پرسش و پاسخ ندای آزادی از فعالان سیاسی درباره‌ی فدرالیسم در ایران

داود احمدلو

ندای آزادی: آیا دولت غير متمركز همان دولت فدراتیو است؟ اگر نه تفاوت آن‌ها چيست؟

داود احمدلو: يك سيستم فدراليسم،همانطور كه از معناى كلمه بر ميايد، از يك پيمان و قراردادتشكيل ميشود كه در آن مناطق و يا بخش‌هايى از يك كشور كه ميتواند نام ايالت و يا استان را در بر داشته باشند با يكديگر هم پيمان شده و در قدرت و حاكميت يك حكومت با هم سهيم ميشوند.

به معناى ديگر، حق قدرت مدارى بين حكومت مركزى و اين بخش‌ها تقسيم ميشود و قانون اساسى نگهبان اجراى آن است، بطورى كه هيچيك از طرفين بطور يكجانبه نمى تواند اين توافق را بهم بزند و به اين ترتيب هر واحدى ميتواند در مسائل داخلى خودش بطور مستقل تصميم بگيرد.

البته نبايد فدراليسم را با شكل حكومتى اشتباه كنيم ، اين روش ميتواند در هر نوع حكومتى ، چه پادشاهى و يا جمهورى پياده شود.

اما در نظام غير متمركز، تقسيم قدرت بطور عمودى ميباشد و بيشتر به اختياراتى كه قانون اساسى به حكومتهاى محلى واگذار كرده اشاره مينمايد، كه در آن بخشى از وظايف اجرائى ونظارتى دولت مركزى به حكومت هاى محلى واگذار ميشود و هر چه قدرت حكومتهاى محلى بيشتر باشد ايجاد هماهنگى بين حكومت مركزى و محلى پيچيده تر و دشوار تر خواهد شد.

البته انواع گوناگون در سيستم عدم تمركز وجود دارد، ميتواند به روش غير متمركز ادارى باشد كه در آن اداره امور محلى بدست نماينده گانى است كه از طرف اهالى محلى انتخاب ميشوند، يا اينكه پارلمانى باشد، كه بطور خيلى واضح از شركت مردم در تصميم گيرى هاى دولتى بوسيله نمايندگانشان ميباشد، نوع ديگر آن ميتواند بصورت عدم تمركز سازمانى باشد، كه حسن روابط بين مديران رده بالا را در بهبود بخشيدن و سرعت در اجراى عمليات صحيح ادارى بكار ميگيرد.

ندای آزادی: در كشورى مانند ايران با توجه به تنوع زبانى، ملى و قومى آیا نظام فدرليسم نظام مناسبى است. اگر ارى چه نوع فدراليسمى براى كشور ما مناسبت: فدراليسم بر اساس تقسيمات جغرافيايى (استانى) و يا بر اساس زبانى- ملى/قومى؟

حال بايد ديد كه اين فدراليسم را از هر نوعش كه باشد، آيا ميتوان در كشورى مانند ايران پياده نمود؟

تا زمانيكه اين تفكر جايگاهش را در ايران بدست نياورده باشد اقدام به آن ميتواند خطر آفرين باشد، با پايين بودن سطح آگاهى و درك افراد جامعه، صحبت از فدراليسم ميتواند به اعلان يك درگيرى بين جوامع مختلف ايران تبديل شود و دمكراسى را نه تنها بخطر بيندازد بلكه  آن‌را دهه ها به عقب ببرد و با پيچيده‌گى جامعه ايرانى و پراكندگى اقوام آن و پهناورى سرزمين ايران، فدراليسم زبانى و قومى موفقيت چندانى نخواهد داشت و اقدام به اجراى آن ميتواند براى ايران فاجعه آميز باشد.

 

ندای آزادی: ساختار و محتواى نظام فدراليسم براساس تقسيمات جغرافيايى چه تفاوتى با فدراليسم بر اساس ملى/قومى دارد؟ بعنوان مثال شرط برخوردارى از حقوق شهروندى (مانند حق انتخاب کردن و انتخاب شدن) در هر كدام از ايالات، ساكن بودن هر شهروند ايرانى در آن شهر و منطقه است، يا داشتن تعلقات قومى و ملى  آن منطقه؟

ولى در يك فدراليسم قومى هر واحدى خود را ملت مينامد و نه تنها خود را واحدى از آن كشور نمى داند، بلكه به مرور زمان بسمت خود مختارى حركت ميكند تا به آن دست يابد و در اين صورت خطر تجزيه كشور هميشه پيش روى است. در مورد انتخاب كردن و يا انتخاب شدن،در هر ايالتى كه هستيم بايد با قوانين همانجا خود را تطبيق دهيم و نه در معيار زبانى و قومى.

ندای آزادی: آیا  این چند حوضه‌‌ای که نام می‌بریم بايد در اختيارات دولت مركزى فدرال باشند؟: نيروى نظامى و دفاع از مرزها؛ روابط خارجى (وزارت امور خارجه)؛ برنامه ريزى هاى کلان و بلند مدت اقتصادى؛ سياست‌هاى مالى، پولى و مالياتى؛ استخراج معادن و منابع زير زمينى؛ نظارت بر انتخابات و حسن اجراى قوانين در هر ايالت؛ دادگاه‌ها و كل سيستم قضايى.

در مورد نظارت بر انتخابات و حسن اجراى آن و همچنين دادگاه ها و سيستم قضائى ميتواند بطور مستقل در اختيارات واحد ها قرار بگيرد.