پاره نگاهی به سمینار سالانه­‌ی تشکل­‌های زنان و زنان دگر- و هم‌جنس‌گرای ایرانی

 آلمان، فرانکفورت

( 14 – 16 فوریه 2020)

برگرفته از گاه‌نامه، نشریه زنان – شماره‌ی 97 مارس 2020

 

سرور صاحبی

پاره‌ای از زنده‌گی ما چرخش لحظه‌های زیبا ست. با همیم، مواظب هم هستیم. لحظه­هایی که به پایان فکر نمی­کنیم. به سوی آینده گام­های کوچک برمی­داریم. و کلن حضور خوشرنگ‌مون رو توی صفحه­ی دل‌مان بنویسیم.

جمعه 14 ماه فوریه، ساعت 10 صبح یکی از این لحظه‌ها بود. در یک روز نیمه آفتابی و نیمه ابری، 18 زن هانوفری (اقدس، پری­سیما، پروین، زهره، سرور، سیما، سیمین، سهیلا، شکیبا، شیرین، کبرا، فری، مرجان، مریم، ملیحه، منیژه، مهری و هما) در بانهوف (ایست‌گاه مرکزی قطار) هانوفر قرار گذاشته­اند که برای شرکت در سمینار سالانه‌ی «زنان دگر و هم‌جنس‌گرای ایرانی» به فرانکفورت سفر کنند. خوش‌حالی و لب‌خند در چهره‌ی همه دیده می­شد دیدن سیمین پس از سلامتی­اش همه را خوش‌حال کرد. همه هم‌دیگر را بغل کرده و می­بوسیدند و دوتا دوتا یا چندتایی به سوی سکوی قطار برای سوار شدن روان شدند. آن قدر سرگرم گفت و گو بودیم که گذشت زمان را نفهمیدیم. به محل سمینار رسیدیم پس از نام‌نویسی و گرفتن کلید اتاق­ها، به اتاق­ها رفتیم استراحت کرده و خود را برای کنفراس آماده کردیم.

موضوع سمینار امسال « راه­کارهای زنان در رویارویی با اسلامیسم» بود.

ما در دورانی هستیم که کشمکش‌ها و جنگ­های گسترده و ویران‌گر امپراتوری سرمایه‌داری مالی/ نظامی غرب و روسیه تلاش می‌کنند که آن را به جنگ مذهبی تبدیل کنند . مهم است که ما وارد دام این جنگ مذهبی نشویم. ما با فرار و مهاجرت هزاران زن و بچه­ روبه‌رو هستیم که با خطرات عمده از جمله استثمار جنسی، قاچاق و خشونت روبه‌رو هستند. فقدان سرپناه، شلوغی اردوگاه‌ها و توالت‌های عمومی با امکانات بسیار کم باعث افزایش خطر خشونت‌های جنسیتی از جمله خشونت‌های جنسی می‌شود. چرا که در هرج و مرج و نبود سیستم‌های حفاظتی، مجرمان با مصونیت می‌توانند اعمال خود را پیش ببرند. گر چه هنگامی که سواستفاده‌ای رخ می‌دهد زنان و دختران به سبب ناآگاهی، کم‌بود منابع و سیستم‌های پیشتی‌بانی درخواست کمک نمی‌کنند. هم‌چنین خانواده‌های فراریان و پناهنده‌گان تحت فشارهای شدید نیز جزو کسانی هستند که سخت­گیری­های بیش­تری برای زنان و دختران خود می­کنند و آن­ها را در اتاق زندانی کرده یا حتا خشونت به آن­ها روا می‌دارند. از سوی دیگر این زنان با ورود به این کشورها، با نژاد­پرستی و راسیسم و بی‌گانه هراسی و ستیزی نیز روبه‌رو هستند.

در این شرایط فمینیسم می­تواند نقش مهمی در مبارزه با علایق، ارزش­ های اجتماعی و فلسفی دیگرگونه در وضعیت‌های مشترک اجتماعی بازی کند، با نگاهی ژرف به شکل‌های پیچیده­ ی اعمال قدرت و سلطه‌ی مردان بر زنان که به صورت رسـمی- غیررسمـی و آشکار و پنهان هستی دارد.

اندیشه‌ی فمینیستی در پی ساختن اهداف و راه­کارهایی است که به رهایی زنان منجر شود. از این رو از نگاه من مبارزه‌ی ما تنها با اسلامیسم نیست بل­که با جامعه‌ی پدر/ مردسالار است که اسلامیسم یکی از پاره­های آن است.

برنامه آمیزه­ای بود از پنج سخن‌رانی، سه میزگرد و برنامه‌ی هنری و دیسکو.

پس از صرف شام برنامه در ساعت 19 بازگشایی سمینار با متنی از پروین ثقفی آغاز شد. او با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام در رابطه با زنان، در جمهوری اسلامی، پرسشی‌هایی را مطرح کرد که ما چه کردیم و جمهوری اسلامی چه کرد؟ و به گونه­ای به نقد کنش­های ما زنان در چهال سال گذشته پرداخت و در برابر آن مروری به کارهای جمهوری اسلامی از زمان روی کارآمدن تا امروز انداخت. جنگ و پاک‌سازی در مدارس و دانش‌گاه‌ها  ایجاد بنیادهای مفت‌خوری، حضور اسلامی‌ها در آلمان و تمام جهان، از یک سو و مبارزات زنان در رابطه با یک میلیون امضا و جنبش­های آزادی خواهانه و برابری طلب زنان، زندان و شکنجه و پرتاب شدن به پستوی خانه، فرار کردن به خارج و خارج کشوری شدن از سوی دیگر. سخن خود را چنین اغاز کرد:

«انگار همین پری­روز بود. چهارهزار سال پیش که کشتن­مان به دلیل نافرمانی به دست صاحبان­مان آزاد بود یا همین پری­روز؟ انگار هزار و چهارصد سال پیش بود که خرید و فروش­مان می­کردند. چهارهزار سال پیش یا چهل سال است که گروگان­مان گرفته­اند. در افغانستان بود که سراتا پا  پوشیده به بازار برده می­شدیم یا همین جا در آلمان در شوی انِوی؟… انگار در کوچه­های زادگاه ما بود که زنان و دختران ما را پنهان می‌کردند یا در توی مدینه بود؟ نه در همین آلمان همین بغل… ما هم تا توانستیم مقاومت کردیم و سرکشی. هم پیرمان کردند و جوانی‌های‌مان در سیاه­ چال­ها پرپر شد. بعضی­ها هم مبهوت مانده از زیر عبای بقچه‌داران دشنه‌خو گلوله سر درآوردند پشت دشمنان­شان صف کشیدند، پشت جبهه­های جنگ. آن­جا که باران موشک­ها نعمت آسمانی بود… در سراسر دنیا مدیحه سرایی کردند مدایح بی صله!… چه کارهایی کردند. صندوق‌های قرض­الحسنه، بنیاد­های مفت­خوری راه انداختند.»

در پایان گفت: «چهل سال زمان گم­گشته‌گی حقیقت، پای­مالی همه­ی قرارهای نوشته و نانوشته­ی بشری زمان مسابقه­ی بی­شرمی، انفجار واحد اندازه­گیری ابعاد و حجم زور و خشونت زمان و مکان کش آمدن عرض و طول دروغ تا بی­نهایت. بیایید زمان و مکان را با هم آب و جارو کنیم تا رهایی راه خود را بیابد.»

آن­گاه منیژه به روی صحنه آمد و پس از خوش­­آمد گویی روند برنامه­ها را اعلام کرد. پس از آن گرداننده‌گان گروه کاری در مورد درون‌مایه‌ی کارشان توضیحاتی دادند. سه گروه کاری بود ابتدا یاسمین ندیر مطرح کرد که پروژه­ای در دست دارد در رابطه با انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی در مدارس و مایل است که خاطرات و تجربه‌های فردی افراد را بشنود و ثبت کند.

الهه امانی گرداننده گروه کاری با نام «بالنده‌گی جنبش زنان درگرو یافتن راه­کارهای موثر برای هم‌گرایی، ­هم­یاری و هم­بسته‌گی می­باشد. بر شکاف­ها با حفظ تنوع نظری فایق گردیم.»

او سخن خود را این گونه شروع کرد، من، افسانه، ملیحه و نورا از آمریکا به عشق دیدار تک تک شما به آلمان می‌آییم. و حسی را که در این نشست­ها دارم هیچ جای دیگر ندارم. من داشتم فکر می‌کردم اگر در این سمنیار150 نفر زن شرکت کرده باشد و هر کدام 30 سال تجربه‌ی سیاسی، اجتماعی داشته باشد می‌شود 4500 سال. چرا ما با این مجموعه­ی نمی‌توانیم یک صدا، یک حرکت، یک عمل مشترک در سطح جهان جهان و اروپا سازمان‌دهی کنیم. چرا امسال که سال 2020 است و 25 سال از کنفراس پکن گذشته است جمهوری اسلامی یک گزارش 120صفحه‌ای، با نمودار و شرح و تفسیر ارایه داده و ما واقعیت را می‌دانیم همان وضعیتی است که پروین مطرح کرد و این جمع 150 نفری با تجربیات 40 ساله یک گزارش ساده ده صفحه‌ای هم به سازمان ملل نداده است. علتش چیست؟ و این انگیزه‌ی من در این هم­صدایی، هم­گرایی و هم­اندیشی به این معنا نیست که همه مثل هم فکر کنیم. معلومه که عقاید گوناگون داریم اما چرا نمی‌توانیم با هم دیالوگ داشته باشیم و با هم به طور موثر کار کنیم. من 12 ساله با غیر ایرانی­ها در این مساله کار کردم. برای حل تنش‌ها در دانش‌گاه این رشته را خواندم. و اگر من بتوانم این دانش و تجربه­ای که دارم با دوستانم و شما قسمت کنم شاید بتوانیم موثرتر برای زن ایرانی یک صدای به­تری باشیم. از این رو این گروه کاری را پیش‌نهاد کردم. یعنی در باره‌ی کار گروهی و حل اختلاف است و چه گونه اگر کسانی هستند که در گروهی مشکل دارند چه­گونه آن را هدایت کنیم.

موضوع گروه کاری سوم با گرداننده‌گی زینب پیغمبر‌زاده و گلرخ جهانگیری «بحث در باره­ی بازنگری نام سمینار» بود.

گلرخ مطرح کرد به سبب آن­که سال گذشته یکی از شرکت کننده‌گان در سمینار مطرح کرده بود که در این سمینار شرکت نمی­کند برای این که نام سمنیار جنیست او را در بر نمی­گیرد از این رو تصمیم گرفته شد که این گروه کاری برای تغییر نام پیش­نهاد شود. 

نوبت به سخن­رانی سرور رسید با نام « اسلامیسم و فمینیسم».

پس از معرفی سرور توسط منیژه او سخن را با شعری از خود شروع  کرد.

بر مرز شکننده‌گی

پا می­گذارم

حس می‌کنم

شناخت

با فروپاشی جهان

هم­راه شده است

سخن

معناهای کور را

تبلیغ می‌کند

و رخ‌دادها

خشونت و جنگ را

سخن‌رانی او بیش­تر روی فمینیسم متمرکز بود چون بر این باور بود که هر نوع دین و اندیشه و فلسفه‌ی مردانه ضد رهایی زن است و سازمان بنیادی سرکوب ریشه در خانواده‌ی پدرسالار و دیگر شکل­های زنده‌گی در قالب روابط هرمی و سلسله مراتبی دارد. به این معنا که تمام ادیان  و اندیشه‌های پدرسالار از جمله اسلام، سرکوب و ستم بر زنان در ابتدای کار آن­ها قرار دارد. او سپس به راه­کاره­هایی که فمینیست­ها با ریشه­ی ایرانی در جامعه‌ی آلمان علیه پدر/ مردسالاری انجام دادند سخن گفت و راه­کارهای پیش­نهادی او در رویارویی با اسلامیسم آمیزه­ای از رویارویی با اسلامیسم، سکسیسم، بنیادگرایی و راسیسم که در اندیشه پدر/ مرد سالار تبلور یافته است، بود. از نگاه او از راه زبان، هنر و ادبیات می‌توان راه کارهایی برای رویارویی با این مجموعه‌ی بالا انجام داد.

او ابتدا توضیح کوتاهی در مورد واژه‌ی اسلامیسم داد که اسلامیسم به معنای اسلام‌گرایی نیست بل­که به اسلام افراطی گفته می­شود اصطلاحی از علوم اجتماعی است که ایدیولوژی‌ها و حرکت‌های گوناگون بنیادگرایانه­ی اسلام سیاسی را در بر می­گیرد و از دهه‌ی 1970 میلادی در علوم اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است.

اسلامیست­ها تنها قرآن، سنت و زنده‌گی محمد و اصحاب‌اش را به عنوان سرمشق ارزش‌هایی برای جامعه‌ی امروز معتبر دانسته و می‌‌خواهند به دوران صدر اسلام برگردند. یکی از ویژه‌گی­های اسلامیسم تمامیت­خواهی است. و تمام اعمال، رفتار و افکارشان تمامیت‌خواه (توتالیتر) است. در نتیجه ترور و هراس افکنی از مشخصه­های حکومت آن­ها ست.

سپس اسلامیسم را از دیدگاه فمینیست­های رادیکال مورد بررسی قرار داد و گفت چه­گونه فمیسنیست­های رادیکال و رهایی طلب که خودش هم یکی از آن­ها ست به اسلامیسم نگاه می­کنند. یکی از ایدئولوژی­های نظام پدر/ مرد سالار دین‌گرایی است که اسلامیست‌ها در این کاتاگوری قرار می­گیرند. در ادامه گفت که گرایش­های گوناگون فمینیستی، آزادی­خواه و رادیکال هر روزه علیه تبعیض­های پدر/ مردسالارانه که اسلامیسم هم یکی از شکل‌های این تبعیض است، به شکل­های گونه‌گون مبارزه می­کنند. اشاره­ی کوتاهی به چهل سال مبارزات زنان در آلمان کرد. همین سمینارهای سالانه زنان، جنبش‌های مستقل زنان در شهرهای مختلف آلمان، برلین، فرانکفورت، کلن و هانوفر توسط زنان پناهنده ایرانی از سال 1981 به بعد به وجود آمد. نتیجه­اش اسناد سه جلدی از این کنش­ها ست. ما اسناد و ادبیاتی را پدید آوردیم که بیان­گر نگاه ما به این پدیده است. اسنادی که به همت و کوشش سیمین نصیری و یاری بسیاری از شما زنان جمع­آوری و به چاپ رسیده است. زنان  هانوفری  در هانوفر 25 سال پیش، همایش و  کافه بین‌المللی زنان «لاروزا» را در کارگاه بنا نهادیم. پیش از ما جنبش مستقل زنان و تشکل در هانوفر فعالیت می­کرد. پروژه یا نهاد سوآنا مرکز مشاوره برای زنانی  که با خشونت خانه‌گی، ازدواج اجباری و تعقییب حقوقی روبه‌رو هستند، به همت سیمین نصیری و یاری زنان ایرانی/ آلمانی ایجاد کردیم. تلفن اضطراری ایالت نیدرزاکسن علیه ازدواج اجباری، در برلین، لزمیگراز- هم‌جنس‌گرایان مهاجر و هم‌جنس‌گرایان سیاه پوست که پروژه‌ی علیه هم‌جنس­گرا ستیزی و نژادپرستی دفتر مشاوره زنان هم‌جنس­گرای برلین، با یاری و مسوولیت سعیده سعادت ایجاد شد. نشریه‌ی گاه‌نامه که فقط زنان در آن می‌نویسند. نیمه دیگر، نشریه‌ی بنیاد و کنش گوناگون دیگر.

در پایان مطرح کرد از راه زبان ادبیات و هنر می‌توان راه­کارهایی در برابر فلسفه­ی پدر /مرد سالار پدید آورد. خانه‌ی هستی ما زبان است که در نتیجه ابژه‌ی فلسفه است. زبان به بودن ما در جهان شکل می‌دهد. همین زبان هم‌واره جامعه‌ی پدر مرد سالار را نیز شکل داده است و به این ترتیب ابژه‌ی سیاست است و دولت و قانون پدر، مردسالار برای تحکیم قدرت خود زبان را به کار گرفته است و دست کاری می‌کند. و ما زنان می‌توانیم با بازنمایی هستی خود و به کار گرفتن این زبان این قدرت و زبان را به چالش بکشیم. و هم‌چنین اسلامیسم را.

از هنر تنانی سخن گفت که بدن زن را به زبان تبدیل می­کند. از رقص زنان شیلیایی و ترک که با رقص به مقابله با خشونت می‌پردازند. و از ویدا موحدی دختر خیابان انقلاب که تن اجراگر او تنی شد که علیه هویت‌های مسلط برخاسته بود. زبان شعر را که گسسته و به هم  پیوسته نیست را راهی دانست که می‌تواند شکسته شده و علیه زبان پدر/ مرد سالار طغیان کند. بر این باور بود که سرودن شعرهایی از تن زنانه یکی از راه­های مقابله با حجاب است و زبان تآتر و اجرا گری را یکی از راه­کار­های رویارویی با نظام پدر/ مرد سالار و اسلامیسم. چون می­تواند حرف­های نگفته­ی قرن­ها را بی گسسته‌گی، پیوسته با فرم­هاي تازه و شيوه‌های بيانی نوين بيرون بريزند. و مانند بارز آن نمایش‌نامه­ی «تک گویی واژن» ایو انسلر(Eve Ensler) . نمایش به گونه­ای رویارویی ریشه­ای با پدر/ مرد سالاری و اسلامیسم را به نمایش می­گذارد.

سخن‌رانی در ساعت 21 پس از پرسش و پاسخ به پایان رسید.

 

روز دوم  15 فوریه

با سخن­رانی منیره کاظمی با نام «رادیکالیسم راست، اسلامیسم و چالش‌های زنان ایرانی در دیاسپورا» آغاز شد.

ابتدا مهشید پگاهی منیره کاظمی را از زبان خودش این گونه معرفی کرد: «وقتی ایرج گرگین از فروغ راجع به شرح و حالش می‌پرسد، فروغ می­گوید، حرف زدن در این مورد کار بی فایده­ای است. خوب این یک واقعیتی است هر آدمی وقتی به دنیا می­­آید بالاخره یک تاریخ تولدی دارد، اهل شهر یا دهی هست، توی مدرسه­ای درس خوانده، یک مشت اتفاقات معمولی و قراردادی توی زنده‌گی­اش اتفاق افتاده… اما اگر منظور از این سوالات به کار آدم مربوط می­شود که در مورد من شعر است. حال من هم در باره‌ی شرح حال خودم می­گویم نه نویسنده­ام، نه پژوهش­گر و نه روزنامه‌نگار. اما دوری من از عزیزانم مرا واداشته به چرایی پرت شدنم به این گوشه­ی دنیا بیاندیشم… از 1985 در آلمان به سر می‌برم… و از یازده سپتامبر 2001 پرداختن به توسعه‌ی تاثیرات ضد زن، غیر انسانی و مخرب برای بشریت روزمره‌گی مرا در بر گرفته است.

او سخنش را با مشخصات مشترک رادیکالیسم راست و اسلامیسم شروع کرد و به هم­کاری­های مشترک این دو جریان پرداخت و سپس جای‌گاه ما زنان ایرانی کجا قرار گرفته و چه نقشی می­توانیم دراین میان بازی کنیم. اسلام گرایان قانون‌گرا و در آخر راه­کارها را بیان کرد.

مشخصات مشترک میان رادیکالیسم راست و اسلامیسم از منظر او: ـ هویت جمعی؛ ـ پاک­سازی؛ ـ خود را در تهدید می‌بینند؛ ـ و مبارزه دایمی علیه تهدید؛ ـ نقش قربانی بازی می‌کنند؛ ـ قبول تئوری توطئه؛ ـ مساله‌ی جنسیت.

منیره بر این نظر بود که از نگاه هر دو هویت نقش اساسی دارد و کعبه­ی آمال آن­ها گذشته است که باید برای به دست آوردن آن مبارزه کرد. همه چیز را سیاه و سفید می‌بینند، خودی/ غریبه، شیطانی/ الاهی، نژاد برتر/ و نژاد پست… هر چیزی که ایدئولوژی آن‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد باید با آن بجنگند یا مبارزه کنند. هر دو مخالف حق تعین سرنوشت زنان هستند. در مورد زنان نقش زنان را فقط مادری می‌دانند. و مخالف سقط جنین هستند. اما تفاوتی بین اسلامیست‌ها و راسیست‌ها وجود دارد این است که راسیست در جامعه‌ی لیبرالی غرب خود را در محدوده‌ی کوچکی می­بیند. اسلامیست‌ها دشمن خود را غرب و ارزش­های جهانی می­بینند. اسلامیست­ها خود را قربانی راسیسم غربی، ضدیت با «اسلام» می­دانند. و از این طریق ازیک­سو حس ترحم غربی را برمی‌انگیزند و از سوی دیگر از سوی جوانان نیرو جمع می‌کنند. راست­ها خود را قربانی سیاست­های لیبرالی دانسته و معتقدند سیاست­مداران و مردم از آن­ها در برابر اسلامیست­ها و مهاجران حمایت نمی­کنند.

در مورد جنسیت فیلمی را نشان داد که مساله­‌ی مردانه‌گی از سوی یک مرد اسلامیست نشان داده می‌شود و آن را با گفته‌های یک فرد مشهور راسیست که او هم از مردانه‌گی­ حرف می‌زند و شباهت­های نگاه آن­ها را از سویه جنسیت بیان می‌کند. منیره کاظمی براین باور است که مردم آلمان بسیار با راسیست‌های افراطی به خوبی آشنا هستند و راه مبارزه با آن­ها را نیز خوب می­دانند. و کتاب­های بسیاری در این رابطه منتشر می­شود. از این رو چون توجه به راسیست‌های افراطی در جهان زیاد است ما باید تمرکز خود را روی مبارزه با اسلامیسم بگذاریم چون ما اسلامیسم را با گوشت و پوست خود شناختیم و می‌دانیم چه گونه رفتار کنیم. از ان جا که غربی‌ها و به طور مشخص آلمانی­ها شناختی به سان ما ندارند. اگر به قوانین شرع و حجاب و مسایل و مشکلات اسلام اشاره نمی‌شود برای این است که آن­ها از راه لابی­گری امکاناتی را برای خود در سیاست فراهم می­کند تا بتوانند بدون هیج قید شرطی قوانین شرعی خود را در جامعه‌ی آلمان اجرا کنند. برای قوانین شرعی  خود. او راه‌کارهایی را که برای این مبارزه پیش­نهاد کرد، تشکیل شبکه­های ارتباطی ایرانی با هدف اطلاع رسانی، واکنشی، یعنی به وقایعی که اتفاق می­افتد واکنش نشان دهیم، با تهیه‌ی نامه­های اعتراضی، جمع­آوری امضا، و… لابی‌گری با احزاب سیاسی، چهره­های هنری و ادبی، ارتباط مستمر با رسانه­های محلی و سراسری. تشکیل گروه­های مجازی و گردآوری اعضای غیر ایرانی، با هدف در جریان قراردادن، انعکاس دادن وقایع، مقالات و تجربه‌های شخصی، جلب و حمایت از تجربه‌­های شخصی در مبارزه با اسلامیست­ها در ایران و دیاسپورا و چاپ آن­ها به زبان آلمانی و دیگر زبان­ها. تعین جایزه برای پایان­نامه­هایی که درنقد اسلامیسم نوشته­اند.

در رابطه با راه­کاری که منیره مطرح کرد این پرسش­ها به ذهنم می­رسد:

ـ مگر ما زنان یک شبکه‌ی بین‌المللی همبسته‌گی با مبارزات زنان ايران نداریم که چند زبانه است. چرا این کنش­ها را از راه این شبکه انجام نمی­دهیم. ـ زبان ارتباطی این شبکه چه زبانی خواهد بود، آلمانی؟ یا انگلیسی چون اگر بخواهیم اعضای غیر ایرانی را گرد بیاورم باید یک زبان مشترک غیر فارسی داشته باشیم. ـ نیرویی که این شبکه را اداره می­کند. چه زنانی خواهند بود. آیا به نیروی متخصص در زمینه­های مختلف نیاز ندارد؟

پس بحث و تبادل نظر و استراحت سور اسرافیل و زهره فرهانی سخن­رانی خود را با نام «زنان افغانستان در تنگ‌نای صلح و بنیاد گرایی» آغاز کردند.

مانیا مقتدر اداره کننده‌ی برنامه‌ی سور اسرافیل و زهره فرهانی را این گونه معرفی کرد که هر دو در افغانستان به دنیا آمده­اند. سور مدتی در ایران و آلمان نیز زنده‌گی کرده است و هم اکنون در برلین زنده‌گی می‌کند. او در رشته‌ی شرع و حقوق اسلامی تحصیل کرده و مدتی هم در افغانستان وکیل دادگستری بوده است. سور با مطبوعات و رسانه­های نوشتاری هم­کاری دارد تا کنون یک­کتاب شعر با نام «اسرافیل در بند» منتشر کرده است.

زهره فرهانی در شهرها و کشورهای مخنلف زنده‌گی کرده و تجربه آموخته است. دوره­ی روزنامه‌نگاری را در ایران گذرانده است و سپس به آلمان آمده و در هامبورگ زنده‌گی می‌کند. یازده سال تجربه‌ی کاری با رسانه­های چاپی و الکترونیکی دارند.

آن­ها پیش از شروع سخن‌رانی عکس­هایی از زنان افغانستانی پیش از طالبان تا سال 2001 نشان دادند که در بخش­های مختلف مشغول به کار بودند. پرستاری، راننده‌گی، دانش­جو که در کنارشان زنان با حجاب هم بودند که از نگاه زهره بیان‌گر دموکراسی در آن کشور بود. و عکس‌هایی از آیین جمشیدی و نوروز که امروز این جشن­ها را حرام می‌دانند.

سور اسرافیل با یک پرسش اساسی «چه شد زن افغانستانی به این­جا رسید؟» سخن خود را آعاز کرد. او بر این باور بود که لازم است نخست به تاریخ گذشته بپردازیم تا بتوانیم دوران حال را تحلیل کنیم. او به دمکراسی افغانستان در دهه‌ی 1340 تا اوایل 1370 شمسی اشاره کرد که زنان دراین دوران در بخش‌های مختلف اجتماعی فعال بودند. از تحصیلات آن­ها در مدارس و دانش­گاه­ها، کارکردن در ادارات، رادیو و تلویزیون و گروه­های ادبی و فرهنگی گرفته تا راننده‌گی هم­واره در جامعه نقش آفرین بودند. اما به سبت جنگ­های نیابتی، به ویژه حنگ میان آمریکا و روسیه جامعه‌ی افغانستان را به سوی نابودی کشاند. به ویژه آمریکا به تقویت نیروهای رادیکال مذهبی که در پاره‌ای از نقاط افغانستان فعال بودند، پرداخت. اسلام سیاسی گسترش پیدا کرد و اسلامی­ها که از گروه­های مختلف بودند توانستند شوروی را شکست دهند و سبب شکست دکتر نجیب شدند. اما این گروه­ها به سبب نداشتن برنامه مشخص برای ساختن جامعه­ای مستقل با هم به مقابله و جنگ پرداختند و طالبان که از حمایت پاکستان، عربستان و آمریکا برخوردار بود قدرت را به دست گرفت. قدرتش به سرعت به سبب اقتصاد سیاه، کشت و فروش مواد مخدر و قاچاق عتیقه تثبیت شد. به خاطر امنیتی که به وجود آورده بود مردم به طالبان روی آوردند. اولین کاری که کرد تغییراتی در قوانین افغانسنان در تمام زمینه­ها به ویژه زنان ایجاد کرد: ـ اجرا کردن آپارتاید جنسیتی؛ ـ اجباری شدن حجاب زنان با برقه؛ ـ راندن زنان از اجتماع و جامعه به خانه؛ ـ جدا سازی زنان از مردان؛ ـ ایجاد درهای مردانه و زنانه در خانه­ها؛ ـ اجباری شدن نماز برای کسانی که در اماکن عمومی بودند؛ ـ بسته شدن مدارس و باز شدن مکتب‌های قرآن و دینی؛ ـ احباری شدن ریش برای مردان؛ ـ فقیر شدن مردم، و افزایش فقر و بی­کاری…

زنان فربانیان اصلی این رژیم شدند و در مقابل فرزندان­شان تیرباران شدند. طی هفت سال سلطه‌ی 90 درصدی آن­ها معیارهای مذهبی آن­ها از طریق مذهب و منبر در خانواده‌ها به سبب دست‌رسی نداشتن به امکانات آموزشی در مردم نفوذ کرد. با به قدرت رسیدن حاکمان جدید با کمک و ­حمایت آمریکا این مساله مطرح شد که آمریکا و حکومت جدید باعث آزادی زنان شدند. و آزادی زنان قبل از طالبان به فراموشی سپرده شد.

نکته‌ی مهم در حال حاضر از منظر سور مذاکرات صلحی است که آمریکا و روسیه با طالبان انجام می­دهند. و این پرسش را در مقابل ما قرار می­دهد که وضعیت زنان پسا طالبان چه خواهد شد؟

او زنان افعانستان را به سه گروه تقسیم کرد:

1ـ زنان خانه دار که اکثریت زنان افغانستان را تشکیل می­دهند، نقش اجتماعی در بیرون از خانه ندارند، وابسته به شوهران­شان هستند و با شیوه­ی طالبانی با برادر و پدر شوهرشان در یک خانه زنده‌گی می­کنند. موافق این صلح هستند.

2ـ زنان کارمند، دانش­جو و تحصیل کرده شهری که در خارج از خانه کار می‌­کنند و از نظر سنی اکثرن جوان هستند یا زنانی هستند که شوهران‌شان را در جنگ از دست داده­اند. با آمدن طالبان مخالفند چون بر این باورند که طالبان خواهان تغییر قانون اساسی است و با رانده شدن به سوی خانه و ممنوع شدن تحصیل روبه‌رو خواهند بود. 

3ـ زنان عالی‌رتبه که در بدنه‌ی قدرت قرار دارند مثل نماینده‌ی مجلس و زنانی که در بخش­های مختلف حکومت و دولت کار می­کنند بنا به منافغ سیاسی خود و داشتن قدرت نگاهی به ارزش­های جنیستی زنان و تعهد جنسیتی به زن ندارند.

از این رو سور اسرافیل کنش زنان در داخل افغانستان را مهم می­داند و بر این باور است که آنان با کنش­های شبکه­ای و یاری جنبش­های زنان خارج از کشور باید به دولت افغانستان فشار بیاورند و هم‌چنین از طریق زنانی که در میز مذاکره شرکت دارند به رایزنی و چالش‌های سیاسی بپردازند. و گروه­های زنان داخل کشور با اطلاع رسانی شفاف از وضعیت زنان در افغانستان در کشورهایی که حمایت مالی می‌کنند به بسیج زنان آن کشورها برای حمایت  و فشار به حکومت افغانستان تلاش کنند.

از نگاه من نکته­ای که در بررسی سور دیده نمی­شد کنش­های زنان چه درگذشته و چه در حال و چه در داخل و چه خارج از کشور بود. چون بدون کنش زنان از پایین نمی‌توانیم انتظار تغییری را داشته باشیم. لابی‌گری در حنبش زنان نقشی به نفع زنان نخواهد داشت.

پس از ناهار قدسی برای تشکر از نرگس اسکندری که حمایت مالی برای برگزاری سمینار کرده است، دعوت کرد که بروی سن بیاید. او گفت عضو حزب سبزها و سیاست­مدار است و در شهر فرانکفورت در رییس بخش اینتگراسیون بوده است و الان به عنوان تحلیل­گر و روان‌درمان در دولت شهر فرانکفورت کار می‌کند. بیش­تر با آلمانی­ها در زمینه‌ی حقوق بشر و رفع تبعیض از اقلیت‌ها و برابری فعالیت داشته است. 

 مژده نورزاد سخن‌ران بعدی بود که به علت بیماری نتوانسته بود شرکت کند و سخن­رانی او با نام «اسلام سیاسی و حجاب» را پروین ثقفی خواند. سخن‌رانی او از سه پاره تشکیل شده بود.

پاره­ای از سخن‌رانی او به تاریخ‌چه‌ی حجاب و نیم نگاهی به حجاب اسلامی و مبارزات زنان از ابتدای انقلاب تا کنون مربوط می­شد و پاره دیگر به حجاب کودکان در کشور آلمان و چه‌گونه‌گی حمایت سازمان­های اسلامی از این امر. در مورد تعلیم و تربیت ترس در کودکان در خانواده­های مسلمان چه نقشی می­تواند بازی کند نیز سخن گفت. و پاره سوم مخالفت و اعتراضش به معلم­های با حجاب و هر­ گونه نشانه­ی مذهبی بیان کرد.

سخن او با این جمله شروع شد « ججاب ابزار پدر سالارانه است» سپس تاریخ­چه‌ی پدید آمدن حجاب را در سه هزار سال پیش از میلاد مطرح کرد که برای تفکیک زنان برده­ی تن‌فروش از زنان متشخص برده‌داران. زنان برده، طبق پاراگراف 40 قانون آسوری باید حجاب داشته باشند حتا دختران آن­ها.

از منظر مژده از آن زمان کنترل سکوالیته زن فاکتوری برای اعمال قدرت مردان شد و نگاه امروزه به حجاب ادامه­ی همان نگاه گذشته است تمام مذاهب از جمله اسلام آن را به کار می­بندند. اسلامیست‌ها سمبل و پرچم‌شان حجاب است. و در هر جا که قدرت را به دست گرفتند حجاب را اجباری کرده­اند. در این نگاه زن یک کالا و یک جنس است و صاحب او مرد است. مژده بر این نظر بود که این فرم از حجاب که در ایران وجود دارد از سوی شریعتی از پیش از انقلاب تبلیغ می­شده است. او به مبارزه‌ی زنان علیه حجاب از اسفند ماه 1357 اشاره کرد که تا به امروز ادامه دارد. از چهارشنبه‌های سفید و مبارزات کنونی زنان در جمهوری اسلامی. در ضمن اشاره کرد که حجاب از سوی حکومت‌گران جمهوری اسلامی به سان نگاه آلمانی­ها به دیوار برلین است. آن­ها بر این باور بودند که اگر دیوار فرو بریزد کل حکومت فاسدشان فرو خواهد ریخت.

آن گاه مژده وارد بحث ممنوعیت حجاب در مدارس آلمان را مطرح کرد. او گفت که کودک نمی‌تواند حجاب را اختیاری قبول کند. این اجبار و تربیت خانواده است که کودک را مجبور می­کند که حجاب داشته باشد. مثالی از اتریش زد که کودکستان­هایی از سوی اسلامیست­ها درست شده که کودکان دختر مجبورند از سن سه ساله‌گی حجاب داشته باشند. کتاب­های مخصوص به خودشان هم در این کودکستان تدریس می­شود که به گونه‌ی مثال نام یکی  از آن­ها «من زن مسلمان هستم» می­باشد. که بسیاری از مشخصه­ها رفتارهای اجتماعی دختران و زنان در این کتاب تعیین شده است. حجاب از نگاه مژده یک مساله‌ی شخصی نیست، بل­که یک سیاست است. سازمان مرکزی مسلمانان در آلمان در تشویق جنبش کودکان نقش به سزایی دارند پدر و مادرهایی که در این سازمان­ها عضو هستند از معلم­ها و مدیران مدرسه شکایت می­کنند که دختران‌شان نباید در کلاس شنا شرکت کنند. از سوی دیگر در خانواده­ دختران را می­ترسانند که اگر دستورات اسلام را رعایت نکنند چه عواقبی سختی خواهند داشت.

در پاره‌ی سوم سخنش او مخالفت و اعتراضش را در باره معلم­های با حجاب و هر­گونه نشانه­ی مذهبی بیان کرد. و خواهان مدارس خنثا بود به این معنا که تا 18 ساله‌گی نباید هیچ مذهبی تبلیغ شود. اگر ما حجاب را به سان یک امر اجباری قبول کنیم چون در قرآن نوشته شده و یک مسلمان باید از ان اطاعت کند پس باید چند هم­سری، تمکین، سنگ‌سار، مجازات اسلامی روابط نامتعارف و ازدواج کودکان و… را بپذیریم. کاری که جمهوری اسلامی هم طی 40 سال انجام داده است.

راه‌کار مژده جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش بود. از منظر او تساوی زن و مرد یک ارزش است که جوامع لائیک پس از سال­ها مبارزه به دست آورده­اند و ما هم باید در راه به دست آوردن آن تلاش کنیم. چون هیچ مذهبی برابری زن و مرد را قبول ندارد. در پایان مطرح کرد که اسلامیست­ها و راسیست­ها بر سر ستم جنسی بر زنان هیچ مخالفتی با هم ندارند.

پرسشی از نوشته‌ی مژده برای من مطرح شد این بود که در جامعه‌ی آلمان که جامعه­ای سکولار است چه گونه می‌شود با حجاب خانواده­های مسلمان به مقابله پرداخت؟

 

از ساعت 16 تا 18 سه گروه کاری تشکیل شد.

پس صرف شام . موزیک با شرکت آزاده بهرامی و ناتالیا کارمازین آغاز شد.

آزاده بهرامی چهار سال است که ماینز  (Mainz) زنده‌گی می­کند. در ایران از گروه­های موسیقی زیرزمینی بوده است. از سن کم شروع به یادگیری سازهای ایرانی به سان سه­تار، سنتور و دف و بعدها آواز کرد. از سال 2013 تا 2015 آواز خوانی می­کرد. در شهر ماینز دو سال رهبری کر پناهنده‌گان را داشته است. و اکنون در حال کار در موسیقی ترکیبی از جاز و  راک با موسیقی ایرانی است. ناتالیا کارمازین نوازنده پیانو آزاده را هم­راهی می‌کرد. او در اوکراین از هفت ساله‌گی به یادگیری پیانو و موسیقی کلاسیک پرداخته است و در همین رشته در دانش‌گاه اوکراین درس خوانده است. از سال 2002 به آلمان و شهر فرانکفورت آمده و بورسی را از دانش‌گاه فرانکفورت در رابطه با موزیک جاز گرفته است و با گروه­های موزیک در فرانکفورت هم­کاری می­کند. آزاده یک اپرت به زبان ایتالیایی خواند و سپس آهنگی به زبان انگلیسی و چند آهنگ که خودش شعر و آهنگ­ها را ساخته بود به فارسی و آهنگ «بارون بارونه» ویگن را هم با تحریری جدید و «گنجشکک اشی‌مشی» را با هم­راهی شرکت­کننده‌گان خواند.

در پایان شب شنبه طبق روال هر ساله دیسکوی زنان شروع شد. و تا پاسی از شب ادامه داشت.

 

روز یک­شنبه 16 فوریه

حدود ساعت 10:30دقیقه ، نیلوفر بیضایی در باره‌ی «تآتر فمینیستی در تقابل با اسلامیسم» سخن­رانی کرد. قدسی حجازی از دو تآتر او را که یکی در فرانکفورت و دیگری در برلین به روی صحنه می­رفت معرفی کرد. یکی «گم­شده‌گان»  در فرانکفورت و  «اگر عشق گناه است» در برلین. سپس او را این گونه معرفی کرد: نیلوفر بیضایی در ۱۳۴۵ برابر ۱۵ ژانویه ۱۹۶۷به دنیا آمد. او  نمایش‌نامه‌نویس و کارگردان تآتر است. نیلوفر در سن 18 ساله‌گی ناچار به ترک ایران شد و از سال ۱۹۸۵ در آلمان و در تبعید به سر می‌برد  او پس از پایان تحصیل در رشته‌های ادبیات آلمانی، تآتر-سینما و تلویزیون و تعلیم و تربیت از دانش‌گاه فرانکفورت در سال 1994 گروه تآتر دریچه را پایه‌گذاری کرد و به نمایش‌نامه نویسی و کارگردانی تآتر پرداخت.

نیلوفر علاوه بر کارگردانی طراحی صحنه، لباس و نور نمایش­های خود را نیز انجام می­دهد. او علاوه بر کارگردانی و نمایش‌نویسی مطالب متعددی در باره‌ی تآتر و ادبیات آلمانی و هم­چنین در مورد موضوعات سیاسی و احتماعی در نشریات خارج از کشور به چاپ رسانده است.

نیلوفر در سال ۲۰۰۵ جایزه‌ی آکادمی ایرانی هنر، ادبیات و رسانه در بوداپست، در رشتهه‌ی هنرهای نمایشی به عنوان بهترین کارگردان به او تعلق گرفت و در همان سال یکی از متون نمایشی‌اش «دختران خورشید» توسط گروه تآتر سوئیسی مارالام به کارگردانی پتر براشلر به روی صحنه رفت. هم‌چنین نمایش «در این مکان و در این زمان» او  در ماه فوریه ۲۰۱۸ از سوی تماشاگران فستیوال تآتر ایرانی هایدلبرگ به عنوان بهترین نمایش انتخاب شد.

جامعه‌ی فرهنگی زنان ایرانی شهر ونکوور در تاریخ‌های ۲ و ۳ مارچ سال ۲۰۱۸ مراسمی برای برای یک عمر فعالیت هنری نیلوفر بیضایی بر محوریت زن تجلیل شد.

نیلوفر نخست در باره‌ی سخن‌رانی خود نکاتی را متذکر شد. گفت من در باره‌ی تآتر فمینستی صحبت خواهم کرد و سپس فیلمی از کارهای خودم تهیه کردم که در پایان نشان خواهم داد و گفت و گویی خواهیم داشت در این باره. او گفت در جمهوری اسلامی بسیار سخت است که از تآتر فمینستی صحبت کنیم چون چنین تآتری در ایران نداریم. من می‌توانم ­در باره‌ی تآتر خودم که فمینیستی است حرف بزنم.

او اشاره‌ای کرد به سابقه­ی اساطیری نوع نگاه به زنانه‌گی در فرهنگ‌های گوناگون. «ما می­دانیم انسان ترکیبی است از یک نگاه متناقض، نیروی زنانه و مردانه، احساس و خرد، آزادی و اجبار. در اسطوره‌ی آفرینش آمده که خدا زن را از بغل مرد آفرید و این نشان‌گر این است که انسان یک موجود یگانه بوده است و در یگانه‌گی خود کامل است و دارای جنسیت خاضی نیست. و در دوران کودکی این یگانه‌گی دیده می­شود که فروید آن را خود شیفته‌گی اولیه می‌نامد. اما انسان با خوردن سیب به خرد رسید و از مرحله‌ی جمعی ناخودآگاه به مرحله‌ی فردی خودآگاه رسید.  رسیدن به خرد بدون عشق ممکن نیست در نتیجه آدم و حوا مطرح می‌شود و آن‌ها متوجه تفاوت‌های یک­دیگر می‌شوند. و این­جا ست که انسان متوجه تناقض درونی خود بین بخش زنانه و بخش مردانه می‌شود. به این جهت سرچشمه‌ی پیدایی مذاهب از این دوران سرچشمه می­گیرد. و در نتیجه جنگ این دو نیرو تبدیل می­شود و هیچ یک به یگانه‌گی تن ندادند. سرانجام به نیک و بد، روح و جسم و اسطوره و تاریخ و ضغیف و قوی تقسیم کردند و دوآلیست فکری سبب این اندیشه‌های امروزی شد که  زن به دلیل باروری خود مظهر جسم، طبیعت و لذت شد و مرد مظهر روح و کمال‌گرایی. و به همین جهت زن در مذاهب موجودی غریبه و سرچشمه‌ی لذت و هوس­های زودگذر است. در مذهب زردشت زن مظهر اهریمن است.»

او در ادامه گفت تمام این گفته­ها برای این بود که بگویم ما باید از یک­سو بتوانیم این تفکر­های غالب را به زیر سوال ببریم و از سوی دیگر الگو قراردادن زن یا تعریفی دیگر از زن در تآتر، که به کل بافت بشری جهان کمک کند.

تآتر فمینیستی از نگاه نیلوفر شاخه­ای مجزا از تآتر و تآتر سیاسی نیست بل­که درون آن شکل دیگری از نگاه است. در يك تعريف عام از تآتر فمينيستی می‌توان گفت كه نوعی از تآتر است كه از ديد زنانه و توسط زنان سيستم و فرهنگ مردسالارانه‌ی حاكم بر جوامع را به زير سوال می‌كشد. به همين دليل است كه اين نوع تآتر از فرهنگ حاكم فاصله می‌گيرد و نوعی تآتر «آلترناتبو» محسوب می‌شود. ژانل رايشلت معتقد است كه تآتر فمينيستی و تئوری تآتر برشت از دو نظر دارای نقاط مشتركند. يكی اين‌كه هر دو در تعريف «تآتر پلاتفرم‌» جای می‌گيرند و ديگر اين‌كه  هر دو قوانين اجرای نمايشی رايج فرهنگ حاكم مردسالارانه را در هم می‌ريزند. ين گالوپ معتقد است كه:  مطرح ساختن تفاوت ميان دو جنس بدون قصد متضاد انگاشتن آن‌ها شايد تمام مشغوليت فمينيسم باشد. اگر اين بحث را به تآتر منتقل كنيم كه در شكل كلاسيک خود هميشه ورطه‌ی نبرد تضادها بوده است، نبرد طبيعت و فرهنگ، نبرد انسان و خدا، تا حدودی به اصل مشكل نزديک شده‌‌ايم. پسا کلاسیسم نيز به درستی تآتر کلاسيک را به نقد می‌کشد. تآتر کلاسيک با همه‌ی عظمتش تنها توانست دو صحنه‌ی «تراژيک» و «کميک» را به عرصه‌ی وجود بياورد. تآتر امروز تنها ازطريق تجديد نظر در گذشته‌ی خود است که می‌تواند به حيات ادامه دهد. گالوپ معتقد است که استفاده از واژه‌ی «درام روايت غرب» در مورد تآتر کلاسيک شايد درست­تر باشد. به اعتقاد او  تآتر امروز «آوانگارد» شده است. تآتر آوانگارد امروز ديگر چون تآتر تراژيک و کميک به قهرمان و نقطه‌ی اوج نياز ندارد.  

تآتر امروز تآتر سال ٦٨ نقطه‌ی عطفی در تآتر فمينيستی محسوب می‌شود. چرا که در اين سال بحران­های سياسی و اجتماعی در اروپا اوج گرفتند و سياست­های فرهنگی و جنسيتی دست‌گاه­های حاکم به زير علامت سوال کشيده شدند. حرکت سازمان­های زنان در اين دوره بر روی شکل‌گيری اولين تظاهرات سياسی تاثير مستقيمی داشت. در همين دوره بود که تآتر فمينستی شکل گرفت که در شکل آغازينش به صورت نمايش خيابانی اجرا می‌شد. اکسيون و حرکت است که در تآتر رقص تپینا باوش ­به خوبی دیده می­شود. حرف زده نمی‌شود بیش­تر حرکت است که موضوعی را بیان می­کند.

آن گاه در باره‌ی اسلامیسم و اسلام­گرایی صحبت کرد که از درون جامعه‌ی خود ما آمده است بخش اصلی تفکر خودش را از جامعه آن روز گرفت و آن نگاهش به زن بود. وقتی یک موح عظیمی با خمینی هم­راه می‌شه، از همان ساختارهای پدرسالارانه‌ی جامعه‌ی­ ما می­آید. آن شخصیت کاریزماتیکی که خمینی داشت در حقیقت نقش پدر را بازی می­کند. مقدمه‌ی قانون اساسی که آن دوران نوشته شد شباهت دارد با رژیم ناسیونال سوسیالیسم هیتلر که نقش زن را زاییدن و مادر بودن می­داند. در پایان گفت این بچه­ها و زنان همین حکومت اسلامی علیه خود این­ها ایستادند و جمهوری اسلامی در رابطه زنان موفق نشد.

در پایان پاره قسمت­های را از تآترهای خود را که فیلم‌بردای شده بود نشان داد.

نوبت به ارایه‌ی گزارش گروه‌های کاری رسید. اداره کننده‌ی نشست قدسی حجازی بود.

یاسمین ندیر که از فرانسه آمده بود، نخست در باره گروه کاری­اش صحبت کرد.

در گروه کاری زینب ­پیغمبرزاده و گلرح جهانگیری بحث­های مخنلفی شد. اما در کل مطرح شد به‌تر است یک گروه کاری از زنان شهرهای مختلف تشکیل شود و بررسی کند که این پروژه‌ی گذار چه گونه پیش برود. هم‌چنین در نشست­های آینده در باره­ی هویت جنسی و نام سمینار بحث شود و در مورد  دوجنس‌گرایانی که مرد هستند اما خودشان را زن می‌دانند صحبت شود و بتوانند در این سمینارها شرکت کنند. در ضمن سعیده هم پیش­نهاد کرده بود که سمینار زنان بگذاریم و از طریق ستاره در زیر نام جنسیت­های دیگر را بنویسیم.

الهه امانی در باره گروه کاری خود که درون مایه­اش «بالنده‌گی جنبش زنان در گرو یافتن راه­کارهای موثر برای هم­گرایی، ­هم­یاری و هم­بسته‌گی می­باشد. بر شکاف­ها با حفظ تنوع نظری فایق گردیم.» بود. هدف از این گروه کاری این بود که  برای پیش­برد کارها در گروه­های زنانی که هستیم روش‌هایی را بیاموزیم که بتوانیم اختلافات را مدیریت کنیم. او دو پرسش را در گروه کاری مطرح کرد. هر کس باید می­گفت هدفش از شرکت در این گروه کاری چیست و پرسش دوم این بودکه علت این اختلافات چیست که همه می‌بایستی به این دو پرسش­جواب بدهند.

الهه بر این نظر بود که این شیوه‌ی کار را او با گروه­های غیر ایرانی انجام داده است، اما این دومین بار بود که با یک گروه ایرانی این کار را انجام می­دهد. در هر گروه کاری این طور نیست که شما یک متد داشته باشید و همه جا آن را به کار ببرید. چون آن افرادی که شرکت می­کنند، تعیین کننده هستند. آن­ها می‌­گویند که شما چه کارهایی بکنید چه پرسش­نامه­ای پر کنید که بتواند مؤثر باشد. این گروه امیدی را در من زنده کرد، که ما بتوانیم به این اختلافات فایق بیاییم. به این معنا که این اختلافات را حل نمی‌کنیم بل­که از آن ظرفیت و توانی که داریم وسیع‌تر بتوانیم استفاده کنیم. این تکنیک­ها و روش­ها یک جعبه ابزار است که ما این ابزار را در مواقع مختلف زمانی که مشکلی پیش می­آید ابزار مناسب را در شرایط مشخص درست استفاده کنیم. این به معنی نیست که من همه جا موفق بودم متاسفانه این ناموفقی من در یک گروه ایرانی اتقاق افتاد اما من از آن درس گرفتم و  ادامه دادم به گونه‌ی مثال من خوش‌حالم همه­ی شما را این ­جا می‌بینم اما برای آن کسانی که این­جا نیستند هم دلم تنگ می­شود و دلم می­خواست این­جا بودند.

سپس هفت گروه در خود این گروه کاری تشکیل شده بود که هر یک پشت میکروفون قرار گرفتند و گزارش گروه خود را دادند. هر گروه می­بایستی به دو پرسش پاسخ می دادند: 1ـ موانع و مشکلات همیاری و همکاری جنش زنان ایران چیست؟ 2ـ پیش­نهادات برای راه­کار چیست؟

نکاتی که رویش تاکید شد: خودمحوری، تمرین نکردن دموکراسی، شکل نگرفتن گفت و گو میان ما، گفت و گوهای شکل گرفته هم آرشیو نشده است. نگاه تبعیض‌آمیز داشتن با یک‌دیگر، برخی از زنان به خاطر کارهای متنوعی که انجام می­دهند برای خودشان امتیاز ویژه­ای قایل‌اند. و آن‌ها می­توانند گروه را در یک گروه بزرگ­تر تشکیل بدهند. پاره­ای نگران هستند و خودشان را از گروه حذف می‌کنند. برخی رنجیده شدند و دیگر در گروه شرکت نمی کنند. افراد متفاوتند خوب است که این تفاوت‌ها دیده شود و ارزش گذاشته شود. اگر زنان در پروژه­های هم­کاری به شرایطی برسند که می­خواهند اعمال قدرت بکنند به خاطر ان شرایطی است که ما در آن شکل گرفتیم و خوبه ریشه­های آن را بشناسیم. راه­کارهایی که پیش­نهاد شد ، آموزش، گروه­هایی تشکیل بشه و فاصله­ی گردهمایی­کم­تر بشه که بتونیم گفت و گوهای بیش­تری را پیش ببریم. خوبه پروتکلی از زمان­هایی که به اختلاف رسیدند تهیه شود تا بتوان یک بازبینی بر آن انجام داد.

ـ به اختلافات بیش­‌تر بها داده می­شود تا تفاهم‌ها؛ ـ گفت و گوی بدون خشونت؛ ـ احترام گذاشتن به یک­دیگر. و حق اظهار؛ ـ عدم پذیرش افراد جدید و اجازه ابراز نظر دادن به آن­ها؛ ـ استفاده‌ی ابزاری از مساله‌ی زنان؛ ـ اتوریته‌پذیری پاره‌ای از زنان؛ ـ نقد نکردن این گونه رفتارها و برخوردها؛ ـ به سبب نداشتن درک مساوی از شرایط راه حل­های متفاوت ارایه می­کنیم؛ ـ روابط بر ضوابط برتری دارد؛ ـ به جای هم­کاری، رقابت تنگ­‌نظری دیده می­شود؛ ـ چون پاره­ای زنان هنوز در ارتباط با گروهای سیاسی مردانه هستند، قدرت نقش زیادی باز می­کند؛ ـ سو تفاهم در فهمیدن یک­دیگر؛ ـ سریع قضاوت کردن؛ ـ نداشتن امتیاز و اطلاعات برابر؛ ـ کم‌بود فرهنگ کار تیمی؛ ـ نگاه‌مان به پدیده‌ها سیاه یا سفید است.

راه­کارها: ـ ایجاد فضایی آرام که در آن بتوان بدون ترس اظهار نظر کرد؛ ـ استفاده از نقاط مشترک برای کارهای مقطعی؛ ـ اگر زنان در پروژه­های هم­کاری به شرایطی برسند که می­خواهند اعمال قدرت بکنند به خاطر آن شرایطی است که ما در آن شکل گرفتیم خوب است ریشه­های این گونه رفتار­ها را بشناسیم. آموزش، یکی از راه­کارها می‌باشد؛ ـ گروه­هایی تشکیل شود و فاصله­ی گردهمایی­کم­تر بشه که بتونیم گفت و گوهای بیش­تری را پِیش ببریم؛ ـ تهییه پروتکلی از زمان­هایی که به اختلاف رسیدند تا بتوان یک بازبینی بر آن انجام داد؛ ـ تجربیات گذشته باید به روز شود؛ ـ قدم های کوچک برداریم برای این­که در حرکت باشیم؛ ـ تقسیم کار افقی بدون سلسله مراتب؛ ـ اگر همیشه هدف مد نظر باشد، و اختلافات به عنوان راه حل دیده شود به طوری که  بتوانیم به راه حل به­­تری برسیم.

سپس قطعنامه­ای به سبب شرایط بحرانی کنونی در ایران خوانده شد که قرار است منتشر شود. متن آن را شهین نوایی، پروین ثقفی و اعظم بهرامی تهیه کرده بودند. در مقدمه ‌یاین قطعنامه  نوشته شده که ما زنان شرکت کننده در سمینار سالانه­ی تشکل­های زنان و زنان دگر- و هم­جنس­گرای ایرانی در آلمان، فرانکفورت هم­بسته‌گی عمیق خود را با مبارزات درخشان و شجاعانه مردم ایران، به ویژه در موج اخیر اعتراضات اعلام می­کنیم. ما دست‌گیری و سرکوب فعالان و معترضان عرصه­های مختلف مبارزات اجتماعی را به شدت محکوم می­کنیم. و…. و پرچم دادخواهی را افراشته نگه داریم.

اعظم بهرامی از وضعیت زنان زندانی که هم نسل او هستند سخن گفت که برخی از آن­ها سال­ها ست که در زندان هستند و حکم­های آن­ها در این سه ماه اخیر قطعی شده و برخی دو باره به آن­ها حکم داده شده است. به گونه‌ی مثال وضعیت زینت جلالیان که بیست سال زندان است و بینایی چشم­هایش را از دست داه است که به روشنی وضعیت زنان زندانی کرد را نشان می­دهد. او بر این نظر بود که ما باید صدای این زنان باشیم در باره­اش بنویسم چون خانواده­های آن­ها زیر سرکوب شدید امنیتی قرار دارند و این امر مسوولیت ما را سنگین­تر خواهد کرد.

در پایان در پاره­ ی ارزیابی از سمینار، شرکت‌کننده‌گان از برگزارکننده‌گان سمینار (مانیا، آذر، قدسی، پروین ثقفی، پروین، منیژه، مهناز، مهشید پگاهی و شیرین بابایی) تشکر کردند. و با صدای رسا هم‌آهنگ گفتند بچه‌­ها متشکریم. به امید سمیناری دیگر همه­ زنان راهی شهرهای‌شان شدند.