هشت مارس: مبارزه برای هم تغییرات کوچک، هم تغییرات بزرگ

نادرساده
يکشنبه ۱۶ اسفند ۱٣٨٨ – ۷ مارس ۲۰۱۰

مقاومت و اعتراض خیابانی

زنان درجنبش اعتراضی و عمومی ماههای اخیر حضور چشمگیروبرجسته ای داشتند. برخی رسانه ها ی فارسی و غیر فارسی برای توصیف وضعیت جامعه ایران و ارزیابی ازکشاکش های سیاسی عبارتی نظیر” سیمای زنانه ی انقلاب ایران ” یا ” انقلاب زنانه ی ایران*(1) “را بکاربردند.

بویژه واقعه ی قتل ندا آقا سلطان، زن جوانی را بعنوان سمبل مقاومت واعتراض در ایران به افکار عمومی شناساند. این اولین بار نیست که زنی سمبل مقاومت واعتراض دریک کشورمی شود. ازانقلاب فرانسه(1789) تا امروز نمونه های مشابه و ماندگار سمبلیک وجود داشته است و تلاش برخی ژورنالیست ها دراین شبیه سازی برای درک اوضاع بحرانی و انتقال گزارشات ایران به مخاطبین که تجربیات تاریخی بسیاری ار نقش زنان در انقلابات پیشین دارند درماههای گذشته قابل فهم است.
زاویه ی نگاهها درمسائل سیاسی اجتماعی درسطح بین المللی بدلیل منافع وبینش ها، اما متفاوت است، بطورکلی درحالیکه درکمپ راست؛ گرایش محافظه کارهمه تلاش خود را بکارمی برد تا اثبات کند “طبقه ی متوسط” ایران تنها طبقه ی ناراضی، طرفداران غرب ومخالف حاکمیت اسلامی است درحالیکه بسیاری یا متاثراز ارزیابی های راست به حمایت ازسرکوبگری حاکم پرداخته و یا بسیاری دیگر با تاثیر از اینگونه تحلیل ها منفعل گردیده و یا به زیکراک زدن ادامه دادند، درکمپ نیروهای چپ وسوسیالیست و انقلابی نیز ارزیابی های یکسانی وجود نداشت) صرفنظراز برخی ارزیابی ها ی مغشوش و کلیشه ای (و تا جایی که به مقوله های تحلیلی بر می گردد، روشن است کارپایه ی ارزیابی نیروهای سوسیالیست باید مبتنی بر ارزیابی ازمبارزات طبقاتی – اجتماعی قرار داشته باشد و دقیقا از این زاویه نیز هست که پرداختن به نقش زنان و کیفیت مشارکت گسترده ی زنان در این اعتراضات بار دیگراهمیت فوری می یابد.
بدین ترتیب اهمیت ژورنالیستی وارد کردن ترم هایی نظیر” انقلاب زنانه در ایران” در ارزیابی اوضاع داخلی ایران مسئله ای فرعی است اما بدلیل بار و اهمیت سیاسی اجتماعی جنبش زنان، بویژه درشرایط بحرانی که یکباردیگروزن کشی اجتماعی، نقش طبقه کارگردراین اعتراضات و رابطه لایه های مختلف جنبش های اجتماعی درایران را به پرسش می کشد واستراتژی های گوناگون مطرح می شود قابل تعمق و نقد است .
به گمان من این اعتراضات عموما درمقوله ی جنبش و کنشگری اجتماعی قابل ارزیابی است و نه ابتدا به ساکن در حیطه ی مقولاتی نظیر قیام و سرنگونی و زنان گرچه دراعتراضات خیابانی وزن و نقش مهمی بر عهده داشتند اما حضورزنان در اعتراضات خیابانی به تنهایی نه می تواند ملاک واقعی ارزیابی از موقعیت کنونی و نه می تواند ملاک ارزیابی از موقعیت زنان وجنبش زنان درکل جامعه قرارگیرد. اعتراضات خیابانی که زنان نیز در آن مشارکت داشتند اتفاقا اینبار حرکتی بشدت سیاسی بود، همه مسئله اما این است که این حرکت درقالب حرکات اعتراضی و سلسله حرکات اجتماعی درست ارزیابی شود. چرا که هر ارزیابی درست و واقعی لازمه ی فعالیت انقلابی است و کسی نمی تواند با نادیده انگاشتن هر لایه اجتماعی شرکت کننده در این اعتراضات یا اغراق* (2) در ارزیابی از لایه ا ی دیگر مدعی دست یافتن به استراتژی صحیح برای رسیدن به پیروزی شود.
میدانیم که حجم مطالبات انباشته شده و سرکوب شده ی زنان و تداوم حاکمیت اسلامی ازسویی و مقاومت زنان و روشنگری برابری طلبانه درسطح جامعه، گرایشات سیاسی ایران را نیز بتدریج بسمت بازبینی در نگرشهای مرد و پدرسالارانه ی حاکم سوق داده و امروزه توجه به مطالبات زنان در بین گرایشات و سازمانها و احزاب بیشتر از هر زمان به چشم می خورد.
مبارزه بر سر خواستهای زنان یعنی حمایت ازبسیج و متشکل شدن زنان برای تحقق خواستها و ارتقاء آگاهی عمومی جامعه است. اینکه یک نیروی چپ و سوسیالیست مدعی شود ما از هر گونه تغییرجزیی حتی تغییرات حقوقی وفرهنگی به نفع زنان حمایت می کنیم اما مسئله ی زنان تنها با سرنگونی این رژیم و یا رفع تبعیض طبقاتی در جامعه کمونیستی حل می شود، بخودی خود بمعنای حل معضل عمل مبارزاتی روز جامعه ایران نیست. رژیم مذهبی، سرکوبگر و آپارتاید جنسی البته عامل اصلی تداوم فرودستی زنان است و اعتراض زنان نیز وجود دلرد اما اینکه کدام حلقه ها امروز را به آینده وصل می کند بسیار مهم است .
بنابراین بحث برسراینکه “خواستهای زنان ” ایران چیست؟ متشکل شدن زنان چه فرم هایی دارد؟ ورابطه ی جنبش چپ، سوسیالیستها و جنبش کارگری با جنبش های اجتماعی و بویژه جنبش زنان کدام است؟ سوالهای فراوانی باز و مطرح است. بنابراین صرف اعلام یک پلاتفرم و فورمولبندی خواستهای زنان که قرار است بعداز سرنگونی این رژیم با چند فرمان به اجرا درآید، پاسخ همه مسائل کنونی نیست.
مسئله زن و همچنین جنبش زنان همواره متاثر از تحولات و کارکردهای سیاسی بوده و خواهد بود. دقیقا بهمین دلیل نیز هست که الیت جامعه در گروهبندیهای گوناگون، همواره تلاش داشته با گرایش سیاسی خود از مطالبات زنان تعریف دهد و از این راه جنبش زنان را هم پیمان خود گرداند. تا اینجا نه می تواند ایراد به فعالین جنبش زنان باشد که چرا نهاد و تشکل خود را یک نهاد سیاسی تعریف نکرده اید یا ازگرایشات سیاسی درون جامعه تاثیر نپذیرید یا بپذیرید و نه می تواند ایراد به گرایشات سیاسی گوناگون باشد که چرا با گرایش خود ازمطالبات زنان سخن می رانید. تمام مسئله اما این است که اولا داشتن پلاتفرم با تلاش برای تحمیل یک تعریف موقعیتی ازجنبش زنان وتعمیم آن به کل جنبش زنان فرق دارد.

اصالت جنبش 8 مارس

اصالت 8 مارس از دامن زدن به گفتمان انتقادی فمینیستی همراه پراتیک پیگیر برای سازماندهی توده ای زنان حول خواستهای جزئی و کلی و از همه مهمتر نقد روابط و مناسبات نابرابر حاکم بر جامعه منشاء می گیرد و نیازی به گفتن نیست که همواره نیروی چپ و سوسیالیست خودش را با این جنبش بازشناخته است.
درجامعه ی استبداد زده ی ما هر گام در ایجاد تشکل یابی با مشارکت مستقیم کنش گران فعال در جنبش های اجتماعی خود گامی درحمله به دژهای استبداد است و باید دستکم مورد حمایت نیروهای سوسیالیست قرارگیرد و درصورت امکان حتی درگسترش آن گامهای عملی برداشته شود. طبیعی است گفتمان انتقادی و برابری طلبانه، نه در دنیای مجازی، بلکه درعمل مستقیم و تاثیر گذاری متقابل شانس پویایی دارد. همانگونه که برتری و تاثیرگذاری هرگرایشی بر جامعه تابعی از برتری مادی نیروهای اجتماعی درگیر در عرصه اجتماعی است که جهت سیاسی آینده را می تواند رقم زند.
در ایران، گفتمان رفرمیستی و روایت های لیبرالی* (3) از حقوق زنان تاکنون افق و چشم اندازی جزتلاش برای تصحیح نیم بند قوانین حاکم، قادر به تصویر دیگری از خود و آینده نبوده است، دوره برتری و راندمان اجتماعی اش را به محک گذارده و امتحانش را پس داده و امکانات و محدویت های خود را شناسانده است. نیروی چپ در جنبش زنان ایران باید همچنان به نقد این گرایش ادامه دهد، اما نقد گرایشات دیگر بخودی خود منشاء هویت اثباتی و تقویت گرایش اجتماعی چپ در بدنه ی جامعه نمی گردد.
بعبارتی نیروی چپ انقلابی نمی تواند، طولانی شدن دوره ی سرکوب و از طرف دیگر پیدایی دوران موسوم به ” دوران اصلاحات ” و رشد گرایش و روایت های لیبرالی از حقوق زنان را همواره بهانه ای برای رفع تکلیف عملی در مقابل جنبش اجتماعی زنان قرار دهد. نابرابری های موجود زمینه ی بروز انواع گرایشات است، نقد گرایشات اما بمعنای پایان زمینه های بقای نابرابریهای حقوقی و فرهنگی نیست و چپ انقلابی که منافع عمومی زنان را باید مد نظر داشته باشد نمی تواند ” مبارزه برای تغییرات جزیی ” را اساسا معادل رفرمیسم قلمداد نموده و از پیوند این ” مطالبات جزئی ” با سایر مطالبات اساسی سر باززند و یا اینکه فقط با ملاک و معیار یک اپوزیسیون برانداز هر حرکت جنبشی را ارزیابی نماید.
اگر می پذیریم نمی توان مسئله زنان را بدون پیوند با اشکال دیگر ستم منجمله تبعیض قومی و نژادی و طبقاتی درک کرد، باید با درک یکسویه و دکماتیستی ازمبارزه ی طبقاتی که دوره ای طولانی نیز بنام چپ ها اشاعه می یافت و چنین القاء می کرد که پرداختن به مسائل طبقاتی ارج تراز مسائل و خواستهای “بورژوائی” زنان است تصفیه حساب نمود. در عین حال پرداختن به مسائل فرهنگی جدا از مبارزه با باورهای فرهنگی و مذهبی که بخشی ازسامانانه ی مردسالار و ستم کار برعلیه زنان است جدا نیست، درگذشته اگر نیروی چپ به بهانه ی احترام به باورهای مردم از وارد شدن به مسائل فرهنگی سربازمی زد و عملا به باورهای سنتی و تبعیض آمیز احترام می گذاشت، اینبار هم نباید پرداختن به مسائل فرهنگی و مبارزه با باورهای سنتی را به صرف اینکه روایت های لیبرالی نیز در همین محدود ه ها فعالیت می کنند ، فعالیتی نامربوط به جنبش چپ تلقی کند.
شناخت از درهم تنیده گی مسئله زنان در ایران با سایر مسائل سیاسی – اجتماعی و بویژه طبقاتی اتقاقا بستر رشد گرایش انتقادی چپ انقلابی نیز می تواند باشد. چرا که شکاف بی رحمانه ی میان فقر و ثروت و ارزانی و بیکاری نیروی کار زنان بهمراه همه تضیقات حقوقی و فرهنگی و فردی و اجتماعی بر علیه اکثریت زنان جامعه ما چنان عریان است که سلاح نقد در دست این گرایش را مدام پالایش و استدلال رفرمیستی را هر روز سست تر می کند. اما این زمینه عینی که زمینه برتری نظری گرایش چپ و سوسیالیست دخالتگر در سطح الیت و لایه ی روشنفکری کنشگر جامعه نیز می تواند باشد، تنها شرط لازم ونه کافی در پیشروی و کشاکش های لازم بر سر انتخاب درست راه و هموار کردن باور به ضرورت تحولات اساسی در جامعه است.
البته که داشتن استراتژی سیاسی و پلاتفرم مطالباتی و خواستها نیز جزء ملزومات است، اما همه ی کار و وظیفه به اینجا ختم نمی شود. بلکه مسئله اصلی و محوری، یافتن راه های همبستگی و بسیج توده های وسیع زنان است. جنبش اجتماعی زنان در ایران که بطورکلی مورد حمایت همه گرایشات چپ است، اصولا باید جنبش تشکل های زنان بهم پیوسته و مرتبط نیز باشد. کلی بافی و صدور رهنمود درباره ی ایجاد تشکل های مستقل بخودی خودحلال همه مشکلات نیست. باید از تشکل مستقل همچنان دفاع کرد اما بدون توضیح چند و چون آن و راه های ایجاد آن همچنان دیدگاه سازمانیابی معطوف به تشکل مستقل ناروشن و بحث برانگیز باقی خواهد ماند. درکشور ما که تحت حاکمیت استبداد سرمایه ی اسلامی هم تشکل یابی مستقل (در اینجا مستقل از دولت) با موانع روبروست و هم سرکوب شدید گسترده است و هم آزادی تحزب حداقل درمحدوده ی مدل دمکراسی پارلمانی وجود ندارد، تلاش برای تقویت پایه ی اجتماعی بدون مرور تجربه زمینی از کار سیاسی و توده ای در داخل جامعه ی ایران و دوری جستن از ذهنی گرایی ضرورت تام دارد.
ما ایرانیان در خارج از کشور گاهی ناخودآگاه فراموش می کنیم که سالهاست که درون جامعه ایران دیگر زندگی نمی کنیم وگاهی هر تحول و رابطه ی پیرامونی مان را به جامعه ی ایران بسط می دهیم. درخارج از کشور البته تشکلات متعدد زنان حتی نوعا با گرایشات چپ یا سکولار وجود دارند اما صرف وجود این همه تشکل که فی نفسه گامی در تمرین خود سازمانیابی زنان است، بخودی خود معرف گرایشات موجود برآمده از جامعه ایران درقامت متشکل آن نیست ونمی تواند خلاء تشکل یابی درون جامعه ایران را پرنماید.
این تشکل ها حتی معرف گرایشی خاص از شاخه های فمینیستی شناخته شده در سطح جهان نیستند. هر چند در اثر تماس فرهنگی تاثیرات متقابل گرایش شاخه های متفاوت فمینیستی در این تشکلات مشاهده می شود. بنابراین جابجایی جامعه ی ایرانیان در تبعید با جامعه ی ایرانی در داخل کشور که پیوندهای طبیعی اش را حفظ کرده خطاست. البته که این دو بهم مربوطند اما خطاست هر آینه فراموش شود درجامعه ایران نیمی از میلیونها توده کارگر وزحمتکش را زنانی تشکیل می دهند که منکوب روابط مردسالارانه اند و توانایی دفاع از خود، از ایشان سلب شده است و فاقد هر تشکل حتی ابتدایی ترین آن بشکل گروه های همیاری هستند.
آگاهی نسبی این توده ی زنان از مظالم جامعه مردسالار و ستم روا ی طبقاتی و بسیج آنان شرط لازمه ی هر تحول انقلابی است. انقلابی که مشروط به آگاهی نیروی کار و ترک خوردن باورهای مرد سالارانه در صفوف طبقه کارگرنیز هست و صد البته روشنفکران و دگراندیشان و دانشجویان اعم از زن و مرد نیز در به چالش کشیدن نهادهای قدرت و نقد سامانه ها و روابط سلسله مراتبی تبعیض آمیز دارای نقش موثری هستند .
بنابراین زمان آن فرارسیده است که گرایش سوسیالیست و چپ نیز با روایت اصیل خود ملهم از جنبش 8 مارس وارد کشاکش های سیاسی جامعه شود. امری که الزاما خودبازبینی ونقد درون جنبشی و پالایش تصورات ونقد انگاره های غلط بنام جنبش چپ وسوسیالیستی در قبال جنبش زنان لازمه ی انکار ناپذیرچنین گامی است .
بعلاوه تلاش برای یافتن زمینه های همپیوندی با مطالبات مشترک فی مابین لایه های مختلف درون جنبش زنان از یکسو و همپیوندی فی مابین میان فعالین جنبش های اجتماعی – طبقاتی درون جامعه از سویی دیگربرای فراروئی به مرحله ی تجدید قوا و تجدید آرایش صف آرائی ضروری است. بی تردید فعالیت در زیرساخت های چنین امری اگر امروز بدلیل سرکوب و اختناق شدید نتواند نمود آشکاری داشته باشد، در برآمدهای انقلابی به ثمر نشسته و نیروی اجتماعی عظیمی را آزاد خواهد کرد.
درایران هیچ خواست حق طلبانه ی مردمی، نمی تواند با برچسب “خواستهای جزیی” تنزل داده و تحقیرشود! طبیعی است همه فعالین اجتماعی نه فقط به دلیل اختناق بلکه بدلیل بعضا گرایش اجتماعی تنها در محدوده هایی خواستها و مطالبات خود را مطرح و برای آن مبارزه می کنند. درجامعه ی استبداد زده حتی گرایش رادیکال در دوران آرامش سیاسی ناچاربه امکان گرائی منطبق بر مکانیسم مبارزه ی توده ای است. امری که در برآمد های سیاسی تغییر خواهد کرد و این محدویت امکانات درهم خواهد شکست.
بجای تلاش برای رادیکالیزه کردن مصنوعی مطالبات واقعی جنبش اجتماعی در هر زمان و شرایط و یا بجای تحقیر مطالبات دیگر فعالین جنبش هر نیروی مدعی باید مطالبات رادیکال خودش را که برگرفته از نقد ی ریشه ای به روابط موجود است را درمعرض قضاوت و پراتیک اجتماعی قراردهد و نه فقط در تبلیغات بلکه در عمل حقانیت خود را به اثبات برساند.
8 مارس روز زن، روزی تاریخی – جهانی در اعلام مطالبات برابری طلبانه و روز اعتراض به نابرابری های موجود در جامعه است. نابرابریهایی که اساس و ریشه آن مناسبات طبقاتی – جنسیتی و روابط نابرابر تبعیض آمیز میان آحاد جامعه است و تا زمانیکه نابرابری های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی؛ حقوقی و شهروندی و تبعیضات جنسیتی در جوامع برافکنده نشده است، جنبش برابری طلبانه که آزادی واقعی زنان یکی از آماج اصلی اش می باشد بر علیه این شرایط خواهد شورید و د رمبارزه ای پیگیر به نقد شرایط موجود و برای رفع موقعیت اسارت بار زنان برخواهد خاست.
سنت جنبش 8 مارس ریشه در این نقد انقلابی دارد. با این نقد میتوان به گسترش و تعمیق مبارزه هم برای تغییرات کوچک و هم تغییرات بزرگ یاری رساند.

***

زیرنویس ها :

(1آذرماجدی در مصاحبه با یک دنیای بهترمی گوید : منصورحکمت این عبارت را درسال 2000درسمینارآیا کمونیسم درایران پیروزمی شود درانجمن مارکس لندن استفاده کرد ، منصورحکمت در آن کنفرانس کمی در این رابطه توضیح داد. آذرماجدی سپس تعبیرخودش را بیان می کند.
آذرماجدی می گوید منصورحکمت “کمی” در باره ی این لفظ توضیح دارد . و من می گویم راست می گوید و منصورحکمت فقط در یک جمله گفت : “نصف جامعه زنان هستند و نصف این نصف طرفداربرابریند و میتونه انقلابی که می کنند انقلابی زنانه باشد”
یادآوری من: این تمام حرفی است که منصورحکمت در باره انقلاب زنانه برزبان آورده است . اما آنچه که آذرماجدی نمی گوید و یا درنظر نمی گیرد این است که منصور حکمت بیش از یکساعت در باره ی شرایط پیروزی کمونیسم در ایران بخوان پیروزی کمونیسم کارگری که می تواند نامش حزب کمونیست کارگری باشد یا هر اسم دیگری هم داشته باشد صحبت کرد و در این سمینارگفت جمهوری اسلامی بحران آخر را دارد واینکه چه کسی سر کار می آید بجز2 جریان بورژوایی که اصلاح طلبان و سلطنت طلبان هستند ، ما هستیم که بعنوان کمونیسم کارگری که برای گرفتن قدرت از همه بیشترشانس داریم . چه انقلاب شود چه انتخابات برگزار شود !؟ دو رکن اصلی نقطه قوت ما نیز مبارزه با مذهب و آزادی زن است و اگرپلاتفرمی داشته باشیم می توانیم چفت بشیم به گسترش اعتراضات و درحالت دوم هم رای بیاریم و یک اکثریت عظیم را با خود داریم و در لابلای جملاتش گفت این انقلاب می تواند زنانه باشد.در این سمینار همه تلاش منصور حکمت معطوف به اقناع حاضرین برای گرفتن قدرت است چرا که حزب کمونیسم کارگری را حزب رهبرانقلاب آتی می شناسد.
درست با این تصورات است که حزب کمونیست کارگری به تبعیت از منصور حکمت امروز اعتراضات اخیررا انقلاب زنانه ارزیابی کرده و باورشان شده ، پیش بینی منصورحکمت بوقوع پیوسته و باید برای گرفتن قدرت خیزبردارند. چرا که شرکت زنان دراعتراضات خیابانی اخیر را به شرکت زنان درجنبش سرنگونی ترجمه می کنند بویژه اینکه این زنان گویا بین انتخاب ها کمونیسم کارگری را انتخاب کرده اند و درخدمت رهبری و صدالبته بقدرت رسیدن حزب ایشان هستند.
2) نمونه ی ارزیابی اغراق آمیز را می توان باز هم درجریانات منتسب به طیف کمونیسم کارگری سراغ گرفت. اینها مدعی هستند اکثریت زنان ایران خواهان سرنگونی رژیم و ضد مذهب هستند و با فراخوان این حزب به خیابانها آمدند که انقلاب کنند و رژیم را سرنگون کنند. اینکه این حزب یا هر حزب دیگری تا جایی که خود را سوسیالیست می داند باید مطالبات حداکثری داشته باشد یک موضوع است و اینکه اکثریت زنان نیز این حزب راپذیرفته اند و با فراخوان این حزب به خیابان آمده اند موضوع دیگر است.
3) روایت لیبرالی در وجه غالب به نقد مناسبات تبعیض جنسی درزیر بنای جامعه نمی پردازند و فعالیت فرهنگی و آموزشی و موقعیت شغلی زنان در بازار کار را هدف مبارزه با نابرابری بین زن ومرد در جامعه می شناسد.




به مناسبت روز جهانی زن

يکشنبه ۱۶ اسفند ۱٣٨٨ – ۷ مارس ۲۰۱۰

شهلا عبقری

هشتم ماه مارس امسال برای جنبش زنان ایران از اهمیت ویژه ای بر خوردار است زیرا که زنان ایران در سالی که گذشت به جهانیان نشان دادند که پیشتار مبارزه برای آزادی و دموکراسی اند ودر این راه حتی از جان خود نیز دریغ ندارند. فیلم ها ، عکس ها و گزارش ها توانایی بی نظیر زنان وهمپایی زنان با مردان را به نمایش جهانیان گذاشت و به آنان نمایاند که زنان امروز ایران تحت واپس گرا ترین نوع حکومت و واپس گرا ترین قوانین،بی عمل نمانده اند و با پویایی تمام به جلو رفته اند. زنان با هوشیاری تمام کوشیده اند تا با استفاده از راه های مختلف، امکان مبارزه با قوانین زن ستیز را فراهم آورند. فعالیت مستمر زنان در زمینه های اقتصادی ، اجتماعی آموزشی، هنری و … موفقیت های بسیاری برای زنان درپی داشته که نشان دهنده تلاش خستگی ناپذیر آنان است.

از اولین بزرگداشت هشت مارس در ایران که در سال 1300 به همت ” جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت برگزار شد سالیان دراز میگدرد. زنان در تمامی این سالها روز جهانی زن را چه در خفا و یا علنی برگزار کرده اند و هیچگاه از سدهایی که به کّرات بوسیله حاکمان وقت در سر راهشان قرار گرفته نهراسیده اند.

ازسالهای 1384-85 ضرب و شتم زنان در روز جهانی زن با شدت بیشتری به وقوع پیوست. در سال 1384″سيمين بهبهاني”، شعر بانوی ایران نیز به همراه زنان کنشگرجنبش بوسیله ماموران انتظامي مورد ضرب وشتم قرار گرفت. در سال1385 سی وسه نفر از زنان فعال جنبش زنان در هفته قبل از هشتم مارس دستگيرشدند تا از بزرگداشت روزجهانی در این سال جلو گیری به عمل آید. اما زنان آزاديخواه و برابری طلب در روز هشتم مارس این سال در مقابل مجلس شوراي اسلامي دست به تظاهرات زدند و به رژیم نشان دادند که از دستگیر شدن هراس ندارند. در این روز تظاهرات مسالمت آمیز آنان توسط نیروهای انتظامی و امنیتی دگر بار به خشونت کشیده شد وبسیاری دستگیرشدند.

به خشونت کشیده شدن گردهم آیی های سالهای 84-85 زنان کنشگر جنبش زنان را به راه کاری دیگر رهنمون شد ونطفه کمپین یک میلیون امضا از همین جا بسته شد و تغییر برای برابری ازطریق تلاش برای تغییر قوانین تبعیض آمیز آغاز گردید.

در هشتم مارس 1386 وبحبوحه فعالیتهای کمپین یک میلیون امضا، فعالیتهای زنان از عرصه عمومی به عرصه خصوصی وارد گردید و بسیاری از بزرگداشت های روز جهانی زن در خانه ها برگزار گردید .هرچند که بعضی از این مراسم بزرگداشت ها از گزند نیروهای امنیتی مصون نماند اما به دلیل گستردگی و دامنه وسیع این بزرگداشت ها، بار دیگر زنان ایران توانستند پیام همبستگی خود را بگوش زنان جهان برسانند و از آنان یاری بطلبند.

بزرگداشت روز جهانی زن در سال 1387 گسترده تر از سالهای پبش نه تنها در تهران بلکه در بسیاری از شهر های ایران برگزار شد. با فعالیت پی گیر و مستمر کمپین یک میلیون امضا تعداد کنشگران جنبش زنان فزونی یافت و نیروهای جوان به کمپین جلب شدند وهمین خود باعث گستردگی گرامیداشت روز جهانی زن در سراسر ایران گردید. فعالیت دوسال کمپین همچنین توانست نگاه جهان وجهانیان را بخود معطوف دارد بطوریکه درسال 1387 جایزه جهانی سیمون دوبوار به کمپبن تعلق گرفت . خانم سیمین بهبهانی به نمایندگی از کمپین به پاریس رفت و این جایزه رادریافت کرد .

سال 1388که ما به پایانش نزدیک میشویم برای زنان ایران سالی متفاوت با سالهای پیشین بود .در این سال جنبش آزادی و دموکراسی خواهانه مردم ایران بصورت جنبش سبزبه نقطه اوج خود رسید وزنان با همراهی با این جنبش توانستنذ خواستهای خود را گسترده تر مطرح کنند. با در نظر گرفتن اینکه خواسته های زنان،بخشی از مطالبات جنبش سبز را در بر می گرفته ، مبارزات زنان در سالهای پیشین توانست تاثیر بسزایی دربه اوج رساندن این جنبش داشته باشد. . شرکت بیشمار کنشگران جنبش زنان در صف مقدم مبارزات جنبش سبز توانست زنان قشر های مختلف جامعه را به این جنبش جلب کند و به قدرت جنبش بیافزاید. اوج گیری مبارزات مردم ایران و مبارزات زنان در جنبش سبز توجه جهانیان را بشدت جلب کرد ، بطوریکه تعدادی چند از سازمان ها و نهاد های معتبربین المللی جایزه هایی را به فعالان جنبش زنان اختصاص دادند. بطور مثال شادی صدر، فعال حقوق زنان و وکیل دادگستری بعنوان یکی از” زنان شجاع” سال ۲۰۱۰ میلادی معرفی شد وبرنده جایزه ویژه ای شد که وزارت امور خارجه آمریکا سالانه به ده زن در سراسر دنیا، اعطا می کند. همچنین شادی صدر در ماه اکتبر سال ۲۰۰۹ میلادی جایزه “لاله حقوق بشر” هلند و در ماه سپتامبر ۲۰۰۹ جایزه لخ والسا را دریافت کرد.

گسترش و اوج گرفتن مبارزات دموکراسی خواهانه مردم ایران بهمراهی زنان غیور در صف اول آن و توجه شایان جهانیان به آن ،رژیم اسلامی را به شدت به وحشت انداخت. رژیم، بحران در سیستم حکومتی وفروپاشی را در پیش رو احساس کرد و از این رو وحشیانه به شدت سرکوب افزود. حال پس از گذشت 9 ماه ازاوج گرفتن مبارزات مردمان ایران تعداد زیادی از فعالان جنبش زنان، جنبش سبز، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری و فعالان مدنی و سیاسی دستگیر شده و در زندان در شرایط بسیار سختی بسر می برند. رژیم از اعمال شدید ترین خشونت های روانی و جسمانی، شکنجه و تجاوز ابایی ندارد وتلاش بر آن دارد تا رهپویان آزادی و دموکراسی ایران را به توبه و اعترافات دروغین وادارد. هم چنین در این شرایط که بسیاری از زنان فعال جنبش زنان در زندان ها بسر میبرند رژیم لایحه حمایت خانواده و بند مربوط به حق اختیار همسر را از سوی مردان به تصویب رسانده تا دامنه تبعیض علیه زنان را گسترده تر گرداند.

امسال در آستانه هشت مارس زنان ایران در شرایط حساسی قرار دارند و نیار فراوان به یاری و همبستگی همه زنان آزادی خواه و برابری طلب سراسر جهان دارند و هشت مارس فرصت خوبی است برای زنان دنیا تا ضمن تجدید همبستگی به یاری با خواهران ايرانيشان و دیگر مدافعان حقوق برابراعم از زن ومرد بپردارند.

پبش به سوی آزادی و برابری و دنیایی بدون تبعیض




بمناسبت بزرگداشت روز زن

يکشنبه ۱۶ اسفند ۱٣٨٨ – ۷ مارس ۲۰۱۰

درباره ” چالشهای زنان درایران در چرخه زندگی”

زنان ایران 1979-1980




چه برازنده است به قامتت جامه ی دلاوری ای زن!

برای بانوی رزم و رنج و شکنج عالیه اقدام دوست

بانو صابری

شنبه ۱۵ اسفند ۱٣٨٨ – ۶ مارس ۲۰۱۰

به سرنوشت شگفت کسی می اندیشم
که راه پشت سرش نیست.
و چاره‍ی دگرش نیست
جز اینکه در شب سیلاب
بگذرد از رود.

در بزرگداشت 8 مارس روز جهانی زن بیاد غریبانه‍ی تو عالیهِ ی عزیز نشسته ام و به تو که شجاعت و دلاوری به قامتت برازنده است روز جهانی زن را تبریک می گویم و اُمیدوارم که رنجهایت به بار بنشیند.
وفتی در سال 1365 به زندان دستگرد اصفهان منتقل شدم ترا ندیدم اما نشانه هایت همه جا بودند و من چه شادی از آنها احساس می کردم با دیدن نام آشنایت که برای من یاد آور نام دیگری از آن سالهای دور بود و پسر او که در جنگ کشته شد و همیشه دوست داشتم بپرسم که آیا با آنها نسبتی داری یا نه؟ اما نامت، نامِ آشنایت گرمابخش درون من بود در زندان دستگرد که هنوز بر روی ظرفی پلاستیکی یا دمپایی پلاستیکی خبر از وجود تو در آنجا را به من می داد. هر جا که قدم گذاشتم بودی یا قبل از من آمده بودی یا بعد از من با اینکه هیچوقت پس از سالهای زندان و بعد از اعدام های 1367 نتوانستیم همدیگر را ملاقات کنیم اما همین مهربانیهایت تسلی دهنده‍ی دل من بود. تو که مهربانی در تار و پودت بافته شده است همیشه در همه جا پیدایت میشد و سهم تو از زندگی که مهربان هستی و نمی توانی بی تفاوت بمانی زندان است و هجران. بعدها فهمیدم که محمد تقی اقدام دوست که در سال 1331 در زندان رشت تیرباران شده بود برادرت بود و بابک اقدام دوست که در جبهه های جنگ کشته شد پسر همان برادرت بوده است.
عالیه اقدام دوست نخستین زندانی در ایران است که برای فعالیت در راستای حقوق زنان حکم حبس در موردش اجرا گردید. زنان دستگیر شده به همراه او به حبس محکوم شدند اما با دخالت آیت الله شاهرودی احکام صادره در مورد آنها اجرا نشد.او در 22 خرداد 1385 در میدان 7 تیر در گردهمآیی اعتراضی به قوانین تبعیض آمیز دستگیر شد ودادگاه او در 16 خرداد 1386 در شعبه‍ی 15 دادگاه انقلاب برگزار شد و در روز 15 تیر 1386 حکم به وی ابلاغ شد. 3 سال زندان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمع غیر قانونی و 4 ماه حبس و 20 ضربه شلاق به اتهام اخلال در نظم و آسایش عمومی که در نهایت با کفالت 20 میلیونی در دادگاه تجدید نظر حکم 3 سال حبس وی تأئید شد و در فومن دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.زنان دستگیر شده به همراه او به حبس محکوم شدند اما با دخالت آیت الله شاهرودی احکام صادره در مورد آنها اجرا نشد.
خانم شهلا انتصاری در سایت برابری در باره‍ی عالیه این گونه توضیح می دهد:”ا توجه به اطلاعی که از وضعیت عالیه اقدام دوست یافتم، از رضوان شهر (محل زندگی ام) راهی فومن شدم، چون همان زمان هم او را من و دوستانم نمی شناختیم و اطلاعی درباره او نداشتیم. با پرس وجو خانه ی پدری عالیه را در فومن پیدا کردم. آنجا خانه قدیمی است که عالیه از آنجا بازداشت و به تهران منتقل شده است. در حالی که عالیه آنجا زندگی نمی کرد و به گفته ی همسایه ها هر از گاهی از تهران به آنجا می آمد و چند روز می ماند
من عالیه را پیش از این خبرها و در جریان تجمع 22خرداد نیز ندیده بودم. بعد از صدور رای دادگاه گویا ارتباطش با فعالان جنبش زنان کمتر شده بود. من با تصور این که خانواده او در فومن هستند برای گرفتن حداقل اطلاعات هم از همشهریان او پرس و جو کردم.”بنابراین گفته ها عالیه اقدام دوست حدود 58-60 سال سن دارد. سال ها دبیر آموزش و پرورش بوده که بعد از انقلاب اخراج شده است. از سال 62 تا68 در رابطه با فعالیت با یکی از گروه های سیاسی در زندان بوده است..

اقدام دوست پدر و مادر خود را از دست داده است. یکی از برادران او محمد تقی اقدام دوست در سال 1331 در زندان رشت تیرباران شده است. فرزندی ندارد و سال ها قبل نیز از همسر خود طلاق گرفته است. در حقیقت از بستگان نزدیک او کسی وجود ندارد که پیگیر کارهای او باشد و گویا آقایان از بی پناهی او حداکثر استفاده را کرده اند که چنین حکم سنگینی را درباره اش به اجرا گذاشته اند.(1)

شهلا انتصاری (در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۸۷)تغییر برای برابری.1

www.campaignforequality.info




جنبش زنان ایران هفده اسفند و روز جهانی زن

يکشنبه ۱۶ اسفند ۱٣٨٨ – ۷ مارس ۲۰۱۰

امین بیات
amin.bayat2010@googlemail.com

بنا به پیشنهاد کلارازنگتن- یکی از کادرهای بر جسته جنبش کارگری و کمونیستی آلمان – در دومین کنفرانس بین الملی زنان در سال 1910 در کپنهاگ – که به ریاست روزالوکزامبورگ یکی از رهبران سر شناس جنش کارگری و کمونیستی آلمان و جهان – تشکیل شده بود, تصمیم گرفته شد که همه ساله روز هشتم مارس بعنوان روز جهانی زن به طرح مسائل و مشکلات زنان اختصاص داده شود. انترناسیونال دوم در سال 1911 پیشنهاد کنفرانس بین المللی زنان سرتاسر جهان, این روز را بعنوان روز جهانی زن جشن گرفتند و از آن تاریخ به بعد هر ساله در سرتاسر جهان, روز 8 مارس بعنوان روز جهانی زن جشن گرفته میشود, در این روز از طرف عناصر مترقی و مبارز کوشش میشود تا از اجحاف و ستم مضاعفی که نسبت به زنان در جهان اعمال میشود پرده برداشته شود و نیز با دست زدن به آکسیون های افشاگرانه از زنان خواسته شود که بخاطر کسب حقوق اجتماعی خویش همدوش مردان پا به میدان مبارزات اجتماعی علیه تبعیض و نابرابری نهند.

علت اینکه روز8 مارس بعنوان روز جهانی زن از طرف کنفزانس بین المللی زنان انتخاب شد, بدین خاطر بود که درروز 8 مارس 1908 زنان دوزنده لباس شهر نیویورک بخاطر اعتراض به وضع بد محیط کار و نابرابری دستمزد زن و مرد برای کار مساوی دست به یک تظاهرات اعتراضی زدند. این تظاهرات توسط نیروهای پلیس بشدت سرکوب شد. یکسال بعد در همین روز تظاهراتی برای تساوی حقوق اقتصادی و اجتماعی نیز مبارزه برای داشتن حق رای و شرکت در انتخابات پارلمانی از طرف حزب سوسیالیست آمریکا ترتیب داده شده بود که بیشتر از بیست هزار نفر در آن تظاهرات شرکت کردند. بنا به خواست و توصیه زنان سوسیالیست آمریکا که بیشتر از یهودیان مهاجر آلمانی بودند کلارازنکتن پیشنهاد فوق را به کنفرانس زنان ارائه داد.

با نظری اجمالی و کوتاه به چگونگی پیدایش جنبش زنان در ایران, کوشش میکنیم تا چگونگی موقعیت کنونی جنبش زنان ایران با توجه به مبارزات اخیر و کمپین یک ملیون امضاء که بوقوع پیوسته است بیان کنیم. نگاهی کوتاه بمبارزاتی که در یکصد سال گذشته در ایران بوقوع پیوسته است بیان کننده ی این امر است که زنان ایران در پیشبرد مبارزاتی که در ایران رخ داده است سهم بسزائی داشته اند. در پیروزی جنبش تنباکو زنان ایران نقش بارزی ایفا کرده اند,و در پیکار ها و مبارزات مشروطه خواهی شرکت داشته اند. پس از انقلاب مشروطیت و بر قراری حکومت مشروطه و تآسیس مدارس دخترانه در ایران, زنان ایران امکان پیدا میکنند تا با جنبشهای آزادیخواهانه ملل جهان آشنا شوند- انقلاب کبیر اکتبر تآثیر زیادی در بیداری زنان ایران داشته است. در همین زمان است که زنان آزادیخواه ایران دست به تآسیس محافل و مجامعی برای متشکل کردن زنان می زنند و یکی از مسائل مورد بحث آنزمان زنان ایران, مسئله ی حجاب بوده است که هنوز متاسفانه ادامه دارد. در همین زمان است که انجمن های مخفی و زیر زمینی زنان تشکیل میشود. اولین جمعیتها و سازمانهای زن که در ایران تشکیل شدند عبارتند از ” انجمن مخدرات وطن”, “انجمن آزادی زنان”, شرکت خواتین اصفهان”, “انجمن آزمایش بانوان”, پیک سعادت نسوان”,نسوان وطنخواه”, “سازمان بیداری زنان” و “مجمع انقلاب زنان “. “جمعیت سعادت نسوان” در سال هزار و سیصد در شهر رشت تشکیل میشود که نشریه ای بهمین نام انتشار بیرونی میدهد. جمعیت پیک سعادت نسوان با ایجاد کلاس اکابر, کلاس صنایع دست دوزی خدمت بزرگی به بالا بردن آگاهی زنان ایران مینماید. این سازمان برای اولین بار در ایران در هشت مارس ( هفده ی اسفند) روز جهانی زن را جشن گرفت.

نخستین نشریه ی مخصوص زنان “روزنامه دانش” آغاز به انتشار نمود. بیشتر سازمانهای زن نشریه منتشر میکردند. مسئله ی مبارزه با حجاب یکی از مسائل مهم مورد بحث تمام سازمانهای زن در آنزمان بوده است و امروز نیز ادامه دارد, یکی ار مسائل مبرم جامعه میباشد.

پس از کودتائی که در سال هزار و دویست و نود و نه توسط رضاخان و بکمک بیگانگان انجام گرفت, رضا شاه تمام سازمانهای سیاسی و دمکراتیک ایران منجمله سازمانهای زنان را منحل کرد. در اینجا بایستی متذکر شد, در مبارزه و موضع گیریها که طی مدتی کوتاه توسط سازمانهای سیاسی ایران منجمله حزب کمونیست ایران, سازمانها و جمعیتهای زنان و سایر احزاب و سازمانهای سیاسی و روشننفکران مترقی جامعه ایران علیه حجاب صورت گرفته بود, عملا مسئله ی رفع حجاب بیکی از خواستهای اصلی روشنفکران آنزمان بدل گردید.

رضا شاه در سال 1314 (1935) پس از برگشت از سفر ترکیه و دیدار با کمال آتاتورک دستور برداشتن حجاب را صادر کرد.”کشف حجاب” تحت عنوان تجدد خواهی از طرف رضا شاه با توسل به زور و بطور اجباری در زیر سایه ی سر نیزه انجام گرفت, نتوانست کمکی در جهت آگاهی و بالا بردن سطح افکار عمومی بنماید, حتی نتیجه ی منفی با خود بهمراه داشت و اکثریت زیادی از زنان ایران اصرار زیادی در حفظ حجاب داشتند و در مقابل دستور رضا شاه از خود مقاومت نشان دادند. رضاشاه خیال میکرد با بر داشتن حجاب و اجازه شاغل شدن زنان در ادارات دولتی, خواهد توانست مبارزات دمکراتیک زنان را برای همیشه تمام شده تلقی نماید.

بنا به دستور رضا شاه “کانون بانوان” تشکیل شد, سازمانی که بیشتر برنامه های خود را در حضور درباریان اجراء میکرد و بهیچوجه کوششی برای سیاسی کردن زنان ایران با مسائل اجتماعی و بالا بردن سطح آگاهی آنها انجام نداد. رضا شاه با بر داشتن حجاب, کمکی به ورود نیروی کار ارزان زنان به بازار کار نمود. در این زمان کارخانه های متعدد نساجی در ایران پدید آمدند و صاحبان این کارخانجات توانستند از نیروی کار ارزان زنان منتهی درجه ی استفاده را بنمایند.

با شروع جنگ جهانی دوم و ورود ارتش متفقین به ایران و بر کناری رضا شاه از سلطنت, مجددآ احزاب سیاسی و سازمانهای دمکراتیک فعالیت خود را آغاز کردند. زنان دوشا دوش مردان در سازمانهای مختلف سیاسی و سندیکائی مشغول فعالیت سیاسی شدند, علاوه بر این فعالیتها, سازمانها و اتحادیه های ویژه زنان را نیز تشکیل دادند. با وحدت تعدادی از این سازمانها با هم تشکیلاتی بنام تشکیلات دمکراتیک زنان بوجود آمد, این سازمان مجله ی ” بیداری ما” را منتشر میکرد. بعد از سوء قصدی که در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران به شاه شد, در این رابطه تعداد زیاد ی از سازمانهای سیاسی و دمکراتیک و از آنجمله تشکیلات دمکراتیک زنان غیر قانونی و منحل اعلان شدند, در زمان حکومت ملی دکتر محمد مصدق – مبادرت به برگزاری روز جهانی زن نمود. این سازمان در سال 32 اولین کنگره ی خود را نیز بر گزار کرد و نشریه ای تحت عنوان “جهان زن” منتشر نمود. در آنزمان سازمان های دیگری منجمله سازمان زنان ضد استعمار, سازمان زنان حزب زحمتکشان و… فعالیت داشتند.

در اثر کودتای 28 مرداد- دربار و سازمانهای جاسوسی آمریکا (سیا) و دولت انگلیس علیه حکومت ملی دکتر مصدق اقدام به منصوب کردن سر لشگر زاهدی به نخست وزیری کردند, شاه را که به ایتالیا فرار کرده بود بایران برگرداندند. کودتاچیان حکومت نظامی اعلان میکنند و تمام سازمانهای سیاسی و دمکراتیک و سندیکا های کارگری را غیر قانونی و منحله اعلان میکنند. رژ یم با قساوت تمام دست به ترور و اختناق میزند و دسته دسته از آزادیخواهان را به جوخه های اعدام می سپارد. رژیم موفق میشود تا در زیر پوشش ارتش برای مدتی سکوت محض را بر سرتاسر جامعه ی ایران حکمفرما نماید. هنگامیکه رژیم وابسته شاه میپنداشت که خود را تثبیت کرده است ,سازمانها و احزاب سیاسی هوادار خود را بوجود می آورد و تظاهر به دمکراسی و سیستم چند حزبی میکند و در کنار احزاب فرما یشی, سازمانهای فرمایشی دیگری نیز بوجود می آیند و از آنجمله احزاب فرمایشی هر کدام سازمان زنان وابسته بخود را تشکیل میدهند ولی این سازمانها نتوانستند و نمیخواستند کوچکترین قدمی در بالا بردن سطح آگاهی اجتماعی و سیاسی زنان بردارند و در واقع تشکیلاتی بودند در خدمت دستگاههای تبلیغاتی رژیم وابسته ی شاه. نمایندگان این سازمانها در مجامع بین المللی افرادی بودند از قماش خواهر شاه اشرف پهلوی نه تنها از طرف امپریالیستها بعنوان نماینده ی زنان ایران پذیرفته میشد, بلکه کشورهای باصطلاح سوسیالیستی و در صدر آنها اتحاد جماهیر شوروی نیز با تعظیم و تکریم از خواهر شاه بعنوان نماینده ی زنان “زحمتکش”ایران پذیرائی بعمل می آورد و دستهای او را بخاطر همبستگی با زنان زحمتکش ایران میفشرد و امروز چین توده ای به خاطر منافع اقتصادی و سیاسی, سیاستی ضد کارگری و ضد ایرانی اتخاذ مینماید و نیز بسبکی دیگر تملق حکومت ضد زن جمهوری اسلامی را میدهد.اگر چه رژیم شاه بوسیله ی دستگاههای سرکوب خود کوشش نمود تا از ایجاد هر گونه تشکل سیاسی و دمکراتیک جلو گیری بعمل آورد ,ولی سر انجام نتوانست جلوی شرکت توده های مردم منجمله زنان را در مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانه اشان را بگیرد. و دیدیم که رژیم شاه با زندان, شکنجه و اعدام زنان, جلوی روند مبارزاتی نیمی از جامعه را سد کند. و عاقبت در سال 1357 که مبارزات مردم ایران علیه رژیم وابسته بامپریالیسم پهلوی وارد مرحله ی نهائی خود شده بود, میتوان شاهد شرکت وسیع زنان در این مرحله از مبارزات توده ای بود. در زمانیکه رژیم شاه سقوط کرد, قصر ها و کاخهای شاه, پادگانها و کلانتری ها, مراکز سازمان امنیت و دیگر دستگاههای سرکوب رژیم پهلوی یکی پس از دیگری بدست مردم ایران فتح و به زیر کشیده شد ند, در این مبارزات زنان ایران از نزدیک شرکت داشتند و در این پیروزی سهیم بودند.

پس از سرنگونی رژیم شاه مجددآ زنان شجاع ایران موفق شدند, در اولین روزهای بهار آزادی در تاریخ 17 اسفند 1357 (8 مارس 1979)روز جهانی زن را در ایران جشن گرفته و پایکوبی کنند و متینگی در این رابطه بر گزار نمایند. ولی از همان روزهای اول سردمداران رژیم اسلامی ترور و خفقان و ضد زن در جهت پایمال کردن دست آوردهای انقلاب بهمن ماه عمل کردند و با بکار انداختن کارزار وسیع تبلیغاتی و استفاده از کلیه ی اهرمها ی قدرت, کوشیدند توده های مردم را تحمیق نموده و آنها را نسبت به نیروهای مردمی و دست آوردهای انقلاب بد بین نمایند. البته در روزهای پس از انقلاب متصدیان زور و زر رژیم اسلامی جرآت بیان نظرات عقب مانده و ارتجاعی خود را علیه زنان بصورت عریان امروزش را نداشتند تا با استفاده از دستگاههای تبلیغاتی و رسانه های عمومی و بخصوص دستگاه رادیو و تلویزیون مردم را از طریق اشاعه ی فتواهای مرتجعانه ی رهبران مذهبی تحت تآثیر جهانبینی خود قرار دهند. زنان ایران روز جهانی زن را همسال در شرایطی بر گزار میکنند که بیش از پیش تحت فشار تهدید و ستم مضاعف قرار دارند.

زنان ایران در برابر هجوم ارتجاع وذهبی بحقوق خود از روزهای اول انقلاب تا به امروز مقاومتی قهرمانانه از خود نشان داده اند و مذهبیون مدرن از اروپا برگشته در اوایل انقلاب کوشش نمودند تا تظاهرات زنان آزادیخواه و دمکرات و ضد امپریالیست ایران را که در روز جهانی زن (1357) برگزار شده بود را بعنوان تظاهرات عده ای از زنان وابسته به ساواک و ارتجاع در افکار عمومی حقنه کنند و البته سازمانهای سیاسی چپ نیز در برابر حملات ارتجاع وقت سکوت نکردند. واقعیت این بود که تعداد زیادی از نیروهای چپ از طرفی برای مبارزات “ویژه” زنان به هیچوجه نقشی قائل نبودند, و از طرف دیگر با هر نوع عملی که باعث تضعیف موقعیت “خرده بورژوازی” گردد, شدیدا مخالفت می ورزیدند و در این رابطه است که ارتجاع مذهبی سنتگرا و متحجر و عقب مانده توانست دستاوردهای پنجاه ساله ی زنان شجاع ایران را بسادگی نا بود کند.

از هشت مارس هزار و سیصو و هشتادو هشت تا بحال شاهد بودیم که زنان ایران امکان برگزاری متینگها, جلسات سخنرانی و ترتیب مجالس جشن در روز جهانی زن را نداشته اند تا بتوانند همبستگی خود را با زنان سایر کشورهای جهان اعلام کنند, تنها در کردستان ایران زیر شدیدترین شرایط ترور و خفقان زنان قهرمان کرد توانستند روز هشت مارس را گرامی بدارند, اینک شاهد آنیم که چطور بسیاری از زنان آگاه و مبارز ایران از کلیه ی قشرهای جامعه بخاطر دفاع از حقوق انسانی و اجتماعی زنان ایران جان و ناموس خود را در شکنجه گاههای رژیم جمهوری اسلامی از دست داده اند و با این حال به استقبال هشت مارس میروند.

زنان که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند راهگشای تحقق جامعه ی مترقی و شکوفا میباشند و دریافته اند که تنها با انجام اصلاحات ضروری در ایران و میدانند که بدون استقرار حاکمیت مردم, بدون تحقق عدالت اجتماعی و همراه با حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و رعایت کلیه ی حقوق و آزادی فردی و اجتماعی ممکن نیست. دمکراسی با حاکمیت مردم به این معنی است که فرمانروای مردم خود مردم هستند. اراده ی مردم و بخصوص زنان بالاترین قدرت هاست و هیچ نیروئی بالاتر ار آن نیست.

اگر چه سرکوب موقت جنبش مستقل زنان ایران در عین حال از شکست موقت جنبش رهائیبخش مردم ایران پرده بر میدارد و امروز شاهد آن هستیم که زنان در صفوف مستقل خود در صف مقدم مبارزه برای کسب حقوق کامل انسانی و اجتماعی خود قرار دارند این جنبش قوی و انسجام یافته ی زنان هم چون دیگر حرکات و مبارزات دمکراتیک و ضد رژیم اسلامی جامعه ی ما در بطن جنبش دمکراتیک و مستقل جامعه حرکت میکند و میرود تا طومار ارتجاع حاکم در در نوردد.

زنان ایرانی که دوشا دوش مردان بخاطر بر چیدن بساط سلطنت وابسته مبارزه ی خستگی نا پذیری کردند, گمان میکردند که پس از سرنگونی رژیم پهلوی خواهند توانست حلقه های اسارت و ستم مضاعف را یکی پس از دیگری از دست و پای خود باز کنند و متحدآ با مردان زحمتکش جامعه در بازسازی ایران عمل کنند و ولی با سپری شدن چند سال از قیام پر شکوه پنجاه و هفت مرم شریف ایران نه تنها زنان ایران به حقوق اولیه ی خود دست نیافتند, بلکه دولت جمهوری اسلامی با تصویب قوانین و لوایح ضد زن همچون چند همسری آشکارا به حقوق اولیه ی زنان ایران دست برد زد و حقوق اجتماعی – سیاسی و اقتصادی آنها را نیز از آنچه در دوران ستم شاهی وجود داشت صد بار محدودتر نمود و رژیم بخاطر خواستهای ارتجاعی و متجر خویش تعداد زیادی از زنان شاغل را بالجبار باز نشسته و اخراج کرد حق قضاوت را از زنان گرفت و با تصویب لایحه ی قصاص حق شهادت را نیز از زن ایرانی سلب کرد, حجاب اجباری را به زنان ایران تحمیل نمود. صدها نفر از زنان مبارزی که علنآ به دفاع از دستاوردهای قیام پنجاه و هفت پرداختند و علیه اجحافات و تضعیقات رژیم دست به اعتراض زدند دستگیر-شکنجه و اعدام و همچون ندا جان شیرین خود را فدای آزادی ایران و زن ایرانی نمودند.

زنان ایران هنگامی به رهائی واقعی و کامل خواهند رسید که در جامعه ی ما بساط استثمار انسان از انسان بر چیده شود و جدائی دین از حکومت در جامع نهادینه شود و رفع هر گونه تبعیض اجتماعی و حقوق بشری بر طرف قانونی و قابل اجراء شود.

روز جهانی زن را به تمامی زنان ایران و جهان تبریک میگوئیم

یاد جانباختگان راه رهائی زنان ایران گرامی باد 6.03.2010




طرح ناکام دولت برای «استتار بهتر دختران دانش‌آموز»

پنج‌شنبه ۱٣ اسفند ۱٣٨٨ – ۴ مارس ۲۰۱۰

طرح استتار دختران دانش‌آموز پشت دیوارهای بلند مدرسه، دست‌کم از سال ۱۳۸۴ در دستور کار وزارت آموزش و پرورش بوده است. کسری بودجه امکان اجرای این طرح را نمی‌دهد، اما مسئولان هر از گاهی دوباره ضرورت انجام آن را مطرح می‌کنند.

مرتضی رئیسی، معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی مدارس كشور، روز شنبه، هشتم اسفند ماه، گفت: «طرح محرم‌سازی … به منظور بالا رفتن آزادی عمل دانش‌آموزان دختر از سال‌های پیش مورد توجه مدیران مدارس قرار گرفته و هم‌اكنون طرح حیاط‌های درونی و سالن‌های مركزی برای استتار بهتر دانش‌آموزان دختر مد نظر است.» از اظهارات مسئولان دولتی چنین پیداست که این طرح چندان عملی نباشد. از سال ۸۴ که ضرورت اجرای این طرح به صورت جدی مطرح شد، تعداد مدرسه‌های «محرم‌سازی» شده تقریبا همان بوده که اکنون مرتضی رئیسی اعلام کرده است. دولت هدف از «استتار بهتر دانش‌آموزان دختر» را شاداب‌سازی فضای مدرسه‌ها عنوان می‌کند.