حافظ: رندی و شیوه‌ی رندی

تفسیر غزل 371 

بحررمل مثمن مخبون مقصور

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان

 

۱ ـ ما   نگوییم بد و میل به   ناحق   نكنیم                 جامه ی كس سیه و دلق خود ازرق نكنیم

۲ ـ رقم   مغلطه   بر دفتر دانش    نزنیم                   سّرِ حقّ ، بر ورقِ    شعبده   ملحق نكنیم

۳ ـ عیب درویش وتوانگر به كم و بیش بدست           كار بد مصلحت آن است كه مطلق نكنیم  

۴ ـ خوش برانیم جهان ، در نظر راهروان                   فكرِ اسبِ   سیه   و زینِ مغرّق   نكنیم

۵ ـ آسمان   كشتی   اربابِ هنر   می شكند             تکیه آن به كه براین بحرِ معلق   نكنیم

۶ ـ شاه اگرجرعه ی رندان نه بحرمت نوشد             التفاتش   به   میِ   صافِ   مروّق   نكنیم 

۷ ـ گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید                 گو توخوش باش كه ما گوش باحمق نكنیم

۸ ـ حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم براو                  ور به حق گفت جدل با سخن حق نكنیم          

 

 

برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ

منوچهر تقوی بیات

در باره ی غزل۳۷۱ : در دیوان خانلری این غزل هفت بیت دارد و بیت هشتم در حاشیه نوشته شده است. اما قزوینی ـ غنی، مسعود فرزاد، انجوی، سایه و … این غزل را هشت بیت نوشته اند. من آن بیت را كه دیوان خانلری كنار گذارده اینجا در جای چهارم آورده ام. بیت نخست و پسین این غزل درباره ی ” حق“؛ آیین راستی، یعنی شیوه ی اندیشه و زندگی رندان سخن می گوید که در بیت ششم آمده است. در دیگر بیت های این غزل، نیزشیوه ی اندیشه و رفتار رندان در پهنه ی زندگی اجتماعی تبیین می شود. آنچه در این غزل بیشتر از هر چیز دیگر رندانه و شگفت آور است بیت پنجم و ششم غزل است كه حافظ در این دو بیت نسبت به دو مركز قدرت در جهان تعیین تكلیف نموده و روش ارائه می كند. در بیت پنجم آسمان كه برترین قدرت جهان است مورد اعتراض و نفی قرار می گیرد و در بیت ششم شاه كه قدرت مطلقه در روی زمین است مورد تهدید و بی اعتنایی واقع می شود.

 

بیت یکم غزل۳۷۱:

۱ ـ    ما نگوییم بد و میل به ناحق نكنیم                    

جامه ی كس سیه و دلق خود ازرق نكنیم

۱ ـ ” ناحق “ به معنی  ناروا و بیداد است. ” میل “ كردن به معنی  تمایل یافتن و رغبت كردن و منحرف شدن است. دلق یعنی جامه و تن پوش، ” سیه“ یا سیاه در برابر” ازرق“ به كار رفته است. ازرق یعنی آبی، کبود و صاف و بی غش. سیاه به معنی تاریك و تیره است كه بالا تر از آن رنگی نیست و هر رنگی را سیاه و تیره می كند. جامه ی مردم عزادار نیز” سیاه “ است.

در دیوان حافظ سیاهی  بیشتر به معنای یک رنگ است و در برابر سپیدی و روشنی به کار می رود.  ازرق رنگ آبی و نیلگون است. رنگ جامه یا دلق صوفیان ” ازرق “ است. در جایی دیگر به صوفیان ازرق لباس و دل سیه می گوید؛ ( ۷ شماره بیت و۱۹۶ شماره ی غزل از دیوان پرویز خانلری را نشان می دهد ). حافظ می گوید كه ما رندان دروغ و نا روا نمی گوییم و به سوی بیداد و دغل تمایل پیدا نمی كنیم. در نیمه ی دوم بیت می گوید كه با سیاه كردن جامه و یا بد نشان دادن دیگران، ما نمی كوشیم تا بیرون و نمای خود را پاك و آراسته نشان دهیم. دراینجا با واژه های دلق و ازرق مانند همیشه حافظ روی به صوفیان دارد و به آن ها كه ” دلق ازرق “ می پوشند، كنایه می زند. ” دلق “ گونه ای رخت پشمینه است كه صوفیان برتن كنند. واژه ازرق رویهمرفته پنج بار با همین معنی در دیوان حافظ بكار رفته است كه تنها دوبار آن در برابر واژه ی سیاه است. در غزل ۱۹۶ می گوید: ( غلام همت دُردی كشان یكرنگم ـ نه آن گروه كه ازرق لباس و دل سیه اند ۷/۱۹۶ ). دل سیه یعنی؛ بداندیش و بدخواه. درباره ی جامه ی سیاه علاوه برتعبیری كه در بالا آورده ام، جامه ی رهبانان؛ مردم خارج از دین و نیز جامه ی مردم عزا دار، هم سیاه است. حافظ هنگام بكار بردن واژه ها  بیشترین بهره گیری از معنی واژه را در نظر داشته است، از همین رو شعر او از زاویه های گوناگون معنی های گوناگونی می دهد.

چكیده بیت۱: ما سخن ناروا نمی گوییم و جانب بیداد را نمی گیریم. جامه ی دیگران را ناپسند و آلوده، رخت خود را آبی و پاك و پالوده نشان نمی دهیم ( ما چون صوفیان ازرق پوش نیستیم ).

بیت دوم غزل۳۷۱:

۲ ـ رقمِ   مغلطه بر  دفتر دانش  نزنیم                 

سّرِ حقّ،  بر ورقِ    شعبده   ملحق  نكنیم

” رقم زدن“ یعنی نوشتن، توضیح دادن، نشان گذاردن، قیمت گذاردن، تإیید كردن و…” مغلطه “ به اشتباه انداختن. ” دفتردانش “ به معنی كتاب دانش و علم است كه در برابر مغلطه آورده شده است. واژه ی” حق “ دربرابر” شعبده “ آمده است، یعنی یقین، راست، درست و … ” سّرِ حقّ” یعنی راز درستی و راستی، ” شعبده”  به معنی تردستی، حقه بازی و نیرنگ می باشد. “ملحق نکنیم”؛ به معنای آن است که پیوند نمی زنیم یا نمی افزاییم. یعنی كتاب دانش را با توضیحات اشتباه و دروغ نمی آلاییم و پیوند نمی زنیم. رازهای حقایق و راستی ها را در جهان بر برگ های نیرنگ و تردستی نمی افزاییم. یعنی ما از دانش ها و حقایق جهان سوء استفاده نمی كنیم و مانند صوفیان و دین مداران، به مردم دروغ  و نیرنگ تحویل نمی دهیم.

چكیده بیت ۲: اشتباه و دروغ را به كتاب دانش در نمی آمیزیم. رازهای حقایق جهان را به كاغذی كه برآن نیرنگ و حقه نوشته شده، پیوند نمی زنیم. 

بیت سوم غزل۳۷۱:

۳ ـ عیب درویش و توانگربه كم و بیش بدست            

كار بد،  مصلحت آن است  كه  مطلق،  نكنیم

” عیب“ یعنی؛ بدی، گناه، كمبود و … این واژه درزبان فارسی هم به صورت اسم وهم به صورت فعل لازم وهم متعدی بكار می رود. نزد جوانمردان به معنی ارتكاب منهیات است و آن باطل کننده فُتُوَت و جوانمردی بود. در اینجا عیب بمعنی سرزنش كردن و كمبودی در چیزی دیدن است. ” كاربد “ می تواند به معنی ارتكاب منهیات باشد و آنگاه:” مصلحت آن است كه مطلق نكنیم؛ “ یعنی درست آن است كه ما بی هیچ چون و چرا، كار بد، انجام ندهیم. این شعر یاد آورآن پند باستانی: اندیشه ی نیك، گفتارنیك، كردار نیك است. ”درویش“ در برابر” توانگر“ آمده و به معنی ندار و بی چیز است. ” مصلحت“ به معنی خیراندیشی، صلاح، روا و درست بودن است.” مطلق “ یعنی بی قید و شرط، بدون چون وچرا، یک دست و… ارزش گذاری و داوری درباره ی مردم را، برپایه ی دارا و نادار بودنشان، نادرست و ناپسند می دانیم و می گوید ما رندان مردم را برپایه ی دارایی و قدرتشان ارزیابی نمی كنیم.

چكیده بیت ۳: سرزنش کردن مردم برای نداری و یا دارندگی کار بد و نادرستی است. بهتر است که ما بی چون چرا، از کار بد پرهیز کنیم.  

بیت چهارم غزل۳۷۱

۴ ـ خوش برانیم جهان ، در نظر راهروان    

فكرِ  اسبِ   سیه   و  زینِ    مُغَرّق   نكنیم

فرهنگ معین درزیر واژه ی راندن می نویسد: ” برفتن واداشتن، روان ساختن، گذر کردن… نفی بلد كردن، تبعید كردن … شرح دادن و نوشتن ( مطلبی، تاریخی ) … ” راهروان “ یعنی روندگان راه، سالكان، مسافران و… ” اسب سیه “ در تاریخ آمده است كه اسب اسفندیار سیاه و نامش نیز سیاه بوده است. اسب سیاه یك دست، اسب ارزشمندی شمرده می شده است. فردوسی گفته است: ” بیارید گفتا سیاه مرا ـ نبردی قبا و كلاه مرا “ سیاه به معنی اسب سیاه نیز در فارسی بكار رفته است. ” مُغَرّق “ یعنی غرق كرده شده، بنقره، آراسته. ” زین مُغَرّق “ زینی است كه غرق در نقره و طلا باشد مانند رخت مُغَرّق. ” خوش برانیم جهان… “ یعنی جهان را به گونه ی ویژه ای بگذرانیم و یا جهان را به گونه ی ویژه ای شرح و تبیین كنیم كه از نگاه روندگان خوش، خرم و نیكو باشد.

چكیده بیت۴: جهان را به گونه ای بگذرانیم كه از نگاه روندگان ( مردم ) خوب و خوش باشد. ما به اسب پربها و زین گرانقیمت، ارزش نمی اندیشیم.

بیت پنجم غزل۳۷۱:

۵ ـ آسمان   كشتی   اربابِ هنر   می شكند               

 تکیه آن  به  كه  براین  بحرِ معلق   نكنیم

” آسمان “ یعنی؛ فلك، فضایی كه دراطراف زمین وآبی رنگ است، ایزد آسمان؛ رب النوع آسمان كه از كهن ترین خدایان ایرانیان به شمار می رود. قضا و قدر، سرنوشت، جایگاه فرشتگان و خدا. این واژه شانزده بار دردیوان حافظ آمده است و بیشتر به معنی خدا و یا نیرویی است كه حاكم و قادراست، اما حافظ با كنایه ازآن سخن می گوید، این معنا درشعرهای زیرپنهان شده است: (آسمان گومفروش این عظمت، كاندرعشق ـ خرمن مه به جوی خوشه ی پروین به دو جو۷/۳۹۹ ) و یا ( مرا مهرسیه چشمان ز سربیرون نخواهد شد ـ قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد ۱/۱۶۱) و ۸/۴، ۲/۱۵۰، ۳/۱۷۹، ۲/۲۷۳، ۷/۴۰۰، ۴/۴۲۶، ۷/۴۴۵. در بیت پنجم آسمان چون آبی رنگ است، به دریا تشبیه شده است. “ارباب هنر” یعنی کسانی که صاحب هنر هستند؛ هنرمندان. این آسمان از نظرعوام دارای چنان قدرتی است كه می تواند كشتی نازنین ترین آدمیان، یعنی هنرمندان را بشكند. چون آسمان معلق یعنی واژگون و پا درهواست پس نمی توان به آن تكیه كرد. یعنی چیزی كه پا درهواست ، قابل اتكا و قابل اعتماد نیست. این قدرت آسمانی، سرنوشت هم می تواند باشد، اما در آن صورت خدایی كه ادیان به آن باور دارند نفی می شود. یعنی ” آسمان “ آن قدرتی كه به گفته ی عوام برسرنوشت آدم و عالم حاكم است، با فرزانگان و هنرمندان سرجنگ دارد. این قدرت پا در هوا كه خودش نیز به جایی بند نیست، قابل اتكا نمی باشد و بهتراست كه به آن تكیه نكنیم.

چكیده بیت ۵: خدای آسمان با هنرمندان سر جنگ دارد، بهتر است به این دریای واژگون تكیه و اعتماد نكنیم.

بیت ششم غزل۳۷۱:

۶ ـ شاه اگرجرعه ی رندان نه بحرمت نوشد  

التفاتش   به   میِ   صافِ   مروّق   نكنیم

۶ ـ”جرعه ی رندان“ یعنی شراب ارزانی که رندان می نوشند. این شراب دُردآلود و  کم بها است: ( پیام داد كه خواهم نشست با رندان ـ بشد به رندی ودُردی كشیم نام و نشد؛ ۵/۱۶۶ و نیز۵/۹، ۵/۲۲، ۶/۴۲، ۱۱/۷۲، ۶/۱۰۶، ۳/۱۱۹، ۶/۱۲۷ …). ” حرمت“ یعنی؛ آبرو، عزت، احترام و آنچه حفظ آن واجب است. ” التفات “ در لغت به معنی نگرش، اكرام، مهربانی، لطف و توجه است. در صنعت بدیع؛ ” التفات“ از مخاطبی به مخاطب دیگر روی كردن است كه در اینجا رخ داده است و مخاطبِ شاعر، از شاه و رندان به شاه و ما تغییر یافته است. ” مُرَوَق“ گونه ای از پارچه است که شراب را با آن صاف می کنند و به معنای از صافی گذشته؛ یعنی صاف و بدون دُرد است. این كه حافظ بخواهد شاه به شرابِ دُردآلود و ارزانِ رندان احترام بگذارد، توقع بیجایی است. مگر آن كه این شراب حكمتی داشته باشد. همانگونه كه پیش ازاین هم گفتم، نزد ایرانیان باستان و حافظ و نیز رندان، شراب، ازهرگونه كه باشد،‌ حتا دُرد آلودش، پاك و گرامی بوده است در حالی كه می و مسكرات برای مسلمانان و نیز شاه حرام و جزء منكرات است. حافظ در اینجا می گوید اگر شاه این شراب دُردآلود ما را، كه ما پاك و گرامی می داریم، محترم ندارد ما نیز به شراب صاف و گرانقیمت او، كه ازدیدگاه مسلمانی خودش هم محترم نیست، حتا نگاه هم نخواهیم كرد. یعنی لازمه ی این كه ما به شراب گرانقیمت شاه با نظر لطف نگاه كنیم آن است كه شاه به می حرمت بگذارد و شراب رندان را با احترام بنوشد.

چكیده بیت ۶: اگرشاه شراب دُردآلود رندان را با احترام ننوشد، ما به شراب صاف و گرانقیمت او حتا نگاه هم نخواهیم كرد.

بیت هفتم غزل۳۷۱: 

۷ـ گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید         

گو توخوش باش كه ما گوش باحمق نكنیم

” حسود “ یعنی؛ بد خواه، رشگ آور، كینه ور. ” احمق “ در فارسی به معنی نادان، بی خرد، بی هوش، دنگ و… است. این واژه درعربی صفت تفضیلی بوده و به معنی  نادان تر، بی خردتر، بی هوش تر و …  می باشد. اگر بخواهیم ” احمق “ را نادان تر و بی خردتر بدانیم، دراین حالت آن رفیقی كه از بدگویی ” حسودی “ رنجیده، نادان است زیرا نباید از سخن حسود برنجد. پس باو بگو”  خوش باش “ یعنی نادان مباش، و به این گونه یاوه ها میندیش. در اینجا پس از خدای آسمان و خدای روی زمین یعنی شاه، نادیده گرفتن و بی اعتنایی به مردم حسود را شیوه ی رندی می داند. 

چكیده بیت ۷ : اگر بدخواهی، ناروایی گفت و رفیقی ( از روی نادانی ) آزرده شد، به او بگو( نادان مباش ) خوش باش ما نباید به كسی كه نادان ( یا از تو نادان تر ) است، گوش بدهیم.

بیت هشتم غزل۳۷۱:

۸ ـ حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او                

 ور به حق گفت  جدل  با سخن حق  نكنیم 

۸ ـ ” خصم “ یعنی دشمن، پیكارجو. ” خطا “ به معنی نادرست است. ” حق گفتن “ معنای راست گفتن و درست گفتن را دارد. ” جدل “ یعنی جنگ، ستیزه، پیكار و… جدل شیوه ی ویژه ای در مناظره و گفتگو و درعلم منطق است. آخرین و بدترین گروهی كه در زندگی رودرروی رندان قرار دارد دشمن است و روشن است كه شرائط اجتماعی اجازه و امكان درگیری با این دشمن را نمی دهد، بنابراین نباید دشمن را تحریك نمود و به ستیزه واداشت. می گوید اگر دشمن كه در پی پیكار و جنگ است، مطلب نادرستی می  گوید، خرده براو نمی گیریم و بهانه بدستش نمی دهیم. چون دشمن است و می خواهد بنیاد ما را از بیخ بركند. راز ماندگاری رندان درتاریخ نیز همین بوده است. اما اگر دشمن درست و راست گفت، ما با درستی و راستی سرستیز نداریم. این شیوه در منطق نیز درست و كارساز است، در ضمن با درون مایه ی بیت نخستین نیز سازگاری دارد. این غزل حافظ شیوه برخورد رندان را در برابر خدا، شاه، مردم حسود و دشمنان بیان می كند.    

چكیده بیت ۸: حافظ اگر دشمن نادرست بگوید نادیده می گیریم و اگر درست بگوید با سخن درست و راست ستیزه نمی كنیم.

نتیجه: شیوه ی اندیشه و روش زندگی رندان در این غزل به روشنی بیان شده است. این که رند در میان مردم بد نام شده، نادرست است. راستی و درستی، شیوه ی رندان است و از دغل و دروغ پرهیزمی كنند. به كسی تهمت نمی زنند، ظاهر آراسته ی دروغین ندارند. از دانش خود برای فریب مردم استفاده نمی كنند. توانگری را به ثروت و مكنت نمی دانند و سادگی و كم خواهی را مبنای زندگی خود قرارمی دهند و به فضل و دانش و معنویت در زندگی بها می دهند. به آسمان تكیه نمی کنند. اگر شاه به رندان و شراب آنان بی احترامی كند از او رویگردان می شوند. به حسودان بها نمی دهند و از ستیز با دشمنان پرهیز می كنند. حرف درست را از دشمن نیز می پذیرند.

منوچهر تقوی بیات

یکم تیرماه ۱۳۹۹ خورشیدی برابر با ۲۱ ژوئن ۲۰۲۰ میلادی