پکن استراتژی‏اش در رابطه با پرونده‏ی هسته‏ای ايران را می‏سنجد

يکشنبه ۲٣ اسفند ۱٣٨٨ – ۱۴ مارس ۲۰۱۰
لوموند 8 مارس 2010

چين در سازمان ملل در رابطه با پرونده‏ی هسته‏ای ايران، به کدام سو جهت‏گيری خواهد کرد ؟ دولتِ اوباما بعد از يک سال سياستِ «دراز کردنِ دستِ ياری» به سویِ تهران، موضعِ سخت‏تری برگزيده. ايالات متحده شروع به توزيعِ طرحِ قطعنامه‏ای حاویِ مجازات‏های جديد عليه جمهوری اسلامی کرده است. آخرينِ اين قطعنامه‏ها مربوط به مارس 2008 بود.
چين مانع اين پروژه است. جمهوریِ خلق [چين] تنها عضو دائمی شورای امنيت است که با طرحِ مجازات‏های جديد مخالفت می‏کند. روز 7 مارس يانگ جيشی وزيرِ امورِ خارجه‏ی چين گفت : «فشار و تحريم قادر به حلِ ريشه‏ای اين مسئله نيست».
اما نشانه‏های ديگری هم [از چين] صادر شده‏اند، نشانه‏هايی که می‏تواند گويای نوعی نرمش باشد. پس از ديدارِ اخيرِ معاونِ وزيرِ خارجه‏ی امريکا، جيمز اشتاين‏برگ از پکن، چين ابراز تمايلش نسبت به اينکه اميدوار است مسئله‏ی ايران از راه‏های ديپلماتيک حل و فصل شود را پس گرفت و از تهران خواست تا با آژانسِ بين‏المللی انرژی هسته‏ای (AIEA) همکاریِ بيشتری داشته باشد، تا موجبِ «برطرف شدنِ شک و ترديدها» در رابطه با برنامه‏ی هسته‏ای اش شود. آژانسِ بين‏المللی انرژی هسته‏ای در آخرين گزارشِ خود در رابطه با ايران، به طرحِ اين فرضيه پرداخت که اين کشور اين روزها سرگرمِ کار بر روی يک کلاهک هسته‏ای است.
استراتژیِ چين مشتمل بر اجزای مختلفی است : به تاخير انداختنِ حداکثرِ تحريم‏ها، در حينِ اينکه در صورتِ لزوم برای اجتناب از انزوای ديپلماتيک به اين تحريم‏ها رای خواهد داد، و اين امر پس از تلاش برا ی کم کردنِ تاثير آن صورت خواهد گرفت.
در چنين شرايطی يک رای‏گيریِ سريع در سازمانِ ملل غيرعملی است. وزيرِ خارجه‏ی امريکا، هيلاری کلينتون گفت که اميدوار است «طیِ ماه‏های آينده» صورت پذيرد. تاريخِ اين امر می‏تواند پس از کنفرانسِ آزمايشِ پيمانِ منعِ گسترشِ سلاح‏های هسته‏ای (TNP) در ماه می باشد.
به ممانعتِ چين می‏بايستِ امتناعِ برزيل را نيز افزود، کشوری که خانم کلينتون طی سفرِ هفته‏ی پيشِ خود به برازيليا قادر نشد در رابطه با مجازات‏ها آنها را با خود همراه کند. رفتارِ چينی‏ها، به قولِ برخی، به نوعی همچون مشوقی برای کشورهايی که اصراری برای سخت کردنِ لحن‎‏شان نسبت به تهران ندارند، عمل می‏کند.
در رابطه با پرونده‏ی هسته‏ای ايران، چين ميانِ منافعی، برخی مواقع متضاد در حالِ نوسان است. چين در لحظه می‏بايست به اهميت روابطش با رژيم ملاها به مثابه قطعه‏ی مرکزی برای ورود به صفحه‏ی شطرنجِ خاورميانه، و همينطور اولويتِ گفتگوهايش با ايالات متحده بپردازد. روابطی که با توجه به مسئله‏ی تايوان و ديدارِ ميان باراک اوباما و دالايی لاما به دست‏انداز افتاده.
چين بطور سنتی مخالفِ تحريم و مجازات است و به سياستِ «عدمِ دخالت» اولويت می‏دهد. از اصلِِ منعِ گسترشِ [سلاح های هسته‏ای] دفاع می‏کند، اما در رابطه با موردِ ايران، از موضعی دفاع می‏کند که هيچ نشانه‏ای داير بر تمايل به دستيابی به بمبِ هسته‏ای [از جانبِ ايران] مشهود نيست، و توانايیِ دستيابی به آن در کوتاه مدت نيز [برای ايران] وجود ندارد. به اين طريق از نظر آنها اين بسيج بين‏المللی دليلِ موجهی ندارد.
به رغمِ اين، ديپلمات‏های غربی معتقدند که پکن، که در سه دفعه‏ی پيشين در فاصله‏ی سال‏های 2006 تا 2008 در تحريم‏های محدود عليه تهران شرکت کرده، از حق وتوی خود برای ممانعت از يک قطعنامه استفاده نخواهد کرد. بخصوص از زمانی که روسيه نيز اعلام کرده که آماده‏ی پيوستن به چنين قطعنامه‏ای است. چين می‏تواند از رای دادن خودداری کند. البته می‏بايست زبان ديپلماتيک ويژه‏ی اين امر را هم برای متحد ايرانيش، با توجه به اهميت روابطش با آنها بيابد.
ايران، بعد از عربستان سعودی و آنگولا سومين تامين کننده‏ی نفتِ چين است. کمپانی‏های نفتیِ چينی طی 5 سال گذشته 120 ميليارد دلار در ايران سرمايه‏گذاری کرده اند. در سال 2009 دو کشور دو قراردادِ مهم برای توسعه‏ی دو ميدانِ نفتیِ پارس و آزادگان به امضا رساندند. و از آنجا که ايران توانايی کافی برای پالايش مواد نفتی در اختيار ندارد، بنا به اطلاعاتِ ارائه شده توسطِ فاينشنال تايمز، چينی‏ها روزانه ميان 30000 تا 40000 بشکه نفتِ تصفيه شده به ايران تحويل می‏دهند. طی سال‏های اخير چين از غيبتِ شرکت‏های غربی که در پیِ تحريم و فشارهای امريکا، قادر به کار با ايران نبودند، سود برده است.
نزديکی‏های جغرافيايی و فرهنگی ايران با ايالتِ چينی گزينجيانگ، منطقه‏ی درگير در تمايلاتِ «جدايی‏طلبانه» ی جمعيتِ مسلمانِ اويغور، پکن را ناچار می‏کند که از حسنِ نيتِ تهران يقين حاصل کند.
مرکز تحليلیِ گروهِ بحران، در گزارشی دقيق و به تفصيل در رابطه با بازیِ چينی‏ها در مقابلِ [مسئله‏ی] هسته‏ای ايران معتقد است «تداوم راه‏های ديپلماتيک حرکاتِ تنبيهی را به تاخير می‏اندازد و پکن را قادر می‏سازد که با استفاده از همه‏ی ظرفيت‏هايش از چانه‏زنی با ايران و کشورهای غربی حداکثرِ بهره‏برداری را بکند». مقامات رسمی همچنين اشاره کرده‏اند که تداوم فروش سلاح امريکايی به تايوان مانعی برای همکاری و همياریِ چينی‏ها «در رابطه با پرونده‏های مهم بين‏المللی» است.
با وجود اين، سارا رِين متخصص انگليسیِ امور چين معتقد است «قطعنامه‏ای معتدل از جانبِ شورای امنيت چين را قادر می‏سازد که در رابطه با امريکا و اروپا، يعنی شرکای تجاری اصلی‏اش سربلند بماند. اما اين که اين تحريم‏ها روی منافع آنها حداقلِ اثرات را داشته باشد، در اولويتِ کامل است».
به همين دليل هم هست که ايالات متحده از عربستان سعودی خواسته که به چين تضمين بدهد که با افزايش فروش نفت به چين جای خالی احتمالی ايران را پر خواهد کرد. در صورتِ مسابقه‏ی تسليحاتی و عدم ثبات در منطقه‏ی خليج [فارس] هيچ بُردی نصيب پکن نخواهد شد، اينها پديده‏هايی‏اند که در صورتی که توقفی بر تحرکاتِ ايران گذاشته نشود، در منطقه غيرقابلِ اجتناب خواهند بود.
برگردان: سيامند




ملاله جویا صدائی از مقاومت در افغانستان

سه‌شنبه ۱٨ اسفند ۱٣٨٨ – ۹ مارس ۲۰۱۰
Suzanne Weiss
Socialist Voice
بمناسبت انتشار کتاب جدید خانم ملاله جویا بنام:
‘A Woman Among Warlords: The Extraordinary Story of an Afghan Who Dared to Raise Her Voice’
ملاله جویا نویسنده زن افغانی و فعال اجتماعی صدای افغانستان پنهان است. صدای مقاومت افغانستان. صدای افغانستانی که چریک هایش برای حقوق بشر و دمکراسی و استقلال مبارزه می کنند. صدای مبارزان افغانی ئی که تحت حکومت رژیم خشن کارزای که از سوی آمریکا پشتیبانی می گردد، هیچ راء ای ندارند.
ملاله جویا مورد سوء قصد های فراوان قرار گرفته است. ملاله را بخاطر اینکه علنا از حقوق زنان افغانی و همچنین بیرون رفتن آمریکائی/کانادائی ها و بیرون رفتن تمامی نیروهای نظامی مسلح ناتو دفاع می کند، می خواهند بقتل برسانند. وی اعتقاد دارد که تمامی انسانها در افغانستان ـ بخصوص زنان ـ باید برای حقوق پایه ای شان ( حق آموزش، بهداشت، کنترل بر زندگی و جسم خویش) مبارزه نموده و در این راه خود را سازماندهی کنند. به نظر ملاله آنها در این امر تنها زمانی موفق خواهند شد که اشغالگران خارجی از افغانستان بیرون بروند.
کتاب جدید ملاله ما را فرا می خواند تا فعالیت هایمان را در به واقعیت پیوستن این هدف دو چندان نمائیم. کتاب جدید ملاله که با عشق به تحریر درآمده است در باره تجربیات بسیار و از جنگ و عاملان جنگ در افغانستان و همچنین در باره این مسئله که چگونه این پدیده موجودیت و زندگی افغانستان را منهدم نموده است، سخن می گوید.
ملاله در این کتاب در باره زادگاهش، خاطرات دوران کودکی اش و سنت دیرینه قرن ها مقاومت در برابر اشغالگران خارجی قلم فرسائی می نماید. نام ملاله از روی نام قهرمانی ملی بنام ملاله مایوند برداشته شده است. قهرمانی که نیروهای افغانی را در سال 1880 به پیروزی در مقابل متهاجمان بریتانیائی یاری رساند و خود در منطقه مایوند به شهادت رسید.
جویا می نویسد که چگونه بستگانش تحت اشغال شوروی ها ( از سال 1979) رنج می کشیدند. آنزمان وی هنوز کودکی خردسال در آغوش مادرش بسر می برد. در این سال ها بسیاری از افغانها از ترس جانشان به کشورهای همسایه پناه می بردند. کشورهائی چون ایران و پاکستان. اکثر پناهندگان در مقرهای پناهندگی ای مستقر گردیدند که ملاله از آنها چون ( مقرهای پناهندگان یهودی در جنگ جهانی دوم) یاد می کند. مقرهائی که محل ناچیز و بی ارزش شدن روح ملی و افتخار ملی افغانها بود.
پدر جویا در زندگی وی نقشی بزرگ و تعیین کننده بازی می کرد. وی اصرار داشت که ملاله و خواهر و برادرانش تحصیل نمایند. از این رو خانواده وی از ایران به پاکستان مهاجرت نمود. در آنجا ملاله توانست به مدرسه پناهندگان افغانی راه پیدا نماید. جائی که وی برای اولین بار با جمعیت زنان انقلابی افغانستان ( راوا) آشنا گردید و در تماس قرار گرفت. بنیان گذار این سازمان فعال اجتماعی بنام مینا بود که در سال 1987 بقتل رسید:
(www.rawa.org/meena.html)
برای دمکراسی و برای حقوق زنان
ملاله خود عضو این سازمان نگردید اما وی از زنان راوا بعنوان زنان انقلابی نام می برد. زنانی که مبارزه ای بدون مصالحه را برای دمکراسی و حقوق زنان به پیش می بردند. امروز این سازمان از آنجا که منتقد دولت افغانستان است به لحاظ ترس از فشار و دستگیری بطور زیرزمینی در افغانستان مبارزه می نماید.
ملاله در سن 14 سالگی زمانی که خود هنوز در پاکستان به مدرسه می رفت، به جوان های دیگر درس می داد و از این راه هزینه تحصیلی کمی هم دریافت می نمود که به درآمد خانواده اش کمک می نمود. وی تلاش می کرد که زنان را تشویق کند که در کلاس درس وی شرکت نمایند. بعدها وی به سازمان زنان:
‘Organization for Promoting Afghan Women’s Capabilities’ (OPAWC
پیوست و فعال اجتماعی شد. هدف این سازمان غیر دولتی زنان تلاش برای برقراری آموزش و بهداشت برای زنان و دختران افغانی بود. ملاله در طی 16 سال تبعید شیفته مقاومت و مبارزه فلسطینی ها شد و آنرا تحسین نموده و تصمیم گرفت که بگفته خودش ” یک فلسطینی در کشور خودم” بشود.
طالبان ها در فاصله سال های 1996 و 2001 بر افغانستان حکومت نمودند. از آنجا که آنها اعمال خشونت آمیزو موضعی ارتجاعی داشتند حکومت شان در تمامی مجامع مورد تنفر بود.
زمانی که آمریکائی ها در سال 2001 به افغانستان حمله نمودند، آزادی زنان و رهائی زنان از بند اسارت را به عنوان هدف خویش تبلیغ نمودند. بسیاری از افغان ها امید داشتند که ورود آمریکائی ها به افغانستان برای آنان آینده ای بهتر را به همراه بیاورد. آمریکائی ها در واقع حمله نظامیشان را با پوششی فمنیستی دروغین زمینه چینی نمودند و بانوی اول آنزمان آمریکا لارا بوش گفت که ” هدف حمله نظامی آمریکا برقراری حقوق زنان در افغانستان است” و کولین پوول وزیر امور خارجه آمریکا ادعا نمود که” زنان افغانی از حقوق خود محرومند”.
جویا می نویسد” از روز اول جنگ معلوم بود که آمریکائی ها کوچکترین قصدی ندارند که از زنان افغانستان پشتیبانی کنند بلکه هدف آنها این بود که به بزرگترین دشمن زنان در کشور یاری رسانند. آن ها از ” جبهه شمال” که ائتلافی از کسانی بود که بر ضد طالبان بودند اما درست بمانند طالبان ها برای اعمال شکنجه ساخته شده بودند، پشتیبانی می کردند. تجاوز به زنان برای آنها اسلحه ای بود که مردم را تروریزه کنند. همچنین مردان هم قربانی تجاوزات جنسی شدند. …. حتی کودکان خردسال 4 ساله هم مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند”.
زمانی که طالبان ها زیر بمباران آمریکائی ها متواری شدند، جبهه شمال کابل را اشغال نمود. یکی از اولین حرکت های جبهه شمال بعد از اشغال کابل در نوامبر 2001 این بود که راهپیمائی برنامه ریزی شده زنان از میان خیابان های کابل را ممنوع نمود. برای زنان به هیچ وجه شرایط بهبود نیافت.
جویا می نویسد” اگر افغانستان امروز ” کشوری شکست خورده است” دلیلش این است که کسانی که قبلا کشور ما را تنها گذاشته بودند، مجددا بر سر قدرت آمده اند”.
سال 2006 جویا به شهرستان فرح در افغانستان بازگشت و کلینیکی باز نمود به نام:
Hamoon Health Care Clinic
این بیمارستان سه پزشک داشت و نیم دوجین پرستار و یک مرکز داوطبانه امداد فوری. دولت این منطقه به جویا اخطار داد که کسی ضمانت امنیت وی را بعنوان سازمانده این پروژه نخواهد نمود. اما در روز بازگشائی مردم منطقه پشتیبانی خویش را به نمایش گذاشتند. مردم وعده کردند که خود برای امنیت بیمارستان اقدام کنند. ملاله صحنه هائی از این همبستگی ها را خود تجربه نمود. وی این همبستگی ها را بعنوان ” مقاومت خاموش مردمی که زندگی خویش را به خطر می اندازند تا هم وطنان خویش را نجات دهند” نامید.
افغانستان یکبار دیگر اشغال شده بود. اشغالگران جدید آمریکائی ها و متحدانشان در ناتو بودند. جویا رهبران افغانستان را که از سوی آمریکا پشتیبانی می شوند متهم نمود که ” با نام اسلام و جهاد بر علیه مردم خود جنگ کرده و زنان افغانستان را مورد فشار و ستم قرار می دهند”.
وی می نویسد”اکثر مردم غرب بر این باورند که ” بد ترین فشار ها و ستم ها به زنان افغانستان در زمان حکومت طالبان آغاز گردید” اما این یک دروغ است بلکه عاملین اصلی فشار مزمن به زنان افغانستان همین ” جبهه شمالی ها” بودند که قبل از طالبان ها و همچنین بعد از طالبان ها نفوذ داشته و امروز بزرگترین تکیه گاه دولت کارزای می باشند. وحشتناک ترین اعمال بر علیه زنان در فاصله جنگ داخلی سال های 90 آغاز گشت آنهم از سوی مردانی که امروز بر قدرت قرار دارند”.
چادری که تمامی پیکر و صورت را می پوشاند (بورکه) غالبا بعنوان سمبل فشار طالبان ها بر زنان تعریف می شود اما زنان افغانستان امروز هم مجبور می شوند از این چادر استفاده کنند. آنهم از ترس اینکه مورد تجاوز جنسی و آدم ربائی و یا قتل قرار گیرند. جویا بما اطمینان می دهد که ” مردان بسیاری در افغانستان وجود دارند که تفاهم دارند و برای امنیت زنان زندگی خود را به خطر می اندازند”. بسیاری از زنان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و یا مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. آنها خود سوزی می کنند تا از شرف خود دفاع کنند. جویا گریان فریاد می زند که افغانستان همواره چون پرنده ای است که تنها یک بال دارد ـ بال زنان بریده شده است ـ تا زمانی که فشار و ستم به زنان ادامه داشته باشد، جامعه ما نمی تواند پرواز کند وبه پیش رود”.
اکنون آمریکا هزاران سرباز دیگر به افغانستان فرستاده است ـ ” با نام مبارزه با طالبان” ـ . بله جنگ و اشغال برای مردم افغانستان تنها رنج به همراه آورده است. برای میلیاردها هزینه و سیاست نظامی به اندازه کافی پول به جریان می افتد اما برای آموزش و بهداشت و مراقبت از کودکان به اندازه کافی وجود ندارد. جویا کتابش را تقدیم می کند به یاد و احترام بسیاری از زنان که در فاصله اشغال ناتو در افغانستان به شهادت رسیدند ـ در مبارزه برای خدمت های اجتماعی، در مبارزه برای آموزش، مبارزه برای حقوق زنان و شرایط بهتر زندگی برای کودکان.
جویا می نویسد” در مذهب اسلام نیامده است که زنان باید تحت ستم قرار گیرند. همچنین در مذاهب دیگر هم این مسئله قید نشده است ـ در برخی از اشکال مسیحیت یا یهودیت و یا هندوئیسم زنان تحت محدودیت های همسان تحت مذهب رنج می بردند ـ حجاب ( روسری یا چادر) چیز دیگری نیست جز همان شال یا کلاه گیس که زنان سایر مذاهب استفاده می کردند.
صدای مقاومت
ملاله جویا تنها نیست. در سال 2005 وی از سوی مردم شهرستان فرح به عنوان نماینده برای پارلمان انتخاب گردید. وی دومین نفری بود که از بیشترین آراء مردم شهرستانش برخوردارشد. وی تلاش می کرد راهی پیدا کند تا به حکومت مجاهدین افغانی و بنیادگرایان افغانی خاتمه دهد. وی در این باره می نویسد:” من می دانستم که اکثریتی بیشمار از زنان و مردان افغانستان همین هدف را دنبال می کنند”.
وی شجاعانه در پارلمان با سیاستمداران بر قدرت و قاچاقچیان و تبهکاران جبهه شمال درگیر گشت. آنها در سال 2007 وی را بعنوان عکس العمل بصورتی غیر دمکراتیک از منطقه راندند. اعضای منطقه وی را به خشونت جنسی تهدید نمودند.
بسیاری از مردم بر علیه این تصمیم دولت منطقه به اعتراض پرداختند. آنها در خیابان های کابل و شهرهای کوچک و بزرگ افغانستان به اعتراض پرداختند و غالبا تظاهرات های مسالمت آمیز مردم با دخالت پلیس همراه گشت. آنهم با این توجیح که تظاهر کنندگان را در مقابل خشونت احتمالی محافظت نمایند. در جلال آباد مردان و زنان به سوی دفتر سازمان ملل حرکت نموده و خواهان برگشت جویا به پارلمان شدند. جویا متوجه شده بود که بسیاری از زنان ریسکی بزرگ را بجان خریده بودند که بتوانند وی را انتخاب کنند. آنها از مشکلات بزرگی گذر نمودند. وی به یاد می آورد که مینا بنیان گذار سازمان راوا به او چه گفته بود” زنان افغانستان چون شیر های خفته ای هستند که اگر بیدار شوند .. نقشی بزرگ را در انقلاب اجتماعی کشور بازی خواهند کرد”.
جویا رهبران را لعنت می کند و روی نام آنها تف می کند و می گوید” مردم تک تک این سیاستمداران و جنایاتی را که آنان مرتکب شده اند را می شناسند. آنها بنام اسلام و جهاد صحبت می کنند تا جنگ بر علیه مردم خود را به پیش برند و زنان افغانی را مورد ظلم و ستم قرار دهند. سازمان سیای آمریکا و ای اس ای پاکستان که میلیون ها به کیسه آنها جاری می کنند.
ملاله جویا افغانستان امروزی را ” له شده میان دو دشمن” می داند: طالبان از سوئی و نیروهای آمریکا/ناتو و طرفداران داخلی (جبهه شمال) از سوی دیگر”. وی از خود می پرسد که چه اهداف و امیدهائی آن مبارزانی دارند که دررسانه های مطلوب آمریکائی بطورکل با طالبان ها در یک کاسه قاطی می شوند.
آیا به واقع آنها همان اهدافی را دارند که رهبران قصی القلب دارند. کسانی که در آواخر سال های 90 حکومت می کردند؟ این پرسش ناروشن باقی می ماند.
جویا سخنگوی با شهامتی است که وضعیت و موضع کنونی افغانستان را بیان می کند. وضعیت و موضعی که از سوی دولت کارزای و پشتیبانان ناتویش با سکوت روبرو می شود. جویا در باره اعتقاد راسخ و حرکت های شهامت آمیز بسیاری از زنان افغانستان که چون خود او فکر می کنند می نویسد.
ملاله باور کامل دارد که آنچه که به نقش آمریکا و ناتو ربط پیدا می کند ( آنها رهبران جنگ و قاچاقچی ها) را به قدرت رساندند. تصمیم اوباما مبنی بر فرستادن 30000 سرباز اضافی به افغانستان یعنی ادامه سیاست بوش در افغانستان. وی می گوید” خر همان خر است تنها پالانش عوض شده است”.
خواست ملاله از تمامی نیروهای خارجی در افغانستان کاملا روشن است: فورا افغانستان را ترک کنید!
اصل مقاله: A Voice of Resistance in Afghanistan
برگردان به آلمانی: Andrea Noll




آلمان: جمهوری اسلامی نبايد اجازۀ عضويت در شورای حقوق بشرِ سازمان ملل متحد را بيابد

پنج‌شنبه ۱٣ اسفند ۱٣٨٨ – ۴ مارس ۲۰۱۰

آلمان می گويد جمهوری اسلامی ايران نبايد اجازۀ عضويت در شورای حقوق بشرِ سازمان ملل متحد را بيابد.
گيدو وِستروِله وزير امور خارجه آلمان روز چهارشنبه تأکيد کرد کشورهای عضو شورای حقوق بشر بايد با عضويت جمهوری اسلامی ايران در اين سازمان مخالفت کنند.
آقای وستروله گفت عضويتِ جمهوری اسلامی ايران در اين شورا توهينِ روشنی به حقوق بشر خواهد بود.
وزير امور خارجه آلمان در زمينۀ عدم صلاحيتِ جمهوری اسلامی ايران برای عضويت در اين شورا به سرکوبِ تظاهرکنندگانِ پس از انتخابات رياست جمهوری اسلامی در ايران اشاره کرد و گفت ايران حقوق بسياری از شهروندان خود را نقض کرده است.
جمهوری اسلامی ايران در تلاش است تا که در اواخر سال ميلادی جاری به عضويتِ شورای حقوق بشر درآيد.




واکنش نروژ به اخراج سفیر خود از ایران

پنج‌شنبه ۱٣ اسفند ۱٣٨٨ – ۴ مارس ۲۰۱۰

دولت نروژ در واکنش به تصمیم ایران به اخراج یک دیپلماتش از تهران، دستور اخراج یک دیپلمات ایرانی از اسلو را صادر کرده است.
علت این تنش اعطای پناهندگی سیاسی توسط دولت نروژ به محمد رضا حیدری، عضو مستعفی سفارت جمهوری اسلامی ایران در اسلو، پایتخت نروژ است.
دولت نروژ در ماه فوریه امسال به این دیپلمات ایرانی و اعضای خانواده اش پناهندگی سیاسی اعطا کرد.
این عضو سفارت جمهوری اسلامی پس از سرکوب معترضان در روز عاشورا در تهران از سمت خود کناره گرفت و بر اساس گزارش ها، از بیم اقدام تلافی جویانه ماموران ایرانی، در اختفا به سر می برد.
خبرگزاری رویتر گزارش داده که وزارت امور خارجه ایران روز ۲۴ فوریه با احضار سفیر نروژ در تهران رسما به اعطای پناهندگی به محمد رضا حیدری اعتراض کرد و از نروژ خواست که یک دیپلماتش را از تهران خارج کند.
وزارت امور خارجه نروژ نیز روز چهارشنبه (۳ مارس) در واکنشی متقابل، از ایران خواست که یک دیپلماتش را از اسلو خارج کند.




پسر بنیانگذار جنبش حماس جاسوس اسرائیل از آب درآمد

پنج‌شنبه ۶ اسفند ۱٣٨٨ – ۲۵ فوريه ۲۰۱۰

پسر شیخ حسن یوسف، بنیانگذار و رهبر اصلی جنبش حماس در کرانه باختری، تایید می‌کند که سال‌ها به عنوان جاسوس اسرائیل فعالیت می‌کرده است.
مصعب حسن یوسف، پسر شیخ حسن یوسف، در مصاحبه‌ای با روزنامه هاآرتص تایید کرده است که در سال‌های پی در پی «شین بت»، تشکیلات امنیت داخلی اسرائیل، را از تصمیمات مهم سران حماس و به‌ویژه عملیات‌های انتحاری که قرار بوده انجام شود آگاه می‌کرده و با رساندن اخبار موجب خنثی شدن آنها می‌شده است.
مصعب حسن یوسف که اکنون ۳۲ سال دارد می‌گوید به اقدام خود افتخار می‌کند و هیچگاه از کرده خویش پشیمان نیست، زیرا موجب نجات جان انسان‌های بی‌شمار شده است.
مصعب حسن یوسف که از ده سال پیش از اسلام «به خاطر تشویق به خشونت» بریده و به مسیحیت گرویده و اکنون در آمریکا زندگی می‌کند به روزنامه اسرائیلی هاآرتص گفته است که تا هنگامی که افراطیون رهبری فلسطینی‌ها را در دست داشته باشند صلح را امکان‌پذیر نمی‌داند.
مصعب حسن یوسف هنگامی که حدود ۱۸ سال داشت، در سال ۱۹۹۶ به خاطر دخالت در اقدامی تروریستی برای نخستین بار از سوی تشکیلات امنیتی اسرائیل دستگیر شد.
در آن سال که تازه اسحاق رابین، نخست وزیر وقت اسرائیل، کشته شده بود و اسرائیل در آستانه انتخاباتی سرسختانه میان حزب کارگر با حزب لیکود بود، حماس به یک سلسله عملیات انتحاری گسترده دست زد که هدف از آنها جلوگیری از پیگیری روند صلح میان یاسرعرفات و دولت وقت اسرائیل بود.
حماس در هدف خود موفق شد و با شکست شیمون پرز که جانشین اسحاق رابین بود، بنیامین نتانیاهو، رهبر لیکود، به نخست وزیری رسید.
در چندین عملیات انتحاری پی در پی آن سال، صدها اسرائیلی در شهرهای مختلف، به‌ویژه اورشلیم، در اماکن عمومی کشته و صدها تن دیگر زخمی شدند. این عملیات در سال‌های بعد نیز کماکان ادامه یافت، اما اوج آن دوباره پس از «انتفاضه الاقصی» بود.
مصعب حسن یوسف تایید می‌کند در سال ۱۹۹۶ که تازه دستگیر شده بود، توسط بازجویان «شین بت» یا شباک متقاعد شد که خبرها را به اطلاع این سازمان برساند تا از عملیات تروریستی دیگر تا حد ممکن جلوگیری شود.




مرد شماره دو طالبان بازداشت شد

نیروهای امنیتی پاکستان می گویند مرد شماره دو طالبان را دستگیر کرده اند.
گزارش‌ها از پاکستان حاکی است که «ملا عبدالغنی برادر» از فرماندهان ارشد طالبان در یورش مشترک نیروهای آمریکایی و پاکستانی در کراچی دستگیر شده و به گفته منابع اطلاعاتی پاکستان، تحت بازجویی مأموران امنیتی پاکستان و آمریکا قرار دارد.
سی ان ان گزارش کرده است که ملا عبدالغنی که به «مرد شماره دو طالبان» شهرت دارد، با ملا محمد عمر، رهبر طالبان، در ارتباط مداوم بوده و در جریان حملات ۱۱ سپتامبر نیز با اسامه بن لادن رهبر القاعده همکاری نزدیکی داشته است.
ملا عبدالغنی۴۲ ساله که طالبان به وی به خاطر ارتباط نزدیکش با ملا محمد عمر لقب «ملا برادر» داده‌اند پس از سرنگونی طالبان در افغانستان در سال ۲۰۰۱ به شهر کویته در پاکستان رفت و علاوه بر مسئولیت‌های نظامی به عنوان معاون سیاسی رهبر طالبان نیز شناخته می‌شد.
در سال‌های اخیر نیز ملا محمد عمر، مسئولیت تمامی عملیات‌های نظامی و سیاست‌های کلان طالبان در افغانستان را به ملا عبدالغنی واگذار کرده بود.
خبر دستگیری این مقام ارشد طالبان در حالی است که قاری یوسف احمدی، سخنگوی طالبان، با رد این خبر مدعی است که ملا عبدالغنی در حال حاضر در افغانستان و درگیر انجام عملیات نظامی است.
ملا عبدالغنی، یکی از چهار فردی است که به همراه ملامحمد عمر در سال ۱۹۹۴ هسته اولیه طالبان را بنیان گذاشتند. وی پیش از این نیز یک بار توسط نیروهای متحد آمریکا در افغانستان بازداشت شده بود که به طور مرموزی موفق به فرار از زندان شد.