درباره رابطه ایران و امریکا، چشم انداز مذاکرات هسته ای و آینده دولت روحانی


گفتگوی تلویزیون نوروز با مهرداد درویش پور


http://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=QHacEsIfXBE




پیشنهاد

چه درست بود اگر متن قا نون و یا لایحه ویا ماده مربو طه را هم می نوشتید تا معلوم باشد به چه چیز اعتراض شده است.




بیانیه در اعتراض به قانونی کردن ازدواج با فرزندخوانده

zan va akhoondha 01فرا خوان انجمن حق زنان

ما افراد جامعه را به واکنش اعتراضی نسبت به قانونی کردن این تجاوز فرا می خوانیم و خواستار صدایی مشترک و بلند در اعتراض هستیم. ما براین باوریم که این اعتراض یک امکان برای گسترش اعتراضات عمومی به تجاوزات حکومت بر حقوق مدنی و شهروندی ما است. ما از شما می خواهیم در این اعتراض با ما همصدا شوید. باید از جامعه دفاع کرد!

zan va akhoondha oriاین یک سقوط کامل است. این یک ضدارزش انسانی است که با دستاویزی اخلاقی ـ مذهبی قصد مشروعیت خود را به مثابه ی قانونی قابل اجرا، در پوشش ارزشی انسانی دارد. کودک آزاری و تجاوز به حقوق کودک، اعم از حقوق طبیعی و انسانی او درقالب قیومیت و سرپرستی در نظام جمهوری اسلامی، امری نیست که با انکار آن، تمام اهرم های شرعی و قانونی این تجاوز نادیده گرفته شود. همین که والدین اِعمال اراده بر فرزندان را همچون اراده بر هر “چیز” مربوط به خود، قانونی و شرعی می دانند، کافی است تا دگردیسی موجودی انسانی را به شیئی وارگی او شاهد باشیم. این نگاه حق مالکیت بر اراده و احساس و لاجرم تصاحب آن را به امری طبیعی تبدیل می کند، تا تجاوز را رنگ و پوششی اخلاقی و قانونی بدهد!

آنچه در مجلس شورای اسلامی ایران تحت عنوان “قانونی کردن ازدواج با فرزندخوانده” به تصویب رسیده است،

چیزی جز ادامه ی همان تجاوز پیشینی به کودک در زمانی دیگر و موقعیتی دیگر از کمال سنی او نیست. حالا کودک دیروز بالغ است. کالا باید به مصرف برسد. “فرزندخوانده” حالا آن کالایی است که مورد مصرف پیدا کرده است. تمهیدات قانونی این مصرف باید در پوششی ظاهراً انسانی، خیرخواهانه و اخلاقی با رجوع به دستورات شرعی، احادیث و مصادیق تاریخی در دین اسلام فراهم آید. همه چیز به کار گرفته می شود تا تجاوز پوشانده شود!

آنچه به تصویب رسیده است و قابل اجرا است شناعت محض است. سقوط کامل اعتماد بر روابط انسانی و نهاد خانواده به مثابه‍ی پایه ی ابتدایی این روابط است. این قانون هر نوع همبستگی انسانی را میان افراد یک خانواده متزلزل می کند و از میان می برد. چه به گونه ای آشکار بر تفاوت میان فرزندان بیولوژیک و غیربیولوژیک اشاره دارد و به گونه ای آگاهانه از همان ابتدا، فرزندان یک خانواده را به مثابه ی “رقیبان آینده” در برابر هم قرار می دهد. رقیبان تصاحب احساس و امنیت و آرامش از یکدیگر!
این قانون تداوم تکمیلی “قانون چندهمسری” نیز هست. همان قانونی که در اشکال همسر رسمی ـ صیغه ای و موقت، بر امر فساد و فحشا و سوء استفاده های جنسی سرپوش می گذارد، اما آن ها را رسمیت می بخشد!

طبعاً تبعات روانی ـ روحی این قانون از همان ابتدای به “فرزندخواندگی” پذیرفته شدن، بر ذهن و روان کوک و این فکر که او درآینده به تسلط و تسخیر والدین خود در می آید آن چنان خواهد بود که از او موجودی ترسو ـ مطیع و مردم گریز خواهد ساخت. بنا براین با توجه به تمام عوارض منفی و ضدانسانی و ضدارزشی این قانون ما بر این باوریم: که باید این قانون و قوانین مشابه، که تجاوز به حریم انسان ها را موجه می دارد و از اراده ـ خواست و تعلق آن ها با تمهیدات اخلاقی، مذهبی، حقوقی و غیره دستاویزی قانونی می سازد، لغو و از اجرای عملی آن ها ممانعت به عمل آید. ما فکر می کنیم مبارزه برای لغو و جلوگیری از اجرای این قانون یک وظیفه ی اجتماعی برای دفاع از جامعه و خشونت علیه زنان است. ما افراد جامعه را به واکنش اعتراضی نسبت به قانونی کردن این تجاوز فرا می خوانیم و خواستار صدایی مشترک و بلند در اعتراض هستیم. ما براین باوریم که این اعتراض یک امکان برای گسترش اعتراضات عمومی به تجاوزات حکومت بر حقوق مدنی و شهروندی ما است. ما از شما می خواهیم در این اعتراض با ما همصدا شوید. باید از جامعه دفاع کرد!

هاشمی احمد
اورنگ آیدا
طالبی ایضا
حاتمی الچین
رضایی ایمان
چروستایی آرمان
کاری آزاده
اعرابی افشین
موحدی امیر حسین
یزدانی آویش
کرمیان نسب افشین
توانگر ابراهیم
مهدوی آرش
ابراهیمیان افشین
لطفی احمد
ابروفراخ آیدا
محمدی نوره ایرج
حشمت ساران بابک
کامیاران باران
جاوید تهرانی بهروز
رمضانی بهمن
توتونچی بهمن
بلادی بابک
برخوردار بهزاد
آبتین بهرام
کاووسی پیمان
حسینی پیمان
شکرالهی جهانگیر
رودگر جلال
ابراهیمی حاجلن
جوانمردی حامد
کلهر فرید
خرم روز فیروزه
عمادی فرحناز
دوست محمدیان فریدا
راد فریبا
فرخ نیا فرشید
عمادی فرحناز
اسفندیار فرانک
باقری فریبا
کریمی فردین
محمدی فواد
صفائیان فرزان
شمس آبادی فرهاد
حمیدی فرزاد
رشیدی ماریا
عباس زاده ماشا الله (رایان)
سید عسگری مهرداد
پورشجره میترا
اختری مهدی
سلطان مینا
زمانی محمد
مرادخانی محمود
شانسی مریم
باقری مهناز
رودکی میثم
چراغی محمد
شریفی محمود
محمدی منوچهر
راموز منوچهر
جهانی محمد علی
نظری مادح
باپیری محسن
بغدادی محسن
عرفانی مهین
اسانلو منصور
لهراسبی مهرداد
ماجدی مهرداد
سرمدی علی
دلاویز علی
دلواز علی
خرسندی عباس
علیپور عیسی
مهدی نژاد علیرضا
خوشقامت عبدلله
محمدیان علیرضا
اسکندری غلام
پور عابدین سهیلا
زارع زاده اردشیر سیروس
پور آقایی سپیده
اشرفپور سیروس
اویهنگ ستار
قندی سروش
سعیدی سهیلا
حسینی سارا
عبدالمجید سعید
اوحدی سعید
کریمی سهراب
معصومی سهیل
عبدی سیمین
غفوریان ساناز
کمانگر سیروان
نجفی شیرین
کاظمی شاهین
حسینی شاهو
گنجی شیوا
تیموری رسول
جلودارزاده رضا
نگهداری رضا
لطفی صباح
مرادی راًوف
مهاجرنژاد رضا
محمدی رضا
مهاجرینجاد رضا
چاوشی رامین
فعلی زمان
شیرزاد کاوه
تیموری کامران
کهوایی کیانوش
طاهری کاوه
رنجبر درویش
خیاط دیاکو
نوروزی نیما
پیغمبریان نازی
صبوری نازآفرین
آرمندی هومن
قاسمی هوشنگ
مولـانیا کردستانی هیوا
دریا یونس
بهرامی یگانه
موسوی یاسان
یزدانپرست یاور
مجیدی یاسین
حسنپور صبری
مهری لقمان




برنامه انجمن زندگی‌، زیستبوم و آزادی در پاریس

agahi-zistboom ori




سرمایه داری سنتی – مالی

kargaran 01ناصر آقاجری

آن چه كه باعث گرديد پيمانكاران قوانين را بي‌پروا به دور بريزند و خود سرانه با نيروي كار برخورد كنند ممنوعيت كارگران در ايجاد تشكيلات مستقل كارگري به وسيله دولت است و پذيرش مناسبات سرمايه‌دارانه نئوليبراليستي يا اقتصاد قمارخانه‌اي (به زعم كينز اقتصاددان انگليسي).

كسانی كه بر خاكستر باغ سوخته ی قانون كار با ریشخند به زندگی فروپاشیده‌ی كارگران ایران پایكوبی می كنند .

زحمتكشان ایران از فردای سرنگونی شاه چشم بر آن داشتند كه نظام استثمارگرانه شاهنشاهی نیز بر چیده شود، ولی دولتهای روی كار آمده به فاصله كوتاهی تفاوت دیدگاههای خود را با كارگران و زحمت‌كشان نشان دادند و با استحكام مجدد روابط سرمایه‌دارانه دست‌آوردهای كارگران را یكی پس از دیگری از دست آنان گرفتند. دولت‌های بعدی نیز با پذیرش مناسبات استثمارگرانه و تو صیه‌های صندوق بین‌المللی پول و نهادهای سرمایه داری رنگارنگ دیگر سیاست تعدیل ساختاری و خصوصی‌سازی ما را به درماندگی امروز رسانده‌اند: بیكاری فزاینده، گرانی، تورم و خیل كودكانی كه به جای درس در خیابان‌ها ، فروشنده دوره‌گرد شده‌اند و در عوض سرمایه‌داران كه در دوره‌ای، به باور مردم طاغوتی تلقی می‌شدند، به زعم صاحبان جدید قدرت، تغییر ماهیت داده و به “كارآفرین” و “بخش خصوصی” مبدل گردیدند و حتی به مقدسین پیوستند.

وزیر كار جدید در اولین سخنرانی خود از كارآفرین‌ها (همان طاغوتیان دیروز و به زعم ما سرمایه‌داران) تا مرتبه تقدس ستایش كردند. تقدیس همان‌هایی كه با شیوه‌های ضد قانونی و ضد انسانی، نیروی كار را تا ژرفای فاجعه كشانده‌اند، به طوری كه حتی رسانه‌های دولتی نیز نمی‌توانند به كتمان آن اقدام نماید و هر روزه بهترین نمونه‌های آن را منتشر می‌كنند. در هر ۴ الی ۶ ماه یك بار حقوق كارگران را پرداخت می‌كنند، آن هم نه همه حقوق‌های پرداخت نشده را، بلكه تنها یك ماه حقوق را. لذا همیشه كارگران ماه‌ها از این “كارآفرینان ” طلبكارند. سنوات كارگران و ۵/۲ روز مرخصی ماهانه آن‌ها را به جیب خود می‌ریزند و بیمه‌ی آن ها را كامل و مرتب پرداخت نمی‌كنند. از این رو این قدردانی آقای وزیر برای كارگران تنها می‌تواند یك معنی داشته باشد و آن ندیده گرفتن قانون كار و انداختن آن به سطل زباله است. آیا با توجه به این همه حق‌كشی و ستم باید از آن‌ها قدردانی شود؟

آن چه كه باعث گردید پیمانكاران قوانین را بی‌پروا به دور بریزند و خود سرانه با نیروی كار برخورد كنند ممنوعیت كارگران در ایجاد تشكیلات مستقل كارگری به وسیله دولت است و پذیرش مناسبات سرمایه‌دارانه نئولیبرالیستی یا اقتصاد قمارخانه‌ای (به زعم كینز اقتصاددان انگلیسی). با تلاش برای غارت اموال عمومی خصوصی‌سازی را در عملكرد دولت وارد كردند و بدین طریق ابتدا مناطق ویژه تجاری را در اختیار بخش خصوصی قرار دادند و بعد مناطق بزرگ كارگری را منطقه‌ی آزاد تجاری اعلام نمودند و ده ها هزار كارگر در مناطق بزرگ كارگری را چون پارس جنوبی، مجتمع های پتروشیمی ماهشهر و آبادان و خرمشهر را از پوشش قانون كار خارج نمودند. دولت اصطلاحات با مجلسی كه اكثریت قاطع آن را اصطلاح‌طلبان تشكیل داده بودند، با تصویب لایحه دولت اصلاحات، در مورد معاف كردن كارگاه‌های زیر ده نفر از قانون كار، بزرگ ترین بخش كارگری ایران را با میلیون‌ها خانوار از تامین اجتماعی، خدمات درمانی و بازنشستگی محروم نمودند. در تاریخ ایران این افتخار(!) بزرگِ محروم كردن كارگران از حداقل‌های انسانی‌شان نصیب دولت و مجلس اصلاحات گردید. دولت بعدی نیز با سرعت بی‌همتایی راه دولت‌های قبلی را پیش برد و با طرح كارمزد منعطف می‌خواست آن چند هزار نیروی كار محدود رسمی را هم از مزایای قانون كار محروم كند كه عمرش كفاف نداد، ولی این طرح در عمل هنوز روی میز آقایان است .

آقای دكتر طبیبیان در گفتگو با مهرنامه ۲۹ رویه ۱۵۴ و ۱۵۵ چنین می‌گویند : “مسایل جوامع از جمله معاش، حكومت قانون، عدالت، پیشرفت و رفاه و مانند آن‌ها تاریخی كوتاه دارد … این تاریخچه نیز زود درگیر افكار چپ‌گرایانه شد.” در رویه ۱۵۵ “همین واژه لیبرال را در كشور ما حزب توده به عنوان توهین مطرح و علیه آن تبلیغ كرد چون اندیشه‌ی آزادی‌خواهی به هر نوع خود در تقابل با اندیشه‌های كمونیستی قرار می‌گرفت.” كارگران ایران با این نگرش دكتر طبیبیان موافق نیستند، به این دلیل که علت این كه “لیبرال” به صورت یك توهین در جامعه ما مطرح شد، عملكرد خود لیبرال‌ها بود كه ۱۸۰ درجه با گفته‌های آزادی خواهانه! اختلاف دارد. اقدامات جدی برای تثبیت نابرابری و تقویت سرمایه‌داری در برابر كارگران از ابتدای ورود این نحله در حكومت، تبلیغات وسیع لیبرال‌ها علیه قانون كار، قانون حداقلی كه پشتوانه اجرایی هم نداشت، تلاش بی‌وقفه برای بی‌خاصیت كردن همین قانون كار بی‌یال و دم اشكم و تبلیغ و ترویج بازار آزاد، منطقه آزاد تجاری و منطقه ویژه تجاری و باز گذاشتن دست دلالان برای واردات بی‌رویه در جهت نابودی صنعت بومی در ایران و لگد‌مال كردن حقوق كارگران، همه و همه از اقداماتی بوده كه طیف رنگارنگ لیبرالیست‌ها را به هم پیوند زده است .

پس از پیروزی مشروطه تا دهه ۲۰ ، كارگران ایران با ده ها سال مبارزه پیگیر برای داشتن قانون كار و تامین اجتماعی دولت‌ها ی واپس‌گرا را به چالش گرفتند و عاقبت توانستند در سال‌های ۲۵ – ۲۴ اولین قانون كار در تاریخ ایران و آسیا را با همیاری سیاسی نیروهای چپ به ساختار فئودالی – سرمایه‌داری وابسته‌ی شاه تحمیل كنند. ولی اقتصاددانان لیبرال و نئولیبرال در همه‌ی دوره‌های سیاسی حضور سیاسی‌شان با مشاوره‌های بدتر از نگرش فراماسیونری، دولت‌ها را ترغیب كردند تا به جای سامان دادن به نیازهای زحمتكشان، عرصه را به آنان تنگ‌تر كرده و اقتصاد قمارخانه‌ای را مستقر سازند و قانون كار را كه از اولین دستاوردهای مبارزه‌ی جمعی و متشكل كارگران بود را در عمل به سطل زباله بیندازند و میلیون‌ها خانوار كارگری را از تامین اجتماعی، بازنشستگی و خدمات درمانی محروم نمایند.

و امروز تحركات ویژه‌ی این نگرش بدترین شرایط را برای طبقه كارگر ایران رقم زده است. شرایطی كه بدتر از یك بردگی است. ولی باز آقایان تعجب می‌كنند چرا در میان مردم ایران “لیبرال” با بدترین دشنام مترادف است. مناسباتی كه لیبرال‌ها و نئولیبرال‌ها كه همه از استادان دانشگاه ها و مشاوران دولت‌های بعد از جنگ بوده اند و هستند، پیشنهاد داده‌اند (تعدیل ساختاری و خصوصی‌سازی) طی این سال‌ها صنایع ما را به كلی از كار انداخته و یا در حال ورشكستگی كامل قرار داده است. كشاورزی ایران به كلی متروكه شده به گونه‌ای كه حتی قادر به تامین سیر و پیاز خود هم نیستیم و با خصوصی‌سازی بهداشت و آموزش و پرورش، در عمل در حال برگشت به دوران قاجاریه هستیم. آقای طبیبیان! علت این دشنام (لیبرال) در عمل كرد خود لیبرال‌هاست نه تبلیغات این و آن گروه یا حزب چپ. لیبرال‌ها و نئولیبرال‌ها كه مرتب ملت و دولت را بمباران تبلیغاتی برای ورود به سازمان تجارت جهانی و جذب سرمایه‌های خارجی برای سرمایه‌گذاری در غارت منابع ملی و نیروی كار می‌كنند، آیا می‌دانند این مناسبات اقتصادی برای اقتصاد متكی به نفت ایران آن هم با تعدادی صنایع محدود، با پشتوانه‌ی ابزار تولیدی فرسوده قادر به رقابت با صنایع پیشرفته آن هم با تكنولوژی‌های فوق مدرن جهان نخواهد بود؟ اگر نیست كه همه می‌دانیم صنایع ما توان این رقابت را ندارند، آیا باید شاهد نابودی تولید و گرسنگی در ایران باشیم ؟! و تا ابد وابسته به خارج از مرزها آن هم با این همه منابع طبیعی؟ آیا سرمایه‌گذار خارجی پس از سرمایه گذاری و پس از سال ها غارت منابع ملی ما و ارزش اضافی كه برآیند كار كارگران صنعتی ایران است، ما را صاحب آن صنایع خواهد كرد؟ یا جناب لیبرال یا نئولیبرال تكنولوژی و صنایع اش را مانند سود سرمایه گذاری‌اش با خود خواهد برد؟! وقتی وارد تجارت جهانی می‌شوید قوانین آن را هم می‌پذیرید در نتیجه به هیچ وجه قادر به پیشگیری از فرار سرمایه و یا تامین خط و مشی برای آن نخواهید بود .

در صنایع بزرگ كشاورزی شاهد متروكه شدن صنایع بزرگ نیشكر با هزاران هكتار زمین‌های زه كشی شده هستیم. لیبرال‌ها برای غارت هر چه بیشتر با شیوه‌های (دلالی – تجاری) صنایع بزرگ كشاورزی ایران را قربانی كردند. با تبلیغات وسیع دولت‌ها را قانع كردند كه شكر تولیدی ایران گران تولید می‌شود و اعلام نمودند ما شكر خارجی را كمتر از … درصد نسبت به قیمت شكر تولید داخلی وارد می‌كنیم و بدون درنگ با واردات بی‌رویه شكر بزرگ‌ترین مجتمع صنعتی – كشاورزی در خاورمیانه و ایران را كه از شوشتر تا خرمشهر كارخانه‌ها و زمین‌های زه‌كشی‌اش ادامه دارد، ورشكست كردند.

آقای طبیبیان شما كه مدعی هستید : “در اقتصاد مفاهیم بسیار دقیق هستند تا حد دقت ریاضی بسیار پیشرفته … ” (رویه ۱۵۴ مهرنامه ) چرا لیبرال‌ها و نئولیبرال‌های بسیار خردمند شما از خود نمی‌پرسند چگونه شكر امریكای لاتین آن هم با هزینه‌ی سنگین بارگیری و حمل و نقل تا ایران، ارزان‌تر تولید می‌شود و شكر ایران این قدر گران؟! واقعیت این است كه چون منافع غارتگران (به ویژه بخش تجاری دلالی) به خطر می‌افتد، در این هنگام است که خود به خود ریاضی هم كاربرد خودش را از دست می دهد.

و اما علت گران شدن تولید شكر در خوزستان: در كنار هر كارخانه شكر می‌باید چندین كارخانه بزرگ تولیدی ساخته می‌شد و زنجیره‌‌ای از صنایع كشت و صنعت و دامداری صنعتی ایجاد می شد كه هر كدام به تنهایی یك تولید كالایی با ارزش و مهم به جامعه عرضه می‌كنند و باعث ارزانی تولید می‌‌شوند . مانند نئوپان‌سازی، كاغذسازی، دستمال كاغذی‌سازی، الكل‌سازی و غذای دام‌سازی. و در كنار هر كارخانه‌ی تولید غذای دام‌ می‌توان بزرگ‌ترین صنایع دامداری و شیر و فرآورده‌های آن را بوجود آورد. آیا دولت یا سرمایه‌داران در این زمینه‌ها سرمایه‌گذاری كردند و یا با ایجاد هزاران شركت دلالی – تجاری تنها به فكر سود خود بودند؟!

در حالی كه شكر گران داخلی، سرمایه‌اش در ایران گردش مالی و رونق ایجاد می‌كند، شكر ارزان خارجی دلارهای حاصل از فروش نفت را به خارج می‌برد. منطق ریاضی دقیق لیبرال‌ها به كدامین سو گرایش دارند كه به توهین تبدیل نگردند؟ هزاران شركت بین‌المللی تجاری كه به وسیله‌ی سرمایه‌داران وابسته به نیروهای نظامی و قدرت‌مداران فعال است و مورد حمایت آقایانی مانند طبیبیان‌ها است. جز واردات اتومبیل‌های لوكس و لباس‌های مورد نیاز از ما بهتران، میوه‌های لوكس مورد استفاده‌ی یك در صد جمعیت و نیز اقلامی چون سیر، پیاز، برنج، گندم، شكر خلال دندان و چوب بستنی و… چه فعالیت مهمی در زمینه‌ی تولید صنعتی در ایران انجام داده‌اند؟ با وجود سپری شدن سال‌ها از سرعت‌گیری خصوصی‌سازی، كدام یك از صنایع بزرگ ملی واگذار شده به بخش خصوصی فعال است؟ كدام صنعت را به تكنولوژی مدرن با تولید انبوه مجهز نموده‌اند؟ بیكاری، گرانی، تورم، فقرسیاه، فحشا و كودكان بازمانده از تحصیل زحمتكشان برآیند این روند اقتصادی است. ولی با وجود این همه ویرانی هنوز هم اقتصاددانان بدتر از فراماسیونرهای دوران سلطنت در رسانه‌ای چون مهرنامه شماره ۲۹ به تبلیغ برای این سیاست‌ها می‌پردازند .

مسعود نیلی استاد دانشگاه و مشاور دولت‌های بعد از جنگ در رویه ۱۵۲ مهرنامه شماره ۲۹ : ” … بزرگ‌ترین عامل توسعه‌یافتگی آنان برون‌گرایی بوده است. آنان كه در طول ۳۰ سال گذشته توانستند از زندگی در فقر و بیماری و مشكلات متعدد رهایی یابند و به كشورهای صنعتی تبدیل شوند نشان می‌دهد بزرگ‌ترین عامل توسعه‌یافتگی آنان برون‌گرایی بوده است. حتی در هند كه گاندی و نهرو با شعار ارزشی درون‌گرایی حركت مردمی در این كشور را هدایت كردند و هند به كشورهای پرچمدار جایگزین واردات پیوست، امروز این تفكرات را كنار گذاشته و با برون‌گرایی با رشد ۸ درصدی دست یافته است.” جناب نئولیبرالیست به مخاطبین خود توضیح نمی‌دهند كه وجود میلیون‌ها گرسنه در هند، این سرزمین آباد و بسیار غنی محصول، همین سیاست‌ها است. آیا شكاف طبقاتی هر روز افزون شده نشانه پیشرفت است؟ در چین نیز همین سیاست‌ها مو جب فقر فلاكت و بدبختی میلیون‌ها كارگر چینی شده است كه در شرایط اردوگاه‌های كار اجباری قرون و سطائی زندگی می‌كنند كه بهتر است این اقایان مقداری مطالعات‌شان را هم گسترش دهند تا بدانند كه مبارزات روزمره كارگران و زحمتكشان در هند و چین چگونه است و سری هم به بنگلادش بزنند كه با همین سیاست‌ها هزاران هزار در كارگاه‌های قرون وسطائی كار می‌كنند و هر از چندگاهی اسیر آتش‌سوزی‌ها و .. می‌شوند و هزارن نفر در آتش كباب می‌شوند كه البته اساتید بزرگوار را از آن غمی نیست و به آمارهای ساخته و پرداخته سازمان‌های بین‌المللی دل‌خوش می‌كنند ….، سمت‌گیری به سوی برون‌گرایی، به سرنوشت امروز ایران تبدیل می‌گردد، نابودی صنایع، ورشكست شدن صنعتگران كوچك، فقر و بیكاری و … نفی كامل درون‌گرایی به وسیله‌ی استاد نیلی یك وارونه‌سازی از واقعیت‌های اقتصادی – صنعتی است. در رویه ۱۵۰ همان منبع دكتر غنی‌نژاد اعلام می‌كنند: “اشتباه وی (دكتر شریعتی) همانند ماركس ریشه در تئوری ارزش دارد. واقعیت این است كه هزینه‌ی تولید تعیین‌كننده‌ی ارزش اقتصادی نیست، ارزش اقتصادی بر اساس خواسته‌های مصرف‌كنندگان و خریداران در جریان مبادله در بازار معین می‌شود. محصولی كه هزاران ساعت كار مقادیر متنابهی سرمایه صرف تولید آن شده اگر خریداری در بازار پیدا نكند دارای هیچ ارزش اقتصادی نخواهد بود.”

دكترای نئولیبرال وطنی با توسل به سفسطه‌ی اقتصادی تلاش برای رد نظریه‌ی ارزش ماركس را دارد. این نوع سفسطه‌ها در زمانی كارایی دارد، كه به قول كینز اقتصاددان معروف انگلیسی مناسبات قمارخانه‌ای یا همین نئولیرالیسم مورد علاقه لیبرال‌های وطنی، به جامعه تحمیل شده باشد. یعنی اقتصادی مبتنی بر قوانین كور و بی‌منطق بازار. محاسبه ارزش اقتصادی كالا، با معیار عرضه و تقاضای بازار ، یك محاسبه كاذب و غیرواقعی و ضدعلمی است. در حالی كه بررسی هزینه‌ی تولید توسط ماركس افشای سرشت ارزش اضافی است و نیرویی كه این ارزش را تولید می‌كند. نیروی كار در كنار تولید ارزش مصرف یك كالا و هم چنین ارزش مبادله آن، كه درون‌مایه كالای تولیدی می‌باشد. ارزش اضافی را به‌وجود می آورد كه ماهیت مقوله‌ایست كه استثمارگران به آن سود سرمایه می‌گویند. در عین حال با محاسبه علمی – ریاضی ارزش اضافی، سرشت استثمارگرایانه ساختار سرمایه‌‌داری را برملا می‌كند. ولی آقای غنی‌نژاد می‌گویند: “ارزش اقتصادی بر اساس خواسته‌های مصرف‌كنندگان و خریداران در جریان مبادله در بازار معین می‌شود.”(همان منبع همان رویه) این نوع ارزش‌گذاری اقتصادی از زمان نوسنگی و دوران برده‌داری هم وجود داشته است. واسطه، كاسب یا بازرگان با احتكار و كمبود مصنوعی در بازار، كالایش را به چندین برابر نرخ متداول می‌رسانده و سود بی‌شمار كسب می‌كرده است. ولی این نوع نرخ اقتصادی، كه بازار با قوانین خود به خودی بوجود می‌آورد، نرخی كاذب و از نوع ماكیاولیستی است. (هدف: سود هر چه بیشتر ، وسیله: از هر طریق ممكن )

آقای سریع القلم: “… این بزرگ‌ترین نقطه ضعف ایرانی‌هاست كه ایرانی‌ها ظرفیت‌های تشكل را ندارند … این مساله برجسته بودن ژن استبداد ایرانی است … اصلا” نگاه جمعی و صنفی و تشكل وجود ندارد.” (همان منبع رویه۱۵۸) . آقای دكتر اگر شما قصد نقد دیكتاتوری را دارید شفاف‌تر اندیشه‌تان را بیان كنید، زیرا تاریخ دگرگونی‌های ایران خلاف‌نظر شما را در خاطر خود، دارد. پیش از پیروزی انقلاب مشروطه، سازمان غیبی به وسیله گروهی از روشن‌اندیشان تبریزی (علی مسیو و یارانش) به‌وجود آمد. تشكیلات زیرزمینی سوسیالیست دمكرات‌های آذربایجان (به كتاب انقلاب مشروطه ایران اثر آقای احمد كسروی مراجعه گردد) . همین تشكیلات با همیاری مردم قهرمان تبریز (زن و مرد) توانست ۱۸ ماه محاصره خونین استبداد و فئودال‌های ضد مشروطه را با پیروزی به پایان ببرند. (به كتاب انقلاب مشروطه ایران ژانت آفاری مراجعه گردد) . در هر برهه از تاریخ معاصر ایران به هر علت بهار كوتاه آزادی بوجود آمد، مردم مبارز ایران هم تشكیلات حزبی هم صنفی خود را بوجود آوردند و استعمار و استبداد و امپریالیسم را به چالش گرفتند. ولی همیشه حاكمیت‌های دیكتاتوری منش با كمك فراماسیونرهای وطنی و سازمان‌های اطلاعاتی امپریالیستی با سركوب خونین، تشكل‌ها را در هم شكستند. به صورت نمونه بعد از شهریور ۲۰ و سقوط رضا خان قلدر، بزرگ‌ترین تشكل‌های كارگری تاریخ ایران كه در آسیا كم‌نظیر بود به‌وجود آمد. شورای متحده مركزی در كنار جبهه ملی بر علیه استعمار نفت خوار انگلیس و استبداد شاهی رزمید . بر اساس اعترافات مقامات امنیتی امریكا در اواخر مرداد ماه ۹۲ ، CIA با كودتایی امپریالیستی این تشكل‌ها را به خون كشید . آیا شما هم مانند دیگر لیبرال‌ها چون تشكل‌های كارگری از نظر منافع طبقاتی در راستای منافع شما نیست، آن را از تاریخ حذف می‌كنید؟ زیرا اعلام نمودید: “اصلا” نگاه جمعی و صنفی و تشكل وجود ندارد.”

چرا لیبرال‌ها كه ظاهراً به دموكراسی اعتقاد باید داشته باشند، دیكتاتوری‌ها را كه با كمك نیروهای پنهان امپریالیستی (فراماسیونرها و … ) حكومت‌های استبدادی را در منطقه تداوم می‌بخشند و كوچك‌ترین تشكل، حتی صنفی، را با خشونت و وحشی‌گری به نابودی می‌كشند، به نقد و چالش نمی‌كشند؟ ولی چماق‌شان را بر سر مردم بدون تریبون می‌كوبند؟ در رویه ۱۵۹ فرمودید: “یكی از حقوق انسان است كه انسان‌ها آزادند مستقل از دولت و كلیسا بیندیشند. انسان‌ها مستقل هستند كه زندگی خود را تعریف كنند و اهداف خودشان را مشخص كنند.” ما با این نگرش و باور شما هماهنگ هستیم مشروط بر این كه شما كارگران را هم انسان‌هایی با حقوق مدنی، سیاسی – اجتماعی بدانید و نه مانند دموكراسی یونان باستان ما را ابزاری تولیدی برای رفع نیازمندی‌های (نخبه گان) تصور كنید. بردگانی بدون هیچ حقوق انسانی – اجتماعی باوری كه نئولیبرالیسم پیشنهادی شما در حال اجرای آن در ایران است. در ادامه فرمودید: “ما در تجربه غرب می‌بینیم كه اول جامعه مدنی شكل گرفته است و بعد از آن توسعه صنعتی به موازات آن حركت كرده است و سپس تولید ثروت تحقق پیدا كرده است. نتیجه همه اینها هم دموكراسی بوده است.” در رویه ۱۵۶ همان منبع و در رویه ۱۵۸ اعلام نموده‌اید: “اولین باری كه به مردم انگلستان اجازه رای دادند در سال ۱۹۲۴ بود. تا قبل از سال ۱۹۲۷ در امریكا هر فردی كه در انتخابات شركت می‌كرد ، باید یا صاحب ثروت و زمین بود یا مالك. دموكراسی به معنی امروز كه همه علاقه‌مند هستند به آن دسترسی پیدا كنند، در خود غرب هم یك پدیده‌ی جدید است.” در رویه ۱۵۶ اعلام نمودید ” نتیجه همه این‌ها هم دموكراسی بوده است” و بدین وسیله نشان دادید دموكراسی فرآیند لیبرالیسم و روند گسترش سرمایه‌داری است. ولی در رویه ۱۵۸ یادآوری كردید كه: دموكراسی ” … در خود غرب هم یك پدیده جدید است.” این تضاد در گفتار شما بیان‌گر این واقعیت پنهان است كه در روند گسترش سرمایه‌داری جایی برای دموكراسی ادعایی لیبرالیسم وجود ندارد. آنچه كه امروزه به نام دموكراسی لیبرالی مطرح است، امری است در بالای هرم قدرت و فقط برای لیبرال‌ها و سرمایه‌داران می‌باشد. طبق تاریخ، همین دموكراسی كه به زعم شما “پدیده جدید ” است در (۱۹۲۴ – ۱۹۲۷) دقیقا ۷ الی ۱۰ سال پس از پیروزی انقلاب اكتبر عینیت یافته است. جناب دكتر، چرا با صداقت اعلام نمی‌كنید كه سرمایه‌داری جهانی با وحشت از گسترش انقلاب كارگری این دموكراسی نیم‌بند را پذیرفته و اینك كه جبهه‌ی كار شكست خورده، سرمایه‌داری هار و با ددمنشی امتیازات داده شده در اروپا و امریكا را دارد پس می‌گیرد؟ آیا نئولیبرالیسم به همین دلیل قوانین به اصطلاح دموكراتیك خود را نقض نمی‌كند؟ در ادامه اشاره به روندی نمودید كه ظاهراً باید سرمایه‌داری از آن مسیر عبور كرده باشد و آقای طبیبیان هم با شما موافق بود.

۱ – جامعه مدنی
۲- توسعه صنعتی
۳- تولید ثروت
۴- و نتیجه همه اینها دموكراسی است.

این روند اعلام شده‌ی شما با تاریخ معاصر و تاریخ پس از رنسانس انطباق ندارد و باید كامل شود .

ا- بر اساس همان رمان‌های چارلز دیكنز كه آقای طبیبیان فاكت آورده بودند سرمایه‌داری با روزانه ۱۶ ساعت كار بدون وقفه وحشیانه‌ترین اشكال استثمار را در مورد مردم خود اعمال نمود به كتاب كاپیتال جلد یك مراجعه گردد.

۲- با صنعتی شدن غرب، سرمایه‌داری كشتی‌های توپدار خود را برای راهزنی به امریكایی لاتین، افریقا، آسیا و اقیانوسیه فرستاد. با نسل‌كشی به غارت ثروت ملت‌های این چند قاره پرداخت و سرمایه را در اروپا و امریكا انباشت نمود. چندین قرن این جنایات ددمنشانه تداوم یافت لذا این چند قاره فقیر و فقیرتر شدند و غرب ثروتمندتر.

۳ – در مرحله‌ی امپریالیسم سرمایه‌داری جهانی مانع رشد صنعتی – علمی كشورهای عقب رانده شده گردید زیرا، بازار جهانی محدود است و سرمایه‌داری نمی‌توانست شریك جدیدی را بازار جهانی بپذیرد .
یك نمونه عینی این مبارزات ضدامپریالیستی ضداستعماری، واقعه‌ی رژی و تحریم تنباكو در ایران بود علیه شركت‌های غربی و ایرانیان در همه‌ی این مبارزات پیش گام آسیا به خصوص خاورمیانه بودند.

۴ – سرمایه‌داری امپریالیستی بر سر تقسیم بازار جهانی دو جنگ بزرگ جهانی را به مردم دنیا تحمیل كرد كه میلیون‌ها كشته برآیند آن بود .

۵ – و اینك با نئولیبرالیسم به وحشی‌گری خود ادامه می‌دهد. با اینكه كشتی توپدار جایش را با ناوهای بزرگ مجهز به هواپیماهای شكاری و بمب‌افكن و هواپیماهای B ۵۲ مجهز به بمب‌های شیمیایی و اتمی داده است ولی امروزه امپریالیسم بدون استفاده از این جنگ افزارها هم به غارت و چپاول در همه‌ی قاره‌ها می‌پردازند مناسبات نئولیبرالیستی بازار آزاد و سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول، خصوصی كردن خدمات اجتماعی مثل آموزش و بهداشت و درمان و پایین آوردن هزینه‌ی نیروی كار در پروسه‌ی تولید و خدمت و تبدیل نیروی كار اندیشمند به ابزار حقیر مكانیكی برای تولید. بدون تامین اجتماعی، بدون بازنشستگی، بدون خدمات درمانی ، بدون حداقل حقوق با وحشیانه‌ترین شیوه‌ها به استثمار زحمتكشان می‌پردازند و با گرسنگی و سوء‌تغذیه آن‌ها را به سرعت به سوی مرگ سوق می‌دهند.

در رویه ۱۵۸ آقای طبیبیان : “می‌گوید انسان در زیر چرخ سرمایه‌داری له می‌شود … باید دلیل بیاورد الان در آمریكا بیشتر له می‌شوند یا در كره شمالی كه از گرسنگی موارد آدم‌خواری نیز ثبت شده؟” آقای طبیبیان از شما می‌پرسم كشورهایی چون كره‌ی شمالی یا آفریقایی یا آسیایی، مناسبات استعماری را چند صد سال و مناسبات امپریالیستی را یك صد و اندی سال به دنیا تحمیل كردند؟ و با نسل‌كشی و راهزنی دریایی و زمینی دنیا را غارت كردند، كشتند و بردند و سرزمین‌های سوخته و گرسنه به جای گذاشتند یا لیبرالیسم و سرمایه‌داری جهانی؟ مسلم است كه با غارت بقیه‌ی دنیا، در كشور خودشان یك حداقل‌هایی را رعایت می‌كنند. ولی اینك با نئولیبرالیسم دارند آن حداقل‌ها را هم پس می‌گیرند و بربریت جدیدی را به نام دموكراسی نئولیبرالیستی به ارمغان می‌آورند .

۱۷/۶/۱۳۹۲

برگرفته از تارنمای کانون مدافعان حقوق کارگر

http://kanoonmodafean1.blogspot.fr/2013/10/blog-post_9.html#more




جمهوری

درود بر آقای درویش پور، متأسفانه ملیون و کسانی‌ که عبارت جعلی میهن پرستی‌ را تکرار میکنند، از عقبمانده‌ترین گروه‌های سیاسی امروز هستند که باید توسط جمهوری خواهانی مثل شما به عقب رانده شوند. شکست شوونیسم فارس کار یک نفر و دو نفر نیست و باید همه دست به دست هم دهیم.