی و شورشی بر علیه نظام ارزشهای جامعه خود بهتاریخ مکتوب بشری دانست.
از این زاویه نگاه به شخصیت او، چندین خصوصیت استثنائی شخصیتهای تاریخساز در او مشخص میشود. در خصوصیت اول در او شخصی را میبینیم که نسبت بهارزشهای حاکم بر جامعه خود و مناسبات اجتماعی آن شک میکند؛ در خصوصیت دوم بر علیه آن ارزشها عصیان میکند؛ در خصوصیت سوم بهتکوین ارزشهای تازه میپردازد. در خصوصیت چهارم با دعوت مردم، آنها را بهقبول ارزشهای تازه و روی گرداندن از ارزشهای سنتی خود فرامیخواند. در خصوصیت پنجم در برابر تهدید و تطمیع مخالفان با نفوذ خود تسلیم نمیشود. در خصوصیت ششم، وقتی به قصد جان او و رهائی از شر تبلیغات تودهپسند او برمیخیزند، شبانه میگریزد و بهیاری هواداران خود بساط دعوت را در یثرب یا مدینه میگستراند. در خصوصیت هفتم برای پیشبرد دعوت، مبارزه برای غلبه بر مخالفان خود را به جبهه نظامی میکشاند و خود در پیشاپیش هوا داران نهنبرد رويا روي با دشمنان قرار میگیرد. در خصوصیت هشتم، در آغاز آهنگ دعوت و لحن صدور آیهها در مکه لبریز از عطوفت و رحمت و بخشایش و وعده است، با پیشرفت دعوت و افزایش روزافزون ایمان آوردندگان و استحکام و ارتقای تدریجی منزلت و اقتدار محمد، لحن دعوت و آهنگ صدور آیهها تندتر و خشنتر میشود، در مضمون آیهها خبری از حق مؤمنین، به «تُعز و من تشاء و تذل من نشا» ختم میشود؛ عزت و ذلت انسانها بهاراده خالق مشروط میشود، اما آیهها سراسر مشحون از تکلیف و وظیفه است. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوالامر منکم» وظیفه مؤمن اطاعت از خدا و از رسول و صاحبان امر است.
صاحبان امر یعنی مجریان احکام و حدودی که در آیهها بهعنوان تکلیف لازمالاجرأ برای مسلمانان معین شده است؛ صاحبان امر یعنی کسانی که باید در اجرای احکام و حدود مقرر در آیهها نظارت کنند. صاحبان امر، یعنی کسانی که باید قضاوت و داوری در اختلافات بین مسلمانان را عهدهدار شوند. و این همه تا هنگامی که بنیانگذار دین اسلام زنده بود بهحوزه حضور و نفوذ او محدود میشد، اما نظیر هر بدعتگذار انقلابی او جانشینی برای خود تعیین نکرد، تشکیل اجتماع اصحاب نزدیک بهمحمد در سقیفه بنی ساعده برای مشورت و انتخاب کسی که عاری از عوامل قدوسیت و رسالت، جهت اداره امور مسلمین، دلیل بر وجود دو واقعیت غیرقابل انکار است؛ واقعیت اول این است که نشانی از تعیین جانشین محمد در هیچ یک از چهار منبع کتاب و حدیث و اجماع و وصیت بنیانگذار وجود ندارد. و واقعیت دوم انتخاب جانشین بر حسب مشورت و رأی مفهومی ندارد جز ادارهی حکومت در امر عمومی مسلمین یا آنچه که در احکام و حدود بهعنوان تکلیف در کتاب معین شده است.
بهعبارت دیگر در اطاعت از «اولوالامر» در کنار اطاعت از خدا و اطاعت از رسول طبق صریح آیه، مفهوم مدیریت و حکومت امر عمومی بهصراحت نهفته شده است. اسلام بهعنوان دین در حدود و احکام خود در کتاب و سپس در فقه و شریعت خود هم به تجسد آمیخته است و هم به قدسیت، تجسد در مسیحیت را پدیده «انسان- خدا»ی عیسی عرضه میکند به نیت مستحیل کردن جسمیت انسان در روحانیت خدا، اما در اسلام پدیده تجسد دنیا در دین بهصورت حدود و احکام مذکور در آیات و پدیده قدوسیت «انسان- حاکم» در اطاعت از «اولوالامر» صورت میگیرد. بنیانگذار اسلام یک نظریهپرداز ضدارزشهای موجود جامعه خود بود که بر آن شورش کرد و سپس به تبلیغ افکار خود پرداخت و در راه تحقق آن مبارزه کرد و پیروز شد. و با ایدئولوژی خود پراکندگی قدرت در ساختارهای قبیلهای را بهتمرکز قدرت در ساختار یکپارچگی و وحدت «امت» در چهارچوب «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» تبدیل کرد.
اما مواد اصلی و اولیه حکومت و قدرت در دین اسلام یا قوانین اساسی مربوط به اقتدار اولوالامر یا متولیان امور در احکام و حدودی است که در قرآن ثبت شده است. این احکام و حدود در زمینه مسائل عمومی اجتماعی- سیاسی- اقتصادی مسلمانان در محدوده حقوق انسانهاست؛ مسئله بردگی- روابط زن و مرد- مناسبات مالکیت و ملکیت: کیفیت روابط انسانها در تجاوز بهحریم مادی و معنوی یکدیگر، و مسائل مختلف دیگر که بهصورت قانون الهی و غیرقابل تغییر و در قالب تکلیف و وظیفه مسلمانان است؛ و بر این قانون یا حدود و احکام در قرآن پشتوانه مثلثی از اطاعت مطلقه ساخته شد که اگر دو ضلع آن به قدسیت و روحانیت خدا و رسول او مربوط میشود؛ اما ضلح سوم آن به اولوالامر باز میگردد که هیچگونه رابطه حیاتی و منزلت قدسی با خدا ندارد. بنابراین وجود آن قانون الهی که مستقیمأ بهروابط و مناسبات زندگی مادی و معنوی مسلمانان از سوئی و شناسائی رسمی نقش اولوالامر و وجوب اطاعت از آنها در کنار اطاعت از خدا و رسول برای نظارت و اجرای قانون الهی از سوی دیگر مربوط میشود، آئیننامهای را میطلبد که آنرا فقیه مینامند. بهعبارت دیگر اولوالامر مقامی است که با تکیه به فقه و آئیننامه و تفقه و اجتهاد خود Jurisprudence قانون الهی را نسبت بهاعمال مسلمانان و تکالیف دینی و دنیائی آنها نظارت و اجراء میکند و اطاعت از اولوالامر نظیر اطاعت از خدا در حدی است که اولوالامر نظیر خدا و رسول در نحوه نظارت و اجرای قانون در برابر مسلمانان جوابگو نیست.
اگر قبول کنیم که مقررات مربوط بهحدود و احکام در قرآن بطور مستقیم بهحق انسان و روابط مادی و معنوی او در زندگی فردی و اجتماعی مربوط میشود، باید بگوئیم که سکولاریزاسیون در درون اسلام است، اما اگر سکولاریزاسیون اسلامی را مشروط بهاطاعت مطلق از خدا و رسول و مخصوصأ اطاعت مطلق از اولوالامر یا صاحبان نظارت و اجرای این حقوق بدانیم، در این صورت باید بگوئیم که در سکولاریزاسیون اسلامی انسان مسلمان حق پرسش و اعتراض و انتقاد از اعمال ناشی از حکم و داوری اولوالامر را نسبت بهخود ندارد. زیرا در قرآن به کرات به آیاتی برمیخوریم که در قضاوت و داوری امر به عدالت و انصاف میدهد، اما در منطق کتاب در داوری استیناف وجود ندارد؛ و در صورت خطای در داوری یا اعمال غرض اولوالامر در قضاوت برای شاکی جهت احقاق حقی که زیر پا گذاشته شده است، جز روز جزا که به اعمال مسلمانان در قیامت رسیدگی میشود، مرجع دیگری در دنیا پیشبینی نشده است.
سازمان دینی مسیحیت در چارچوب کلیسا نیز با تمرکز قدرت سیاسی در الهیات هدفی جز حکومت و حاکمیت بلامعارض کلیسا بر امر عمومی جامعه مؤمنان نداشت. در واقع این بدون احکام و حدود و تکالیف منصوص و احکام و حدود، بدون وجود اولوالامر؛ و اولوالامر بدون وجود قدرت به امری خصوصی و قلبی تبدیل میشود. با روبهرو شدن با این واقعیت است که نظری طرح میکند که چیزی بهنام «خود دین اسلام» وجود دارد که در ذات خود لابد چیزی جدای از فقه و بخش حقوقی آن است! اما برخلاف این نظر، تفکیک فقه و بخش حقوقی اسلام از «خود اسلام» از این نظر مشکل است که در «خود اسلام» هسته اصلی فقه و بخش حقوقی آن با تعیین حدود و احکام و قصاص و تعزیرات و تکالیف منکرات و منهیات در کنار تکالیف عبادی کاشته شده و نهاد داوری یا امر نظارت و اجرای آن نیز بهاولوالامر بهاضافه اطاعت از آنها مقرر شده است. آنچه را که این نظر «خود اسلام» مینامد، پدیدهای بود که در هاله تقدس از رسالت بنیانگذار شروع و با مرگ او خاتمه یافت و از آن پس چنان که تاریخ گواهی میدهد، کار ادارهی امت و حکومت بر امر عمومی نظیر همه جریانهای تاریخی از رقابت و اختلاف و کشمکش و توطئه در مسئله جانشینی بنیانگذار از خلافت انتخابی شروع شد و سرانجام بهصورت تشکیل سلسله سلطنت موروثی خلفا بر مبنای حاکمیت استبداد دینی- سیاسی ادامه یافت.
خلاصه کلام: بهباور راقم این سطور با توجه بهمعیارهای انقلابات مدرن بنیانگذار اسلام را باید بهعنوان انقلابی قدرتطلب موفق در دورترین نقطهی تاریخ مکتوب بشری؛ و ولادیمیر ایلیچ لنین را بهعنوان انقلابی قدرتطلب ناموفق در نزدیکترین نقطه تاریخ مکتوب بشری تلقی کرد.
وجوه مشترک بین پیامبر الهی قرن هفتم و پیامبر زمینی قرن بیستم میلادی:
١ – معترض بهارزشهای حاکم بر جامعه قبیلهای و طبقاتی.
٢ – نظریهپردازی و مؤسس آئین مساوات.
٣ – داعی و مبلغ فعال آئین.
٤ – تهدید به مرگ و فرار و تبعید.
٥ – ادامهی مبارزه عملی.
٦ – پیروزی در مبارزه.
٧ – دستیابی بهقدرت و حکومت و تمرکز آن در الهیات امت واحد اسلامی و الهیات حزب واحد.
علی اصغر حاج سید جوادی
آبان 1387
این مقاله در شماره 140 طرحی نو، نشریه شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، منتشر شده است.