بار دیگر مضحکه انتخاباتی در ایران

 

در ۱۱ اسفندماه امسال در ایران بار دیگر مضحکه انتخاباتی مجلس اسلامی و مجلس خبرگان برگزار می شود و رژیم تلاش می کند مردم ایران را با ترفندهای گوناگون به پای صندوق های رای بکشاند. این در حالی است که خاطره سرکوب خونین خیزش اخیر (زن، زندگی، آزادی) در سال ۱۴۰۱ و افزایش اعدام ها در سال ۱۴۰۲ هنوز در یاد ها زنده و به یک واقعیت تلخ و مداوم تبدیل شده است.

امروز همه دریافته اند که در نظام جمهوری اسلامی، مجلس، رئیس جمهور و تمام نهادهای ˝انتخابی˝ با وجود غربال شدن از صافی سختگیرانه نظارت استصوابی شورای نگهبان، هیچ قدرتی ندارند و انتخابات نمایشی بیش نیست. اما جمهوری اسلامی برای کسب اعتبار در صحنه بین المللی و داخلی، نشان دادن اینکه داری پایه  و اعتبار مردمی است و از حمایت آنان برخوردار است نیاز به شرکت هر چه بیشتر مردم در انتخابات دارد. در نتیجه شرکت در انتخابات با هر انگیزه ای که باشد، تایید کشتار، اعدام، سرکوب و همه جنایات رژیم است.

در انتخابات قبلی ریاست جمهوری و شوراهای شهر که بطور همزمان برگزار شد؛ بنا به آمار رسمی رژیم اسلامی، تنها ۴۶ درصد از واجدان حق رای به پای صندوق های رای رفتند و باز به گواه همین آمار ، ۱۳ درصد از شهروندانی که بزور و با رای گیری جمعی در محیط کار مجبور به مشارکت شده بودند، رای سفید و باطله دادند و در بهترین حالت تنها ۳۳ درصد از شهروندان واجد حق رای در آخرین به اصطلاح انتخابات جمهوری اسلامی ایران مشارکت واقعی داشته اند. مسلما آمار واقعی شرکت مردم در آن انتخاب از این هم بسیار کمتر بوده است.

جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران این انتخابات را آزاد نمی داند و شرکت در آن را کمک به تحکیم حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و به معنای تائید جنایات جمهوری اسلامی دانسته و خواهان تحریم انتخابات است. به باور ما انتخابات در جمهوری اسلامی از زمان برپایی آن تا کنون در هیچ زمانی آزاد نبوده است.

ما خواهان استقرار نظامی بر اساس جمهوریت، دموکراسی و لائیسیته (جدائی دولت و دین) هستیم که تمام موازین منشور جهانی حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی های دینی، عقیدتی، ملی و قومی در آن رعایت شوند، حفاظت از زیستگاه در اولویت قرار گیرد و همه صرفنظر از جنسيت، قوميت، اصل و نسب، زبان، زادگاه، و منشاء عقيده و ايمان، باورهای مذهبی و سیاسی، از حقوق برابر شهروندی برخوردار باشند.

جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران

۲۵ فوریه ۲۰۲۴ برابر با 6 اسفند ۱۴۰۲

 




نقش «اپوزیسیون پراکنده برون مرزی» در تحریم انتخابات

منوچهر صالحی

دوست ارجمندم آقای حسن بهگر نوشتاری را که با عنوان «حکایت اصلاحات و دوغ لیلی»[1] انتشار داده‌اند، چنین آغاز کرده‌‌اند: «سرانجام کوشش‌های اپوزیسیون برای تحریم انتخابات به ثمر نشست و رژیم تودهنی بزرگی خورد. اپوزیسیون با همه‌ی پراکندگی، در تحریم به توافق و همبستگی رسید و انتخابات دوره‌ی یازدهم نقطه‌ی پایانی برای خیمه‌شب‌بازی اصلاحات بود.» در این نوشته می‌خواهم فقط همین دو جمله آقای بهگر را مورد بررسی قرار دهم و به نکات دیگر نوشته ایشان کاری ندارم.

یکم آن که به جز یک روایت از شرکت فقط ۲۰ ٪ از مردم در انتخابات که توسط «رادیو فردا» پخش شد که وابسته به دولت ایالات متحده آمریکا است و باید سیاست امپریالیستی آن ابرقدرت در مورد ایران را توجیه کند، هیچ منبع معتبر دیگری آن‌چه را که وزارت کشور در رابطه با میزان مشارکت مردم در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی اعلان کرد، مورد تردید قرار نداده است. به این ترتیب در می‌یابیم که در این انتخابات فقط ۴۲٫۵۷ ٪ از رأی‌دهندگان در انتخابات شرکت کردند. هدف «اپوزیسیون پراکنده برون‌مرزی» جمهوری اسلامی از تبلیغ شعار تحریم انتخابات آن بود که به افکار عمومی نشان دهد رژیم جمهوری اسلامی از پشتیبانی اکثریت مردم برخوردار نیست و بنابراین مشروعیت خود را از دست داده و رژیمی «غاصب» است. اگر بپذیریم که شرکت کم‌تر از ۵۰ ٪  از رأی‌دهندگان در انتخابات می‌تواند سبب از دست دادن مشروعیت حکومت‌ها گردد، در آن صورت بسیاری از حکومت‌ها در مراحلی از زندگی خود مشروعیت مردمی خود را از دست داده‌اند. برای نمونه در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۶ ایالات متحده آمریکا فقط ۴۹ ٪ از واجدین شرایط به پای صندوق‌های رأی رفتند و کمی بیش‌تر از نیمی از آنان آقای بیل کلینتون را به ریاست جمهوری برگزیدند. به‌عبارت دیگر، آقای کلینتون با برخورداری از رأی ۲۶٫۵ ٪ از آرای کلیه واجدین شرایط به ریاست جمهوری ایالات متحده برگزیده شد. حتی در کشورهای اروپائی که میزان مشارکت مردم بالای ۶۰ ٪ است، کسانی که برنده انتخابات می‌شوند، با آرای ۲۵ تا ۳۰ ٪ تمامی واجدین شرایط برگزیده می‌شوند. به‌عبارت دیگر، سیستم دمکراسی پارلمانی غربی وضعیتی را به‌وجود آورده است که همیشه نیروئی اقلیت بر اکثریت جامعه حکومت می‌کند. بنابراین چرا باید سیستم سیاسی ولایت فقیه ایران تافته جدابافته باشد؟

دوم آن که آقای بهگر از «توافق و همبستگی اپوزیسیون پراکنده» بر سر شعار تحریم سخن می‌گوید. آیا همه بخش‌های «اپوزیسیون پراکنده» هم‌چون «سازمان ایران لیبرال» نیروهائی دمکرات و لیبرال هستند و خواست تحریم آن‌ها گذار از استبداد به دمکراسی بوده است؟ آشکار است که چنین نیست، زیرا سلطنت‌‌طلبان که در حال حاضر در میان مردم ایران از مقبولیت بیش‌تری برخوردارند، نیروئی دمکرات و آزادی‌خواه نیستند؟ هم‌چنین با بررسی تاریخ ۵۷ ساله سلطنت پهلوی آشکار می‌شود که آن دو پادشاه هرگز به قانون اساسی مشروطه احترام ننهادند و بنا بر نص آن قانون سلطنت نکردند. سلطنتی که از همان آغاز پیدایش خویش با زیرپا نهادن اصول قانون اساسی مشروطه کوشید سلطنت و حکومت را به‌هم آمیزد، اینک چگونه می‌تواند به نیروئی «دمکرات و آزادی‌خواه» بدل شده باشد؟ آیا سازمان مجاهدین خلق که از بدو پیدایش خویش تا به امروز هیچ‌گاه دارای بافتی دمکراتیک نبوده، با تبلیغ شعار تحریم نخواسته است راه گذار از استبداد ولایت فقیه به استبداد فرقه دینی خود را هموار سازد؟ آیا کسانی که با پول‌های عربستان، ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و بسیاری دیگر از دولت‌های ارتجاعی منطقه و برخی دولت‌های دمکرات اروپا با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنند، واقعأ خواهان تحقق دمکراسی در ایرانند؟ به‌این ترتیب روشن نیست این «توافق و همبستگی بر سر تحریم» چه سودی برای اپوزیسیون دمکرات و آزادی‌خواه ایران می‌توانست داشته باشد؟

سوم آن که آقای بهگر عدم شرکت بسیاری از مردم در انتخابات را به حساب «توافق و همبستگی بر سر تحریم» سازمان‌های «اپوزیسیون پراکنده» نهاده است. آیا اپوزیسیون ایران و به‌ویژه اپوزیسیون برون‌مرزی توانسته است چنین رابطه ارگانیکی با مردم ایران برقرار سازد؟ به باور من آقای بهگر با طرح این ادعا در پی فیل هوا کردن است. در گذشته نیز مردم چند بار در رابطه با أوضاع روز در انتخابات شرکت چندانی نداشتند که دو نمونه آن عبارتند از انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸ که یک سال پس از پیروزی انقلاب برگزار شد و در آن ۵۲٫۱۴ ٪ شرکت کردند و هم‌چنین انتخابات سال ۱۳۸۲ که در آن ۵۱٫۲۱ ٪  رأی دادند. اما این بار ایران به‌خاطر تحریم‌های کمرشکن دیوان‌سالاری ترامپ در وضعیتی کاملأ غیرعادی به‌سر می‌برد و رژیم ولایت فقیه نیز برای «دور زدن تحریم‌ها» مجبور به گسترش فساد همه‌جانبه گشته است. در وضعیتی که رژیم قادر به تأمین حداقل زندگی مردم نیست و فقر بیش از نیمی از جامعه ایران را فراگرفته است، در شرایطی که رژیم برای تحکیم شالوده حکومت خویش جنبش‌های اعتراضی مردم را با خشونتی عریان سرکوب می‌کند، آشکار است که بسیاری از مردم اعتراض مدنی خود را با نرفتن به پای صندوق‌های رأی نشان دادند. بنابراین، پیش از آن که کاهش شرکت مردم نتیجه «توافق و همبستگی اپوزیسیون پراکنده» باشد، بازتاب واکنش آگاهانه مردم به وضعیت غیرعادی کنونی جامعه ایران است. سرانجام آن که روشن نیست «توافق و همبستگی» میان بخش‌های مختلف «اپوزیسیون پراکنده» چگونه رخ داده است. آیا یک سازمان و حزب دمکراتیک می‌تواند اصولأ با لایه‌های ضددمکراتیک اپوزیسیون در مبارزه علیه رژیم ولایت فقیه به توافق و همبستگی برسد؟ تا آن‌جا که می‌دانم دیوان‌سالاری ترامپ در پی ایجاد یک چنین وضعیتی است و بی‌دلیل نبود که در برابر ساختمان کنفرانس ورشو که در رابطه با وضعیت بحرانی خلیج فارس تشکیل شده بود، هواداران سطنت و پیروان مجاهدین که هر دو دارای تباری استبدادگرایانه‌اند، به‌مثابه نمایندگان «اپوزیسیون آزادی‌خواه ایران» تظاهرات کردند.

چهار دیگر آن که آیا «اپوزیسیون پراکنده» ایران با هواداری از شعار «تحریم انتخابات» در زمین رهبر انقلاب بازی نکرده است؟ آقای خامنه‌ای که چند ماه دیگر ۸۱ ساله می‌شود، در پی برنامه‌ریزی آینده پساخود است. او بر این باور است که فقط أصول‌گرایان پیروان جدی ولایت فقیه‌اند و به‌همین دلیل با دخالت شورای نگهبان و حذف گسترده کاندیدهای «اصلاح‌طلب» زمینه برای واگذاری اکثریت کرسی‌های مجلس به «اصول‌گرایان» هموار گشت. هم‌چنین از هم اینک می‌توان دریافت که رئیس‌جمهور آینده ایران نیز یک اصول‌گرا خواهد بود. به این ترتیب هرگاه برای آقای خامنه‌ای اتفاقی رخ دهد، همه اهرم‌های قدرت در دست اصول‌گرایان و پیروان ولایت فقیه تمرکز یافته است و این نیرو خواهد توانست رهبر آینده ایران را تعیین کند. به این ترتیب شعار تحریم انتخابات پیش از آن که به سود دمکراسی بوده باشد، سبب تحکیم قدرت‌ جناح اصول‌گرای حاکمیت جمهوری اسلامی شد.

پنج دیگر آن که زیاد و یا کم شرکت کردن مردم در انتخابات نمی‌تواند بازتاب دهنده مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک رژیم باشد. حتی در زمانی که مردم ایران در همه‌پرسی آری و نه گفتن به «جمهوری اسلامی» شرکت کردند و با بیش از ۹۹ ٪ آرای خود «جمهوری اسلامی» را به‌مثابه نظام سیاسی خویش برگزیدند، در نوشته‌ای یادآور شدم که رژیم آینده ایران نمی‌تواند از مشروعیت دمکراتیک برخوردار باشد، زیرا شالوده حکومت دینی و تبدیل یک مذهب به دین رسمی سبب نابرابری انسان‌ها در هر جامعه‌ای خواهد گشت. به این ترتیب آشکار می‌شود که اکثریت آرأ فقط زمانی می‌تواند سبب مشروعیت حکومتی گردد که نتواند با اتکاء به پشتیبانی اکثریت مردم به حقوق طبیعی و شهروندی بخش دیگری از مردم خود تجاوز کند.

بهترین نمونه‌های تاریخی از حکومت‌هائی که در عین برخورداری از پشتیبانی گسترده مردم خویش حکومت‌های نامشروع بودند، حکومت جنبش فاشیسم به رهبری بنیتو موسولینی در ایتالیای پس از جنگ جهانی یکم است که مخالف دمکراسی، آزادی‌های مدنی و برابرحقوقی شهروندان بود. در آلمان نیز حزب کارگران سوسیالیست ملی آلمان به رهبری آدولف هیتلر پس از آن که توانست با کمک احزاب محافظه‌کار به قدرت سیاسی چنگ اندازد، با نابودی دمکراسی و تحقق حکومت تک‌حزبی و تبدیل هیتلر به رهبر جامعه در جهت پاک‌زدائی قومی و تبدیل نژاد ژرمن به قوم برتر جهان گام برداشت. به این ترتیب می‌بینیم که برخورداری از پشتیبانی اکثریت مردم هیچ‌گونه مشروعیتی به حکومت‌هائی نمی‌دهد که با تکیه بر ایدئولوژی افراطی خویش در جهت تحقق حقوق ویژه‌ای برای پیروان حزب، ملت و یا امت خودی هستند. رژیم جمهوری اسلامی نیز دارای چنین سرشتی است، زیرا در این نظام نه فقط زنان از حقوق کم‌تری از مردان برخوردارند، بلکه شهروندانی که به مذهب شیعه دوازده امامی باور ندارند، از بسیاری از حقوق مدنی و اجتماعی خویش محرومند و به انسان‌های درجه ۲ و ۳ بدل گشته‌اند. مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی نیاز به بود و نبود «مشروعیت مردمی» این رژیم ندارد. این رژیم بنا بر سرشت دینی خویش مرده‌ای است بر دوش زندگان.

فوریه ۲۰۲۰

منوچهر صالحی

msalehi@t-online.de

www.manouchehr-salehi.de

پانوشت‌ها:

[1] https://ehterameazadi.blogspot.com/2020/02/blog-post_505.html

 




حکایت اصلاحات و دوغ لیلی

حسن بهگر

سرانجام کوشش های اپوزیسیون برای تحریم انتخابات به ثمر نشست و رژیم تودهنی بزرگی خورد. اپوزیسیون با همه ی پراکندگی، در تحریم به توافق و همبستگی رسید و انتخابات دوره ی یازدهم نقطه‌ی پایانی برای خیمه شب بازی اصلاحات بود.

رژیم با رد صلاحیت از باقیمانده های «اصلاح طلبان» و با سرازیر کردن پاسداران به مجلس، ماهیت واقعی توتالیتر و پادگانی خود را به نمایش گذاشت. همه می دانند اصلاح طلبی جریانی منشعب از حکومت زورگوی جمهوری اسلامی بود که طراحان و فعالان آن بنیانگذاران واواک بوده اند و قتل ها و حذف بسیاری از افراد اپوزیسیون را در کارنامه خود دارند. پس از دور شدن از قدرت با نام جعلی به میدان آمدند و به یاری امکانات و رسانه هایی که در اختیار داشتند چندین سال نقش بازی کردند و مردم را بدنبال سراب دواندند.

اصلاحات مرده بدنیا آمده بود و هیچ برنامه و پروژه ای نداشت. بد نیست در مجلس ختمش و محض تجدید خاطره ی رذائل آن مرحوم، نگاهی به نظرات رهبر اصلاحات خاتمی بیندازیم و ببینیم با طرز تفکر او امید چه اصلاحی در کشور می رفت.

در کتاب« زمینه های خیزش مشروطه» وی کلاً با انقلاب مشروطه ابراز مخالفت میکند. در تمجید از شیخ فضل الله نوری بسیار نوشته. با این ادعا که شیخ میدانسته راه انقلاب مشروطه به ترکستان می رسد: «گناه آیت الله نوری در پیشگاه استعمار و عوامل خود فروخته ی آن، این است که چرا شیخ زود این جریان را فهمیده و چرا ساکت نمانده است.» شیخی که وابسته ی دربار استبداد محمدعلیشاه و سفارت روس بود، در کتاب خاتمی پاک و منزه می شود و با نقل جمله ای از آل احمد نعش طرف را بر سردار همچون پرچمی می داند که به علامت استیلای غرب زدگی است.

نه فقط تفکر و عقاید دینی ملایان در نهضت مشروطیت همه مورد تأیید خاتمی است، هرکسی هم که دم از آزادی و اندیشه های غربی می زند به نظر وی «برحسب ظاهر افکار آزادیخواهانه و دموکراتیک غرب »آن روی سکه ی استعمار است.

خاتمی دشمنی خود را با دموکراسی و آزادی پنهان نمی کند و همه جا از جانب مردم حرف می زند و می گوید مردم ما دموکراسی نمی خواهند. کلیپ ویدئویی چنین سخنان گهر باری در دسترس همگان هست و نیازی به ارجاع و رفرانس نیست. می شود روی یوتوب تماشا کرد و خندید، هم به عقل آنهایی که به خاتمی رأی دادند و هم به بخت ملت ایران که این آدم رئیس جمهورش بود.

سید گل یاس!؟، نقش ملکم را در انتشار روزنامه قانون منحرف کننده می داند و همه ی آزادیخواهان و مروجان شعائر غربی را وابسته به استعمار می شمرد. برای نمونه برآخوند زاده تاخته است چرا که او می گوید «دیگر آن زمان گذشت که کسی زندگانی خود را قربانی دین و مذهب کند. برای به کف آوردن نیروی ملی و حفظ میهن بر ضد بیگانگان و رهایی از پستی و عقب ماندگی ، لازم است که همه ی مردم را با سواد کرده و بدانها ملت دوستی و وطن پرستی را بیاموزیم». حق هم دارد، آن مرحوم نماند که انقلاب اسلامی را ببیند.

 طالبوف هم چون به جدایی دین از سیاست اعتقاد دارد، تکلیفش معلوم است. سید خندان دشمن جدایی دین از سیاست است. امین الدوله هم از دست خاتمی جان بسلامت نبرده چون از اولین کسانی بوده که لفظ مشروطه را در دهان مردم انداخته و مترادف با عدالتخانه بکاربرده است. گناهی بالاتر از این می شد؟ امین الدوله گفته باید حکومت قانون اجراشود تا ملاها نتوانند احکام ناسخ و منسوخ صادر کنند و همچنین اگر قانون حکمفرما باشد ملاها هم در مقابل قانون باید جوابگو باشند و این به مذاق سید خندان ما خوش نیامده است و به همین سبب حکم تکفیر او را صادر کرده که اصلاً او دیندار هم نبوده و زیارت مکه او هم برای تظاهر بوده. چرا؟ چون در یادداشت های اعتمادالسلطنه خوانده که «امشب خانه امین الدوله میهمانی بال است و زن های فرنگی دعوت شده اند که بعد از شام برقصند. صدراعظم و جمعی حضور دارند.» آیا جرمی بالاتر از این برای یک دیپلمات ایرانی که مهمان فرنگی داشته باشد سراغ دارید؟ از طرف خدا گفته زیارت تو قبول نیست.

این سید که از جانب مردم حرف می زند و به خود حق می دهد که دهانش را باز کند و هوار بزند که مردم دموکراسی نمی خواهند و اصلاحات میخواهند، یک بار هم یک برنامه اصلاحی نشان مردم نداد و آنچه از اصلاحات مورد نظر او می توان فهمید اینست که رفتارها باید مطابق معیارهای قانون اساسی باشد و معیارانقلاب اسلامی و اندیشه های خمینی است. خوب اینکه همان گل و گلستانی است که هست، دیگر اصلاحش کجا بود؟ دفاع از انقلاب و اسلام ، باور به تقدس نظام و رهبری را هم اگر بدان بیفزایید، پیدا کنید تفاوت خاتمی با مرتجع ترین ملاها ؟ فرق خاتمی با سایر ملاهای دیگر شاید بجز لبخند در اندازه ی ریش و عمامه باشد؟

خاتمی با جدایی دین از سیاست مخالفت می ورزد و در سخنرانی های خود آن را تکرار می کند. نه تنها نظام جمهوری اسلامی بلکه رهبر آن نیز برایش مقدس است. او تنها با دموکراسی سرجنگ ندارد، با لیبرالیسم یعنی آزادیخواهی نیز میانه ای ندارد. در بخشی از کتاب « از دنیای شهر تا شهر دنیا» که به « آزادیخواه متجدد» اختصاص داده، از جان لاک و زندگی او عقاید می گوید و از باور او به اصالت عقل و سازش و مدارا و اصرار لاک بر حقوق طبیعی، حقوق افراد به زندگی و آزادی و مالکیت نقل می کند و مدعیست که «سرمایه داری و بینش «لیبرال – دموکراسی» که دستاوردهای بزرگی برای طبقه متوسط اروپایی داشت هیچگاه نتوانست عملاً برآورنده ی نیازها و توقع های همه ی غربیان باشد.» خدا را شکر که همان چند قلم دستاورد لیبرالیسم را قبول کردی ولی از آنجا که آخوند باید« اِن قُلت» بیاورد به سبک آخوندها بالای منبر می رود و نطق غرایی در جهت منفی قضایا می کند: «مغربیانی که به عزم رسیدن به «برادری» و «برابری» و «آزادی» در یکی از شورانگیزترین صحنه های تاریخ قدم نهاده بودند و قرن نوزدهم که به یک معنی قرن شکوفایی سرمایه داری است، در عین حال بر ملا کننده ی این واقعیت تلخ  نیز هست که میراث خوار انقلاب اجتماعی و سیاسی و صنعتی ، نه همه ی مردم غرب که صاحب مکنتان نوکیسه و ادعایی هستند که مکنت و برخورداری آنان، قیمت مسکن و محرومیت اکثریت مردم زحمتکش غرب و ویرانی سرزمین های استعمار زده و بردگی آشکار و پنهان قوم و محرومان غیر غربی به دست آمده است.» و نتیجه می گیرد که «این وضعیت موجب پیدایش تردیدهای جدی نسبت به بنیادهای فکری و ارزش « لیبرال – دموکراسی » درخود غرب شد و…». درست برعکس رژیم اسلامی که از تمامی این عیوب بری است، بخصوص از وجود نوکیسگان.

یکی نیست به ممدآقا خاتمی بگوید: حاجی این نسخه ی معجزه آسا نیست که برای همه آلام دردهای انسانی درمان باشد. همانقدر که توانسته برابری حقوقی انسان ها را فراهم کند همانقدر که مردم را از استبداد دینی و شاهی نجات داده و بر عقل متکی است و سازش و مدارا و تساهل را تبلیغ می کند، عمامه ات را باید بندازی بالا. در غیر این صورت، نسخه ی معجزه آسا می خواهی برو بالای چاه جمکران منتظر شو.

او برآنست «لیبرالیسم واقعه ی مهمی در تاریخ اندیشه و سرنوشت آدمی است و نکته ای بسیار مهم که در بررسی این آیین و به طور کلی اندیشه ها و نظام های سیاسی و هر امر بشر تفطن (منظوردریافتن است) به آن بخصوص برای اهل علم لازم است. «نسبیت » این امور است و « مطلق » دیدن امر « نسبی » آفت بزرگ اندیشه ومانع سیر به سوی حقیقت و نیز منشأ فاجعه های فراوان در تاریخ بشری است.»

در حقیقت خاتمی با نسبی کردن لیبرالیسم آن را برای جامعه ما مناسب نمی بیند یعنی اگر چه نمی تواند محاسنی را که ذکر کرده منکر شود و بحران ها و رقابتش با سوسیالیسم و غیره را نیز بیان می کند ولی در پایان می خواهد بگوید آنچه که برای جامعه غرب مفید بوده را نباید مطلق کرد و برای جامعه ما ممکن است حتا مضر باشد. البته آن چیزی که نسبی نیست، اسلام است که اصولاً باید به کت همه کرد.

تازه حضرتش با این مخالف خوانی با لیبرالیسم، خود را هواخواه جامعه مدنی می دانست که آن را هم تبدیل به جامعه ی مدینة النبی کرد و فاتحه اش را خواند. خوب بدیهی است که این اصلاحات نبود و فریب بود ولی هیاهویش بسیار بود و حکایت دوغ لیلی بود که ماستش کم بود و آبش خیلی. به خرج ما به حلق ما ریختند، به زور یک مشت روزنامه نگار هوچی و دغل و مشتی امنیتی جانی. اینها بودند عصاره ی اصلاح طلبی.

خوب انصافا با این طرز تفکر که نه دموکراسی و آزادی و نه حاکمیت ملت و نه جدایی دین از سیاست در آنست به کجا می‌خواستند برسند؟

حکایت میرحسین موسوی و آن یکی شیخ لر هم که قرار بود جلد دوم و سوم خاتمی باشند، دستکمی از خود یارو نداشت. گرچه رسماً امام را مقدس نمی دانستند ولی او را سرمایه ای بزرگ میشمردند و گفته ی موسوی هم راجع به بازگشت به دوران طلایی امام مشهور است. از روحانی هم که حرفی نمیزنم چون حی است و حاضر و مصائب ریاست جمهوریش بر همه روشن.

خواست اصلاح طلبان و ملت ایران فرسنگ ها از هم دور است. خواست مردم آزادی و دموکراسی و رهایی از سلطه ی مذهبی است و رهبران اصلاحات خواستار استمرار سلطه ی مذهبی و بزک کردن استبداد مذهبی هستند. مردم خواستار دخالت در سرنوشت خود و میهنشان هستند و این تنها با حاکمیت ملت امکان دارد نه حاکمیت ولایت فقیه.

همه ی اینها را که مدتها روی دلم جمع شده بود گفتم، چون بساطشان جمع شده، دل من هم سبک شد. بروید که از خمینی هم کثیف ترید. هر جا که خودش رفته، برای شما هم جا رزرو کرده، خیالتان راحت، مشکل جا نخواهید داشت.

سه شنبه ،۶ اسفند ۱۳۹۸

2020February  25

برگرفته از سایت ایران لیبرال iranliberal.com

 

منابع :

محمد خاتمی -زمینه های خیزش مشروطه – موسسه فرهنگی و انتشاراتی پایا

چاپ اول- تاریخ نداردمحمد خاتمی – از دنیای «شهر» تا شهر « دنیا» سیری در اندیشه سیاسی غرب

نشر نی –چاپ اول 1373 تهران

 




نمایش تکراری و مسخره “انتخابات” مجلس شورای اسلامی

سیاست  امروز  مخالفین تحریم  فعال  انتصابات  است

امین بیات

رژیم  جمهوری اسلامی ایران بار دیگر از  مردم  ایران  دعوت  کرده  است  که  در اسفند ماه در نمایش  انتخاباتی مجلس شورای اسلامی شرکت کنند تا مطابق خواست “رهبر” با رای میلیونی بالا برای نظام “حماسه ای سیاسی در سطح بین المللی بسازند.

و این در حالیست که بر همه گان  آشکار شده  که حاکمیت  ترور و خفقان اسلامی  و قانون اساسی   آن  نه  حقوق شهروندی ایرانیان را به رسمیت می شناسد و نه حق حاکمیت ملت را قبول دارد ، در این رژیم با صرف وجود” ولی  فقیه” ناقض اصلی حق حاکمیت ملت ایران است، رژیم تما م نیروی آدم کش خود را بکار گرفته تا صدای  معترضین  را خفه کند  و از شرکت مردم در نمایش مسخره ای بنام انتخابات  برای نیل به اهداف  شوم  ضد ایرانی خود ، بهره ببرد، نامزد های معرفی شده همه حکومتی هستند، این نمایندگان عموما ضد منافع ملی و این مجلس دارای صلاحیت  قانونی و مردمی نیست و مشروعیت مردمی ندارد، مجلس دست نشانده ی آینده در خدمت اهداف نئولیبرالیسم خواهد بود .

مردمان ایران در گذشته در ناکام بودن در انتخابات و باطل بودن رایشان  تجربه های بسیار تلخ  و دشواری را برای استقرار  دمکراسی ، آزادی و استقلال  پشت سر گذاشته اند ، و با دادن تلفات جانی و مالی  بخصوص در تقلب های انتخاباتی رسمی که سران رژیم هم به آن اذعان کردند، اینک زمان آن رسیده است که از این تجارب  درس  بیاموزند وتسلیم عوامفریبی های آخوندها نشوند و با شرکت نکردن در این نمایش مسخره با شدت بیشتری با  استبداد مذهبی  و دیکتاتوری آخوندی بمبارزه متحد برای برچیدن این نظام تبهکار بپا خیزند.

اعتتراضات و تظاهرات  میلیون ها تن از مردم ایران پس از تقلبات انتخاباتی از اول انقلاب تا کنون  و بخصوص  در سالهای 88-92 و 98  حد اقل یک پیام روشن  داشته است وآن خواست انتخابات آزاد  و پایان داده  به  دیکتا توری  حاکم  بوده است و دریافته اند که با ادامه ی این حاکمیت ضد مردمی در ایران هر کز انتخابات  آزاد نمیتواند بر گزار شود.

چیزی بنام انتخابات در تاریخ حمهوری اسلامی به هیچوجه دموکراتیک  نبوده  و از این  ببعد هم نخواهد  بود ، رای مردم  در هر نظام دموکراتیک  وسیله ای  برای اعمال حق حاکمیت  ملت  آن کشور  است، اما  در نظام  آدم کش  و ضد ایرانی جمهوری اسلامی بر عکس ، این رای  بدل به وسیله ای میشود ، برای سلب  حق حاکمیت  ملی  و برای دادن مشروعیت به نظامی که آن حق را با زور و ترور و قتل عمد نقض، کرده است.

محتوای انتخابات آزاد چیزی به غیر از پذیرش حق دیگران و دگر اندیشان  برای حضور  و رقابت  سیاسی  نمیتواند باشد، نیروئی که برای دیگران این حق راقائل نباشد، عملا  ناقی انتخابات آزاد است، عمدا سیاست ادامه  دیکتاتوری و استمرار آنرا بوسیله نمایندگان انتصابی در مجلس دست نشانده و بی خاصیت خود، به پیش میبرد.

بدرستی از طرف نیروهای سیاسی همواره مطرح شد که در چارچوب نظام  جمهوری اسلامی تحقق  آزادی  انتخابات   نا ممکن است، و مردم در سالهای 88-92 و 98 با آگاهی بر عملکرد تقلب در انتخاباتها  و نادیده گرفتن  رای  مردم  که در عمل تجربه  کردند ، واکنش مردم  بر آمده از انتخابات غیر آزاد همراه با تقلب  و سراسر تبعیض  از صفوف رای دهندگان کاسته  شد، و انزوای رژیم از درون شکل گرفت و امروز مردم  بخصوص پس  از کشتار  آبانماه  خط جدائی از رژیم را آشکارا کشیده اند ، و حتی این خط  کشی در طیف اپوزیسیون  که  در گذشته  به  توهما ت  مردم  دامن میزدند، نیز دیده شده که از سیاست غلط خود پشیمانند و از آن فاصله گرفته اند.

اما جمهوری اسلامی ایران ودرراس آن دزد وقاتلی چون خامنه ای در بد ترین شرایط استیصال است با شیادی  تمام در تدارک برپائی مجلسی دست نشانده  و تابع امیال پلید رهبر هستند، مجلس در هر کشوری نهاد  قانونگذاری  بنفع مردمی که آنها را انتخاب کرده اند میباشد،  اما  در ایران در طی چهل سال گذشته  کلیه ی انتخاباتها  زیر نظرنظارت ” استصوابی شورای  نگهبان” یعنی مافیای قدرت ، حق حاکمیت  انسان رای دهنده ی ایرانی  را  نا  دیده  گرفته  و پایمال  نموده است  و سرنوشت ملتی را بازیچه ی امیال قرون وسطائی آخوند های مفت خور و دزد ، انگل  اجتماع قرار داه  است.

مردم  دریافته اند که قانون  اساسی  جمهوری اسلامی  ایران  تحت  نظر  شورای  نگهبان  (مافیای قدرت)  است  و نمایندگان  بدون  نظارت شورای نگهبان از هیچگونه اختیار و اعتباری بر خوردار نیستند، اعضای شورای  نگهبان  منتخبین  رهبر  هستند و همه ی نمایندگان  در مقابل شورای نگهبان هیچکاره و دکوری بیش  نیستند،  بهمین  دلیل  ساده  است  که انتخابات در ایران نمایشی و اراده ملت در آن  بی  تاثیر  است، نمایندگان  مجلس تزئینی   و جنبه ی  مشورت و نشان دادن  به افکار عمومی جهان  که  ما  دارای مجلس هستیم ، این  نهاد هیچوقت  حق  تصمیم  گیری مستقل  نداشته  و در شرایط حساس با حکم حکومتی روبرو میشود ، خامنه ای  و دستگاهای امنیتی و بیت رهبری بدنبال یکدست کردن مجلس و دولت دست نشانده هستند.

و این در حالیست که عملا جامعه به  ” خودی” و  ” غیر خودی”  تقسیم شده است  و مردم یعنی رای دهندگان غیر خودی از هیچگونه  حق شهروندی بر خوردار نمیباشند  جز اینکه  بعنوان نمایش  و تاتر نمایندگانی که از زیر نظر نظارت استصوابی شورای نگهبان  عبور کرده  اند را انتخاب کنند ، حقارت از این بدتر برای مردم  وجود ندارد.

انتخابات  مجلس  در ایران  در حالی بصورت  نمایشی تبلیغ  میشود  که عملا هیچ  حزب  و سازمان مردمی  اجازه فعالیت ندارند  بجز احزاب خودی ، سازمانهای سیاسی و مدنی در ایران چهل سال است که  ممنوع و اجازه  فعالیت ندارند .

در چنین شرایطی سازمانهای “ملی ” و مذهبی  در ایران به  این قانون  اساسی  دست  پرورده ی شورای   نگهبان   و رهبر وقیحانه التزام اجرائی دارند و در انتخابات آن شرکت کرده اند و میکنند؟

همیشه  قبل از نمایش  هر انتخاباتی  عوامل  و رهبری  رژیم  شیادانه  حرفهای  وقیحانه ای همراه   با  وعده های     سر خرمن بمردم ارائه داده و دروازه های “بهشت” رابه مردم نشان میدهند، از مردم تجلیل و از منافع ملی حمایت میکنند و  برای حفظ و استمرار نظام اسلامی  ، ازوحدت  و دوستی ، سخن پراکنی  میکنند، آنها  آگاهانه  فراموش میکنند که  در همین آبانماه  به  فرمان رهبر قاتلشان  حد اقل 1500  نفر  را عمدا  کشتند  و عمدا هواپیمای مسافر بری را سرنگون کردندو 176  نفر انسان بیگناه را کشتند و هزاران نفر انسان معترض را بازداشت  وزیر شکنجه بردند ولی رهبر شان احمقانه میگوید بی دین ها هم بیایند رای بدهند، زهی وقاحت فریبکارنه.

مردمان ایران که  اسیران این نظام تبهکارند  و زیر فشارهای اقتصادی و اختلافات  صوری قدرت  طلبی با  اکثریت نزدیک به 90% از  کلیت این رژیم و عملکرد خونین آنها  نا امید  شده  و از آن  دل  کنده  و بریده اند   با شرکت نکردن  در این انتصابات  مسخره  نا رضایتی خود را ابراز خواهند نمود، تا بحال  شرکت  در انتخابات  رژیم  هیچ  فایده ای برای مردم در بر نداشته ، تنها راه نجات مردم عدم حضور در پای صندوقهای قلابی رای گیری  می باشد، کاری که نتیجه اش به انحلال و اضمحلال این رژیم می انجامد، شرکت در انتخابات تقویت حکومت جنایتکاراسلامی یک خیانت وجنایت نسبت به کشته شده گان آبانماه وسایر کشته شده گان بدست مزدوران امنیتی  حزب  الهی است، رذالت ، وقاحت و حقارت صفت بارز برای خامنه ای، روحانی و خاتمی است،عناصر مزدوری چون تاج زاده ها  در طول تاریخ ننگین جمهوری اسلامی  همیشه خوش خدمتی خود را در جهت حفظ نطام تروریستی اسلامی  با  جدیت تمام بکار برده و درخیانت علیه مردم با افکار متعفن اسلامیشان  کوتاهی نکرده اند  و امروز نیز با  تبلیغ انتخابات  گماشتگی خود را مجددا ثابت میکنند، یا مزدور جنایتکاری بنام رئیسی میگوید “هرکس در انتخابات شرکت نکند در جبهه دشمن است”، درسته اکثریت 90% مردم دشمنان شما مزدوران عمامه بسر هستند.

انتخابات “انتصابات” تا  کنونی در ایران  ابزاری برای تحکیم قدرت  “ولایت فقیه”  بوده،  برگزاری انتخابات   در ایران مشروعیت غیر حقیقی به جمهوری اسلامی با پرونده چهل سال جنایت و کشتار ، بخشیده است.

تعداد زیادی حتی اکثریت  مردم متوجه این امر شده اند که رژیم  آنها را مورد  بازیچه اهداف شوم  خود قرار  داده است، رژیم  بخوبی دریافته  که  دیگر قادر نخواهد شد نقشه های پلید  خود را عملی سازد  و در خارج   از کشور، وجود دمکراسی و آزادیخواهی در حکومت تروریستی اسلامی را تبلیغ کند.

علی مطهری نماینده ی خودی تاکنونی  در رد صلاحیت خود گفته است،” شورای نگهبان بمن گفت : باید  همان  را بگوئی که ما میگوئیم.” این آخوند زاده مزدور چقدر کلاش  و مزدوراست  و سر مردم  کلاه شرکت درانتصابات  را میگذارد ، و تداعی این حرف نوعی کلاهبرداری حرفه ای است یعنی او نمیدانست  ماهیت شورای نگهبان  چیست  

تا بحال؟ رژیم حتی این مزدور آخوند زاده  خوش خدمت را هم تحمل نکرد.

جمهوری اسلامی ، در شرایطی به تبلیغات و دروغ پردازی های خود جهت کشاندن  مردم  برای  رای دادن  در این انتصابات  دامن میزند که  دربن بست کامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته  است، فساد و دزدی و  جنایت   در این سیستم نهادینه شده است ، و رهبر آدم کش نظام به  التماس افتاده ، اما او  به هیچ  کس  در مورد جنایاتش  پاسخگو نیست، و تنها  افرادی حق نامزدی برای نمایندگی مجلس دارند که  ثابت کرده باشند  و پیرو و مرید  رهبر  بوده و سیاستهای او را اجرا کرده و در آینده هم بدون قید و شرط دست نشانده و فرمانبردار رهبر باقی بمانند.

اغلب نامزدها  برای مجلس آینده که از صافی و سانسور نظارت”استصوابی شورای  نگهبان ” عبور کنند  یا عضو مافیای مالی، نظامی و امنیتی  رژیم وبا داشتن کارنامه مملو از جنایت و فساد، که اکنون با تزویر و ریا  قیافه های ناجی کشور و ملت را بخود گرفته اند ، هستند.

سیاست تحریم فعال انتصابات نمایندگان مجلس فرمایشی  فضای جدیدی در ایران  و خارج ایجاد  میکند   و  میتواند متحدا صفحه ی نوینی را در عزم راسخ مردم برای دست یابی به استقلال  و آزادی و احترام به رای خود و  کرامت    یک ملت  باورمند به توانائی خود را  در ایران و در افکار بین المللی باز یابند و در روند دست یابی به حق کامل و  آزاد مردم ایران  در انتخابات  و تعیین حق حاکمیت و دولت ، راهگشا باشد، و با تحریم  فعال به این شعبده  بازیها خاتمه داده شود .

البته  در ایران فضای شدید امنیتی و پلیسی حاکم میباشد، و شیوه ی کار بخش قابل  توجه ای از  دست  اندر کاران تبلیغات انتصاباتی در رده های مختلف  توام  با  سرکوب  و قهر عریان  میباشد، اگر چه  برای  گمراه  کردن  مردم بدروغ  در حرف  طرفدار شیوه های مسالمت آمیزند، اما  در عمل با محدود  کردن  فضای مبارزه ی سیاسی  برای مخالفان هستتند، مسئله اصلی آنها حفظ  کلیت رژیم است  و با دمکراسی  و آزادیخواهی و انتخابات آزاد  هیچگونه سنخیتی و همخوانی، ندارند.

مردم نباید سرنوشت خود را بیشتربدست مشتی متحجر بسپارند ، ومورد سوء استفاده کسانیکه در رانت خواری ها زمین خواری و جنایات  شریک بوده اند  به  بازی گرفته  شوند ، هر  کسی با هر گرایشی  در بازی انتخاباتی  این حاکمیت با هر زد  و بندی به مجلس راه  یابد ، تنها  تلاششان پر کردن جیب  خود و بستن راههای آزادی ، عدالت  اجتماعی و مشروعیت دادن به قتل عمد و کشتار مردم  ایران است.

جمهوری اسلامی  بشدت  مشروعیت خود را  از دست داده است، و در پی  بازیابی  آن  تلاش میکند  و مردم  آگاه  با تحریم فعال انتخابات باید به نمایشات مسخره به مشروعیت بخشیدن مجدد آن  ” نه”  گفته  و با  نافرمانی  مدنی      و حضور نیافتن پای صندوقهای رای متحدا  دست رد به خواستهای وقیحانه خامنه ای ، بزنند.

رژیم جمهوری اسلامی در کلیتش از اقدامات  سازمان  یافته  و متحد کارگران، دانشجویان ، معلمان، جنبش  زنان بیکاران، گرسنگان، مال باخته گان و… ترس واهمه ووحشت دارد و بخوبی به نیروی عظیم اعتصابات کارگری و  اعتراضات ورکود سیاسی و اقتصادی واقف گشته وتلاش مذبوهانه با دستگیری ، زندان و شکنجه آخرین مقاومت خود را سازمتندهی میکند که متحدا باید این مقاومت را در هم شکست و در انتخابات شرکت نکرد.

چهار شنب22 بهمن ماه  برابر با 12.02.2020  

 

 امین بیات

 Bayat.a@freenet.de

 https://www.facebook.com/amin.bayat9