دلايل و پيامدهای تغيير در ترکيب مجمع تشخيص مصلحت نظام
گفتگوی رادیو فردا با مهرداد درویش پور، مهدی مهدوی آزاد و مجید محمدی
مهرداد درویش پور: مجمع تشخیص مصلحت نظام بلایی بر سرش رفت که اصلاحطلبان در صدد بودند بر سر آقای خامنهای بیاورند. یعنی بخشی از اصلاحطلبان نظرشان این بود که ولایت مطلقه را به یک ولایت مشروطه تبدیل کنیم. قدرت ولی فقیه را بکاهیم و به این ترتیب جامعه را مثلا دمکراتیزه کنیم. حال اینکه روند اتفاقات کاملا برعکس شد. یعنی ما با یک حکومت ولایی سر و کار پیدا کردیم که قدرت مطلقه ولی فقیه به گونهای روزافزون افزایش پیدا کرد.
فریدون زرنگار
۱۳۹۱/۰۱/۰۲
روز چهارشنبه، ۲۴ اسفندماه، همزمان با حضور محمود احمدی نژاد در مجلس شورای اسلامی برای پاسخگویی به نمایندگان، آیتالله خامنهای اعضای دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام را منصوب و اعلام کرد. برخلاف پیشبینیها و گمانهزنیهایی که میشد که احتمالا اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست بر مجمع تشخیص مصلحت نظام را از دست خواهد داد، رهبر جمهوری اسلامی وی را در سمت خود ابقا کرد. در کنار نهادهای حکومتی مانند فقهای عضو شورای نگهبان و دبیر شورای عالی امنیت ملی شخصیتهای حقیقی منصوب شده عبارتند از اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد جنتی، عباس واعظ طبسی، ابراهیم امینی نجفآبادی، محمود هاشمی شاهرودی، محمدعلی موحدی کرمانی، علی اکبر ناطق نوری، حسن صانعی، حسن روحانی، قربانعلی دری نجفآبادی، غلامحسین محسنی اژهای، محمود محمدی عراقی، غلامرضا مصباحی مقدم و مجید انصاری. انتصاب مجدد هاشمی رفسنجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام به بحثها و گمانهزنیهای دیگری درباره انگیزه این تصمیم آقای خامنهای و تاثیر و پیامد ابقای اکبر هاشمی رفسنجانی برای آینده سیاسی شخص وی و جامعه دامن زده است. بررسی این مسائل در کانون برنامه دیدگاههای این هفته قرار دارد در گفتوگو با مهرداد درویش پور، استاد دانشگاه و فعال سیاسی در سوئد، مجید محمدی، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی در نیویورک و مهدی مهدویآزاد، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در آلمان.
آقای مهدویآزاد، ابقای آقای هاشمی رفسنجانی در سمت خود به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و تغییراتی که در ترکیب اعضای این مجمع پیش آمده را چگونه ارزیابی میکنید؟
مهدی مهدویآزاد: به زعم بسیاری از کارشناسان، آقای خامنهای یک هاشمی ضعیف شده یا به عبارتی یک شیر بی یال و دم و اشکم را ترجیح میدهد و ترجیح میدهد او را در قدرت حفظ کند. هنوز که هنوز است آقای خامنهای دچار این اعتماد به نفس نشده که آقای هاشمی را از تمام مناصب قدرت حذف کند به واسطه مرجعیت سیاسی که آقای هاشمی از آن برخوردار است. در ترکیب جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام سی نفر دقیقا مشابه ترکیبی است که در سال ۱۳۸۵ توسط آقای خامنهای منصوب شدند. حدود هفت نفر را از دست دادیم و هفت چهره جدید اضافه شدند. در میان از دست رفته ها طبیعتا حذف میرحسین موسوی از مجمع تشخیص مصلحت نظام امری بدیهی و قابل پیشبینی بود. اما چهار چهره کلیدی حذف شدند یعنی آقایان زنگنه، محمد هاشمی، امامی کاشانی و ریشهری. کسانی که وارد به تحولات سیاسی ایران در سه دهه اخیر هستند میدانند که این چهار نفر از مهرههای شخصی و خاص آقای هاشمی رفسنجانی در ادوار مختلف بودند و در مجمع تشخیص مصلحت نظام در واقع قوت قلب آقای هاشمی بودند و باعث این بودند که حرفهای آقای هاشمی به کرسی بنشیند. از این زاویه من معتقدم آقای خامنهای یک گام کوچک برداشته به سمت تضعیف بیشتر آقای هاشمی رفسنجانی. مشابه ژنریک اتفاقی که ما در هیات امنای دانشگاه آزاد دیدیم. یعنی چینشی که توسط بیت رهبری صورت گرفت اما از زبان شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد ترکیبی بود که با اختلاف یک رای آقای هاشمی در اقلیت قرار میگرفت و آن یک رای هم اتفاقا نماینده ولی فقیه در دانشگاهها بود که همیشه به نفع آقای احمدینژاد و شورای عالی انقلاب فرهنگی رای میداد. از آن طرف آقای خامنهای با احتساب کسانی مثل خود آقای هاشمی رفسنجانی که صحبتش را کردیم، آقای حسن روحانی، مجید انصاری، غلامرضا آقازاده که چهره بسیار کلیدی است، چون هم از آقای موسوی دفاع میکرد و کرد رسما و هنوز هم دفاع میکند و به همین خاطر ریاست سازمان انرژی اتمی را از دست داد و آقای حسن حبیبی، محمد رضا عارف، یکی از کلیدی ترین چهرههای احتمالی اصلاحطلبان برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ است، اگر بخواهند در انتخابات شرکت کنند و نهایتا شیخ حسن صانعی برادر مرجع تقلید معروف و گرایش آشکار به چپ دارد. انتصاب این چهرهها نشان داد که هنوز آقای خامنهای دوست دارد یک جور توازن قوا را بین جناحها حفظ کند و کمی از آن حمایت بیحد و حصر افسارگسیخته از دولت احمدینژاد کاسته و سعی میکند یک مقدار دیگر برگردد به دوران قبل از سال ۱۳۸۸.
آقای محمدی، آقای مهدویآزاد با اشاره به رفتن شماری از اعضای پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام نتیجهگیری کردند که آقای هاشمی با ابقا در مقام خودش به عنوان رییس مجمع بازهم ضعیفتر شده. یعنی به زبان دیگر هر کاری آقای خامنهای بکند میگویند میخواهد آقای رفسنجانی را ضعیف کند. تحلیل شما چیست. آقای واقعا این باعث ضعیف شدن ایشان شده یا اینکه ماندن در صحنه سیاسی در هر حال چندان هم بیاهمیت نیست؟
مجید محمدی: فکر میکنم آقای هاشمی از بعد از انتخابات سال ۸۸ دوران افولشان شروع شده و آقای هاشمی را آقای خامنهای البته به دلیل اینکه هنوز چهره سیاسی است که دارای وزن است در میان بخشی از نخبگان سیاسی در ایران، آقای خامنهای این را به مصحلت نمیدیدند که او را یک باره حذف کنند. همین سیاست تدریجی و گام به گام را در حذف ایشان اتخاذ کردند. نکته دیگری که اینجا هست به نظر من با پیچیده تر شدن وضعیت رابطه میان آقای خامنهای و آقای احمدینژاد چون دیگر آن اعتماد قبلی وجود ندارد بعد از ماجرای آقای مصلحی، آقای خامنهای ترجیحشان در شرایط فعلی این است که مخالفان جدی آقای احمدینژاد را حداقل در صحنه سیاسی داشته باشد. اما مخالفانی که کاملا کنترل شده باشند، خلع سلاح شده باشند، هیچ چهرهای نباید در میان کسانی که در رده دوم سیاست در ایران قرار میگیرند هم عرض آقای خامنهای باشد. همه اینها باید در مراتب درجه دوم قرار داشته باشند. آقای هاشمی هم بعد از اتفاقاتی که افتاده بعد از خلع ایشان از ریاست مجلس خبرگان، از دست دادن ریاست دانشگاه آزاد و اتفاقاتی که برای اعضای خانواده ایشان افتاده تقریبا در این موضع هست که آقای خامنهای اطمینان قلبی داشته باشند که خطری برای ایشان ایجاد نمیکند. اما در مورد ترکیب تازه من با نظر آقای مهدویآزاد موافق نیستم که آقای خامنهای توازن قوا را در مجمع حفظ کردند. توازن قوا تقریبا بعد از فوت آقای خمینی به نحوی ایجاد شد که تقریبا کفه اصلاحطلبان در واقع جناح چپ مذهبی با جناح راست مذهبی تقریبا مساوی بود. طی دو دهه گذشته مرتبا از میزان قدرت جناح اصلاحطلب یا چپ مذهبی در مجمع کاسته شده و بر قدرت طرف مقابل افزوده شده. من به شکل جناحی نگاه میکنم نه به شکل فردی. از جناح اصلاحطلب آقای توسلی را که ایشان فوت کردند، آقای میرحسین موسوی، زنگنه، محمد هاشمی اینها از جناح اصلاحطلب بودند کنار رفتند، آقایان ریشهری و امامی کاشانی را هم اگر بخواهیم در ادبیات امروز آقای خامنهای جا بدهیم اینها از ساکتین فتنه هستند. چون بعد از انتخابات موضعگیری خاصی نکردند. اگر اینها را کنار بگذارید آنچه که اضافه شده به مجمع اهمیت بیشتری دارد. کسانی که اضافه شده اند همه وفاداران آقای خامنهای هستند. افراد بسیار نزدیک به آقای خامنهای. از جمع روحانیون آقای شاهرودی، عراقی، آقای وحیدی و آقای صفار هرندی از جمع نظامی-امنیتیها هستند و آقای حسین محمدی که اصلا از اعضای بیت آقای خامنهای هستند. اینها چهرههایی هستند کاملا نزدیک به آقای خامنهای. از جمع کسانی که میتوانند دیدگاهی نزدیک به اصلاحطلبان داشته باشند یا نزدیک به آقای هاشمی داشته باشند ما فقط سه چهره داریم از جمع سی نفری که در مجمع هستند. آقای عارف، آقای انصاری و آقای آقازاده. این را من اسمش را توازن قوا نمیگذارم. تقریبا اثری از نیروی جناح مقابل جریان چپ مذهبی و اصلاحطلب در مجمع باقی نمانده. این سه چهره هم بارها وفاداری خودشان را به آقای خامنهای اثبات کردهاند. آقای عارف از جمع اصلاحطلبان کسی است که کاملا به آقای خامنهای نزدیک است. آقای انصاری و آقای آقازاده هم تقریبا به همین ترتبیب یعنی چهرهای را ما امروز در مجمع نمیبینیم که در یک شرایط بحرانی بتوانند رفتارهای حکومت و دولت را زیر سووال بگیرند یا آقای خامنهای را مورد پرسش قرار دهند.
آقای درویش پور با توجه به گفتههای آقای مهدوی آزاد و آقای محمدی، که آقای خامنهای با ابقای هاشمی رفسنجانی در مقام ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام میخواهد او را ضعیف تر کند، این پرسش مطرح میشود که انگیزه آقای خامنهای چیست. یعنی آقای خامنهای گزینههای دیگری هم دارد و داشته ولی با همه اینها به ابقای آقای رفسنجانی دست زده. آیا این را فقط از آن زاویه تضعیف مجدد باید دید یا زوایای دیگر هم مطرح است؟
مهرداد درویش پور: من بر این باور نیستم که ابقای آقای رفسنجانی به قصد تضعیف بیشتر ایشان بوده. اگر میخواستند تضعیف بیشتر کنند ایشان را حذف میکردند. مثل تمام گامهای دیگری که در جهت حذف ایشان به کار گرفتند. آنچه که ما شاهدش هستیم به گمان من از یک نیاز داخلی و شرایط بینالمللی برخاسته و آن هم این است که آقای خامنهای و بیت رهبری با دقت شطرنج سیاسی ایران را در لحظه حاضر سعی کردند به نحوی سازمان دهند که اتوریته بلامنازع رهبری تحکیم شده باشد. این که افراد وفادار به آقای خامنهای ترکیب گستردهتری از مجمع تشخیص مصلحت نظام را در برگرفته نشان دهنده این است که موقعیت خودشان را تقویت کردند. در عین حال نگاه داشتن آقای رفسنجانی به عنوان رییس این مجمع، هم برای خنثی کردن و مقابله کردن و کاستن نفوذ احمدینژاد اهمیت دارد و هم کل اصلاحطلبان را به جبهه مخالفان حکومت سوق ندادن. و از نظر من بین رای دادن آقای خاتمی در انتخابات و ابقای آقای رفسنجانی به عنوان ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام یک ارتباط تنگاتنگ وجود دارد. یعنی اتفاقا آقای خامنهای و کلا جریان حاکم بر جمهوری اسلامی ایران تلاش میکند که صفوف اصلاحطلبان را دو شقه کند. حذف موسوی یک پیام سیاسی صریحی است. اینکه از آنها به عنوان جریان فتنه نام میبرند و میخواهند هرچه بیشتر یا آنها را به یک تسلیم وادارند یا کاملا منزویشان کنند. بهترین شکل منزوی کردن سیاستی است که سعی کنند کسانی نظیر رفسنجانی و خاتمی که از نزدیکان جریان موسوی بودند را ازشان دور کنند و به نظام وفادارتر کنند. نمیشود که آقای رفسنجانی را از ریاست مجلس اوت کرد و در عین حال انتظار نداشت که جبهه مخالف تقویت نشود. بنابراین نگاهداشتن ایشان به عنوان ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام هم این کمک را میکند که به نوعی در جبهه اصلاحطلبان شکاف ایجاد کند و هم این که حفظ رفسنجانی و چند چهره اصلاحطلب این یاری را میرساند که شما بتوانید به نحوی از انحا هر زمان که لازم شد با مهرههای دیگری جلو بیایید.
در سطح بینالمللی فشار تحریم اقتصادی، خطر حمله نظامی به ایران یک واقعیتی است که در این تحلیلها نمیتوانیم نادیده بگیریم. جمهوری اسلامی ایران در دو راهی که در پیش رو داشت یا گشایش سیاسی یا حذف مطلق تمام رقبا و یک دست کردن خودش راه حل سومی برگزیده. یعنی حفظ اتوریته رهبری، تقویت آن و در عین حال وجود عناصری که چهرههای معتدل تری باشند تا در زمانی که ضرورت ایجاد کرد امکان به جلو فرستادن اینها در صحنه یا استفاده تبلیغاتی از اینها را داشته باشد. به گمان من حضور آقای رفسنجانی و چند چهره اصلاحطلب در درجه اول با این موقعیتی که در این مجمع وجود دارد نوعی به گروگان گرفته شدن و در عین حال امتیاز دادن به اینهاست. در عین حال یک چهره ضعیف رفسنجانی هرگز نمیتواند خطر جدی برای حکومت باشد. بنابراین فکر میکنم در این انتخاب شان بسیار عاقلانه اندیشیدند و فضایی از توازن قدرت سیاسی ایجاد کردند که بتوانند ضمن حفظ اتوریته رهبری امکان مانوور سیاسی را چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالمللی برای روز مبادا برای خودشان حفظ کرده باشند و در عین حال اصلاحطلبان را بیش از پیش منزوی کنند وجریان احمدینژاد را هم به این ترتیب منزوی کرده باشند. فکر میکنم از این نظر سیاستشان بسیار سنجیده بوده در این آرایش پیش رو.
آقای مهدویآزاد، با توجه به وزنه کمی که مجمع تشخیص مصلحت نظام در ساختار سیاسی و تصمیمگیریهای کلان نظام تا به حال داشته، چه تاثیری میتواند این مجمع در دور تازه حیات سیاسی خودش در سیاستهای کلان داشته باشد. به جز آن مطالبی که آقای درویش پور مطرح کردند.
مهدی مهدوی آزاد: من نگفتم جناب آقای هاشمی با انتصاب به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تضعیف شده. عرض بنده این بود که آقای هاشمی در واقع توانست این امتیاز را بگیرد ولی با حذف پنج چهره کلیدی. یعنی میرحسین موسوی، که طبیعی بود، زنگنه، محمد هاشمی، امامی کاشانی و ریشهری، میزان نفوذ آقای هاشمی در مجمع هم کم شده. مشابه ژنریک آن را اتفاقی که در هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی افتاد ذکر کردم. دومین موضوع این است که ما اگر نسبت به ۷۵ و ۸۰ و ۸۵ مقایسهای داشته باشیم میبینیم که در این دوره نه وزن جناح چپ به معنای جناحی که جناب آقای محمدی گفتند افزایش پیدا کرده و نه وزن جناح چپ کاهش پیدا کرده. موضوع سوم این است که در ساختار دیکتاتوری و توتالیتر اشخاص و روحیات شخصی افراد و میزان نزدیکی و دوری آنها به شخص حاکم مطلقه تعیین کننده است نه جناح ها. از این زاویه من با فرمایشات جناب آقای محمدی هم مخالفم و ما نمیتوانیم تقسیمبندی جناحی دقیقی ارائه دهیم همانطور که ما نمیتوانیم مثلا در مجلس ششم رییس فراکسیون اصلاحطلبان مجلس ششم که اکثریت را داشتند، کسی مانند حجتالاسلام محتشمی پور بود که تردیدی وجود ندارد ایشان با اینکه عضو مجمع روحانیون مبارز است و آن سابقه مخالفت حتی با آقای خامنهای را دارد ولی تردیدی وجود ندارد که یک اصلاحطلب به معنای واقعی نیست. اما در مورد وزنه مجمع تشخیص مصلحت نظام و این که چه تاثیری میتواند داشته باشد.از آن روزی که آیتالله خامنهای آقای هاشمی شاهرودی را به عنوان رییس هیات حل اختلاف بین سه قوای نظام منصوب کرد فاتحه مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان یکی از ارکان اصلی حاکمیتی در جمهوری اسلامی خوانده شد. آقای هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام همیشه بالا مینشست و روسای سه قوای دیگر در کنار ایشان مینشستند و زیر دست ایشان. رییس جمهور، رییس مجلس و رییس قوه قضاییه.
آن روزی که آقای هاشمی شاهرودی منصوب شد مجمع تشخیص مصلحت نظام یکی از کارکردهای اصلی خودش را که اتفاقا مصرح در قانون اساسی است (از دست داد و) فاتحه مجمع خوانده شد. مجمع تشخیص مصلحت نظام در این لحظه نقش تشریفاتی دارد. البته در مواقعی که بین مجلس و شورای نگهبان اختلاف به وجود میآید میتواند تاثیرگذار باشد. ولی با این ترکیب جدید طبیعتا تصمیمی هم که برونده این مجمع خواهد بود تصمیمی است که در بیت رهبری اتخاذ خواهد شد. بنابراین من نقش چندانی برای مجمع تشخیص در تحولات آینده از نظر ساختاری قایل نیستم اما از نظر شخصی اینکه در مقاطع بحرانی چهرههای خاص به واسطه نفوذ خاص یا مرجعیت سیاسی خاصی که دارند بتوانند ایفای نقش کنند آقای هاشمی همچنان یک چهره است و میتواند تحولات آینده را ایفا کند و از این زاویه با فرمایشات آقای درویش پور موافقم. چرا که اگر روزی بحث حمله به ایران جدی شود و یک واقعه جدی باشد و حتی اتفاق بیافتد آن موقع است که آقای خامنهای میتواند از پتانسیلهای آقای هاشمی رفسنجانی و به واسطه آن از پتانسیلهای آقای خاتمی و غیره استفاده کند.
آقای محمدی، شما اشاره کردید که دوران سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی به پایان رسیده ولی از طرف دیگر آقای درویش پور مطرح کرد که این تصمیم آقای خامنهای بر پایه محاسبات دقیق سیاسی انجام گرفته. آقای مهدویآزاد در این بحث شان الان مساله هیات حل اختلاف را مطرح کردند که وقتی این هیات تشکیل شد فاتحه مجمع خوانده شد. در حالی که این هیات هم عملا تا حالا هیچ کاری نکرده. با همه این دادههایی که مطرح شد بازهم معتقدید که آقای رفسنجانی دوران حیات سیاسیاش کاملا پایان یافته؟ اگر این طور است چرا آقای خامنهای هنوز باز به ایشان در یک سطح کمتری حالا نیاز دارد که حفظ کند.
مجید محمدی: من به نظرم آقای خامنهای کار را به طور موازی انجام داده و هم نقش و شان آقای هاشمی را در تحولات سیاسی در دو سال گذشته کاهش داده و هم نقش و شان مجمع تشخیص مصلحت نظام را. علاوه بر تعیین هیات حل اختلاف، کار دیگری که آقای خامنهای در یکی دو سال گذشته کرده شکل دادن یک مرکزی بوده به اسم مرکز الگوی اسلامیایرانی پیشرفت. این مرکز در ابتدا با نشستهایی تحت عنوان نشستهای اندیشههای راهبردی شروع شد. سمینارها و کنفرانسهایی بود اختصاصی و شخصی برای آقای خامنهای که در بیت ایشان برگزار میشد و کارشناسانی دعوت میکردند. چهار نشست برگزار شد با عناوین آزادی، زن و خانواده و عدالت و الگوی پیشرفت. بعد این نشستها منجر شد به شکل گیری این مرکز الگوی اسلامیایرانی پیشرفت. این در واقع ماموریت این مرکز همان ماموریت مجمع تشخیص مصلحت نظام است. چون کاری که این مرکز میکند تدوین برنامه است، تدوین سیاست است برای آینده کشور. جالب است که در دوره آقای احمدینژاد در ابتدا برنامه پنجم توسعه کاملا کنار گذاشته شد و عملا سند چشمانداز ایران ۱۴۰۰ کنار گذاشته شد. خود آقای احمدینژاد هم در طول شش سال و خورده گذشته فقط سه مرتبه در مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور پیدا کرد. این نشاندهنده این است که این مجمع در واقع نقش و کارکرد چندانی ندارد. در عین حال آقای خامنهای یک نهاد موازی برای مجمع ایجاد کرده. به نظر من نقش مجمع را در اتفاقاتی که میافتد در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها کاملا کاهش داده. یک مجمعی است به یادگار مانده از دوره آقای خمینی. آقای خامنهای نه میتوانسته از اول کاملا مال خود کند و نه میتوانسته کاملا آن را حذف کند در یکی دو دهه پس از مرگ آقای خمینی. اما میتواند این نهادها را نا کارکرد کند. کاری که آقای خامنهای کرده عینا این بوده نقش را از این نهادها بگیرد و خودش بر فراز اینها بایستد. نقشی هم که مجمع داشته از ابتدا که حل اختلاف کند بین شورای نگهبان و مجلس با تنگتر شدن صافی شورای نگهبان در سه مجلس عملا نقشی برای مجمع نمانده. در طول سه سال گذشته آنچه من به یاد دارم فقط یکی دو مورد بوده که شاید به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شده. اختلافی اصولا بین مجلس و شورای نگهبان نبوده است. عملا این مجمع تعطیل شده است.
آقای درویش پور، شما اشاره کردید به اهدافی که آقای خامنهای با این سیاست در برابر مجمع در پیش دارد. با توجه به این اهداف و این ساختار شما چه آیندهای برای مجمع تشخیص مصلحت نظام میتوانید ترسیم کنید؟
مهرداد درویش پور: مجمع تشخیص مصلحت نظام بلایی بر سرش رفت که اصلاحطلبان در صدد بودند بر سر آقای خامنهای بیاورند. یعنی بخشی از اصلاحطلبان نظرشان این بود که ولایت مطلقه را به یک ولایت مشروطه تبدیل کنیم. قدرت ولی فقیه را بکاهیم و به این ترتیب جامعه را مثلا دمکراتیزه کنیم. حال اینکه روند اتفاقات کاملا برعکس شد. یعنی ما با یک حکومت ولایی سر و کار پیدا کردیم که قدرت مطلقه ولی فقیه به گونهای روزافزون افزایش پیدا کرد. یکی از جلوههای افزایش قدرت ولی فقیه درست در کاهش قدرت مجمع تشخیص مصلحت نظام هست. بنابراین من با صحبتهای دوستان کاملا موافقم که مجمع تشخیص مصلحت نظام کاملا جنبه نمادین پیدا کرده و قدرتش به نفع یک حکومت ولایی مطلقه کاهش پیدا کرده. به این ترتیب میشود گفت این مجمع در لحظه حاضر نقش نمادینش به مراتب بیشتر از آن چیزی است که مثلا در دوره گذشته بوده و قدرت واقعی اش بسیار کمتر. اما من فکر میکنم پراگماتیزم جمهوری اسلامی ایران را به هیچ وجه نباید دست کم گرفت. همین پراگماتیزم درشیوه برخورد با آقای رفسنجانی در آخرین لحظات با آقای خاتمی در آخرین لحظه انتخابات اخیر، خودش نشاندهنده این است که محاسباتی را که شاید یک معادله دوراندیشانه تر است در نظر میگیرند.
به گمان من مجمع تشخیص مصلحت نظام این طوری نیست که فقط یک کارکردی دارد که چون نمیشود از بین برد ولی فقیه به آن تمکین میکند و میگوید حالا حضور داشته باشد. من بر عکس فکر میکنم مجمع تشخیص مصلحت نظام این خاصیت را برای رهبری دارد که اگر فردا ناگزیر از عقبنشینی شود مثلا در زمینه هستهای، مثلا در رابطه با چالشهایی که در داخل کشور با آنها روبرو شود باید آن گاه یک نیروی دیگری در کار باشد. برای این که رهبری ظاهرا خود عقبنشینی نکند باید نیروی دیگری در کار باشد که بتواند به عنوان ارگانی که از قبل نامش هم رویش است (مجمع تشخیص مصلحت نظام) مداخله کند و راهحلهای دیگری را برای حفظ نظام و پیشبرد آن دنبال کند.
بنابراین من فکر میکنم ضمن اینکه امروز نقش مجمع تشخیص مصلحت نظام بسیار تضعیف شده و جنبه سمبلیک و نمادین دارد ولی همانطور که اشاره کردم در صورت لزوم و بروز بحرانهای جدی که بتواند نظام را با تهدیدات جدی روبرو کند این امکان وجود دارد که نوعی مانور صورت گیرد و آن موقع نقش مجمع تشخیص مصلحت نظام دوباره افزایش پیدا کند که نوعی از کارکردی است که ظاهرا بدون اینکه رهبری عقبنشینی کرده این مجمع به وظایفش دارد عمل میکند و با راهحلهایی بینابینی سعی کنند که جلوی آسیبپذیری هرچه بیشتر نظام گرفته شود…
یعنی یک سپر ذخیره باشد…
دقیقا به عنوان یک سپر ذخیره از مجمع تشخیص مصلحت نظام استفاده میشود. من کل این آرایش را هم اساسا در همین راستا میفهمم و میبینم.