ساعات پايانی مبارک در قدرت

به نقل از روزنامه‏های مصری، لوموند و آژانس فرانس پرس
جمعه ۲۰ اسفند ۱٣٨۹ – ۱۱ مارس ۲۰۱۱
برگردان: سيامند
مطبوعات مصری روز دوشنبه 14 فوريه نقل می‏کنند، که به نظر می‏رسد رئيس جمهور پيشين مصر، حسنی مبارک، با اطلاعاتِ نادقيق و نادرستِ دريافتی از وزير کشور و فشارهای پسرش، جمال، مبنی بر ناديده گرفتن خيابان، در حيرانی و گيجی تمام عيار تحولاتی که منجر به سرنگونی‏اش شد را گذرانده است.
الاهرام، که صاحبِ جايگاه و وزنِ چشمگيری در ميان مطبوعات طرفدارِ مبارک بود، می‏گويد مسئولين «واقعاً نمی‏فهميدند چه اتفاقی در حالِ رخ دادن است». اين روزنامه معتقد است، در آستانه‏ی استعفای تاريخی «ناتوانی، ضعف و فترت همه‏ی کاخ رياست جمهوری را درنوريده بود». جمال مبارک پسر کوچکتر رئيس جمهور، که از او به عنوان جانشين صحبت می شد، بود «که مديريت بحران را به عهده داشت (…) با چشمی که به قدرت دوخته بود. او خيلی دير فهميد که خارج از بازی است … همين هم بود که موضوعات طرح شده و سخنرانی‏ها هيچ ارتباطی با آنچه که مردم می‏خواستند بشنوند نداشت. اين امر بر خشم آنها می‏افزود».
پنج‏شنبه، پيش از آخرين ظاهر شدنِِ رئيس جمهورِ پيشين در تلويزيون «جمال پدرش را قانع کرد که آخرين تلاش‏اش را بکند، يعنی اعلامِ اصلاحات و سپردنِ قدرت به عمر سليمان»، که معرفی او به عنوانِ معاون رئيس جمهور جمعيت را اقناع نکرده بود. «ديگرانی بودند که پيشنهاد لحنی آشتی‏جويانه‏تر و احساسی‏تر کرده بودند، اما جمال موافق اين نظر نبود. در نتيجه، سخنرانی بر خشم مردم هر چه بيشتر افزود … تلاشی که انجام شد، به شکست انجاميد … رئيس جمهور سرنگون شد.»

مجادله‏ ی سنگين ميان پسران رئيس جمهور پيشين

به نوشته‏ی الاخبار (رسمی) استراتژیِ پسرِ کوچک حتی در درون خانواده‏ی رئيس جمهور هم از موافقت عمومی برخوردار نبود، کارِ دو پسرِ رئيس جمهور پس از ضبطِ سخنرانیِ 10 فوريه، که در آن «مونتاژی» برای اضافه کردنِ سخنانی تند در رابطه با تظاهرکنندگان صورت گرفت، تقريباً به دست به يقه شدن کشيد. اين روزنامه گزارش می‏دهد که علا خطاب به برادرش فرياد کشيده «از همان موقعی که راه را برای رفيقانت (تجار و صاحبان سرمايه) باز کردی، اين مملکت را به گند کشيدی. به جای اين‏که اين آخر عمری با افتخار و بزرگی از پدرت ياد بشه، همه کار کردی تا چهره‏اش را به کثافت بکشی»، چيزی که به قولِ اين روزنامه، همه‏ی ساکنينِ کاخِ رياست جمهوری فريادهای اين دعوا را می‏شنيدند.
اين همان سخنرانی‏ای است که حسنی مبارک می‏بايست اعلام کند که همه‏ی قدرتِ دولتی‏اش را به عمر سليمان و قدرت نظامی‏اش را به ارتش تفويض می‏کند، در ميان حيرت و بهتِ ايالات متحده و دفاتر صدارت عظمای غربی، که در انتظارِ لحنی ديگر بودند، در آخرين لحظات تغيير کرد. روزنامه‏ی اليوم السابع (روزنامه‏ی خصوصی) گزارش می‏دهد که، بانوی اول، سوزان مبارک به دليل اين مجادله و دعوای سنگين دو بار غش و ضعف کرده است.
اما به نظر می‎‏رسد در ابتدا وزيرِ کشور عميقاً منفور، بوده که رئيس را به خطا و اشتباه انداخته است. الاهرام می‏نويسد «گزارشی که حبيب العدلی، پيش از سه شنبه 25 ژانويه به رئيس جمهور مبارک ارائه داد، اهميت اين تظاهرات را به حداقل کاهش داده بود». يعنی همان روزی که زنگِ آغازِ شوروش توده‏ای را به صدا درآورد. بعدش هم نزد مبارک با به او قبولاندن اين‏که اخوان‏المسلمين، دشمنِ خونیِ رژيم «نيروهای جوان خود را با دستور گرفتن از خارج از مرزها، بسيج کرده‏»، «موفقيتِ حيرت انگيز» تظاهرات را توجيه می‏کرد. اما وزير ترديدی نداشت که «موضوع بر سرِ “يک مشت خانواده و فک و فاميل” است، و اين تحولات می‏تواند “بخشی از آن باشد” و اين که “همه چيز تحت کنترل است”».
هجده روز بعد، رئيس جمهور زير فشارِ خيابان ناچار به استعفا شد.