معماریهای جا به جا شده سخنرانی ژاک رانسیِر
سخنرانی ژاک رانسیِر Jacques Rancière سبکهای معماری جا به جا شده (به زبان فرانسه) 17 اکتبر 2019 هنر همواره نیز نام هنر است، شیوهای است برای بیان کردن و آشکار نمودنِ آن...
سخنرانی ژاک رانسیِر Jacques Rancière سبکهای معماری جا به جا شده (به زبان فرانسه) 17 اکتبر 2019 هنر همواره نیز نام هنر است، شیوهای است برای بیان کردن و آشکار نمودنِ آن...
اسلام، من و تفکر مستقل من را به رسمیت نمی شناسد. اسلام از انسان تسلیم بی قید شرط در برابر خدا را می طلبد.
ما برای رهائی از این منستیزی و فردیتکشی، تنها یک سلاح داریم، که بکارگیری آن در اسلام معصیتی بزرگ است، اندیشیدن مستقل و بیان آنچه «من» می اندیشد. پس بیائید همگان به این معصیت آنقدر آلوده شویم که دیگر هیچکس نتواند نخستین سنگ به سوی «من» اندیشنده پرتاب کند.
در این نوشتار میخواهیم از اسپینوزا چون فیلسوف پیشگام نظریهی «لائیسیته» و از فلسفهی سیاسیِ او چون جدالی فکری بر علیه دینسالاری سخن بگوئیم. از اندیشمندی در سدهی هفده میلادی (1632- 1677) نام بریم که افکارش در زمینههای فلسفی و سیاسی همچنان زنده و امروزی باقی ماندهاند. اسپینوزا، در رویارویی با بغرنجهای زمانهاش، نظریههایی در پهنهی فلسفهی سیاسی تبیین کرد که، با وجود پیشینگیِ تاریخیِشان، امروزه همچنان فعلیت دارند و ما را به تفکر و تأمل فرا میخوانند.
جنبش رهاییخواهی، در یک کلام، بنا بر تعریفی که امروزه در نظریه و عمل اجتماعی بیش از پیش به دست آورده و میآورد، جنبشی است که نه سوی به قدرت و مدیریت دولت و حکومت دارد، چرا که همواره اپوزیسیونی و ضد دولتگرا ست، و نه از نگاه نوع و شکل سازماندهی اجتماعی و مبارزاتی، میتواند با «حزب» یا «جبهه» در اشکال مرسوم و شناخته شدهی تاکنونی و سنتی آن، که برای اِعمال حاکمیت و رهبری توده ساخته و پرداخته میشوند، همخوانی و همانندی داشته باشد.
متنی از الن بدیو درباره ی جلیقه زردهای فرانسه.
او در این بحث کوتاه (متن فرانسه در زیر) و در پاسخ به پرسشی که از او میکنند که نسبت به جنبش جلیقه زردهای فرانسه چه نظری دارد، می گوید که “در این حرکت اجتماعی، به رغم مخالفت به حق آن با کاهش قدرت خرید و غیره، اما هیچ چیزی که از به لحاظ سیاسی نوآور و ترقیخواهانه باشد دیده نمیشود.”
به دیدهی ما، این فلسفهی سیاسی نوین که در برآمدنِ آن باید تلاش کرد، این قارهی جدید یا اوتوپیای سیاسی که در اکتشاف آن باید دل به دریاها و اقیانوسها زنیم، به ضروره باید مفاهیم خود را از نو بنیان نهد، تا چون یک فلسفهی سیاسی بتواند باقی بماند و ادامهی زندگی دهد. امروزی بودن و فعلیت اندیشهی ماکیاولی، بسان امروزی بودن اندیشهی اسپینوزایی، مارکسی، نیچهای…، در این است که مفاهیمِ ابداعیِ این متفکران در زمان حیاتشان همچنان از توانائیِ کارآمدی در زمان ما برخوردار میباشند و در نتیجه میتوانند در شرایط کنونی به یاری ما آیند، و این نه برای انجام یک نسخهبرداری جزمی و دُگماتیک از آنها بلکه برای آفریدن مفاهیم سیاسی نوین و پراتیکهای سیاسی نوین. از برای یک سیاستِ رهائی.