شرمساری
درِن ستاین
ترجمه از مجید نفیسی
نمی توان پنهان شد از جیغ های كودكانه،
اندام پاره پاره شده ی نوزادان از خمپاره،
تن های كوچكِ شكسته از آجر؛
آشوب می گیرم از تماشای این همه،
شرمسار از انسان بودن و یهودی بودن هر دو؛
در عذاب از كشمكش درونی میان وفا و هویت
با اینهمه من نخست موجودیت خود را به انسان بودن خود وامدارم
و سپس به قبیله ام.
باید بر خونی كه از آنِ من نیست شیون كنم.