دربارهی رمان محمود مسعودی
هادی کیکاووسی
اغلب شهروندان لباس سیاه به تن دارند و کمکم کلاغهاشان را مانند چتر با خود حمل میکنند. آنها دلبسته کلاغها شدهاند. دیگر نفرتی از آنها وجود ندارد. برخی قمه میزنند و نوای حیدر حیدر و صفدر صفدر از آنها به گوش میرسد. در میان پرندگان نیز جلساتی صورت میگیرد و شانه به سر که گویی نماد رهبری است و دیگران او را شفابخش میدانند وعده دیدار با سمیرغ به آنها میدهد.