مستندي ممنوع شده درباره لابي طرفدار اسرائيل

جاسوسي  و ارعاب

اَلَن گرش

مدير نشريه اينترنتي اوريان ٢١

 

ترجمه بهروز عارفی

 

تلويزيون قطري الجزيره گزارشي تهيه کرده که از روش هاي گروه هاي فشار آمريکائي طرفدار اسرائيل پرده برمي دارد. اما، ازترس اينکه اين سازمان ها را دراختلافات عربستان با قطر از خود دور نکند، ، اين کشور پخش آن گزارش را متوقف کرد.

جيمز آنتوني کلِين فِلد، جوان بريتانيائي يهودي به رغم سر و وضع دانشجوئي اش، همه مشخصات يک جنتلمن را دارد. او از هر لحاظ پسنديده است،  تحصيلکردهء دانشگاه معتبر آکسفورد است، به شش زبان از جمله هلندي و ييديش  حرف مي زند و بدون دشواري، به رموز مناقشه هاي خاورميانه پي مي برد. او به همان سادگي که در اداره هاي وزارت امور خارجه کشورهاي غربي وارد مي شود، در انديشکده هاي مشهور نيز راه دارد. در حال حاضر، او برنامه هاي ديگري دارد. وقت خود را صرف سازمان هاي امريکائي هوادار اسرائيل مي کند. موسسه « برنامه اسرائيل»  (The Israel Project, TIP) او را استخدام کرده تا مشاطه گري چهره اسرائيل را به عهده گيرد  . او که به خاطر توانائي هايش با آغوش باز مورد استقبال قرار گرفت، به مدت پنج ماه با مسئولان درجه اول انجمن هاي مدافع بي قيد و شرط اسرائيل ، از جمله با لابي قدرتمند طرفدار اسرائيل  در آمريکا موسوم به آيپک American Israel Public Affairs Committee, AIPAC (١) ، رفت و آمد کرد. او با اين محافل معاشرت کرده، در جشن ها، کنگره ها، اجلاس و دوره هاي آموزشي ويژه اعضا شرکت کرد و با اين  و آن پيوند نزديک ايجاد مي کند. او فردي ست خونگرم، خوشرو، موثر که به راحتي اعتماد مخاطبين خود را جلب مي کند، به صورتي که با او با گشاده روئي صحبت کرده،  « زبان قالبي » وتعارفات را به کنار مي گذارند.  رازهائي که برملا ميکنند انفجار آميز است.

چگونه آن ها در کنگره نفوذ مي کنند ؟ « اعضاي کنگره کاري نمي  کنند مگراين که  بر آن ها فشار وارد شود و تنها راه براي اين کار پول است ». چگونه با فعالان طرفدار حقوق فلسطينيان در محيط هاي دانشگاهي مبارزه مي کنيد ؟ « موثرترين روش درمورد ضداسرائيلي ها، تحقيق در مورد آن هاست، سپس نتيجه را بر روي شبکه اي ناشناس پخش کرده و از طريق آگهي هاي هدف مند بر روي فيس بوک منتشر مي کنيد.»  مخاطبان کلين فلد با ساده لوحي زياد افرادي که گمان مي برند با دوستي درد دل مي کنند، اعتراف مي کنند که با کمک وزارت امور استراتژيکي اسرائيل به عمليات جاسوسي در مورد شهروندان آمريکائي دست مي زنند.

اين وزارتخانه که در سال ٢٠٠٦ تاسيس شده، زير مسئوليت مستقيم نتانياهو نخست وزير کار مي کند. يکي از مسئولان آن مي گويد: «ما حکومتي هستيم که در سرزمين  کشور بيگانه اي کار مي کند و بايد بسيار زياد محتاط باشيم».  در واقع برخي از اين فعاليت ها قابل تعقيب در دادگاه هاي آمريکائي ست.

در پايان دوره کارآموزي « توني »، اريک گالاگر، رئيس او در TIP، از خدمت او چنان رضايت دارد که پيشنهاد مي کند او را استخدام کند. «بسيار علاقمندم که براي من کار مي کردي. من به فردي نياز دارم که حس کار جمعي داشته، سخت کار، مشتاق، کنجکاو و آموزش ديده بوده و خوب حرف بزند و زياد کتاب خوانده باشد. تو همه اين حُسن ها را داري.». اما شاگرد او رد مي کند. زيرا، مي توان حدس زد که او آن کسي نيست که ادعايش را دارد، حتي اگر ديپلم ها و قابليت هايش قابل انکار نباشند. در واقع او يک نفوذي ست که تلويزيون الجزيره، متعلق به امير قطر براي تهيه گزارش مستند از لابي طرفدار اسرائيل استخدام کرده است. او بخشي از اين درد دل ها را با دوربيني مخفي فيلمبرداري کرد و با گزارش هاي افراد ديگري که با مسئوليت فيل ريس  Phil Rees (از بخش تحقيق و بررسي الجزيره) کار مي کردند،  همه خصوصيات يک بررسي چشمگير و تماشائي را دريک جا گرد آوري کردند. پخش اين گزارش از آن جهت بيشتر مورد انتظار بود، که به ويژه پخش گزارشي از لابي طرفدار اسرائيل در بريتانيا  در تلويزيون الجزيره در سال ٢٠١٧ (٢) دخالت هاي اسرائيل را در امور داخلي يک کشور خارجي و تلاش هاي آن دولت را براي سقوط وزيري نشان مي داد که اسرائيل او را مخالف خود به حساب مي آورد. اين کار موجب عذرخواهي علني سفير اسرائيل در لندن و بازگشت شتاب زده يک ديپلمات عالي مقام به تل آويو شد.

در نتيجه مي بايست در انتظار رويدادي رسانه اي بود که به يقين تکذيب هاي اهانت آميز و جدل هاي خشونت بار  را نيز به همراه خواهد داشت. اما چنين نشد: پخش مستند که قرار بود اوايل ٢٠١٨ انجام شود، بدون هيچ توضيح رسمي به مدت نامعلومي به تاخير افتاد. با انتشار مقاله هائي در مطبوعات يهودي آمريکا (٣) روشن شد که اين فيلم مستند پخش نخواهد شد. کلِيتون سويشِرومدير بخش تحقيق تلويزيون الجزيره در مقاله اي با تاسف اين خبر را تاييد کرد؛ چند روز بعد، الجزيره اعلام کرد که وي به مرخصي طولاني بدون حقوق رفته است (٤). در نبرد بي رحمانه اي که قطر از يک سو، و عربستان سعودي و امارت متحده عربي  از طرف ديگر، براي کسب نظر مساعد واشينگتن در مناقشه اي که از ژوئن ٢٠١٧ درگير شده بودند، اين مستند تحقيقاتي نيز فدا شد(٥). در اين مسير، چه پيروزي از اين بهترکه مساعدت لابي طرفدار اسرائيل که نفوذش در سياست خاورميانه اي آمريکا بر کسي پوشيده نيست ، جلب گردد ؟

قطر براي برهم زدن تناسب قوا، پخش فيلم را به « تعويق » انداخت و در مقابل از پشتيباني دور از انتظار جناح راست لابي که پيش از آن نيز در کل به راست گرايش داشت، برخوردار شد. حتي، مورتون کلاين، رئيس سازمان صهيونيستي آمريکا (ZOA)،  از نزديکان استفن بانون، مشاور پيشين دونالد ترامپ به دوحه سفر کرد و از به فراموشي سپرده شدن گزارش مستند ابراز شادماني کرد (به مقاله « قطر در جستجوي دوست » مراجعه کنيد). اين که چنين گروه هائي که چندي پيش قطر را به کمک مالي به حماس و تروريسم متهم مي کردند، يک دفعه مي پذيرند که در مقابل عدم پخش اين « تحقيق و بررسي» چنين تغيير جهت دهند، حاکي از ماهيت درد سر ساز افشاگري هاي درون اين گزارش است.

دفن نتيجه کاري که بيش از يک سال به طول انجاميده  ، در درون اين کانال تلويزيوني جنب و جوشي به پا کرد. برخي تمايل دارند که اين افشاگري ها در شن هاي روان ساخت و پاخت هاي ژئوپوليتيکي غرق نشود. به همين دليل، ما به   لطف يک دوست ساکن خليج فارس توانستيم نسخهء تقريبا کامل هر چهار قسمت (هرکدام ٥٠ دقيقه)  اين مستند را تماشا کنيم.

آن چه که با ديدن اين فيلم موجب حيرت مي شود، هيجان تب آلودي است که از چند سال پيش اين لابي دچار آن شده و دليل آن وحشت مبهمي است  که به خاطر از دست دادن نفوذ  بر آن مستولي شده است. چگونه مي توان اين نکته را توضيح داد، در حالي که پشتيباني از اسرائيل در ايالات متحده بسيار گسترده است و نمايندگان عضو هر دو حزب، جمهوري خواه و دموکرات، از هر ماجراجوئي اسرائيل بي قيد و شرط حمايت مي کنند ؟ آيا انتخاب ترامپ، اراده آمريکا را به سوي کنار گذاشتن ايفاي نقش ميانجي در مناقشه اسرائيل-اعراب سوق نداده  و يا اين که بدون کوچکترين ظاهر سازي در کنار راست گرا ترين دولت تاريخ اسرائيل قرار نگرفته است ؟ بدون ترديد چنين است ؛ ولي در اين چشم انداز ظاهرا مساعد، شبحي لابي را به دهشت انداخته است و آن کارزار « بايکوت، عدم سرمايه گذاري و مجازات » (BDS) است .

اين جنبش که از ٢٠٠٥ آغاز شده از روش هاي غيرخشونت آميز استفاده مي کند که امتحان خود را عليه آپارتايد در آفريقاي جنوبي، داده است.   جنبش فوق در دانشگاه هاي آمريکا با موفقيت روبرو شد. داويد بروگ رئيس امور راهبردي مسيحيان متحد براي اسرائيل (CUFI) و مدير اجرائي MaccabeeTask force، يکي از گروه هائي که با BDS در جنگ است، مي پرسد که واقعا بايد از اين نکته هراس داشت ؟ «اسرائيل يک “Start-up nation” است. اين کشور بيش از هر زمان در تاريخش، سرمايه گذاري خارجي دريافت مي کند. پس چرا نبايد کمي آرام تر باشيم و دريابيم که BDS چيزي نيست و انکارش کنيم ؟» او تاکيد مي کند: «من فکر نمي کنم که هدف BDS هرگز اين بوده باشد که دانشگاه ها سرمايه هاي خود را از اسرائيل بيرون بکشند. آن چه به پول مربوط مي شود، ما نگران نيستيم؛ اما اقدامات انجام شده براي حفر گودالي بين ما که اسرائيل را دوست داريم و نسل جديد نگران کننده است. دربين جوانان متولد پس از سال ٢٠٠٠ و دانشجويان، به نقطه اي مي رسيم که اکثريت بيشتر طرفدار  فلسطيني ها ست تا اسرائيليان.». ژاکوب بِيم، مدير اجرائي « Israel on Campus Coalition »، يک گروه سازماندهي که بيش از صدنفر براي مبارزه با BDS  در دانشگاه ها استخدام کرده، با دلواپسي مي گويد: «تنها نکته اي که وجه اشتراک همه نمايندگان کنگره، همه روساي جمهور، همه سفيران است ، اين واقعيت است که همه دوره دانشگاه را گذرانده اند ودر آن دوران است که انسان شکل مي گيرد». آيا آن ها فردا نيز «دوستان اسرائيل» خواهند بود؟

 بي اعتبار ساختن پيام آور

عامل ديگري به لابي هشدار مي دهد. پشتيباني از اسرائيل، همواره موجب دسته بندي بيشتر بين جمهوري خواهان و دموکرات ها شده است. مگر ، اوباما چند ماه پيش از پايان دوره رياستش، به رغم مناسبات نفرت انگيزش با نتانياهو، کمک بلاعوض ٣٨ ميليارد دلاري  به مدت ده سال را از مجلس نگذراند ؟ اما چشم انداز سياسي دگرگون مي شود وپيوستن بي قيد و شرط لابي به ترامپ موجب کاهش پايه اجتماعي وي شده و آن را بيش از بيش به حزب جمهوري خواه و مسيحيان راست اوانجليستي محدود مي کند. ديويد هازوني رئيس پيشين مجله « تاور» عضو موثر TIP در اين مستند آن را تاييد مي کند: «بايکوت فوري اسرائيل مسئله اي ايجاد نمي کند. بزرگترين مسئله، حزب دموکرات  و طرفداران برني ساندرز ، و همه ضداسرائيلياني ست که اينان به درون حزب دموکرات مي آورند. بزودي، طرفدار اسرائيل بودن اجماعي دو حزبي نخواهد بود و هر وقت که رئيس جمهور تغيير مي کند، بيم آن مي رود که سياست آمريکا در قبال اسرائيل نيز تغيير کند. اين امر خطرناکي براي اسرائيل است. در محيط دانشگاه ها نيز همين امرمطرح بوده و بر سر آن جنگ است.» اين نکته اي ست که جان مييرشايمر (يکي از دو نويسنده کتابي معروف در مورد لابي طرفدار اسرائيل در آمريکا) (٦)، که تفسيرهاي باارزشش را در گزارش مستند مي توان شنيد، تاييد مي کند. او به اين نتيجه رسيده که از اين پس، پشتيباني از اسرائيل در درون حزب جمهوري خواه بيشتر شده، در حالي که در حزب دموکرات سير نزولي داشته است و مي گويد « بين اين دو حزب، تفاوت هاي اساسي وجود دارد.»

چگونه مي توان با اين دگرگوني مقابله کرد ؟ با براه انداختن بحث و جدلي سياسي ؟  در حالي که از زمان شکست توافق هاي اسلو که در سال   ١٩٩٣  امضاء شد، اسرائيل را احزاب راست افراطي رهبري مي کنند که هر راه حل ديپلماتيک را رد مي کنند، اين کار دشوار است. آن چه که مطرح نيست، مذاکره در مورد سرنوشت فلسطيني ها، آينده شهرک هاي استعماري (کولون ها) يا  فاجعه غزه  است. پيوستن لابي به نتانياهو و ترامپ کمتر مي تواند اشتياق دانشجويان آمريکائي را برانگيزد. ماکس بلومِنتال، روزنامه نگار (در تويتي در ١٥ فوريه ٢٠١٨) تاکيد مي کند که لابي اين تاکتيک امتناع از مذاکره را در مستند الجزيره به خوبي به نمايش مي گذارد: يعني، اين که روزنامه نگاري پژوهشي را با جاسوسي مترادف مي شمرند؛ سعي دربي اعتبار کردن تلويزيون الجزيره با خلاصه کردن آن به صاحبش، قطر مي کنند؛ بر اين نکته پا فشاري مي کنند که موضوع ، «لابي يهودي» ست و نه حمايت از اسرائيل. و بدين ترتيب از هرگونه  بحث در مورد محتواي افشاگري ها و سياست اسرائيل دوري مي کنند.

مدير اجرائي کميته اضطراري براي اسرائيل (ECI)، نوآ پولاک روش اتخاذ شده عليه انتقادها  را چنين تحليل مي کند : «براي بي اعتبار کردن هر پيامي، بايد پيام آور را بي اعتبار کرد. هنگامي که از BDS صحبت مي کنيد، مجبوريد اضافه کنيد که اين گروه، مبلغ نفرت، و خشونت عليه غيرنظاميان است.يعني از تروريسم حمايت مي کند». و صدالبته، جرياني يهودستيز است. سازمان « صداي يهودي براي صلح » (JVP)  ترجيح مي دهد « صداي يهودي براي حماس» بنامد…. اما، او هنوز خوش بين است، زيرا همان طور که به «توني» توضيح مي دهد، اکثريت آمريکائيان  موافق با اسرائيل اند، در حالي که در بريتانيا «نفرت ناب را داريد. شما به پاکستاني هاي گ… اجازه داده ايد که در کشورتان سکني گزينند».

براي « بي اعتبار کردن پيام رسان »، بايد اخبار گوناگون کسب کرد. از زندگي خصوصي تا فعاليت هاي حرفه اي فرد، و نيز گرايشات سياسي او. در سال هاي اخير، لابي طرفدار اسرائيل يک شبکه جاسوسي داير کرده است. آقاي بِيم با غرور مي گويد «عمليات تحقيقاتي ما از فن آوري پيشرفته برخورداست. هنگامي که چند سال پيش، من مسئوليت گرفتم، بودجه ما چندهزار دلار بود؛ اکنون بودجه ما يک ونيم ميليون،  بي ترديد ٢ ميليون دلار است. درست نميدانم؛ مبلغ زيادي ست.» اما او و دوستانش ترجيح مي دهند «نامرئي» بمانند: «ما اين کار را به صورتي ايمن و ناشناس انجام مي دهيم؛ رمز موفقيت ما اين است.»

در بين گروه هائي  که بيش از همه موجب هراس فعالان طرفدار حقوق فلسطينيان است، گروهي به نام Canary Mission  (٧) وجود دارد که منابع مالي، اعضا و کارکردش سري است. يک روزنامه نگار نزديک به لابي، نقش آن را چنين توضيح مي دهد: «کساني که از آن نفرت دارند، کساني هستند که هدف آن قرار دارند، که از ” ليست سياه” حرف مي زنند. در اين ليست شما نام ها، دانشجويان و استادان دانشگاهي ، و سازمان هائي را مي بينيد که  گويا با تروريسم يا تروريست ها پيوند دارند و به نابودي دولت يهود فراخوان مي دهند». سايت اينترنتي اين سازمان هدف خود را چنين خلاصه مي کند: «اطمينان پيدا کنيد که راديکال هاي امروزي، فردا کارمندان شما نشوند». زندگي نامه هر قرباني رابراي داوري ديگران نصب مي کنند که بالاي آن نوشته شده:«اگر شما نژاد پرستيد، همه بايد آن را بدانند»

کلين فلد موفق شده بنيانگذار و منبع مالي آن را کشف کند. او آدام ميلستين، رئيس « شوراي امريکائي اسرائيلي»  (IAC) است  که در سال ٢٠٠٩ به جرم تقلب مالياتي به زندان محکوم شده بود، که البته مانع از ادامه فعاليت هايش از درون سلول زندان هم نشد. او فلسفه خود را به جوان مخاطب شرح مي دهد: «ابتدا، بايد در مورد آن ها تحقيق کرد[منظور فعالان طرفدار فلسطين است]. بايد فهميد برنامه و طرح آن ها چيست ؟ آيا  به يهوديان حمله مي کنند ، بخاطر اين که آسان است، زيرا محبوبيت عمومي را به همراه دارد. ما بايد چهرهء آن ها را به خاطر آن چه که هستند برملا کنيم. يعني اينکه آنها نژاد پرست و مخالف دموکراسي هستند. بايد آن ها را به گرفتن موضع دفاعي وادار سازيم.»

چندين دانشجو از مخاطراتي که تهديدشان مي کند صحبت کردند. خانم سومر عواد که در کارزار دفاع از حقوق فلسطينيان در ناکس ويل (ايالت تِنِسي) شرکت کرده، نقل مي کند چگونه به مدت دو سال هدف آزار در تويتر قرار گرفت و علاوه بر آن، «آن ها» در مورد او اطلاعات مربوط به ده سال گذشته را روي اينترنت پخش کردند: «آن ها تا بتوانند جستجو و کنکاش مي کنند. فردي با کارفرماي من تماس گرفته و با تهديد از او خواسته است که مرا از کار اخراج کند، و الا اورا به عنوان يهودستيز افشا خواهند کرد». اين شيوهء خبرچيني ممکن است به مرگ حرفه اي افراد منجر شود يا مشکلاتي را براي يک دانشجو در کاريابي پس از پايان دوره تحصيل ببار آورد. لذا، برخي از متهمان مجبور شدند «توبه نامه» اي بفرستند که در سايت Canary Mission منتشر شود (٨) تا در عوض اين کار، نام شان از فهرست سياه  حذف شود: اين پيام ها به صورت «اعتراف هاي» يک ناشناس پخش مي شوند که در آن فرد توضيح مي دهد که « فريب » خورده است. اين اعترافات به اعتراف هائي که به زور از هواداران کمونيسم در دوران مک کارتيسم در ايالات متحده در سال هاي دهه ١٩٥٠ گرفته مي شد يا  به آن چه در رژيم هاي خودکامه امروزي مي گذرد، شباهت دارد. آقاي بِيم با خوشحالي اظهار مي داشت : «اين يک جنگ رواني ست. آن ها به وحشت افتاده اند، يا دهان شان را مي بندند يا وقت شان را به جاي حمله  به اسرائيل صرف جستجو [در مورد اتهامي که به آنان وارد شده] مي کنند. اين روش بسيار موثر است». با اين حال، يکي از ديگر مخاطبان « توني» اظهار تاسف مي کند که «افترا زدن نسبت به فردي با معرفي او به عنوان يهودي ستيز ديگر همان اثر پيشين را ندارد».

اين جنگ و دعوا که بر جمع آوري اطلاعات شخصي از شهروندان امريکائي متکي است، بدون امکاناتي که وزارت اموراستراتژيکي اسرائيل در اختيار آنان قرار مي دهد، ميسر نيست. خانم سيما واکنين-جيل، رئيس کل آن موسسه در کنفرانسي در محل (IAC) اين نکته را تاييد کرد: « جمع آوري داده ها،  تجزيه و تحليل اطلاعات، بررسي سازمان هاي فعال، رد يابي مسير کمک مالي، اينها کارهائي است که فقط يک کشور، با منابعي که در اختيار دارد مي تواند به بهترين وجه انجام دهد». او مي افزايد: «اين واقعيت که دولت اسرائيل مصمم شده بازيگر کليدي باشد، بسيار پرمعني ست. زيرا ما مي توانيم قابليت هائي عرضه کنيم که سازمان هاي غيردولتي درگير در اين زمينه فاقد آن هستند.ما تنها بازيگر شبکه طرفدار اسرائيل هستيم که قادر به پرکردن اين خلاء است.(…) ما داراي بودجه کافي بوده و مي توانيم چيزهاي مختلفي عرضه کنيم». سپس، اظهارات او لحني تهديدآميز مي گيرد: «تمام کساني که ارتباطي با BDS دارند بايد دوبار فکر کنند : آيا من بايد اين اردوگاه را انتخاب کنم يا اردوگاه مقابل را ؟»

 نقض قوانين آمريکا

خانم واکنين-جيل تاييد مي کند که در اين کار جمع آوري اطلاعات: «ما FDD و ديگران را داريم که [براي ما] کار مي کنند. بنياد دفاع از دموکراسي ها (FDD) انديشکده اي نئو کان [محافظه کاران نو] است که در سال هاي اخير، در نزديکي امارات متحده عربي و اسرائيل نقش مهمي ايفا کرده است.در سال گذشته، اين بنياد در کارزار عليه قطر و الجزيره، که متهم شده بود که ابزاري در  بي ثبات کردن منطقه است، شرکت کرد. با وجود اين که به موجب قوانين امريکا، سازمان ها يا افرادي که براي دولتي خارجي کار مي کنند بايد با اعلام اين نکته در وزارت دادگستري ثبت شوند ،. آيا وزارت دادگستري FDD را که به وظيفه اش عمل نکرده، به دادگاه خواهد کشاند ؟

همان طوري که علي ابو نعمه، گرداننده سايت « انتفاضه الکترونيکي » خاطرنشان ساخت: «اگر شما اعترافات ضبط شدهء يک مسئول عالي مقام روسي يا ايراني يا حتي کانادائي را داشتيد که پذيرفته اند کشورشان با عمليات مخفي از شهروندان آمريکائي جاسوسي مي کنند  و براي اين کار از پوشش يک سازمان غير دولتي NGO استفاده مي کنند، مثل يک بمب عمل مي کرد!» . گرچه اين همکاري ها به FDD خلاصه نمي شوند و تعدادي از مخاطبان کلِين فلد مثل آقاي بِيم به شرط محرمانه ماندن آن را تاييد مي کند، ولي آنان اضافه مي کنند که موضوع «حساس» است و بهتر است زياد  آن را پخش نکرد.

اين مستند افشاگري هاي  ديگري هم دارد، مثل برملاکردن روشي که TIP در بيت المقدس، خبرنگاران امريکائي را «تحويل» گرفته،  با هدايت آن ها، موضوع را «آکبند (حاضر و آماده)» در اختيارشان مي گذارند  و آن ها کار ديگري ندارند مگر پخش اين گزارش ها در آمريکا؛ يا فشارهائي که بر رسانه ها  و خبرگزاري ها اِعمال مي شود تا روزنامه نگاران مقاله ها يا گزارش هاي خود را تغيير دهند…

گرچه چنين به نظر مي آيد که امروزه، همه چيز با اسرائيل مساعد است، اما طرفداران امريکائي آن کشور به رغم امکانات شان  عصبي هستند. از نگاه آن ها، آينده تاريک جلوه مي کند، از جمله در محافلي که قاعدتا موافق و حامي آن ها هستند. خانم واکنين-جيل تاييد مي کند که : «ما نسل يهوديان متولد بعداز سال ٢٠٠٠ را از دست داده ايم. پدران و مادران آن ها  از مشکلاتي که با فرزندان شان در دوران شام شابات دارند صحبت مي کنند. [جوان تر ها] دولت اسرائيل را به رسميت نمي شناسند و ما را به مثابه موجودي قابل تحسين  نمي نگرند.»

پاورقي ها:

 ١-

Lire Serge Halimi, « Le poids du lobby pro-israélien aux Etats-Unis », Le Monde diplomatique, août 1989.

٢-

www.aljazeera.com/investigations/th…

٣-

Cf. par exemple Richard Silverstein, « Israel lobby pressures Qatar to kill Al Jazeera documentary », Tikun Olam, 8 février 2018.

 

٤-

Clayton Swisher, « We made a documentary exposing the “Israel lobby”. Why hasn’t it run ? », The Forward, New York, 8 mars 2018.

٥- مقاله « قطر تسلیم نمی شود» لوموند دیپلماتیک مارس ٢٠١٨

https://ir.mondediplo.com/article2932.html

 ٦-

John Mearsheimer et Stephen M. Walt, Le Lobby pro-israélien et la Politique étrangère américaine, La Découverte, Paris, 2009.

 ٧-

The Forward, dont la plupart des lecteurs sont des Juifs américains, a publié une enquête sur Canary Mission et sur l’utilisation par les autorités israéliennes de ses informations pour interroger les citoyens américains « suspects » — même juifs — arrivant en Israël. Josh Nathan-Kazis, « Canary Mission’s threat grows, from US campuses to the Israeli border », The Forward, 3 août 2018.

٨-

https://canarymission.org/ex-canary

 ٩-

Lire « Propagande et désinformation à l’israélienne » I et II, Nouvelles d’Orient, Les blogs du Diplo, 13 et 26 janvier 2010.