دختران خیابان انقلاب و ظهور نسل جدید کنش‌گران اجتماعی (مقاله اول)

(برگرفته از گاه‌نامه، نشریه زنان، شماره 94 – یونی 2019)

 

نوشین احمدی خراسانی

پیش از آغاز حرکت دختران- خیابان- انقلاب، شاید بسیاری از ما تصور نمی‌کردیم که نسل جدید زنان ‏بتواند در چنین ابعادی جنبش زنان‌ را به تحرک وادارد و بار دیگر گفتمان حقوق برابر زنان را در افکار ‏عمومی به شکلی گسترده مطرح سازد. ایجاد چنین موجی به این پرسش راه می‌برد که در زیر پوست ‏شهر چه اتفاقی روی داده است؟ آیا این دختران جوان همان دخترانی هستند که ما آن‌ها را حاصل ‏دوران سرکوب می‌دانستیم که با توجه به شرایط امنیتی پس از جنبش سبز، دیگر حاضر به پرداخت ‏هزینه‌ی فعالیت‌های جمعی نیستند. آیا این‌ها همان دخترها هستند که وظایف حداقلی‌شان در یک ‏انجمن یا حضور در جلسات را به خاطر هر کار کوچک فردی‌شان (مثل وقت آرایش‌گاه برای مونیکور ‏ناخن) پشت گوش می‌انداختند و با نشناختن ویژه‌گی‌های کار جمعی، فعالیت جمعی و نهادی را اغلب ‏مختل و گاه حتا به بن‌بست می‌کشاندند؟ آیا این دختران همان‌هایی هستند که فکر می‌کردیم ‏می‌خواهند بدون طی‌کردن راه طولانی و مشقت‌بار ایجاد نهادها و تقویت جامعه‌ی مدنی، خیلی راحت و ‏سریع به خواسته‌های‌شان برسند؟ آیا همان‌هایی هستند که تصور می‌کردیم «فردیت»شان چنان ‏شکل گرفته که گاه به نظر می‌رسد هر آن‌چه را نفع شخصی می‌دانند «حق زنان» تلقی می‌کنند؟ این ‏دختران آیا همان نسلی هستند که به قول شهلا شرکت: «در هجوم محرک‌های زمان خود نه انگیزه‌ی ‏نسل پیشین را دارند و نه حرف و هدفی مشترک با آن‌ها… شماری از جوانان بی‌انگیزه با پرسش‌ها و ‏خواهش‌های بی‌شمار…»؟ آیا آن‌ها همان نسلی هستند که «که هر روز ساعت‌هایی از زنده‌گی را به ‏گشت و گذار در پیام‌های سطحی می‌گذرانند اما اوراق نشریه‌ای جدید برای‌شان کسالت‌آور ‏است»؟(1)‏

گر چه می‌توان فهرست این گلایه‌ها را که معمولاً هر نسلی با نسل پس از خود دارد، به همین ترتیب ‏ادامه داد، اما ذکر همین چند مورد شاید کافی‌ باشد که ما نسل پیش‌تر، از خودمان بپرسیم چه‌طور شد ‏از این نسل جوان، حرکت نوپدید دختران خیابان انقلاب سر برآورد؟ آیا ما در موردشان اشتباه می‌کردیم، ‏یا آن‌ها پرورده شرایطی دیگرگونه‌اند و در نتیجه، انگیزه‌ها و روش‌های مبارزاتی‌شان با انگیزه‌ها و منش ‏و روش و ارزش‌های ما متفاوت است؟ ‏

ظهور نسل جدید کنش‌گران زن ‏

واقعیت این است که اگر منصفانه و عمیق‌تر بنگریم نسل جدید زنان با مختصاتی متفاوت از ما رشد ‏کرده‌ و کنش‌هایش را نیز متناسب با آن سازمان داده است. ظهور گوشی‌های هوش‌مند، شبکه‌های ‏اجتماعی را به هم‌راه اینترنت در یک موبایل کوچک دستی، در اختیار همه‌گان قرار داده و در دنیای ‏‏«جهانی شده» به طرفةالعینی او را در هر مکانی که زنده‌گی می‌کند با بقیه‌ی نقاط دنیا مرتبط می‌سازد. ‏به این ترتیب دیگر برای اظهار نظر و ارتباط و تهیه‌ی فیلم و عکس، احتیاج به کامپیوتری برای تایپ یا ‏دوربین فیلم‌برداری و عکاسی نیست زیرا همه‌ی این امکانات در جعبه‌ی بسیار کوچکی به نام موبایل ‏که همه جا می‌توان آن را با خود حمل کرد اتفاق می‌افتد. این تحول بزرگ نه تنها بر ابعاد مختلف زنده‌گی ‏نسل جدید ایرانیان تاثیری عمیق و گسترده گذاشته بل‌که ساختارهای کنش‌گری فعالان جنبش‌های ‏اجتماعی را نیز دگرگون کرده است. در واقع گوشی‌های هوش‌مند که حامل انواع اپلیکیشن‌های ‏ارتباطی‌اند، صرفن «ابزار» نیستند که مثلن کنش‌گران اجتماعی از آن‌ها برای بازتولید همان روش‌های ‏پیشین که نسل گذشته به کار می‌گرفت استفاده کنند، بل‌که این ابزارها اساسن ساختار و شیوهی ‏مبارزاتی را تحت تاثیر قرار داده است. اگر در جنبش سبز، این گوشی‌ها (که امکان فیلم‌برداری را ‏به وجود آورد) در ساختار خبررسانی و روزنامه‌نگاری تغییر ایجاد کرد و پدیده‌ی «شهروند خبرنگار» را متولد ‏کرد، اکنون با دست‌رسی همه‌گانی‌تر به این گوشی‌ها (به دلیل پایین آمدن قیمت‌شان در سال‌های اخیر)، ‏این بار مجموعه‌ی روابط و ساختارهای کنش‌گری اجتماعی را در مسیر تازه‌ای قرار داده است. چه بسا ‏به همین دلیل است که شیوه‌ها و اساسن فعالیت‌های نسل جدید نسبت به کنش‌گری ما در 20 یا30 ‏سال گذشته، آن‌قدر متحول شده که می‌توان از ظهور «نسل جدید کنش‌گران اجتماعی» خبر داد. ‏

ما متعلق به نسلی از کنش‌گران اجتماعی هستیم که فاصله‌ی فکر کردن به کنشی اجتماعی تا عملی‌ ‏و عمومی کردن‌اش، ماه‌ها و گاه سال‌ها به درازا می‌کشید، ولی برای این نسل با توجه به تحولات ‏تکنولوژیک، فاصله‌ی فکر و حرکت تا عمومی کردن‌اش، به روز و ساعت رسیده است. ما برای اجرای یک ‏حرکت اعتراضی کوچک، با تلفن و ای‌میل هم‌دیگر را خبر می‌کردیم و در خانه یا دفتر انجمن‌های‌مان، دور ‏هم «جمع» می‌شدیم تا بتوانیم آن حرکت را به صورت «هماهنگ و جمعی» پیش ببریم، ولی این نسل ‏اساسن نیازی به مکان یا انجمنی برای «جمع شدن» ندارد؛ زیرا کنش اعتراضی‌اش را به جای ‏‏«جمع‌ها»، در شبکه‌های اجتماعی شکل می‌دهد. او برای خلق یک کنش اجتماعی جمعی، «منفردن» ‏در خیابان، در محل کار، در مترو و در مسیر راه خانه‌اش به یاری گوشی هم‌راه‌اش، ایده‌ای را که در سر ‏دارد مطرح یا ایده‌ای را که هم‌شبکه‌ای‌اش مطرح کرده است، خیلی ساده با «تکرار» یا افزودن نشانه‌ای به ‏آن، «رری‌توییت» و «اشتراک گذاری» و «فوروارد» می‌کند و با ایجاد یک «هشتگ»، هماهنگ و ‏‏«جمعی»اش می‌کند، و در زنجیره‌ای از این شبکه‌ها، افکار عمومی و دولت‌مردان را تحت تاثیر قرار دهد. ‏بنابراین این نسل برای فعالیت حول ایده‌ای خاص، دیگر خودش را محتاج گذشتن از دالان طولانی ‏شکل‌دهی به یک گروه و تشکل در دنیای واقعی نمی‌بیند و به این ترتیب به لحاظ کمی کنش‌گری، ‏عمومیت بیش‌تر یافته و به نوعی «انبوه سازی» شده است. از سوی دیگر به لحاظ کیفی نیز کنش‌گری، ‏به نوعی تصویری‌تر، نمایشی‌تر، و به غایت «فردمحور» شده و «تکرار» در آن به عنصری مهم تبدیل ‏شده است.

دو دهه‌ی پیش وقتی که ما برای اعتراض به یک مورد تبعیض‌آمیز، مقاله‌ای اعتراضی یا بیانیه‌ای ‏می‌نوشتیم، برای نگارش متن آن بیانیه‌ که همه امضاءکنندگان‌اش بتوانند نظر و ایده‌ی خود را در آن ‏ببینند روزها و گاه هفته‌ها وقت می‌گذاشتیم و بعد هم روزهای متوالی برای جمع‌کردن امضا صرف ‏می‌کردیم و اگر خوش‌اقبال هم می‌بودیم و تعداد امضاها پای بیانیه زیاد می‌شد آن وقت برخی ‏روزنامه‌ها و رسانه‌های «مهم» آن‌را بازنشر می‌کردند، تازه می‌توانستیم به گوش سنگین دولت‌مردان ‏تلنگری بزنیم و آن‌ها را اندکی به پاسخ‌گویی واداریم. اما امروز مثلن صد نفر از نسل جدید کنش‌گران ‏اجتماعی، در اعتراض به معضلی اجتماعی، هر کدام با انگیزه‌های خاص خود، یک یا چند خط توییت ‏می‌کند، عکسی با دو کلمه و یا طرحی بدون کلمه در اینستاگرام‌شان می‌گذارند و در نهایت با یک ‏‏«هشتک» آن‌ها را به هم پیوند می‌دهند و بیانیه‌ای خلق می‌کنند که می‌تواند دولت‌مردان را به ‏پاسخ‌گویی بکشاند. یا هر کدام از این کنش‌گران با توییت یک پاراگراف، جنبه‌ای از موضوعی خاص را ‏بیان می‌کنند، و در انبوه این نوشتن‌ها (که هر کدام به زاویه‌ای از آن مساله می‌پردازند) در واقع، مقاله‌‏ای جمعی و اعتراضی می‌آفرینند. ‏

دور زدن واسطه‌ها ‏

گسترش شبکه‌های اجتماعی و دست‌رسی ارزان و آسان به آن، سبب شده که کنش‌گران جدید در ‏بسیاری از امور بتوانند نیازهای اجتماعی‌شان را «بی واسطه» با افکار عمومی در میان گذارند. برای ‏مثال آن‌ها برای رسیدن به خواسته‌های‌شان دیگر نیازی به «واسطه»‌هایی هم‌چون: گروه، حزب، ‏سازمان، جناح سیاسی، یا سایت و روزنامه و مجله احساس نمی‌کنند چون می‌توانند خبرها، ایده‌ها و ‏مطالبات‌شان را شخصن و بدون واسطه، در شبکه‌های اجتماعی با دیگران به اشتراک گذارند. این امر ‏سبب شده که برای این نسل همه چیز به موضوعی «فردی»، «شخصی شده» و «بی واسطه» تبدیل ‏شود. اگر ما «حقوق زنان» را به «واسطه»ی مشکلات موجود زنان و فراتر از خواسته‌ها و مشکلات صرفن ‏شخصی‌مان مطرح می‌کردیم، در کنش‌گران و فعالان نسل جدید زن، «حقوق زنان»، بی‌واسطه و ‏شخصی (با محوریت «خود») مطرح می‌شود؛ تا آن جا که گاه حتا مرز میان «منافع شخصی» یک ‏کنش‌گر زن با «حقوق زنان» کم‌رنگ می‌شود. این بی واسطه‌گی در منش جدید کنش‌گری، بسیاری از ‏مرزها را کم‌رنگ و گاه پنهان کرده است، از جمله مرز میان «مدنی و سیاسی»، «مجازی و واقعی»، ‏‏«جهانی و محلی»، «داخل و خارج کشور» و… تا آن جا که گاه می‌بینیم حکومت برای سرکوب حرکت‌‏هایی مانند دختران خیابان انقلاب و یا تجمع‌های رری‌توییت شده در بیش از هفتاد شهر در دی ماه ۱۳۹۶، ‏به راحتی آن را به «خارج» متصل می‌کند.

اما کم‌رنگ شدن مرز «مجازی و واقعی» به این معنا نیست که مبارزات نسل جدید کنش‌گران، صرفن به ‏دنیای دیجیتال و مجازی محدود است بل‌که با توجه به اثری که تکنولوژی‌های ارتباطی بر زنده‌گی ما ‏ایرانیان داشته، منش‌ها و روش‌های نوپدیدی را در میان نسل جدید کنش‌گران به وجود آورده است که از ‏محدوده‌ی فضای مجازی عبور می‌کند و بیش‌تر از هر چیز بر منش و روش و شیوه مبارزاتی آن‌ها در ‏‏«فضای واقعی» تاثیر می‌گذارد.‏

و اما اگر فعالیت‌های نسل ما عمدتن «قایم به جمع»، «با واسطه»، «نوشتاری»، «بلند مدت»، «ادامه ‏دار»، «منسجم»، «ائتلافی» و «دیربازده» بود، اما فعالیت‌های نسل جدید زنان با توجه به گسترش و ‏نفوذ تکنولوژی‌های جدید ارتباطی، عمدتن «قایم به فرد»، «بی‌واسطه»، «تصویری»، «کوتاه مدت»، «منقطع»، «پراکنده و سیال»، «شخصی»، «متکثر» و «زودبازده» است؛ نشانه‌های این منش و ‏روش‌ها را می‌توان در حرکت «دختران خیابان انقلاب» و دیگر حرکت‌های اخیر اجتماعی مشاهده کرد. ‏هر کدام از کنش‌گران این حرکت، به صورت فردی و تحت تاثیر انگیزه‌های شخصی تصمیم می‌گیرد تا ‏ایده‌ی اولیه (تصویر ویدا موحد) را «تکرار» و به نوعی در فضای شهری «ری توییت» کند، بدون آن که لزومن ‏در تصمیم‌گیری برای شکل‌گیری ایده‌ی اولیه، نقشی داشته باشد و یا دیگر کنش‌گران این حرکت را ‏بشناسد. از سوی دیگر، کنش‌گر این نسل، چون که لازم نیست برای تاثیرگذاری حرکت‌اش، قبل و ‏بعدش کار خاصی انجام دهد، یک حرکت «منقطع» و طبعن «کوتاه مدت» را به نمایش می‌گذارد و سپس ‏دنبال کار خود می رود. هم از این روست که این کنش‌گری به جای آن که مبتنی بر «افراد خاص» (یا ‏شاخص) باشد مبتنی بر کنش‌گرانی سیال، پراکنده و گم‌نام است. طرفه این که، تکرار و رری‌توییت ‏ایده‌ی اولیه، و خلق یک «تصویر» جدید که بر تن و بدن فرد سوار شده است، با هشتکی به هم پیوند زده ‏می‌شود و در عین «پراکنده‌گی»، اعتراضی «جمعی» و تاثیرگذار را به نمایش می‌گذارد. بدون آن که ‏مجبور باشد به طور فیزیکی با دوستان و هم‌فکرانش دور هم جمع شده باشد و برای چنین حرکتی، ‏تصمیم جمعی گرفته باشند.‏

گفتن ندارد که هدف این یادداشت کوتاه، ارزش‌گذاری یا نمره دادن به ویژه‌گی‌های هیچ‌یک از فعالان نسل ‏قدیم و جدید نیست بل‌که صرفن تاکید بر این واقعیت است که طی سال‌های اخیر جامعه‌ی ایران به ‏راستی شخم زده شده و تغییراتی اساسی رخ داده که به تبع آن نسل جدیدی از کنش‌گران اجتماعی ‏را با روش و منش خاص خود آفریده است. در عین حال منظور این هم نیست که دختران نسل جدید، ‏همه‌گی چنین‌اند و شیوه‌ها و منش‌های مبارزاتی پیشین دیگر هیچ کاربردی ندارد، بل‌که منظور این است ‏که روش‌های قدیمی، کم‌تر می‌تواند نسل جدید زنان را به خود جذب کند و آنان را در یک کنش ‏دسته جمعی به حرکت درآورد. از این رو است که وقتی من و امثال من که متعلق به نسل گذشته‌ایم، ‏می‌خواهیم بر طبق «عادت»مان روش‌های قدیم را پیش بگیریم ممکن است از هم‌راهی نکردن نسل ‏جدید زنان سرخورده و دچار ناامیدی شویم. ما برای فعالیتی که محورش قایم به «جمع» بود هزینه می‌پرداختیم، اما این نسل جدید برای فعالیت‌هایی که محورش «خود» و در پیوند با «خواسته‌ای فردی» ‏است اما در یک افق جمعی قرار می‌گیرد، حاضر به پرداخت هزینه است. همین است که گاهی ‏فعالیت آن‌ها به دلیل «بی‌واسطه‌گی»اش، «خودمحورانه» و گاه «خودنمایانه» جلوه می‌کند که صدالبته ‏‏«نمایشی بودن» و گاه «تصویری» بودنش به این مساله دامن می‌زند. به یاد بیاوریم که سه دهه‌ی پیش، ‏روش فعالیت‌ و کنش‌گری نسل ما نیز برای نسل پیش، کمی غریب و «خودنمایانه» بود. امروز هم شاید ‏برای نسل ما ویژه‌گی‌های این نسل، گاه غریب جلوه کند، در صورتی که به راستی بخش لاینفک از ‏ساختار کنش‌گری معاصر است.(2)‏

در واقع ما محصول شرایط زمان خود بودیم و به دلیل ساختارها و نوع ابزارهایی که در آن دوره وجود ‏داشت، کنش‌گری‌مان اساسن «با واسطه»های متعدد و متناسب با ابزارهای موجودِ آن زمان می توانست ‏به فشار اجتماعی برای تغییر تبدیل شود، یعنی هر یک از ما با واسطه‌ی گروه و انجمن (تشکیلات‌مان) ‏فعالیت می‌کردیم، گروه‌های‌مان، «واسطه»ای برای شکل دادن به ائتلاف‌ها بودند و در نهایت به ‏‏«واسطه»ی ائتلاف‌های بزرگی که شکل می‌دادیم، مطالبات زنان را به فشار اجتماعی- سیاسی بر ‏دولت‌مردان تبدیل می کردیم. به این اعتبار، دور زدن این واسطه‌ها به صورت «فردی» (با توجه به ‏ساختارهار موجود آن زمان) امکان‌پذیر نبود، که اگر هم بود تاثیرگذار نبود. ولی این نسل محصول ‏ساختارهای جدیدی است که امکان گذر از «واسطه»ها را برایش فراهم ساخته است.(3) ‏

انطباق ساختارهای جدید کنش‌گری با فضاهای امنیتی

گسترش و مشروعیت این ساختار جدید کنش‌گری، از قضا ناشی از شرایط امنیتی حاکم بر جامعه نیز ‏هست، چرا که همه‌ی هم و غم نیروهای نظامی امنیتی تا کنون سرکوب همین واسطه‌ها بوده است تا ‏بتوانند جریان کنش اجتماعی و در نهایت طرح مطالبات و روند تغییرات را متوقف سازند. اما با این ‏ساختار جدید کنش‌گری، نیروهای نظامی نمی‌دانند دقیقن کجا را هدف قرار دهند زیرا ساختارهای ‏کنش‌گری جوانان، به شدت شخصی و «قائم به فرد» و در عین حال «انبوه سازی‌شده» است و به ‏اندازه‌ی تک تک افراد جامعه ظرفیت و گسترده‌گی و تکثر دارد. بنابراین سرکوب و کنترل چنین پهنه‌ی ‏رنگارنگی، به ساده‌گی امکان‌پذیر نیست. قبلن می‌شد انجمن و گروهی را که واسطه‌ی کنش‌گری عده‌ی ‏بسیاری در جامعه است متلاشی کرد و به وسیله‌ی سرکوب آن گروه یا سازمان، بخش بزرگی از افراد ‏و کنش‌گران گرداگرد آن را زمین‌گیر کرد و به حاشیه راند ولی این بار دست‌گیری کنش‌گر اجتماعی، ‏عمدتن دست‌گیری خود آن فرد است و نه لزومن دست‌گیری یک گروه و یا حلقه و واسطه‌ای از یک شبکه‌ی ‏به هم پیوسته(4) به ویژه آن که همین ساختار جدید کنش‌گری، از آن‌جایی که مانند نسل قدیم ‏کنش‌گران، بر «اسم و رسم» آن‌ها سوار نیست و کنش‌گران‌اش موقتی و سیال و پراکنده‌اند پس می‌‏توانند «گم‌نام» بمانند؛ بنابراین در مجموع این کنش‌ها کنترل پذیری کم‌تری دارند و سرکوب‌اش را برای ‏نیروهای نظامی دشوارتر می‌کند، به ویژه آن که حداقل در داخل کشور بسیاری از فعالان با نام‌های ‏مستعار فعالیت می‌کنند.

هر چند همین «بی واسطه» بودن حرکت‌های کنش‌گران جدید اجتماعی و نیز «گم‌نامی کنش‌گران‌اش»، ‏این امکان را نیز از سوی دیگر فراهم می‌سازد که افراد و یا جریان‌های سیاسی خاص (در داخل یا خارج ‏از کشور)، معنای سیاسی خاص خود را به قامت این حرکت‌ها بپوشانند و قطبی سازی‌های رایج و ‏سنتی (مثلن «اصلاح طلبی/ انقلابی» و…) را بر آن تحمیل و در نهایت در صدد آن باشند که به نفع تفکر ‏سیاسی خود آن را خرج کنند.

از سوی دیگر در ظاهر به نظر می‌آید که ساختار حرکت‌های این کنش‌گران (و «بی واسطه‌گی»شان)، ‏به نوعی توده‌وار است و قابلیت جذب رهبران پوپولیست را دارا است. اما به رغم این ظاهر، باید متوجه ‏باشیم که این نوع کنش‌گری جدید مبتنی بر طرح خواسته‌های شخصی و قائم به فرد است و به انگیزه‌‏های فردی و متنوع تک تک کنش‌گران‌اش گره خورده است، بنابراین با ساختارهای کلاسیک حرکت‌های ‏توده‌وار (پوپولیستی) که مطالبات و شعارهای توده‌ها «با واسطه»ی رهبران کاریزماتیک و یا توسط ‏‏«مفاهیم انتزاعی و کلان روایت» (هم‌چون اسلامیت، ایرانیت و انواع مدینه‌های فاضله) شکل می‌گرفت، ‏تفاوت دارد. از این رو حرکت‌های کنش‌گران نسل جدید، احتمالن تحت تاثیر «رهبرانی» که با بهره‌گیری از ‏گم‌نامی کنش‌گران‌اش می‌خواهند سکان آن را به دست بگیرند و به سمت و سوی سیاسی مورد نظر ‏خود ره‌نمون کنند، قرار نمی‌گیرد و عملن چنین رهبری‌هایی را خنثا می‌کند.

از سوی دیگر کنش‌گر نسل جدید، واسطه‌هایی هم‌چون اصلاح‌طلبی، انقلابی‌گری، براندازی و… را نیز ‏دور می‌زند و مثلن زمانی در دوران انتخابات با انگیزه‌های کاملن شخصی -و نه لزومن به خاطر حمایت از ‏فلان فرد یا جناح سیاسی- حرکت‌های انتخاباتی به نفع خود می‌سازد و در زمانی دیگر برای طرح و ‏خواسته‌های شخصی‌اش کل نظام سیاسی را به پرسش می‌گیرد.(5)‏

به لحاظ سیاسی نیز تنوع کنش‌گران هر حرکت می‌تواند به اندازه تک تک افراد حاضر در آن، گسترده ‏باشد: از برنداز و انقلابی و اصلاح‌طلب و مشروطه‌خواه تا محافظه‌کار و ضداعتدال و حتا حامی احمدی‌‏نژادی… از این رو است که تلاش برخی کسان برای آن که مثلن حرکت دختران خیابان انقلاب یا حرکت‌های کارگران و یا اعتراضات سپرده‌گذاران مال‌باخته، و حتا مجموعه‌ی تجمع‌های اعتراضی دی ماه ۱۳۹۶ را ‏‏(که جمله‌گی‌شان نه لزومن حرکت‌های خودجوش کلاسیک -مثل شورش یا انقلاب- بل‌که حرکت‌هایی ‏حاصل این نوع کنش‌گری جدید هستند) در قالب گفتمان‌های رایج و دوقطبی «برانداز و انقلابی/ ‏اصلاحات» یا «لاییک/ اسلامی»، «این جناح/ آن جناح»، «سلطنت/ ولایت وفقیه» و… جای دهند، ‏نمی‌تواند تحلیلی واقع‌گرا از آن‌ها ارایه کند. چرا که جامعه‌ی ایران حداقل همه‌ی این انواع «واسطه‌ها» و ‏روش‌ها را طی همین چهار دهه‌ی اخیر تجربه کرده و تقریبن هیچ‌کدام آن را به تحقق مطالبات‌اش ‏نرسانده است. بنابراین به نظر می‌آید که مساله‌ی مرکزی این حرکت‌ها، انقلاب و براندازی، یا اصلاحات ‏و یا سر کار آوردن این جناج و آن جناح، یا این فرد و آن فرد، و یا اسلام و غیراسلام نیست، بل‌که نسل ‏جدید جامعه از این پس می‌خواهد پاسخی صریح و سریع در برابر مطالبات‌اش که در زنده‌گی روزمره‌اش ‏واقعن تاثیر دارد، دست یابد. ‏

سخن آخر این که حرکت‌های اخیر از جمله حرکت دختران خیابان انقلاب، از زمره‌ی حرکت‌های جامعه‌ی ‏مدنی جدید محسوب می‌شوند ولی از آن‌جا که بی واسطه عمل می‌کنند، «مرز میان کنش مدنی و ‏سیاسی» را کم‌رنگ و نسبت به حرکت‌های مدنی نسل قبل رادیکال‌تر شده‌اند. چه بسا همین عامل ‏باعث شده که این حرکت‌های عمدتن مدنی، از سوی برخی «سیاسی یا انقلابی» تعبیر شوند. ‏در هرحال پس از سرکوب گسترده‌ی جامعه‌ مدنی در سال 1388، به نظر می‌رسد که این کنش‌گری ‏جدید اجتماعی به شکل انفجاری در حال شکل دادن به جامعه‌ی مدنی نوین است. بی شک این نسل ‏جدید کنش‌گری، نقطه ضعف‌ها و محدودیت‌های خاص خودش را هم دارد. از سوی دیگر هر پدیده‌ی ‏اجتماعی که به هر دلیلی گسترش ناگهانی می‌یابد، مشکلاتی را در آغاز راه دارد که با افزایش تجربه‌ی ‏جامعه‌ی ایرانی نسبت به سازوکار ساختارهای جدید، احتمالن این مشکلات، با ایجاد راه‌کارهایی متناسب ‏به تدریج مرتفع خواهد شد.

6 مارس 2018

پانوشت‌ها:‏

‏1- شهلا شرکت، مجله زنان امروز، شماره 19، دی ماه 1395.

‏2- فراموش نمی‌کنم که برای نسل قدیم نیز نحوه‌ی «هزینه دادن» نسل ما کمی خودنمایانه می‌نمود، چرا که ‏مادران ما عادت داشتند برای کار جمعی و تشکیلاتی، از همه زنده‌گی و هستی خود، مایه بگذارند، رنج بکشند، ‏سختی‌ها را به جان بخرند، سال‌ها زندان بروند، و در این میان هیچ نامی از خود برجای نگذارند. در واقع کار ‏جمعی و تشکیلاتی آنان تا حدودی «شخصیت‌زدا و فردیت‌کُش» هم بود. ولی برای نسل ما، با توجه به آن که ‏شرایط اجتماعی تغییر کرده بود، شیوه و منش کنش‌گری نسل گذشته جذابیت چندانی نداشت، شاید ما بیش ‏از آنان فردگرا شده بودیم و هر چند مانند مادران‌مان، کار جمعی و تشکیلاتی می‌کردیم و برای‌مان واقعن ارزش ‏بود ولی حداقل، کار جمعی‌مان «شخصیت زدا و فردیت‌کش» نبود، یعنی بر پایه‌ی کار افراد بی‌نام و نشان صورت ‏نمی‌گرفت. لابد برای زنی از نسل گذشته که مثلن برای تعهد به آرمان جمعی‌اش 20 سال زندان رفته بود و بی ‏کم‌ترین نام و نشانی از خود، با سعه‌ی صدر همه‌ی 20 سال را تحمل کرده بود و یک خط هم از زندان رفتن‌اش و ‏زجرهایی که کشیده بر زبان نمی‌آورد (زیرا گفتن و نوشتن از رنج‌هایش را خودنمایی تلقی می‌کرد)، طبعن ‏شیوه و منش ما که این همه از «نام» خود بهره می‌بردیم یا مثلن در وصف چند روز زندان رفتن‌مان، آن همه ‏سر و صدا به راه می‌انداختیم و ده‌ها صفحه سیاه می‌کردیم،.. مجموعن در نظرشان بسیار خودنمایانه جلوه ‏می‌کرد که گاهی هم واقعن این سازوکار «اسم و رسم‌سازی»های ما باعث سواستفاده‌های شخصی ‏برخی افراد می‌شد. ولی واقعیت این است که آن شیوه و منش، جزو ساختار کار کنش‌گری‌مان بود.‏‎ ‎‏با همین ‏شیوه بود که ما توانستیم حاکمان را برای به زندان انداختن افراد پاسخ‌گو کنیم و حق‌مان را مطالبه کنیم. ‏بی‌شک در نوع روش و منش کنش‌گری ما هم نقاط ضعف بسیار وجود داشت، اما این مشکلات سبب نمی‌شد ‏کنش‌گری نسل ما به تمامی زیر سوال برود و یا به دوران پیش از خود بازگردیم، چون اساسن امکان نداشت و ‏شرایط تغییر کرده بود و به تبع آن، ساختارهای کنش‌گری هم دگرگون شده بود.

‏‏3- البته منظور آن نیست که این این حرکت‌ها از جمله حرکت دختران خیابان انقلاب برای آن که مثلن به تغییر ‏در قانون حجاب اجباری بیانجامد، نیاز به واسطه ندارد، اتفاقن باز هم نیروی سیاسی، افراد صاحب نفوذ و ‏شناخته شده و نماینده‌گانی در پارلمان لازم است که این حرکت را تبدیل به تغییر قانون کنند. در واقع بحث من ‏این‌جا این نیست که با وجود نسل جدید کنش‌گران که بی واسطه عمل می‌کنند، دیگر جامعه نیازی مثلن به ‏نیروهای دیگر از جمله احزاب، رسانه‌ها و نهادها ندارد. خیر اساسن چنین بحثی مطرح نیست، بل‌که بحث این ‏یادداشت، تلاش برای شناخت این پدیده‌ی نوظهور و شیوه‌ی عمل‌کردش است -همین.‏

‏4- در چند سال اخیر به وضوح می‌بینیم که عنوان‌های خبری برای فعالانی که بازداشت می‌شوند تغییر کرده ‏است مثلن عنوان «دست‌گیری‎ ‎فعال مدنی» جایش را به عناوینی هم‌چون «بازداشت فعال رسانه‌ای، یا فعال ‏حوزه‌ی مجازی» یا بازداشت «مسوول کانال تلگرامی» و امثالهم داده است. این‌ها نیز به نوبه خود می‌تواند ‏نشانه‌ای از تغییر کنش‌گری اجتماعی محسوب شود.

‏5 – برای نمونه «شاپرک شجری‌زاده» در عین حال که یکی از حامیان چهارشنبه‌های سفید ‏است و به خاطر آن بازداشت می‌شود، در عکس‌هایش دست‌بند بنفش به دست، در انتخابات ریاست جمهوری ‏شرکت و برای آن تبلیغ می‌کند.

منتشر شده در:‏

https://noushinahmadi.wordpress.com/2018/03/