کمپاين ٥٠ در صد زنان افغانستان در آستانه‌ی انتخابات رياست جمهوری

در آستانه‌ی انتخابات رياست جمهوری در افغانستان شماری از فعالان برابری حقوق زنان، جامعه مدنی، حقوق بشر و نهاد‌های غير‌دولتی از جمله کارمندان وسايل جمعی و اتحاديه‌های صنفی زنان و نمايندگان ساير گروه‌ها و لايه‌های اجتماعی در کار مطرح‌سازی، آگاهی بخشيدن و نهايتاً تحقق آزادی‌های دمکراتيک، حقوق مدنی و بشری زنان دست به ابتکاری يازيدند تا نه نتها خواسته‌ها، نياز‌ها و حقوق زنان افغانستان را به بحث بکشانند بلکه گروه‌های وسيع از زنان و مردان را از محتوای اين خواسته‌ها و نيازهای بر‌خاسته از حقوق و مطالبات ٥٠ در صد مردمان آن سرزمين يعنی زنان آگاهی بخشيده و به آن تجهيز نمايند. اين شيوه نوين مبارزه را اساس گذاران آن، کمپاين ٥٠ در صد نام گذاردند.
کمپاين ٥٠ درصد يا کارزار ٥٠ در صد به ابتکار جبهه‌ی‌ مشارکت‌سياسی زنان افغانستان، اتحاديه سراسری زنان افغانستان و بنياد آرمان شهر و شماری از نمايندگان سازمان‌های جامعه‌ی مدنی در ٢٧ ثور ١٣٨٨ پس از نشست میديو‌تيک عملا با حمايت وسيع زنان و مردان آزاده‌ی که پشتيبانی از اين کمپاين را اعلام نمودند، کار خويش را آغاز کرد. همزمان که اين کمپاين اعلام هستی نمود و به بحث پيرامون خواسته‌های زنان با حضوريابی در کمپاين انتخاباتی کانديدهای متفاوت با ‌استفاده از نشرات تلويزيون‌ها، روزنامه‌ها و نشر جزوه مطالبات زنان پرداختند و همزمان به معرفی کمپاين ٥٠ درصد که خواسته‌های زنان را انعکاس ميداد و برای آن مبارزه می‌نمود، پرداختند. در مدت زمان کوتاهی بيش از ٣٠٠٠ عضو جديد اعم از مرد و زن از ولايات کابل، هرات و بلخ به اين جنبش پيوستند که اين روند ادامه دارد.
شيوه نوين به گنگاش کشانيدن مسايل، خواسته‌ها و طرح روشن پرابلم‌های فراه راه مبارزه زنان در افغانستان که بدون شک در شرايط نهايت پيچيده‌ی سياسی، نا امن و مملو از دسايس نيروهای مافيایی در درون قدرت و بيرون از آن و در شرايط حضور نيروهای بيگانه، فضای جنگ و خشونت، گامی استوار و بلندی به جلو در راه اعلام حضورموثر و عاملانه زنان و مبارزه برای آزادی‌های دموکراتيک و حقوق برابر آنان در جامعه افغانستان است.
به هر پيمانه‌ی که فعالان زنان در کشور با جسارت در راه به کنار گذاشتن نقش‌های سنتی که در آن زنان بايد جای پای مردان را در عرصه‌های اجتماعی و سياسی دنبال نمايند، گام می‌گذارند، به همان اندازه اعتماد به نفس، آگاهی جنسيتی، هنر سازماندهی و رهبری اين روند‌ها در نزد آنان افزايش می يابد. گام‌ گذاشتن در راه‌های کاملاً جديد چنان که خود اين سازماندهندگان در آخرين بيانه به مناسبت آغاز کار کمپاين ٥٠ در صد ابراز می‌دارند: “محتاج آنست تا ثابت سازيم که از ظرفيت، هوشياری و جسارت آزمون راه‌های گوناگون مدنی برخورداريم.”
بدون شک تا هنوز هم مانند دوره‌های پيشين هم در جريان انتخاب ريـس جمهوری، انتخابات برای ارگانهای قانون گذاری و هم ارگانهای محلی از کارت رای دهی و حضور زنان در آرايش جديد سياسی، مذهبی، قومی و زبانی سؤ استفاده‌های بزرگی صورت گرفته و خواهد گرفت. جلو‌گيری از اين امر دردناک که از رای زنان برای بقای موقف زن‌ستيزان استفاده نگردد بر می‌گردد به درجه‌ی آگاهی و بينش جنسيتی زنان. البته رسيدن به اين مامول امر يک روز و دو روز نخواهد بود. برای رسيدن به چنين مرحله‌ی بايستی حوصله‌مندانه کار کرد و پيگيری داشت.
طيف وسيع شرکت کنندگان اين کمپاين اعم از سازمانها و افراد، اعم از زنان و مردان حکايت از يک اصل خيلی با ارزش ديگر نيز دارد و آن کار و پيکار مشترک ديگر‌انديشان در اين کمپاين است. حضور سازمانها و افرادی دارای برداشت‌ها و ديدگاه‌های متفاوت و غير‌متجانس ولی در برخی مسايل از زمره خواسته‌های زنان همسو در اين پروسه، از سطح لازم شکيبایی و تحمل‌پذيری در درون اين کمپاين حکايت می‌کند. امر تحمل دگراندشان و مراعات پلوراليزم نه تنها در اصول بلکه در عمل برای نهاد‌های فعال از ارزش بزرگی در شرايط افغانستان برای رسيدن به صلح و ثبات برخوردار است.
پيکار مشترک در راه اهداف انسانی و حقوق زنان و آزادی‌های مدنی نه تنها به توسعه‌ی ظرفيت کاری، ارتقای سطح آگاهی جنسيتی و تحمل دگر‌انديشان می‌انجامد بلکه تجارب حاصله از آن به مثابه‌ی اساس استوار و پرباری برای گام‌های بعدی و کارزار‌های آينده به شمار می‌رود.
شرکت مردان آگاه و مصصم به نمايندگی از سازمانها و يا شرکت انفرادی آنان در کار‌زار مبارزه برای حقوق برابر و موقف انسانی زنان ارزش بلندی به اين کارزار می‌دهد. اين امر نه تنها حکايت از آگاهی، فهم و درايت آنها می‌نمايد بلکه وجود اين پديده روايت از کار موثر زنان و بخصوص فعالان آنان نيز دارد.
مطالبات کمپاين ٥٠ در صد اساساً ٧ گره‌ گاه و چالش عمده را که در شرايط کنونی در برابر زنان قرار دارد، برجسته می‌سازد. مقدمهِ بيانه آغاز کار “کمپاين ٥٠ در صد” با صراحت اعلام می دارد که زنان حاضر اند در تمام تصميم‌گيری‌های بزرگ و سياست‌گذاری‌های کلان در کشور حضور يابند. اين به بدان مفهوم است که زنان در کشور ديگر اجازه نمی‌دهند تا در باره سرنوشت افغانستان و سرنوشت، موقف و آزادی‌های زنان در غياب آنان تصميم اتخاذ گردد. آنان برای خود اين حق و در عين حال اين صلاحيت را قايل اند تا زمان بحث روی اين موضوعات حياتی درباره‌ی زنان و جامعه‌ی افغانستان حضور داشته باشند و يکی از جوانب ذیدخل محاسبه گردند زنان در رابطه به هر نوع مذاکره با جناح‌های مختلف جنگ در افغانستان که حقوق و دست‌آوردهای دموکراتيک زنان و مردم در آن مورد معامله قرار بگيرد، هوشدار می‌دهند.
هوشدار به روشنی تاکيد به اين امر دارد که زنان حاضر نيستند ديگر معاملات را در غياب خويش و برحول و محور بربادی و محو دست‌آورد‌های دموکراتيک و آزادی‌ها و حقوق مدنی خويش بپزيرند. برای اين ارزش‌ها آنان با چنگ و دندان رزميده اند و برای آن قربانی داده‌اند و می‌دهند. ماه و هفته ای در افغانستان نيست که از فعالان زنان يکی با وحشيانه‌ترين شيوه ای بدست جامه سپيدان سياه‌دل نابود نشود و خانواده‌‌ی داغدار نگردد. زنان به اين باور اند که از اين همه پيکار و سر دادن های آگاهانه، نمی‌توان گذشت.
آنان در خطاب به زنان تاکيد می‌دارند که: زنان در همه جا که در مورد سرنوشت آنان تصيم گرفته می‌شود، بايستی حضور داشته باشند ور‌نه خلا‌ی حضور آنان را “زن ستيزان” پُر خواهند کرد و بدين وسيله رفتار‌های خشونتبار و محدوديت‌های غير انسانی بقا خواهد يافت.
کمپاين ٥٠در صد از کانديدای خاصی جانب داری نمی‌کند. سازماندهندگان کمپاين ٥٠ در صد به اضافه‌ی مسايل بالایی در مقدمه به صراحت زنان را به يک حق ديگر آنان در کشور يعنی حق نظارت مستقيم بر‌چگونکی تأييد صلاحيت نامزدان رياست جمهوری و نحوه برکزاری انتخابات شفاف، به مثابه‌ی حق شهروندی متوجه می‌سازند.
اندکی مکث بر نکته اخير و بطور کل در مورد شرکت عاملانه زنان و فعالان آنان در جريان انتخابات و ساير رويداد‌های سياسی از اين دست را در اين جا لازم می‌دانم. بنا به دلايلی بی‌شمار از زمره حضور حکومت مافيايی، جنگسالار و زن‌ستيز، موجوديت نيروهای بيگانه در کشور، پايان بودن سطح آگاهی زنان و در نتيجه آن مساعد شدن امکان برای سؤاستفاده از رای و حضور زنان در انتخابات … وغيره.. دقيقاً مؤثريت و ضرورت اين کارزار‌ها را قوياً توجيه می‌کند. مزيد برآن من اصولا می‌خواهم توجه بيشتر و عميق‌تر را بر يکی از اين موارد جلب نمايم و آن کار با زنان بوسيله کمپاين و از طريق کمپاين است. در بردن شعارها در ميان زنان، آگاهی بخشيدن آنان و همهِ مردم افغانستان و بحث کردن در باره مطالبات زنان در آستانه انتخابات رَياست جمهوری در کشور، کمپاين از اهميت بزرگی برخوردار است. بدون شک اين موضوع اولويت خاصی برای برکذارکنندگان اين کار زار دارد.
کمپاين اين هفت عرصه را در راستای تحقق برابری حقوق زنان در اوضاع و احوال کنونی برجسته می‌سازد:
١. تلاش در جهت دستیابی به صلح پایدار و عادلانه در کشور از طریق یافتن راه حل‌های مسالمت‌آمیز و پایان بخشیدن به راه حل‌های جنگجویانه و مذاکرات غیر شفاف با عاملین جنگ‌ها و سرکوب.
٢. تامین امنیت اجتماعی زنان (در عرصه‌های کاری، ازدواج و دسترسی به سیستم قضایی عادلانه).
٣. اعلام بسیج عمومی برای سوادآموزی زنان و تخصیص منابع مورد نیاز مالی و انسانی به این امر مهم.
٤. تلاش در جهت رفع قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان و گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط در تمام قوانین.
٥. تلاش در جهت ایجاد فرصت‌های برابر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میان زنان و مردان.
٦. تلاش در جهت ایجاد فرصت‌های اشتغال برای زنان سرپرست خانوار و معلولین و معیوبین.
٧. تلاش در جهت بهبود دسترسی تمام زنان به امکانات بهداشتی.
سازماندهندکان کمپاين در آخرين ياداشت خويش نه تنها گروههای جديد را به همکاری فرا می‌خوانند بل از ادامه کار آن به نحو خيلی باز و همه‌گير در زير عنوان اما چگونه؟ چنين بشارت می‌دهند:” ما در این حرکت مسالمت‌‌‌آمیز و دسته‌جمعی سعی خواهیم کرد با اجماع هرچه گسترده تر در میان گروه‌های جنبش زنان و نیز دیگر گروه‌های اجتماعی، مسیر آینده این ائتلاف را با مشارکت همه علاقه‌مندانی که به آن می‌پیوندند مشخص سازیم. از این رو از تمامی گروه‌ها و افرادی که تمایل دارند به این ائتلاف ملحق شوند و مسیر حرکت آن را شکل دهند می‌خواهیم با ما تماس بگیرند و در گردهمایی‌‌ها و جلسات بحث و تصمیم گیری در مورد چگونگی ادامه حرکت مشارکت داشته باشند تا از این طریق بتوانیم با همفکری و توافق هرچه وسیع‌تر به طرح مطالبات زنان در این مقطع موفق شویم.”
در پایان به جامعه افغانستان اعلام میدارند که:
حقوق زنان، مادران، همسران، دختران و خانواده‌ی شما تامین‌کننده آزادی، استقلال، دموکراسی، عدالت و سربلندی کشور‌مان افغانستان است.

پايان




یانیه بیش از ۸۰۰ نفر از فعالان جنبش زنان:

فرزندان جنبش زنان را آزاد کنید
پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸ – ۳۰ ژوييه ۲۰۰۹

۸۰۰ تن از فعالان جنبش زنان و فعالان مدنی خواستار آزادی فعالان جنبش زنان شده اند. لازم به ذکر است که در این بیانیه (که هفته گذشته صادر و انتشار آن تا امروز پنج شنبه، 8 مردادماه برای جمع آوری امضاء به طول انجامیده) نام شادی صدر نیز به عنوان یکی از بازداشت شدگان جنبش زنان ذکر شده است که خوشبختانه وی روز سه شنبه 6 مردادماه و پیش از انتشار این بیاینه آزاد شده. بی شک انتشار این بیانیه با امید به آزاد شدن هرچه سریعتر بقیه فعالان جنبش زنان و تمامی بازداشت شدگان اخیر منتشر می شود:

فرزندان جنبش زنان را آزاد کنید

کشور ما روزهای سختی را از سر می گذراند؛ روزهای پر تنش، پر التهاب و پر خشونت. فعالان جنبش زنان همواره در طول سالها تلاش برای تغییر وضعیت زنان، که مقدمه هر تغییر مثبتی در جامعه است، ثابت کرده اند که روشهایی چالشگر اما صلح آمیز و بی خشونت را برگزیده اند.
اما امروز گویا روز دیگری است؛ آنان را که سخن از صلح و آرامش و برابری زده اند به جرم آشوب به بند می کشند. کسانی را که با سکوت ، سخن گفته اند دهان می درند و آنان را که در جستجوی عدالت چشم جرخانده اند، نگاه می کشند.
مردم، به خیابان نگاه کنید، این همان خیابانی است که در تمام این سالها فعالان اجتماعی، بویژه فعالان جنبش زنان در آن حقوق از دست رفته خود را با زبان سکوت و در کمال آرامش و مدنیت طلب کرده اند. این همان خیابانی است که آنها کوچه به کوچه و امضا به امضا در آن از “حق” سخن گفته اند. این همان خیابانی است که در آن از زبان “سنگ” گلایه کرده اند. امروز ما تجربه های پیشین را در گستره ای به وسعت ایرانمان بازمی خوانیم.
فعالان جنبش زنان از روزهای نخست اعتراضهای مدنی مردمی به روند نتایج انتخابات، در کنار مردم و همصدا با آنها از حق خود سخن گفته اند. آنها در دل رودخانه هایی که در خیابانها به حرکت در می آمد حضور داشتند. هم در قلب خیابانها بودند و هم مثل همه خشونتها قربانی ردیف نخست ! آنها همصدا با مادر ندا ضجه زدند . هم آوا با مادر سهراب فریاد کشیدند و هم نوا با همه مادران عزادار سیاهپوش ، مشت گره کردند. جنبش زنان ایران ، در این روزها صفآرایی مستقل از مردم نداشت. زیرا جز این نیست که آنها همواره سخن از زبان مردم گفته اند و امروز مردمند که سخن از زبان آنها می گویند.
اینک، ما جمعی از فعالان جنبش زنان ایران این روزها مثل همه مردمی که فرزندانشان را در بند می بینند، برای آزادی آنها فریاد دادخواهی سر می دهیم . ما مثل همه کسانی که آزادی را حق و شان همه مردم می دانند، نام فرزندان جنبش زنان راکه خود منادی حق بوده اند، فریاد می کنیم : فرزندان ما را آزاد کنید؛ “ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی، شادی صدر، شیوا نظرآهاری،کاوه مظفری، مهسا امرآبادی، هنگامه شهیدی و سمیه توحیدلو” را آزاد کنید!

مدافعان جنبش زنان، وکلا و روزنامه نگاران دربند “عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه، عبدالرضا تاجیک، کیوان صمیمی و مسعود باستانی” را آزاد کنید!

ما، خواهران، مادران و دوستان آنها، از سلامتی و حفظ جانشان نگرانیم. زیرا تجربه سهرابها را در خاطره داریم.

از قوه قضائیه ایران که رسما مسوول نگهداری از زندانیان است و از هر مقام مسوولی که ایشان را در بند کرده است، می خواهیم آنها را بدون قید و شرط و در کمال سلامت و امنیت آزاد کند.

بدون شک این همه خواسته ما نیست. ما همدرد با همه داغداران این روزها خواسته های فراوان داریم که در جای خود خواهیم گفت. اما در گام نخست، فرزندان جنبش زنان را به دامان خانواده هایشان بازگردانید. نگذارید خشونت پراکنی بیش از این منتشر شود که شومی آن دامان همگان را خواهد گرفت که هیچ کس در این میان رویین تن نیست.

اسامی امضاء کنندگان بیانیه:
آتنا تارخ , آتیه یوسفی , آذر حدادی , آذر عفیف , آذر فخر , آذر معصومی , آرام دیل مقانی , آرتمیس حبیبی آزاد , آرزو آزادی , آرزو فاضل , آرش آهنگر قشقایی , آرش احمدی نسب , آرش حافظی , آرش رحیده , آرش نصیری اقبالی , آرمان ایرانی , آرمان خوزنی , آرمان دماوندي , آریانا نوبهار , آزاد مرایان , آزاده بلبل امیری , آزاده خسروشاهی , آزاده فرامرزیها , آزاده نصر , آزاده نوری نژاد , آزاده کیان , آزادی سعیدی , آزیتا رضوان , آسیه امینی , آمنه شیرافکن , آمنه نصر رمزی , آناهیتا ابراهیمی , آناهیتا پوینده , آناهید آباد , آهو رهاییی , آیدا سعادت , آیدا کروفلی , آیدین سالک , آینا قطبی یعقوبی , آینده آزاد , ابراهیم شداریان , ابوطالب قنبری , احترام شادفر , احسان نجف زاده , احمد احمدیان , احمد افقهی , احمد بیگلو , احمد بیگلو, احمد رسولی , احمد فاتحي , احمد نسیمی , اسدالله منتظری , اسماعیل زرگریان , اشرف چیتگرزاده , اشرف هاشمی , اعظم پیله ور , اعظم خاتم , افروز ناصرشریف , افسانه گودرزی , افسر موسوی , الناز انصاری , الناز محمدی , الهام شيخ زاده , الهام قیطانچی , الهام هاتف , الهه امانی , الهه شریف پور (هیکس) , الهه مهولاتي , الهه کولائی , الکا هدایت , الی ایرانی , الی کاشی , الیکا هدایت , ام البنین اشرفی , امجد امجدی , امير صلواتي فعال سياسي , امين ضرغام , امیر آذر , امیر جواهری لنگرودی , امیر حسین بهادری , امیر حسین فتوحی , امیر حسین گنج بخش , امیر خالقی , امیر رشیدی , امیر سرپولکی , امیر فرشاد ابراهیمی , امیر مقصودی , امیر کاسمی , امیر یعقوبعلی , امین علم الهدی , امین ملک محمدی , انوش , انوشیروان خان , ايرج اورجی , ايمان غلامرضابيگي , اکبر تمدن , اکبرمهدی , اکرم خیر خواه , اکرم کاظمی , اکرم کوهساری مرند , ایران میر حبیبی
ب.روشنفکر , بابك صحرانورد , باران ت , باربد گلشیری , بامداد داودی , باوند بهپور , بردیا شاه نظری , بلال مرادویسی , بنفشه هوشمند , بهار الف , بهار فامیلی , بهارا بهروان , بهاره افقهی , بهاره دولو , بهرنگ شاهین پر , بهروز خليق , بهروز فدایی , بهزاد لاهورپور , بهزاد راد , بهزاد مهرانی , بهزاد کریمی , بهمن غلامی , بهمن محمدی , بهناز شکاریار , بوشرا خامنه ای , بیتا یاری
پانته آ حق پناه , پرتو تهرانی , پرتو نوری علا , پرستو اله ياري , پرستو دوكوهكی , پرستو فروهر , پرناز(نازی) عظیما , پروانه امیدی , پروانه باطنی , پروانه رحمانی , پروانه گرفتاری , پروانه وحیدمنش , پرویز جهانگیر راد , پرویز همایون نژاد , پروین اردلان , پروین اشرفی , پروین بختیارنژاد , پروین ملکی , پریا صابری , پریا میرحاج , پریسا احمدیان , پریسا هاشمی , پریسا کاکائی , پریسا کریمی , پریناز اتابکی , پژواک , پگاه احمدی , پوپک عظیمی نژاد , پوپک عظیمی‌ نژادی , پويا عزيزي , پویا سلحشور , پویا نعمت‌اللهی , پویان رمضانعلی , پرستو محمدی، پروین ابکی
تارا ایرانی , تارا سپهري فر , تایماز منقبتی , ترانه بنی یقوب , ترانه جلیلی , ترانه ضرغامی , تلماک طباطبایی , تهمينه كمانگير
ثريا قزل اياغ , ثریا فلاح دبیر کمیته حقوق زنان کرد آمریکا , ثریا یوسفی، ثریا زنگبری
جواد منتظری، جلوه جواهری , جمال الدین سجادی , جمشید آیین دار , جمشید مهر , جمیله داوودی , جمیله ندایی , جواد برزگر , جواد پارسا , جواد لگزیان
حامد اسلامی , حامد حسینی , حسام میثاقی , حسن رحیمی بیات , حسن زحطاب , ‫حسن عرب زاده حجازی , حسن میرانی , حسن نادری , حسن نایب هاشم , حسن نجفی , حسین اشرفی , حسین خرمی , حميده نظامي , حمید اشرفی , حمید بهشتی , حمید حمیدی , حمید دباشی , حمید رضا غریبی , حمیدرضا ظریفی نیا , حمیدرضارضایی , حمیده تقی زاده , حمیده سهرابی , حمیده وطنی , حوا تهرانی ، حمید میرارمندهی
خدیجه مقدم , خسرو ب , خسرو پورحسینی , خسرو تجربه کار , خسرو چاووشی , خسرو خواجه نوری , خورشید عابدین
داریوش آشوری , داریوش حبیب خوانی , دانش باقرپور , داود محو بیدختی , داوید فاخری , دكترمهران محمودي , دل آرام م , دنا راد ر. اجانی ،راحله جلالی , راحله حسینی , راحله زنجانی , راحله کشتگر , راشین علی نژاد , راضیه نوروزیان , رزا اسلام پور , رزا حسامی , رزا قره چورلو , رزيتا روزبهاني , رضا اسکندری , رضا بی شتاب , رضا جعفری , رضا حسن پور , رضا زارعی , رضا علیجانی , رضا قاسمی , رضا قاضی نوری , رضا نشاط , رضاسیاووشی , رضوان مقدم , رعنا طایفی , رها سربلند , رها عسگری زاده , روجا بندری , روح انگيز كراچي , روح انگیز شریفیان , روحی افسر , روحی شفیعی , روزبه سيدي , روزبه میرچرخچیان , روشنک فولادپور , رویا اصلانی , رویا پازوکی , رویا کاشفی , ریحانه روحانیان، رزا قراچورلو
زارا امجديان , زهرا توفیق عصری , زهرا توللي , زهرا داوری , زهرا غنی , زهرا مجیدی , زهرا مینویی , زهرا نبوی , زهره ارزنی , زهره اسدپور , زهره امینی , زهره خیام , زهره شجاعی , زهره معینی , زیبا میرحسینی , زیلا موحد شریعت پناهی , زینب پیغمبرزاده , زینب منصوری، زهره برومند
ژاله چگنی , ژیلا شرقی , ژینا مدرس گرجی، ژانت آفاری
ساچلی افلاکی , سارا احمدزاده , سارا اسمی زاده , سارا امینی , سارا بابائیان , سارا دربندي , سارا صباغیان , سارا منصوری , سارا موبینی , سارا موسوی خوئینی ها , ساره خلیلی , ساسان آقایی , ساقي لقايي , سامان امینی , سامان رسول پور , ساناز الله بداشتی , ساناز محسن پور , سپیده عباس زاده , سپیده وطن خواه , ستار رحمانی , ستاره جوادی , ستاره هاشمی , سحر ابوالنصر , سحر افروزمهر , سحر صنیعی , سحر مفخم , سرور میرزازاده , سروش ایزدی , سعيد آگنجي , سعید ابویی , سعید اشکان , سعید جلالی فر , سعید رفیعی منفرد , سعید رهنما , سعید عبدی , سعید فخرابادی , سعید مهتاب , سعید موسوی , سعید وفایی , سعیده اسلامی , سمانه ابولپور , سمانه عابديني , سمانه فرید , سمانه موسوی , سمیرا احمد زاده , سمیه رشیدی , سمیه سعیدی , سمیه فرید , سمیه گلی , سنا مخول , سهیل ایرانی , سهیلا احمدزاده , سهیلا ستاری , سهیلا گلشاهی , سهیلا وحدتی , سودابه مرتضایی , سوسن شریعتی , سوسن شعبانی , سوسن طهماسبی , سوسن گلگیری , سوسن محمدخانی غیاثوند , سوفیا صدیق پور , سوگل حسيني , سوگل موسوی , سولماز ایکدر , سيمين بهبهاني , سیاوش احمدی نسب , سیاوش جلیلی , سیاوش راجی , سیاوش منتظری , سیما حسین زاده , سیمین روزگرد , سیمین فامیلی،سارا کنت،سورن مردوخی، ساری سردانی
شادی امین , شادی صدر , شاهرخ وزیریان , شاهین ابوسعیدی , شاهین فاتح راضی , شبنم شرف , شبنم مهاجر , شراره رييسي , شعله آذر , شعله ایرانی , شعله شاهرخی , شقایق کمالی , شكوفه آذر , شكوفه امين , شهاب الدین شیخی , شهاب مباشری ,شهاب میرزایی، شهرام قنبری , شهرزاد ایرانی , شهرزاد بهار , شهرزاد کریمان , شهرساد امیری , شهرنوش پارسی پور , شهلا ابقری , شهلا اعزازی , شهلا روحانیان , شهلا زند , شهلا سلطان زاده , شهلا فرجاد , شهلا فروزانفر , شهلا لاهیجی , شهلا وطنی نیا , شهناز روحانیان , شهيندخت مولاوردي , شورانگیز داداشی , شيما فرزادمنش , شکوفه منتظری , شکوه ميرزادگی , شیدا محمدی , شیرین اردلان , شیرین خوانساری , شیرین عبادی , شیرین فامیلی , شیرین کریمی , شیوا بدیهی نژاد, شیوا نوجو، شیرین دخت دقیقیان،شهره محولاتی، شاهین ناوی
صابر حسنی , صادق کار، صبا واصفی , صبری نجفی , صبریه نجفی , صدرا عبداللهي , صدیقه جعفری , صدیقه عدالتی , صغری زارع , صغری علی پور , صفار ساعد , صمد امیری , ضرغام محمودی
طاهره خرم , طاهره نجف زاده , طلعت تقی نیا , طه ولی زاده , طیبه مونسان , طیبه نجف زاده
عارفه الیاسی , عاليه مطلب زاده , عباس عبدي , عباس مخبر , عباس میلانی , عباس نوربخش , عبدالوهاب عطاری , عذرا طباطبایی , عربی معصومه , عشا مومنی , عصمت کارگرپور , عطیه وحیدمنش , علي كبيري , علي كلائي , علي مليحي , علي نيكويي , عليرضا كرماني , علی اتحاد , علی اجاقی , علی امینی , علی اکبر خسروشاهی , علی اکبر مهدی , علی پور نقوی , علی پورسان , علی تارخ , علی روح الهی , علی شهرستانی , علی طایفی , علی عبدی , علی فتوتی , علی گلشاهی , علی ماشولی , علی مختاری , علی نعمت پور , علی هادی زاده , علیرضا جوادی , علیرضا عالمی , علیرضا هومان، علی قوچی
غزال امیری , غزال شولي زاده , غزاله دال , غزل قهقايي , غلامحسین رئیسی
فائزه رحیمی , فائقه کوبر , فاطمه خادم مولا , فاطمه آزودی , فاطمه اشرفی , فاطمه اکبری , فاطمه بیات , فاطمه پوراحمد , فاطمه خوشرو , فاطمه رضایی , فاطمه روحانیان , فاطمه سیمی , فاطمه شالدهي , فاطمه شمس کهن , فاطمه شهبازي , فاطمه صادقی , فاطمه صالحی , فاطمه صفائيان , فاطمه فرهنگ خواه , فاطمه گوارایی , فاطمه مسجدی , فایزه مدرس گرجی , فتانه عبدالحسینی , فتانه فراهانی , فخری شادور , فخری نامی , فرامرز هادی زاده , فرانک چالاک , فربد فخار , فرح پزشکی , فرح ش , فرحناز محمدی , فرخ فروزان کرمانی , فرخنده جبارزادگان , فرزاد ایرانی , فرزانه ایل بیگی , فرزانه جلالی , فرزانه طاهری , فرزانه عشقیان , فرزانه فصیحی , فرزانه یوسفی , فرزين اميري , فرشاد رمزي , فرشاد ملکان , فرشته شیرازی , فرشته فراهانی , فرشته قاضی , فرشته مولوي , فرشته مولوی , فرشته نوبخت , فرشته کاویانی , فرشته کیان , فرنوش هاشمیان ، بوستون , فرهاد دادفر , فرهاد داودی , فرهاد شرفي , فرهمند عليپور , فرهود هاشمیان , فروزان اسلامی , فروغ رحمانی , فروغ سمیع نیا , فروغ قره داغی , فريده حيدرزاده , فريده غائب , فریبا اهواز , فریبا داودی مهاجر , فریبرز شمشیری , فریبرز هادی زاده , فرید هاشمی , فریده پورعبدالله , فریده رستمی , فریده شبان فر , فریده یزدی , فریور تبریزی , فهیمه اسلامی , فواد شمس , فيروزه از تهران , فیروزه صابر , فیروزه ملت دوست , قاسم اشرفی , قاليچيها مريم , قدسی سرمست , قرید مهروانی، فهمیه روبیلو, فروه اسکندری، فریاری نیکزاد
كامران طاهباز , كاوه قاسمی كرمانشاهی , كبوتر ارشدي , كيوان مهجور , کامران امیری , کامران بزرگ نیا , کامران نوزاد , کاوه رضائی شیراز , کاوه هامونی , کبری اسمعیل زاده , کبری سلیمی , کبری قاسمی , کتایون پیرنیا , کلارا مرادیان، کیانا کریمی , کیانوش سنجری , کیوان نظام , گلبرگ باشی , گلرخ سپاس دار , گلستان لیلا , گلناز ملک , گندم احتشام , گوهر بیات , گيسو فغفوري
لادن کریمی , لاله حسن‌پور , ليلا خلج زاده , لیلا الیکایی , لیلا صحت , لیلا عرب , لیلا منصور , لیلا موری
م خ , م فهیمی , م. انصاری , مارال س , ماریا رشیدی , ماتی وکیلی ، ماریا نوری , مازیار سمیعی , مانلی فخریان , مجتبی سمیع نژاد , مجتبی عابدیان , مجید امیدوار , مجید جابری , محبوبه حسین زاده , محبوبه عباسقلی زاده , محبوبه مجتهدی , محبوبه محبی , محبوبه کرمی , محسن مالجو , محمد افسری , محمد حسین , محمد روح الهی , محمد ستار فر , محمد شفابخش , محمد فرزانه , محمد فلاح نيا , محمد مصطفایی وکیل دادگستری , محمد هادی زاده , محمد واثقی , محمد کاظم متولی , محمد یعقوبی , محمود اسلامی , محمود اشرفی , محمود ایرانی , مراد باسره , مرتضي اسدي , مرتضی ثقفیان , مرجان آزادی , مرسده هاشمی , مريم زندي , مريم ياسمين , مریم اشرفی , مریم امی , مریم اهری , مریم بهرمن , مریم بیدگلی , مریم حسین خواه , مریم رحمانی , مریم رضایی , مریم رونقی , مریم سالک , مریم عرب عامری , مریم قنبری , مریم گنجی , مریم مالک , مریم مجد , مریم هادی زاده , مریم کسایی , مژگان ثروتی , مژگان مستوفيان , مسعود امیرخلیلی , مسعود بهنود , مسعود رسا , مسعود شاطری , مسعود شکری , مسعود شیبانی , مسعود هراتی , مسعود وطنی , مظفر کوشک جلالی , معصومه اكرمي , معصومه مظفری , معصومه وطني , مقصود صالحی , ملودی دادرسان , ملیحه برزگر , ملیحه تیره گل , ملیحه تیره ک , ملیحه. محمدی , مناف عماری , منصور بنکداریان , منصوره خسروشاهی , منصوره شجاعي , منصوره کاویی , منوچهر فاضل , منوچهر بلبل امیری , منوچهر نامورآزاد , منیره کاظمی , منیژه تام , منیژه شکوهی تبریزی , مهناز محمدي , مهديه فراهاني , مهدی اسلامی , مهدی بابا صادقیان , مهدی فرجی , مهدی قلیزاده اقدم , مهدی معصومی , مهران فرجی , مهرانگیز کار , مهرداد دادرسان , مهرنوش اعتمادی , مهرنوش خ , مهرنوش رمضانعلی , مهرنوش مزری , مهری جعفری , مهری میر حسینی , مهسا برخوردار , مهسا فامیلی , مهسا نوری , مهشاد بنی اعتماد , مهشاد درستی , مهشید راستی , مهناز کوکبی , مهناز امیری , مهناز حاتمی , مهناز خ , مهناز خزائی , مهناز دشتی , مهناز محمدي , مهوش علی زاده , مهین پیران , مهین خدیوی , مهین دخت عمرانی , مهین فهیمی , مونا محمدزاده , ميترا سراني اصل , ميترا مقيمي , میترا اسفری , میترا زاهدی , میترا کردستانی , میثم قاسمی , میر حمید سالک , میراث جواهری , مینا جعفری-وکیل دادگستری , مینا ربیعی , مینا شکری , مینا مانی قلم , مینو جلیلی , مینو کیامان , میهن جزنی محمدرضا نیکفر
نادر افشار , ناز اتابکی , نازافرین نظراهاری , نازي اميني , ناصر پاکدامن , ناصر زراعتی , ناصر کاخساز , ناهید توسلی , ناهید جعفری , ناهید خیرابی , ناهید شبان فر , ناهید مسلم , ناهید میرحاج , ناهید همت پور , ناهید کشاورز , نجات اشلی , ندا برهانی , ندا پویازاده , ندا فرشچی , نرگس پورحسینی , نرگس ترمشیر , نرگس خسروی , نرگس طیبات , نرگس محمدي , نرگس محمدی , نرگس هاشمی , نرگس کرمانشاهی, نریمان رحیمی , نسترن امجدی , نسرين ستودن , نسرین حمیدی , نسرین ستوده , نسرین سیاوشی , نسرین فرهومند , نسیم سرابندی , نصور نقی پور , نفیسه زارع کهن , نگار انسان , نگار رهبر , نگین احتسابیان , نوا حبیب خانی , نورالدین غروی , نوری نیکزاد , نوشا اتابکی , نوشابه امیری , نوشين جعفري , نوشین احمدی خراسانی , نوشین کشاورزنیا , نوید محبی , نیتا زند سیگال , نیره توحیدی , نیلوفر انسان , نیلوفر بیضایی , نیلوفر گلکار , نیلوفر مهدیان , نیلوفر کشمیری , نیما قاسمی , نینا وباب , نیکزاد زنگنه , نیکی شریف، نیره نیبودی
هادي آذري , هادی کاشف , هاله انواری , هاله نیازمند , هانيه يوسفيان , هایده تابش , هایده مقیثی , هدیه بستان , هرموز کِی , هژیر پلاسچی , هما همایون , هومان اسلامی
وجیهه الزمان معتمد , وجیهه برزگر , وجیهه قلی پور , وحیده مولوی , ويدا قنبرپور , ویدا آزادی , ویدا حاجبی , ویدا خسروی , ویدا سلیمانی , ویدا قهرمانی
ياسمن عامرى , یاس ملک نصر , یاسمن برزگر , یاسمن تورنگ , یاسمن موسوی , یاسمن نیلفروشان , یاسمین امین , یاشار سالک , یاور خسروشاهی , یحیی بزرگمهر , یحیی خیابانی , یحیی رایگانی , یونس تراکمه.




گزارشی از بیستمین سمینار “بنیاد پژوهشهای زنان ایران” در هانوفر آلمان


به یاد ندا، گل پرپر شده ما / فروغ .ن. تمیمی

شنبه 27 ژوئن 2009

رادیو زمانه: امسال بیستمین کنفرانس بین المللی بنیاد پژوهش زنان ایرانی در هانوفر آلمان برگزار شد. این کنفرانس به همت زنان فمینیست مهاجر و پناهنده ایرانی از سال 1989 هرسال در یک کشور برگزار شده است. نهال نوررس بنیاد که بیست سال پیش به دست تنی چند از زنان محقق ایرانی مثل افسانه نجم آبادی، گلناز امین و دیگران کاشته شده بود ، در بیست سال گذشته شکوفا شده و به بار نشسته است. در دو دهه اخیر زنان دانش پژوه و کنشگر از ایران، امریکا، کانادا و اروپا هربار در این گرد همایی شرکت کرده و حاصل تحقیق، مطالعات و تجربیات خود را به بحث و بررسی گذاشته اند. این کنفرانس که من دوست دارم آن را فستیوال شور و شعور بنامم هربار با تلاش گروهی از فمینیست های ایرانی برگزار شده و هرسال چند صد زن ایرانی از کشور های مختلف در آن شرکت می کنند.

اما برگزاری کنفرانس امسال در شهر هانفر آلمان با تظاهرات و سرکوب خونین آخر هفته گذشته در ایران همزمان شد. زنان شرکت کنده از سویی با جدیت و علاقه به برنامه ها و بحث و سخنرانی پرداخته و ار سویی با نگرانی و چشمانی اشک بار اخبار مربوط به اعتراضات مردم و درگیری های خونین را دنبال می کردند. آن ها در کنار شرکت در سخنرانی ها، با برگزاری دو راه پیمایی سرکوب و کشتار مردم را در ایران محکوم کردند.

من در این گزارش قصد بررسی محتوایی کنفرانس را ندارم و آن را به فرصتی دیگر موکول می کنم . و تنها به بازگویی دیده و شنیده هایم از سه روز سرشار از فعالیت ، همدلی وهمبستگی زنان ایرانی با جنبش نوین مردم ایران برای آزادی و دموکراسی درجریان این کنفرانس می پردازم.

امسال هم مثل هرسال از نیمی از شرکت کنندگان که از کشورهای دیگر آمده اند. هایده مغیثی ، شکوفه تقی و تعداد دیگری از دوستان محقق از اروپا و امریکا برای سخنرانی دعوت شده اند. از ایران شادی صدر حقوقدان و کنشگر مسائل زنان، پروین اردلان ژورنالیست و نویسنده، جلوه جواهری ار اعضا کمپین یک ملیون امضا ونوشین کشاورز نیا محقق و از اعضای کمپین یک ملیون امضا برای سخنرانی دعوت شده بودند. اما ما فقط شادی و نوشین را می بینیم. متاسفانه پروین و جلوه هنوز ممنوع الخروج اند.

باور کردنی نیست که من چهار نسل از زنان ا یرانی را اینجا در کنار هم می بینیم. زنانی مثل راضیه خانم غلامی که یکی از اولین زنانی است که به جرم فعالیت سیاسی در زمان رضا شاه به زندان افتاده بود و با و جود کهولت سن در بیشتر کنفرانس های بنیاد شرکت می کند. همه سخنرانی ها را گوش می کند. و در صف پرسش و پاسخ هم با حاضر جوابی اش به همه انرژی می دهد. چند مادر بزرگ، مادر و دختران جوا نشان را می بینیم که در کنار هم نشسته اند.جوان ترین مادر بزرگ این کنفرانس شادی امین از فمینیست های پر شر و شور ساکن آلمان است که با غرور نوه چند روزه اش را به همه نشان می دهد. خوشبختانه حضور نسل جدید زنان ایرانی که در خارج از کشور بزرگ شده اند هرساله در این جشن زنانه بیشتر می شود.

برنامه روز جمعه با آواز زبیای آژین جوان آغاز می شود. سالن پراست و همه با اشتیاق سخنرانی ها و بحت ها را دنبال می کنند. در بیرون از سالن چند نفر از دوستان با لپ تاپ های شان نشسته اند. و خبر ها را دنبال می کنند. در سالن دیگری آثار هنری زنان نقاش وطراح ارائه شده است. اقدس شعبانی و سیمین بصیری از اعضای کمیته برگزارکننده دائم در حال حرکتند. فضای امسال کنفرانس، فضای دیگری است. در فاصله کوتاه میان برنامه ها همه در سالن بیرونی جمع می شوندو گروهی خبررسانان و لپ تاپ هایشان را دوره می کنند. همه می خواهند از آخرین خبرها ی ایران مطلع شوند.

اخبار رسیده از نماز جمعه تهران در 29 خرداد، و تایید دوباره احمدی نژاد و تهدیدات رهبرهمه حاضرین را عصبانی کرده است. حدس ها و گما ن ها! که حالا چه خواهد شد و واکنش مردم چه خواهد بود.نگرانی از خشونت و سرکوب بیشتر مردم فضای پر جنب و چوش کنفرانس را تحت الشعاع خود قرار داده است. بیشتر دوستان از حوادث چند روز اخیرصحبت می کنند و خاطرات خود را از انقلاب سی سال پیش را بازگو می کنند. اکثر این خانم ها در آن زمان دانش آموز و یا دانشجو بودند و در انقلاب بهمن 57 به فعالیت های سیاسی کشیده شدند. حالا همه منتظرند و می خواهند بنینند که چه خواهد شد. برایشان باور نکردنی است که حوادث روزهای اخیر به این سرعت اتقاق افتاده است و سیلی خروشان و عاصی از زنان و مردان در خیابا ن های تهران و شهر های دیگر به راه افتاده است.

آیا فردا تظاهرات بزرگی به راه می افتد؟ و خون جوانان بیشتری ریخته خواهد شد؟ از این حکومت هیچ کاری بعید نیست! حتما فردا با تانک خیابا ن ها را مسدود می کنند. کسی به فکر گل ها نیست، به فکر جوانانی که با دست خالی و مشت های گره کرده در خیابان ها حرکت می کنند! و حکومت از درو کردن آن ها هیچ ابایی ندارد و تازه آن ها را مسئول جان خودشان معرفی می کند!

زنان و تعداد انگشت شماری از مردان که به کنفرانس آمده اند هم چنان به بحث مشغول اند. بعضی ها سال است که همدیگر را ندبده اند. در وقت استراحت، گفتگو و درد ودل ادامه دارد. من با خودم می گویم چقدر خوب است که ما در این لحظات سخت با هم هستیم. بعضی ها را می بینم که به شدت نگران اعضای خانواده شان در ایران هستند. بسیاری سال ها است که ایران را ترک کرده اند و درد غربت را عمیقا حس کرده اند.

شادی صدر مرتب به این طرف و آن طرف می رود و با نگرانی اوضاع را دنبال می کند. او پر انرژی و سر زنده است . فقط سی و چهار ساله دارد اما به اندازه یک آدم هفتاد ساله کار کرده است. با همه گپ می زند و با شنیدن صحبت های زنان در تحسین شجاعت و درایت خودش وسایر فعالین زن داخل کشور، اشک در چشمانش حلقه می زند. او پیش نویس منشور زنان را هم با خودش آورده تا برای نظر خواهی به دوستان دهد. زنان نسل پیشین مداوم او را بغل می کنند و می بوسند.

ژانت باوئر محقق امریکایی را هم می بینم که چندی پیش بعد از سال ها سفری به ایران داشته است. او با تحسین از زنان و مردان جوانی حرف می زند که با امکانات محدود خود در ایران مشکلات زندگی را تاب می آورند. خانمی سپید موی به طرفم می آید و می گوید برای اولین بار است که به این جا آمده است. شوهراو را سال ها پیش به جرم بهایی بودن اعدام کرده اند و او در برلین زندگی می کند. خانم سپید موی دیگری از زنان فعال افغانی را می بینم که با خشم از ستم و تبعیضی که در ایران بر زنان اقغانی می رود حرف می زند. زنانی که به جرم افغانی بودن حتی از حقوق معمولی شهروندی هم در ایران محروم هستند!

دوستم ثریا با دروبین عکس و فیلم برداری و کوله ای بر پشت مداوم در حرکت است. می خواهد تمام چهره ها، نگاه ها، حرف ها و صداها را ثبت کند. از عفت ماهباز خواهش کرده اند که مدام خبرها را مکتوب و بر دیوار ها نصب کند تا همه بتوانند از آخرین تحولات ایران مطلع شوند. بزودی دیوار بالای سرش پر از خبر می شود. آخرین اخبار در گیری ها و بگیر و بندها هیجانی را که در فضا موج می زند بیشتر کرده است.

آخرین برنامه روز جمعه آواز کر زنان آلمانی بو د که به زیبایی و به همه زبان ها می خواندند. و باعث شدند که همگی موقتا کمی آرامش بیابیم. تا بتوانیم دوباره به تبادل نطر در باره حوادث که تا نیمه شب در کافه بیرون سالن ادامه داشت، ادامه دهیم.

در روز شنبه برنامه با خوش آمد گویی گلناز امین مسئول بنیاد آغاز می شود. با تلاش بی وقفه اوهر ساله این کنفرانس برگزار شده و هم این اوست که یک آرشیو با ارزش از تمام مکتوبات بنیاد به وجود آورده است.

امروز هم همه در فاصله میان سخنرانی ها جویای خبر هستند. عده ای به ایران زنگ می زنند و نمی توانند تماس برقرار کنند. چند نفر مشغول بررسی سایت ها و فیس بوک هستند. هنوز ساعتی نگذشته است که خبر های جدید در گیری ها می رسد. سالن سخنرانی پراست و بحث های داغ و جالب فمینیستی ادامه دارد.

در فرصت های کوتاه میان برنامه ها دوباره همه دور میزها و لپ تاپ ها گرد آمده ایم. د ربعد از ظهر خبرهای شنبه سی خرداد را می شنویم. و فیلم هایش را در اینترنت می بینیم. پرستو فروهر دختر داریوش فروهر را می بینم که با رنگی پریده به صفحه کامپیوتر چشم دوخته است. همه یک دفعه داد می زنند و به کناری می روند. فیلم کشته شدن ندا دختری زیبا و جوان و چشمان باز مانده و صورت پرخون او را دیده اند. فیلم را دوباره می بینیم. ثریا دوربین اش را رها کرده و اشک می ریزد. چشمان ندا تمام ذهن مرا اشغال کرده و چیز دیگری نمی بینم . کتایون با غصه روی صندلی ولو می شود. همه می آیند به صحنه کشته شدن ندا نگاه می کنند و با درد و حیرت به کناری می روند.

فیلم تظاهرات در خیابان فرصت تهران را می بینیم. جمعیت عظیمی در حرکت است. مردم شعار می دهند: دولت جنایت می کند، رهبر حمایت می کند. و یا نترسید نترسید ما همه با هم هستیم. این فیلم مال نیم ساعت پیش است . میهن جزنی، منیره برادران و دوستان دیگر همه با هم بر مردم درود می فرستند. خانم راضیه کهنسال و اسطوره ای با اندوه به نقطه ای خیره شده و ساکت است.

در این وضعیت چه کار باید کرد ؟ از سویی باید برنامه کنفرانس را که ماه ها بر روی آن کار شده ادامه داد و از سویی به این فکر بود که ما پانصد ایرانی که اینجا هستیم با ید به این کشت و کشتار در ایران اعتراض کنیم. آیا می توان در این شرایط به کار کنفرانس به روال عادی ادامه داد.؟ به هر حال باید در پایان برنامه ها کاری کرد.

شهین نوایی در تکاپو است. اجازه راه پیمایی که امشب نداریم. اما می توانیم در سکوت و با هم در خیابان به راه افتیم و سرود بخوانیم. به آمستردام زنگ می زنم و می شنوم که مردم فرار است در میدان اصلی شهر جمع شوند و با شمع هایی روشن برای جوانان در خون غلطیده آواز بخوانند. شهین نوایی می گوید ما هم همین کار را می کنیم و برای تهیه شمع می رود. در پایان برنامه سیما بهمنش و دریا دادفر آواز می خوانند. آواز هایی زیبا، پر از مهر و دوستی! جمعیت در سالن به شدت تشویق شان می کند. هم می خندند و هم گریه می کنند.

پاسی از شب گذشته است و ما با شمع هایی روشن در خیابان به طرف ایستگاه قطار می رویم. در محوطه باز ایستگاه حلقه وار می ایستیم . نور شمع ها نگاه مردم کنجکاو را به سوی ما می کشد. بچه ها آرام می خوانند. بعضی ها اشک می ریزند. ثریا و چند بفر دیگر عکس و فیلم می گیرند. من با خیلی ها حرف می زنم و صدایشان را ضبط می کنم. شب سنگینی است. خاطره و واقعیت در هم آمیخته و سالهای دور تداعی می شود. ده سال پیش را بیاد می آورم که در لاهه برای اعتراض به قتل فروهر ها ، مختاری و پوینده راه پیمایی کردیم. بعد با شمع های روشن راه رفته را باز می گردیم. آیا امشب می توان خوابید؟ثریا به ندا فکر کی کند و می گوید چشمان باز و صورت پر خون ندا تمام ذهنش را گرفته است. گناه ندا و تمام آنانی که امروز به خاک افتادند چه بود؟

روز یک شنبه هم برنامه ها ادامه دارد و قرار است که در فقط استراحت راه پیمایی کنیم . اجازه پلیس را گرفته اند. دوستان برگزار کننده سریع عمل می کنند و همه با عکس و پلاکاردها به راه می افتیم. به تعداد شرکت کننده ها در راه پیمایی مرتب اضافه می شود با اینکه فرصت خبر رسانی نبوده است. گروهی را می بینم که در کنفرانس نبودند ولی آمده اند. بیشتر شعار ها به آلمانی است. همه فریاد می زنند : ترور ترور در ایران و به جمهوری اسلامی نه بگو. در شهر به راه می افتیم و مسافتی طولانی را پشت سر می گداریم. روحیه همه بالا رفته و با مشت های گره کرده فریاد می کنند. آلمانی ها در دوطرف مسیر به تما شا ایستاده اند و بعضی ها در همبستگی با مردم ایران با ما به راه می افتند. ثریا هم چنان عکس و فیلم می گیرد. بیش از هزار نفر در این راه پیمایی شرکت دارند. مسئولین کنفرانس در تکاپوی حفظ نظم و ترتیب و فشردگی صفوف ما هستند. شادی امین از توی ماشینی که به آرامی حرکت می کند شعارها را فریاد می کند.

عکس کشته شده گان و مجروحین دیروز در دست مردم است. خانمی را می بینم که شالی سبز دارد و با اعتراض خانمی دیگر مواجه شده که می گوید چرا این شال را باز نمی کنی! او می گوید ، کسی نباید با سمبل خاص یک گروه در این تظاهرات شرکت کند! و آن خانم می گوید من طرفدار موسوی نیستم ولی برای همبستگی با او و مردم ایران شال سبزم را بسته ام.

امروز یک شنبه است و مردم در مرکز شهر در کافه ها نشسته اند و به موزیک گوش می دهند. و ما در راه برگشت به محل کنفرانس در صفوف فشرده هم چنان آزادی را فریاد می کنیم. تظاهرات موفقی بود. دوبار ه همه به داخل سالن کنفرانس برمی گردند و برنامه بعد از ظهر هم ادامه پیدا می کند. حرف های نوشین کشاورز نیا در باره کمپین یک ملیون امضا تحسین همگان رابر می انگیزد. زنان او را در آغوش می گیرند.

و ما بازبه خبرها گوش می دهیم و به صفحه فیس بوک خیره می شویم. ثریا هم چنان فیلم وعکس می گیرد. میهن جزنی به مردم درود می فرستد. ویدا حاجبی و منیره برادران از خاطرات دور می گویند! شهین نوایی بغض می کند! اقدس شعبانی هم چنان در تکاپو است.

متاسفانه در جشن پایانی کنفرانس و پایکوبی زنان شرکت ندارم. وقت رفتن فرا رسیده است.اما می دانم که دوستان بازهم در این یک شنبه خونین سی و یکم خرداد تا پاسی از شب سرود خواهند خواند و در مورد کنفرانس سال آینده حرف خواهند زد.

تا صبح دوشنبه یعنی فقط یک روز بعد ده ها آهنگ برای ندا ساخته و خوانده شده است. و فیس بوک پر از پوستر و فیلم و مو زیک برای ندا است . عکس چهره معصوم اش روی تمام سایت هاست. حالا همه دنیا می داند ندا کیست. گوینده اخبار تلویزیون هلند می گو ید: ندا به فارسی به معنای صدا است. و حالا این صدا صدای ماست. ندای ماست.
تظاهرات و همبستگی با اعتراضات مردم ایران

بیستمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان امسال در شهر هانوفر آلمان از تاریخ ۲۹ تا ۳۱ خردادماه برگزار شد. در کنفرانس امسال بیش از ۵۰۰ نفر شرکت کرده بودند و با توجه به تحولات سیاسی و درگیری‌های خشونت‌آمیز چند روز اخیر در ایران کنفرانس امسال حال و هوای دیگری داشت و در کنار سخنرانی‌های متعدد و میزگردهای بحث‌انگیز زنان ما با شرکت در دو تظاهرات خودجوش و از قبل برنامه‌ریزی‌ نشده همبستگی خودشان را با اعتراضات و تظاهرات مردم در ایران نشان دادند.

بعضی‌ها مدام مشغول تلفن به ایران بودند و یا با نگاه کردن به تصاویر اینترنتی درگیری‌ها اشک می‌ریختند و با خواندن آوازهای جمعی با هموطنان خود ابراز همدردی می‌کردن. گزارشی داریم از تظاهراتی که زنان ما در شامگاه شنبه ۳۰ خرداد و بعدازظهر یکشنبه ۳۱ خرداد در هانوفر آلمان برگزار کردند.

در تظاهرات آرام شنبه بیش از ۲۰۰ تن از زنان و مردان ایرانی شمع به‌دست و سرودخوان به طرف ایستگاه مرکزی قطار در هانوفر به‌ راه افتادند و در سالن ایستگاه به سرودخوانی پرداختند تا با مردم کشورشان که در آن ساعتها بر بامهای شهرهای ایران با سردادن الله اکبر به اعتراض به سرکوب و کشتار پرداخته بودند اعلام همبستگی کنند.

«بچه‌ها تمام طول کنفرانس با ایمیل و ( تلفن و چت) با ایران طبیعتا تماس داشتند. خبر دستگیری‌ها می‌رسد، خبر سرکوب تظاهرات، فیلم کشتن یک دختر دانشجو در ایران. همه‌ی اینها طبیعتا آدمهایی را که در این کنفرانس بودند متاثر کرد. آرامش و روند عادی کنفرانس امکان نداشت و بعد از کنفرانس بچه‌ها تشخیص دادند با شمعی در دست حداقل در خیابانهای شهر راه بیفتند. یک حرکت مشترک انجام بدهند. با خواندن حداقل سرود هم همبستگی‌شان را اعلام کنند هم دردشان را اینجا مشترک باهم تقسیم کنند»

تو کوهها دارن گل گل گل آفتابو می‌کارن

روز یکشنبه همه در کنار دوستانی که مشغول خبررسانی هستند جمع شده و به آخرین خبرها گوش می‌دهند. خانم میهن جزنی یکی از فعالین زنان و شرکت‌کننده در کنفرانس می‌گوید:

«ملت ما بعد از سی سال سرکوب بالاخره توانست که خودش را دریابد. و هیچ وقت ظلم نمی‌توانست پایدار بماند»

منیره برادران زندانی سیاسی سابق و فعال حقوق بشر هم که در این کنفرانس شرکت دارد می‌گوید:

«من نه سال زندان بودم. از سال ۶۰ تا ۶۹. و خب جمهوری اسلامی را هم خوب می‌شناسم. با پوست و گوشت‌ام احساسش کرده‌ام. برادرم سال ۶۰ اعدام شده و می‌دانم که جمهوری اسلامی با حرکتهای مردم به چه شکلی برخورد می‌کند. من شاهد بودم که سال ۶۷ هزاران زندانی را بردند و کشتند. از بند ما بودند زنانی که رفتند. زنانی که حکم داشتند یا از قبل محکوم شده بودند و یا اصلا قرار بود آزاد بشوند. اینها را بردند اعدام کردند. بعد به زنهای دیگر که چپ بودند شلاق زدند، به خاطر این که نماز نخواندند. خب الان من می‌بینم که بعد از این همه سال یکسری مسایلی که ما آن موقع مطرح می‌کردیم مثل آزادی مطبوعات و عدالت، الان دارد یک بخش‌اش مطرح می‌شود. باید این چیزها باشد تا این که چیزی به دست آورد. چون جمهوری اسلامی بدون دادن هزینه هیچ حقی را به ما نمی‌دهد. مگر این که واقعا خود ما با همبستگی‌مان، با مبارزاتمان به دست بیاوریم»

در تظاهرات بعدازظهر یکشنبه ۳۱ خرداد که زنان شرکت‌کننده در کنفرانس برگزار کردند، بیش از ۱۰۰۰ نفر از ایرانیان هانوفر شرکت داشتند و مردم با شعارهای خود به زبان آلمانی در صفوف فشرده حرکت می‌کردند.

در بازگشت از تظاهرات با خانم شهین نوایی فعال حقوق زنان گفت‌وگو کردم:

«امروز صبح زود با پلیس تماس گرفتند. مجوز تظاهرات را گرفتند. محل تظاهرات تا ساعت ۱۲ معلوم نبود کجاست. بالاخره در صحبت‌هایمان با پلیس موفق شدیم در بهترین جای شهر که روز یکشنبه می‌توانست اهالی این شهر را مخاطب قرار بدهد حرکت را شروع کردند و از محل کنفرانس به طرف مرکز شهر رفتند»




«مسایل زنان به همه مردم ایران مرتبط است»

ما نیمی از جمعیت ایران هستیم

رخشان بنی‌اعتماد در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری در ایران، فیلم مستند ۴۶ دقیقه‌ای درباره مطالبات زنان از دولت دهم ساخته است. وی همزمان با مطرح کردن خواست جنبش زنان، پاسخ‌های کاندیداهای ریاست جمهوری را نیز بازتاب داده.
در پخش پایانی فیلم مستند رخشان بنی‌اعتماد، فیلمساز معروف ایرانی، نامزدهای انتخاباتی به همراه مشاوران و همسرانشان دیده می‌شوند که بعداز دیدن فیلم‌، بطور خلاصه دیدگاه‌های خود درباره مطالبات زنان مطرح می‌کنند و نظراتشان را درمورد موانع حل مسائل زنان ارائه می‌دهند.

از چهار نامزد انتخاباتی، تنها محمود احمدی‌نژاد در این پاسخگویی شرکت نکرده ‌است. فیلم «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم»، به هزینه شخصی فیلمساز ساخته شده و بطور رایگان در شبکه اینترنتی قابل دانلود است. این فیلم بازتاب بسیار وسیعی داشته است. رخشان بنی‌اعتماد در گفتگویی با دویچه وله از انگیزه و چگونگی ساختن این فیلم سخن می‌گوید.

**********
دویچه‌وله: خانم بنی‌اعتماد شما در فیلم خود «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم» نظرات طیف وسیعی از فعالان حقوق زنان را مطرح کرده‌اید. در عین‌حال زنانی در فیلم شما دیده می‌شوند که از شما می‌پرسند: «چرا این فیلم را می‌گیرید؟ به چه کسی می‌خواهید نشان بدهید و فیلم‌های شما چه دردی را دوا کرده؟». من این پرسش را با خود شما مطرح می‌کنم. چرا این فیلم را در شرایط فعلی ساختید؟

رخشان بنی‌اعتماد: دقیقا می‌خواستم این فیلم در همین زمان ساخته بشود. چون در این دوره از انتخابات، فعالان حقوق زن تصمیم براین گرفتند که جدا از تفاوت‌های دیدگاهی کنارهم جمع شوند و سعی کنند به صورت تشکل‌هایی هرچه بیشتر مطالبات زنان را در جامعه منعکس و مطرح کنند. از جمله با افراد مختلف تماس بگیرند، مصاحبه‌هایی ترتیب بدهند، جلساتی را برگزار کنند، بروشور پخش کنند و همه آن کاری را انجام دهند که در زمان دیگری غیر از فضای انتخاباتی به دلیل مشکلاتی که به طور کل در طرح مسایل زنان در رسانه‌ها وجود دارد، امکانش نبود. آن‌ها فضای انتخاباتی را که جدا از این که آیا اصلا می‌خواهند در انتخابات شرکت کنند یا نه و یا این که به چه کاندیدایی می‌خواهند رای بدهند، انتخاب کردند. هیچ کدام از اینها معیار گردهمایی در این تشکل‌ها نبود. آنچه اهمیت داشت این بود که به صورت یک حرکت جمعی مطالبات را مطرح کرد.
من از حدود بیشتر از یکسال پیش تصمیم داشتم که مستندی را راجع به مطالبات زنان بسازم و این زمان را مناسب‌ترین زمان دیدم. یعنی فکر کردم که بهترین امکان برای استفاده از یک ابزار بسیار موثر مثل دوربین مستند است و باید بتوانم تصویری تهیه کنم از این موقعیت و مطالباتی که مطرح می‌شود بعنوان سندی که بتواند برای همیشه باقی بماند. در زمان پیش از انتخابات من تصمیم به ساخت فیلم گرفتم. این فیلم در زمانی فشرده تهیه شد و یکی از ویژگی‌های فیلم هم همین هست. التهاب و شرایط حاضر کمک ‌کرد که نشان دادن طرح مطالبات زنان در بستر چنین زمانی در فیلم، ویژگی‌های تاریخی خودش را داشته باشد. تصمیم جدی و قبلی‌ام این بود که قبل از انتخابات این فیلم بتواند پخش بشود و مردم بتوانند آن را ببینند. به همین دلیل پخش فیلم را آزاد اعلام کردم. هر کسی که کپی این فیلم به دستش برسد، می‌تواند آن را تکثیر و پخش کند. خوشبختانه در یک حد باورنکردنی این فیلم پخش شده، دیده شده و انعکاس پیدا کرده است. مسئله مطلقا خود فیلم نیست، مسئله مطالبات زنان است که در یکجا کنار همدیگر سرفصل‌هایی را می‌تواند به مخاطب نشان بدهد و خود این مجموعه اتفاقی که افتاده است برای من بسیار رضایت‌بخش است.

دویچه وله: شما در فیلم‌تان کاندیداهای ریاست جمهوری را مورد سوال قرار دادید. واکنش آن‌ها در مورد مطرح شدن خواست زنان به شکلی که شما نشان داده‌اید، چه بود؟

بنی‌اعتماد: زمینه‌ی طرح مطالبات زنان با تلاشی که فعالان حقوق زن داشتند، شرایط خاصی را برای کاندیداها بوجود آورد. یعنی این که کاندیداها در کنار مشاوران امور زنان و یا همسران خودشان ظاهر شدند و این برای اولین بار بود. این که آن‌ها در برنامه‌های خودشان مشخصا به مسایل زنان اشاره کردند، یعنی ویژگی این دوران، به دلیل تاثیر حرکت فعالان حقوق زن بود. وقتی که در فیلم سرفصل‌هایی با مصداق‌های عینی که از بطن خود جامعه برخاسته است، با نمونه‌هایی که زنان چگونه درگیر این مشکلات و تضییقات قانونی هستند نشان داده می‌شود، طبیعتا آن‌ها توانستند یک تصویر کلی‌تر و دسته‌بندی‌شده‌تری را در مورد مشکلات زنان ببینند. در نهایت نظر ما هم این نبود که با نشان‌دادن فیلم به کاندیداها، انتظار داشته باشیم که پاسخ‌های خیلی مشخص و روشنی از آن‌ها بگیریم. واقعیت این است که قراردادن فیلم در مقابل کاندیداها بازتاب درست همان شرایطی بود که خود فعالین حقوق زن داشتند. یعنی تمام سعی‌شان براین بود که در این دوران بتوانند این مطالبات را به گوش مسئولین برسانند، موضوع را به عنوان یک موضوع جدی مطرح کنند. فیلم در واقع آیینه‌ای بود که در مقابل این شرایط قرار گرفت که کاندیداها هم فیلم را دیدند. طبیعتا روی‌شان خیلی تاثیر گذاشت و بخش کوتاهی از پاسخ‌هایشان هم در پایان فیلم دیده می‌شود.

دویچه وله: گفته می‌شود که مستند شما به عنوان یک مستند سیاسی دوباره روح جدیدی را به سینمای سیاسی ایران داده است. به نظر شما این چه تاثیری می‌تواند در آینده‌ی کارسینمایی شما بوجود بیاورد؟

بنی‌اعتماد: واقعیت این است که من فکر می‌کنم بیشتر از آن که این فیلم سیاسی باشد، در یک بستر سیاسی ساخته شده است. ولی موضوعات و مسایل زنان موضوعاتی بسیار جدی‌است که جدا از مسایل سیاسی روز باید به عنوان مسئله‌ای که نه فقط نیم جمعیت ایران، بلکه به همه‌ی جمعیت ایران مرتبط است، مورد ارزیابی قرار بگیرد. این‌ها مسایلی نیستند که حتا یک رییس جمهور در چهارسال دوران خدمت‌اش و یا هشت‌سال بتواند همه‌ی آن‌ها را از بین ببرد. ما در مسیر جریان به دست آوردن این مطالبات هستیم و من فکر می‌کنم این یک کار درازمدت و طولانی‌ست. به همین دلیل من مطلقا با این دید فیلم را نساختم که صرفا فیلم از منظر یک فیلم سیاسی و در یک دوران خاص دیده بشود، همان طور که فیلم «روزگار ما» را هم که هشت سال پیش به این صورت ساختم. درست است که یک شرایط و زمان تاریخی ایجاب می‌کند که به موضوع در آن فضا پرداخته بشود، ولی من فیلم «ما نیمی از جمعیت ایران» را به این صورت نمی‌بینم که با خود جانبداری مشخصی داشته باشد و تاریخ مصرف خیلی مشخصی داشته باشد.

دویچه وله: ساختن این فیلم چه مدت بطول انجامید؟

بنی‌اعتماد: راستش شاید برای شما هم تعجب‌آور باشد، همان طور که برای خود من هم بسیار تعجب‌آور است. یعنی سابقه‌ی چنین سرعتی را اصلا در خودم ندارم. البته اگر واقعا مراحل تحقیقی که سال پیش انجام داده بودم نبود، راستش ساختن چنین فیلمی در این مدت زمان کوتاه امکان‌پذیر نبود. ولی بهرحال از پنج اردیبهشت فیلمبرداری فیلم شروع شد و تا پنج روز پیش (۱۵ خرداد). کار ضمن فیلمبرداری با مونتاژ همزمان انجام گرفت. یعنی با یک کار خیلی خیلی فشرده‌ی یک گروه، واقعا با کار شبانه‌روزی آن‌ها که می‌توانم بگویم ابدا اگر چنین گروهی را در کنارم نداشتم مطمئنا نمی‌شد از پس چنین کاری با این وسعت بر آمد. تنظیم فیلم‌های گرفته شده‌ای که حدود ۶۰ ساعت بودند، ابدا کاری نیست که در یک زمان به این کوتاهی بتوان به انجام رساند. ولی افراد گروه، بخصوص رضا بهرامی‌نژاد که تدوین فیلم را انجام داد و دستیارش ثاره هوشیار و دستیار خودم مهناز محمدی که مستندساز است. واقعا صرف این که بگویم وی دستیارم بود کافی نیست، یعنی او همه کاری می‌کرد. فیلمبردار هم رضا تیموری و بچه‌هایی که با او کار می‌کردند. بهرحال یعنی یک گروه خیلی خیلی با انگیزه و با دغدغه که حاصلش خوشبختانه اصلا آن فشردگی زمان و آن شتابی که ما ضمن تهیه این که زمان داشتیم، نشان نمی دهد. ما نمی‌خواستیم از کوچکترین چیزی در ساختار و آماده سازی فیلم مضایقه کنیم و کوتاه بیاییم. بهرحال ساخته شدن این فیلم بدون هیچ تعارفی مدیون کار جمعی گروهی هست که من با آنها کار کردم.

دویچه وله: در این مدت کوتاه می‌توان تصور کرد با چه فشردگی این گروه و خود شما کار کرده‌اید. مهم‌ترین مشکلات شما غیر از کوتاهی زمان چه‌ها بودند؟

بنی‌اعتماد: کار در نفس خود کار بسیار مشکلی بود. یعنی این که در هر لحظه باید تصمیمی جدی گرفته می‌شد، گفت‌وگوهایی باید انجام می‌شد. ضمن این که واقعا فعالان حقوق زن، کسانی که در فیلم شرکت دارند و حتا کسانی که نیستند، خیلی سعی کردند که به ما کمک کنند. ولی همه به شدت درگیر کار بودند. در واقع به همان اندازه که من بطور فشرده داشتم فیلم می‌ساختم، آنها هم خودشان در جاهای دیگر به همین اندازه درگیر و گرفتار بودند. ولی فکر می‌کنم اسم اینها را اصلا نمی‌توان مشکل گذاشت. این‌ها ویژگی‌های کار مستند است که به نظر من خود این هیجانی که در کار مستند وجود دارد اینقدر با ارزش است که نمی توان نام ان را مشکل گذاشت. وقتی نتیجه رضایت‌بخش است، ترجیح می‌دهم که اصلا به سختی کار فکر نکنم.

دویچه وله: هزینه این فیلم چگونه تأمین شده است؟

بنی‌اعتماد: این فیلم کاملا با هزینه شخصی ساخته شده، با هزینه خود من. به همین دلیل توانستم این تصمیم را بگیرم که فیلم را بطور رایگان پخش کنم.

مصاحبه‌گر: شیرین جزایری

تحریریه: شهرام احدی




میزگرد سه تن از فعالان حقوق زنان

همگرایی زنان در انتخابات: آری یا نه؟

ایران | 29.05.2009
میزگرد سه تن از فعالان حقوق زنان درباره‌ی همگرایی زنان برای طرح مطالبات در فضای انتخاباتی

گروه‌هایی از فعالان زنان در آستانه‌ی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، ائتلافی تشکیل داده و خواسته‌هایشان را با نامزدهای ریاست جمهوری در میان گذاشته‌اند. در میزگردی، سخنان مخالفان و موافقان این همگرایی را مرور کرده‌ایم.

ناهید نصرت، فعال زنان و عضو “شبکه‌ی همبستگی با مبارزات زنان”، ساکن آلمان،
میهن جزنی، فعال زنان و عضو دیگر شبکه‌ی همبستگی، ساکن فرانسه، و
نسرین ستوده، از کنشگران کمپین یک میلیون امضا و یکی از اعضای همگرایی زنان در ایران شرکت‌گنندگان این میزگرد بوده‌اند.

دویچه‌وله: خانم نصرت، شما یکی از فعالان زنان در خارج از کشور و یکی از طرفداران اولیه‌ی کمپین یک میلیون امضاء هستید. ولی این همگرایی که الان برای طرح مطالبات زنان در فضای انتخاباتی تشکیل شده و بعضی از اعضای کمپین هم عضو آن هستند، مورد انتقاد شما و برخی دیگر از دوستان در خارج از کشور واقع شده است. محور انتقادهای شما چیست؟

ناهید نصرت: به نظر من این بسیار خردمندانه بود که جنبش زنان دست به مبارزه‌ی مدنی و فرهنگی زد و بدون هراس از برچسب رفرمیست، برای خواست‌های حداقل خود، به روشنگری دست زد و به میدان آمد. من از حرکت زنان در جهت ایجاد کمپین یک میلیون امضا پشتیبانی کردم، چون کمپین تلاش می‌کند با بردن آگاهی به میان توده‌ی زنان و آگاه ساختن آنان نسبت به حقوق طبیعی‌شان، این را به قدرتی میان آنان تبدیل بکند. این از دید من، تلاشی پایه‌ای برای تغییرات، حرکتی جوشیده از میان زنان و خیلی با ارزش بود. اما ائتلاف اخیر همگرایی زنان برای طرح مطالبات، به نظرم اساسا با حرکت گذشته‌ی زنان تفاوت دارد و از جنس مانورهای مردانه در عرصه‌ی سیاست است. مانورهایی که توجهی به آگاهی‌رسانی توده‌ای که باید نیروی واقعی اعمال قدرت باشد، ندارد و روی سخن‌اش با افرادی‌ست که به قدرت تکیه می‌کنند. به همین دلیل هم در بیانیه‌ی ائتلافی، فقط شماره‌ی قوانینی را که خواهان اصلاح آنند، آورده‌اند و حتا به مضمون آنها هم اشاره‌ای نکرده‌اند. به نظر من، دو اشکال اساسی بر این ائتلاف وارد است. اولا به نیروی زنان تکیه ندارد، بلکه به جای ایجاد اعتماد به نفس در زنان و توجه‌دادن آنان به نیروی همبستگی خود، زنان را به امید رئیس جمهور یا همان سوار نجات‌بخش می‌نشاند. در حالی که مردم به تجربه دیده‌اند که هیچ کاندیدایی تاکنون به وعده‌های داده شده یا عمل نکرده یا نتوانسته عمل کند. گروه‌های ائتلافی به چه امیدی از وعده‌ی داده نشده‌ انتظار عمل دارند؟ مگر خواست‌های زنان در کمپین یک میلیون امضا روشن نبود؟ چرا به جای سه هزار دفترچه‌ای که برای این مانور ائتلافی پخش شد، روی همان خواست‌ها پافشاری نشد که کاندیدایی برای جلب نظر زنان آن را در برنامه‌ی تبلیغاتی خودش بگنجاند؟ آیا از آن راه، خواست‌های زنان بیشتر به میان مردم نمی‌رفت؟ چرا باید کمپین یک میلیون امضا، که خود پروژه‌ی بزرگی‌ست، یکباره کنار گذاشته شود و کارهای وسیع تدارکاتی برای پروژه‌‌ای دیگر به میدان بیاید؟ آیا کمپین به هدف خود رسیده بود؟

خانم ستوده، آیا این طور که خانم نصرت می‌گویند، کمپین یک میلیون امضا کنار گذاشته شده است؟

نسرین ستوده: به‌هیچ‌وجه. در جنبش همگرایی زنان، نمایندگانی از حرکت‌های مختلف مشارکت کردند. طبیعی‌ است که این نمایندگان، سخنگوی تمام این حرکت هم نبودند. یعنی اگر ما قائل به وجود افکار مختلف در کمپین باشیم، نمایندگانی از طیف خاصی از کمپین در این جنبش همگرایی شرکت کردند و کمپین همچنان به جمع‌آوری امضا و تحمل فشارهایی که روز به روز دارد بر این جنبش افزایش پیدا می‌کند، ادامه می‌دهد. بنابراین، من می‌خواهم اینجا بگویم که کمپین به‌هیچ‌وجه تعطیل نشده است و همچنان به حیات خودش ادامه می‌دهد.

خانم نصرت، شما گفتید دو اشکال اساسی می‌گیرید. یکی این بود که قضیه‌ی کمپین را مطرح کردید. لطفا به دومین اشکال اساسی‌تان هم اشاره بکنید تا دوستان به آن جواب بدهند.
ناهید نصرت، فعال زنان و از منتقدان طرح همگرایی زنان
ناهید نصرت: البته حرف من این است که اگر کمپین تمام نشده است، پس چرا در این فضای تبلیغاتی روی خواست‌های روشن کمپین پافشاری نمی‌شود؟ چون واقعیت این است که کمپین تمام تلاشش این است که این آگاهی را در زنان تبدیل به سیلی بکند که سدی را بشکند. برای چه یکدفعه این کنار گذاشته شده است؟ منظور من این نیست که به کلی پایان کمپین اعلام شده است. نه! مسئله این است که چرا درست در این مرحله یک دفعه پروژه‌‌ای جدید را جایش گذاشته‌اند؟ ولی نکته‌ی دومی که به نظر من در این ائتلاف مطرح است، این است که به یک توهم در شرایط امروز ایران دامن می‌زند. اگر زنان در حکومتی که الان وجود دارد نمی‌توانند حقیقت را بگویند، پس بهتر است سکوت کنند. در آلمان هم در زمان فاشیسم، افراد نمی‌توانستند جنگ‌طلبی حکومت را نقد کنند، ولی به جای آن از شرکت در جنگ خودداری می‌کردند. در رژیم اسلامی ایران، نظرات مخالف نظر حاکم حتا امکان تشکل‌یابی ندارد، آزادی احزاب و بیان وجود ندارد، سانسور حاکم و سیستم آموزشی یک‌جانبه است. در یک سیستم تک‌حزبی و ایدئولوژیک که افراد با نظر غیرحاکم حتا نمی‌توانند آشنا بشوند و حتا کاندیداها هم از سانسور رد می‌شوند، حتا اگر هیچ تقلبی هم در انتخابات این سیستم انجام نشود، می‌توان به شرکت مردم در چنین نمایشی اسم انتخابات را داد؟ به نظر من شرکت در چنین انتخاباتی استفاده از حق رای نیست، بلکه توهین به حقوق شهروندی افراد است. جنبش زنان خوب است که به فرزندان خودش بیاموزد که به چیزی که به حق انسانی آنها توهین می‌کند، گردن نگذارند و نتیجه‌ی حداقلش این است که در چنین انتخاباتی به میدان نروند و به آن “نه!” بگویند. همان “نه”ای که جنبش زنان به زیبایی در سرود خودش گفته است.

خانم جزنی، شما مایلید در این زمینه پاسخی به نقد خانم نصرت بدهید؟

میهن جزنی: بله. خانم نصرت اشاره کردند که این جریان همگرایی به نیروی زنان تکیه ندارد. خیلی تعجب می‌کنم. چه طور این را می‌گویند؟ اصلا به خاطر این نیروی زنان در سکوت‌مانده‌ی ترس‌خورده‌ی محروم است که این‌ها خودشان را به میان جامعه پرتاب کرده‌اند. دیگر اینکه مقایسه‌شان با آلمان، اصلا این قیاس به قول منطقیون سالبه به انتفاع موضوع است. یعنی موضوعش منتفی است. اصلا شرایط الان ما قابل مقایسه با آلمان هیتلری نیست. با آنکه حکومت‌مان فاشیستی است، شرایط اجتماعی طور دیگری است. من می‌خواهم بگویم چرا اشتباه می‌کنیم. دائم دوستان و همین خانم نصرت عزیز می‌گویند، ’’شرکت در انتخابات‘‘. تا آنجایی که من از اولین روز، تمام نشریات، اعلام مواضع و اعلامیه‌‌ی همگرایی را مطالعه کردم، مطلقا این جمله‌ی ’’شرکت در انتخابات‘‘ وجود ندارد. فقط گفته‌اند، می‌خواهیم از فضای انتخابات برای بردن خواست‌های خودمان به میان توده‌ها استفاده کنیم و خیلی هم جالب است که این‌ها کارها‌شان را در کمیته‌های تبلیغی‌ـ ترویجی تقسیم‌بندی کرده‌اند و به میهن جزنی، فعال زنان و از امضاکنندگان بیانیه‌ی همگراییسه جهت فرستاده‌اند، به مردم، به نمایندگان و همچنین به جامعه‌ی مدنی. بنابراین، دوستان ما از این فضا به نظر من به حق استفاده کرده‌اند. چرا می‌گویم به حق؟ ما بخواهیم و نخواهیم، سی سال است این جمهوری اسلامی برقرار است. ما بخواهیم و نخواهیم عده‌ای پای صندوق رای می‌روند، حتا اگر تحریم روشنفکران باشد، ما پنج میلیون بسیجی داریم، کافی‌ست هر خانواده‌ی بسیجی پنج نفر را پای صندوق بفرستد، می‌توانند بیست و پنج میلیون نفر را در صف‌ها جمع کنند. اگر منظورتان ژست جلوی خارجی‌هاست، می‌توانند اینطوری صف‌ها را پر کنند. و اما ما بعنوان روشنفکرانی که اپوزیسیون هستیم، وقتی تحلیل می‌کنیم و می‌گوییم این حکومت همه را داغان کرده، به حرف کسی گوش نمی‌دهد، ولایت فقیه و مجمع تشخیص مصلحت و شورای نگهبان است که تعیین کننده است، باید بگوییم برای شکستن این دور باطل چه باید کرد؟ معلوم است که باید بگوییم، ما هم به عنوان زنان از این فضا به ستوه آمده‌ایم و خواست ما این است.

خانم ستوده، خانم نصرت گفتند که چرا درست در این شرایط انتخاباتی، فعالیت کمپین متوقف شده و تمام نیرو روی بحث همگرایی متمرکز شده است. دراین مورد پاسخ شما چیست؟

نسرین ستوده: البته در این مورد صحبت کردیم که کمپین و جمع‌آوری امضا متوقف نشده است. منتها تا آنجایی که من متوجه سوال ایشان شدم، ایشان مطرح می‌کنند که چرا ما خواسته‌های مندرج در بیانیه‌ی کمپین را جزو مطالبات نیاورده‌ایم و مثلا گفته‌ایم به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان بپیوندیم. این خواسته‌ی اصلی جنبش همگرایی است که ایران به کنوانسیون بپیوندد. ما طی سال‌های متمادی خواسته‌ی پیوستن به کنوانسیون را داشتیم و در این مورد خیلی مشکلات در ایران داشتیم. تا این که در مجلس ششم فضایی ایجاد شد که پیوستن ایران به کنوانسیون به تصویب رسید، اما توسط شورای نگهبان رد شد. می‌دانید که شورای نگهبان حق وتو دارد. طبق قانون در صورت وتوی شورای نگهبان و اصرار مجلس بر مصوبه‌ی خودش، آن مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت می‌رود، که این اتفاق شش سال پیش برای این کنوانسیون افتاد. این کنوانسیون حاوی بسیاری از خواست‌های مندرج در بیانیه‌ی کمپین است و الان طرح الحاق ایران به این کنوانسیون در مجمع تشخیص مصلحت است. از طرف دیگر باید توجه داشته باشیم که رئیس جمهور، نسرین ستوده، وکیل و فعال کمپین یک میلیون امضا و از طراحان همگرایی زنانبه دلیل پست و مقامی که دارد، یکی از اعضای موثر مجمع است. من روی شخصی که الان کاندیدا باشد، صحبت نمی‌کنم. رئیس جمهور به تبعیت از پست خودش، یکی از اعضای موثر این مجمع است و به این دلیل ما فکر کردیم تمام آن مسیری را که در بیانیه‌ی کمپین می‌خواهیم طی بکنیم، که البته به جای خودش معتبر است، می‌شود در پیوستن به کنوانسیون به دست آورد و الان فرصتی است که رئیس جمهور که در محدوده‌ی اختیاراتش هم می‌گنجد، در این مورد موضع‌گیری کند. جنبش همگرایی اصلا موضع‌گیری‌ای در خصوص شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نداشته است، ولی رئیس جمهور باید اعلام کند که آیا با پیوستن به این کنوانسیون موافق است یا نه و آیا تلاش خودش را می‌کند یا نه؟ این دو سوال مهم بود که جنبش همگرایی با کاندیداهای ریاست جمهوری مطرح کرد و شما دیدید که بعضی از کاندیداها به این پرسش پاسخ دادند. اما من مایلم که باز به یک موضوع اشاره‌ای بشود. مقایسه‌ی ایران با آلمان فاشیستی، که البته شرایط جنگی را تحمل می‌کرد، در شرایط کنونی ایران مقایسه‌ی درستی نیست. ما اگر بخواهیم مقایسه‌ای بکنیم، باید شرایط امروز را با شرایط جنگی بسنجیم، که تا دو سال اول جنگ همه متفق‌القول بودند که ایران وارد یک دفاع از مرز و بومش بشود، همه هم شرکت داشتند و بعداز آن، عده‌ای که موافق نبودند، اصلا مشارکت نکردند. ولی این اصلا یک شرایط جنگی برای ما نیست. این یک شرایط مستمر است که ما باید برای استمرار حیات خودمان فکری بکنیم. این خیلی متفاوت است و ابزار خاص خودش را طلب می‌کند.

خانم جزنی، چیزی هست که شما بخواهید به توضیحات خانم ستوده اضافه کنید؟

میهن جزنی: برمی‌گردم به سوال اولشان که گفتند چرا همان شعارهای کمپین را نبردند میان توده‌ها. باید بگویم از آنجا که نه جامعه ایستاست و نه جنبش‌ها، بنابراین شعارها و خواست‌ها یک وقت در مرحله‌‌ای استراتژیک است، یک وقت تاکتیکی است، یک وقت واقعا فقط مرحله‌ای است. الان ما اینجا برای انتخابات، شعار مرحله‌ای داریم که اگر این‌ها رفع تبعیض و اصلاح قوانین را بیاورند، در خود این، بسیاری از آن خواست‌های دیگر می‌گنجد. برای مثال، می‌توانم بگویم، وقتی که آقای کروبی می‌آید، بیانیه‌ای درباره‌ی حقوق زنان می‌دهد، همین که اشاره می‌کند و می‌گوید بله شورای نگهبان کنوانسیون را رد کرد و خودش هم انتقاداتی می‌کند، دست دوستان ما باز است تا بعداز انتخابات از ایشان پاسخ بخواهند. اگر دروغ گفته بودند، بعداز انتخابات با همین نوشته‌ی کتبی می‌توانند بین مردم بروند. پس این‌ها قابل تعویض است. همین خودش به مردم جرات می‌دهد و وقتی جرات داد، پا به صحنه می‌گذارند.

خانم نصرت، پاسخ شما چیست؟

ناهید نصرت: در زمینه‌ی انتخابات حرف من یک چیز دیگر است. من می‌گویم وقتی که جنبش زنان، یا حداقل بخشی از زنان یا زنان مبارز، معتقد به این هستند که این انتخابات نیست، ولی نمی‌توانند این را اعلام بکنند و من هم انتظار ندارم که بتوانند این را اعلام بکنند، تلویحا به بازار چنین انتخاباتی دامن نزنند. از این زاویه است که من با این کار مخالفم. شما ببینید، این‌ها (نیروهای امنیتی) از یک دید و بازدید عید جلوگیری کردند، ولی سه هزار جزوه‌ی ائتلافی را گذاشتند که راحت پخش بشود. چرا دولت جلوی این را نمی‌گیرد؟ به خاطر اینکه الان نیاز دارد به مجامع بین‌المللی نشان بدهد که مردم در ایران حضور دارند و این مردم هستند که باعث می‌شوند این دولت هم حضور داشته باشد. ولی مسئله‌ی من این است که زنان، آگاهانه در این بازی وارد نشوند. به خاطر اینکه آن‌ها الان این بازارگرمی را می‌خواهند، و این واقعا هیچ پشتوانه‌ای هم ندارد. آن چیزی که به نظر من ارزش دارد، مبارزه‌ی زنان و آن آگاهی‌ای‌است که در زنان ایجاد می‌شود، نه این مانورها. به همین خاطر هم می‌گویم، اگر دقیقا روی خواست‌های خود کمپین در همین دوره‌ی انتخاباتی تاکید بیشتری می‌کردند، آن‌وقت بعضی از کاندیداها این خواست‌ها را در برنامه‌ی خودشان می‌آوردند و می‌گفتند ما این‌ها را اجرا می‌کنیم. من نمی‌گویم که این‌ها گفته‌اند ما از فلان کاندیدا دفاع می‌کنیم. این خیلی روشن بود که این کار را نکردند، ولی تلویحا این بازار را داغ کردند. من با این مخالفم. چون به نظر من حتا اگر دولت ایران به کنوانسیون رفع تبعیض هم بپیوندد، تا وقتی مردم آگاهی نداشته باشند، آن قانون روی کاغذ فایده ندارد. کار زنان کاری پایه‌ای و برای آگاهی دادن به مردم است. به نظر من این خیلی باارزش‌تر از این است که فردا این‌ها بخواهند بگویند که روی کاغذ یک قانون تصویب شد. یعنی باز آن نتیجه را ندارد. به همین خاطر هم به نظر من قضیه‌ی وارد شدن به این صحنه‌ی انتخاباتی که بگذار بروند و مردم شرکت کنند، درست نبود. حداقل زن‌ها شرکت نمی‌کردند. من از این زاویه این مقایسه را با زمان به اصطلاح پاسیفیست‌ها در آلمان کردم که آن‌ها اگر جرات نداشتند بگویند جنگ خوب نیست، حداقل شرکت نکردند. من از این زاویه می‌گویم. اصلا نمی‌خواهم این دو رژیم را مقایسه کنم. این‌ها هم اگر الان شرایطی نیست که بتوانند بگویند انتخابات آزاد نیست و مردم در این انتخابات نمی‌توانند آزادانه انتخاب ‌کنند، لااقل تشویق به شرکت هم نکنند. به نظر من پایه‌ای‌تر این است که زنان بدانند اصلا حقوق‌شان در این انتخابات چیست و انتخابات چه مشخصه‌هایی می‌تواند و باید داشته باشد؟ یعنی این دادن آگاهی واقعی به مردم است. اگر این را نمی‌توانند بگویند، حداقل سکوت کنند و تلویحا به این قضیه دامن نزنند. احساس من این است که این‌ها بازی است، یعنی زنان به بازی‌ای که مردها برایشان تعیین کرده‌اند، افتاده‌اند و این رژیم می‌خواهد از آن استفاده ‌کند و بعدهم آن‌ها را کنار می‌گذارد.

خانم ستوده، بعنوان آخرین دور، اگر پاسخی به این بخش از بحث‌های خانم نصرت دارید یا اگر می‌خواهید جمع‌بندی از صحبت‌هایتان بکنید، ما می‌شنویم.

نسرین ستوده، وکیل و فعال کمپین یک میلیون امضا و از طراحان همگرایی زنان

نسرین ستوده: این دیدگاه هموطنان خارج از کشور ما که چطور به شما اجازه می‌دهند این کارها را در ایران بکنید، دیدگاهی‌ست که همیشه برای ما در ایران مشکل ایجاد کرده است. الان خانم نصرت عزیز هم به این نکته اشاره کردند و به درستی گفتند جلوی دید و بازدید عید را گرفتند، ولی چطور اجازه می‌دهند سه هزار نسخه بیانیه‌ی ما پخش شود. درابتدای کار کمپین هم دوستان ما در کمپین این مشکل را داشتند و می‌گفتند تبلیغات عجیبی علیه ما شده است که چطور به شما اجازه می‌دهند بروید توی خیابان امضا جمع کنید؟ اما وقتی دستگیری‌ها شروع شد، کم کم سکوتی همگانی در سطح داخلی و بین‌المللی آغاز شد. من فکر می‌کنم که مهم‌ترین استراتژی ما در کار دموکراتیزه کردن جامعه‌ی خودمان این است که عکس‌العملی عمل نکنیم. یعنی من باید بگویم این عمل را انجام می‌دهم، حتا اگر من را هزار بار بازداشت کنید، چون این عمل حق من است، قانونی‌ست که شما تصویب کرده‌اید و از آن کوتاه نمی‌آیم. همچنان که دوستان و دختران جوان ما در کمپین همین سیاست را پیش گرفته‌اند. آن‌ها بارها و بارها به زندان افتاد‌ند، ولی گفتند ما تحقیق کرده‌ایم، کار ما قانونی است، حق ماست و از این پایین نمی‌آییم. ولی یک مسئله را حتما در نظر داشته باشید. دوستان ما در جنبش همگرایی، مطالبات را مطرح کردند. یعنی گفتند که شما باید نظرتان را راجع به حقوق زنان در این آیتم‌ها اعلام کنید و خوشبختانه همه‌ی آنها هم پاسخ داده شد. یعنی نسبت به اعمال فشار قضایی علیه زنان، نسبت به اصلاح قانون اساسی، نسبت به پیوستن به کنوانسیون و همین طور حقوق زنان خانه‌دار. به همه‌ی این‌ها پاسخ داده شد. این که فردای روز انتخابات این‌ها عمل می‌کنند یا نه، مسئله‌ای جداگانه و قابل بحث است. خانم نصرت اشاره می‌کنند به این موضوع که ما روی تغییر فرهنگ زنان تلاش کنیم. البته فرمایش ایشان کاملا متین است، اما راهکارش چیست؟ ما به‌جای اینکه به طور مشخص درخواست تغییر قوانین را داشته باشیم، آیا باید برویم سراغ تک تک زنان در جامعه و از آن‌ها بپرسیم که حق طبیعی و عرفی شما و آن چیزی که در قانون آمده چیست؟

ناهید نصرت: همان کاری که خودتان، الان توی ایران دارید می‌کنید، همین حرکت به اصطلاح چهره به چهره. همین که در جاهای مختلف، کارگاه‌های مختلف آموزشی برای زنان برگزار می‌شود تا زنان با حقوق خودشان آشنا ‌شوند. به نظر ناهید نصرت، فعال حقوق زنان و از منتقدان همگراییمن خیلی خوب است و برای من واقعا باارزش است که زنان پیگیرانه و بدون وحشت از این برچسب یا آن برچسب سعی می‌کنند از هر راهی برای زدن حرفشان استفاده کنند. ولی به نظر من در این راه‌ها باید به یک چیز توجه کنیم، و آن این که پرنسیپ را زیرپا نگذاریم. یکی از این پرنسیپ‌‌ها آگاهی‌دادن به زنان است. یعنی واقعا اگر در حرکتی ما احساس کنیم که آنجا توهمی را ایجاد می‌کنیم، مثل این حرکتی که الان شد و به نظر من به نوعی این پرنسیب زیرپا گذاشته شد، این را انجام ندهیم. جایی که به ما اجازه نمی‌دهند تا حقیقتی را بگوییم، سکوت کنیم بهتر است تا اینکه در یک نمایش انتخاباتی شرکت کنیم و تلویحا یک‌جوری به شیو‌‌ه‌ی انتخابات مهر تایید بزنیم. به نظر من به جای آن در همان انتخابات باید روی حقوق مدنی‌مان پافشاری کنیم. از هر بلندگویی باید استفاده کنیم که آنجا گفته بشود که زنان چه می‌خواهند و چه می‌کنند. من بیشترین تاکیدم سر این است که ما وارد بازی‌هایی نشویم که مردها برای ما زمینه‌سازی می‌کنند و منافعی در آن دارند.

خانم جزنی، شما با نظر خانم نصرت موافقید که زنان در این ائتلاف و با این همگرایی به دام بازی‌ای مردانه افتاده‌اند؟

میهن جزنی: به هیچ‌عنوان. چون حرف خانم نصرت تناقض دارد. از یک‌طرف می‌گویند که باید فرهنگ و آگاهی را بین مردم ببریم. بعد الان هم گفتند، دوستان از همین بلندگو استفاده کنند. خب، از همین بلندگو چگونه استفاده کنند؟ همین طور که به قول شما سه هزارتا نسخه چاپ می‌کنند، می‌برند آنجاهایی که این‌ها ستاد تبلیغاتی دارند، این استفاده از این بلندگوست دیگر! رنجی که من از دوستان خارج از کشور می‌برم، این حالت مشکوک‌بودن است که خوشبختانه این بیماری به من سرایت نکرده است که بگویم، چطور مثلا الان خانم جلوه جواهری در زندان است و چرا نوشین احمدی بیرون است؟ ابدا. این چیزها واقعا فقط به ضرر خودمان است. و آخرین مسئله، اینکه می‌گویید فرهنگ زنان را بالا ببریم. چه جوری؟ یکی از راه‌های بالارفتن فرهنگ زنان، مسئله‌ی آزمون و خطا و تجربه کردن است. بگذارید زنان ببینند که در کادر ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، این کاندیداها با اینکه در این دور حرف‌هایی را زدند، ولی باز هم نتوانستند کاری بکنند. خب این یک‌قدم آگاهی مردم است. پس چی زیر سوال می‌رود؟ اول باید ولایت فقیه برود؟ میهن جزنی، از فعالان حقوق زنان و یکی از امضاکنندگان بیانیه همگراییاینکه کسی الان جرات نمی‌کند دست به ترکیب‌اش بزند. این دوستان ما دارند قدم به قدم این راه را پیش می‌برند. و بعد هم چیزی که من واقعا در سال‌های پیش خیلی از آن رنج بردم، وقتی که داریوش و پروانه فروهر، حدود ۱۲ـ ۱۰ سال پیش، با کمال شجاعت شروع کردند با بی.بی.سی مصاحبه کردن، یک دوست قدیمی جبهه‌ی ملی منزل من میهمان بود. من گفتم، می‌بینی؟ گفت، این‌ها از خودشانند. گفتم، تو دیگر چرا این را می‌گویی که در مبارزات سال ۴۲ با فروهر بودی؟ این آدم، بی‌کله و شجاع است. و بعد که فروهر کشته شد، اینجا برایش بهترین مجلس ترحیم را گرفتند. دوستان! این توطئه‌بینی، این که چرا این‌ها اجازه‌ی چاپ سه هزار نسخه را می‌دهند، اما آنجا مثلا نمی‌گذارند کمپین امضا بگیرد، این‌ها به ضرر جنبش است. و تازه کجا زن‌ها باید جرات کنند و همین آگاهی را که شما می‌گویید، بین توده‌ها ببرند و مارک چپ و ضد خدا و مهدورالدم نخورند؟ راه دارد. من صددرصد این عمل دوستان را تایید می‌کنم. تاییدم هم از روی احساس نیست. تمامش را مطالعه کرده‌ام. نقدها را خوانده‌ام و بعد دیدم واقعا در خارج از کشور نفس ما از جای گرم بلند می‌شود و آن شعارهایی را می‌دهیم و آرزوهایی را بیان می‌کنیم که دلمان می‌خواهد، همه هم دلشان می‌خواهد. منتها باید ببینیم راه عملی‌اش چیست. پله به پله، قدم به قدم، با کدام تاکتیک می‌شود آگاهی را بین مردم ببریم. همین طور که امسال برای اولین بار است که این چیزها مطرح می‌شود، کجا در زمان انتخابات خاتمی این همه لیست از خواست‌های زنان مطرح شد؟ پس در انتخابات بعدی اگر این کاندیداها به حرفشان عمل نکردند، آنوقت ما حذف ولایت فقیه و مجمع تشخیص مصلحت و اینها را خواهیم خواست. هر چیزی به وقت خودش.

ناهید نصرت: من می‌خواستم یک چیز را اضافه کنم. فقط می‌خواهم این را بگویم که من واقعا برای تک تک دوستانی که در ایران مبارزه می‌کنند، اهمیت قائلم و به هیچ کسی هم هیچ شکی ندارم. این را واقعا بگویم. چون ما در خارج از کشور هم این بحث‌ها را داریم. منظور من این نیست که این‌ها عامل کسی یا جایی هستند یا اینکه کسانی که در زندانند، از مخالفان‌اند، و آنهایی که در زندان نیستند، از موافقان‌اند. من به‌هیچ‌وجه چنین تصوری در مورد هیچ کدام از زنان و فعالان در ایران ندارم و بحث من بیشتر سر این است که در هر حرکتی که می‌کنیم، نگاه کنیم، ببینیم آیا منافع ما زنان را تامین می‌کند یا اینکه مردها در اینجا دارند منافعی‌را دنبال می‌کنند. من بیشتر از این زوایه گفتم و منظور من این نیست که آنان را به دولت ببندم یا از این جور چیزها. به هیچ‌وجه چنین حق و اجازه‌ای را به خودم نمی‌دهم.

نویسنده: میترا شجاعی
تحریریه: کیواندخت قهاری




بيانيه ی „زنانی ديگر“


به مناسبت هشت مارس- روز جهانی زن


Tue 10 03 2009


شماره ی صفر گاه نامه ی „زنانی ديگر“ به مناسب هشت مارس ۲۰۰۹ در ۴۰ صفحه با عناوينی همچون بيانيه “زنانی ديگر“ به مناسبت هشت مارس ـ روزجهانی زن؛ روز جهانی زن پس از انقلاب ۱۳۵۷؛ نقش حجاب در سرکوب و فرودستی زنان؛ و بحران سرمايه داری و زنان، در ايران چاپ و پخش شد.

ستم جنسی از نظر تاريخی مقدم بر هرگونه ستم ديگر بر زنان است:

تمامی زنان صرفا بواسطه ی جنسيت شان مورد تبعيض قرار میگيرند و به همين دليل بايد صفی مستقل تشکيل دهند و برای رفع اين ستم و تبعيض مبارزه کنند. زمينه های بروز اين تبعيض، که ريشه اش در تقسيم کار بر اساس نقش های متفاوت در توليد مثل بوده است، در جوامع طبقاتی و از طريق نهادهايی مانند دولت و خانواده، و ايدئولوژی های مردسالارانه (به ويژه سنت و مذهب) فراهم شده و در جامعه سرمايه داری با شدت بيشتری تثبيت و نهادينه شده است.

اما
از آنجا که زنان به گروه ها، طبقات، فرهنگ ها و اقوام متفاوتی تقسيم میشوند لازم است که بر اساس منافع اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی ويژه خود تشکلهای مستقلی داشته باشند، چرا که ستم جنسيتی در بسترهای متفاوت اشکال متفاوتی به خود میگيرد. اين تشکل های مستقل بر اساس وجه اشتراکشان (تبعيض جنسيتی) میتوانند در مقاطعی به مبارزات ائتلافی دست بزنند. بنابراين گروه های مختلف زنان میتوانند بر اساس تفاوت هايشان مستقل عمل کنند و براساس تشابه شان کار ائتلافی انجام دهند. بديهی است که اين زنان چه در تفاوتها و چه در تشابهاتشان میتوانند با مردان هم گروه خود همراه و هم رزم بوده و با ساير جنبشها دست به ائتلاف بزنند.


فصل مشترک تشکلهای زنان تبعيض جنسيتی است. بنابراين هدف اساسی تمامی گروه ها و تشکل های زنان نفی تبعيض جنسيتی در بستر مشخصی است که در آن مبارزه میکنند. بديهی است که تشکل های مستقل زنان تا مراحلی از مبارزه میتوانند مددرسان يکديگر بوده و فعاليت و مبارزات آنها مکمل يکديگر باشد.


وجه افتراق تشکل های زنان منافع گروهی آنان است که میتواند طبقاتی، فرهنگی، اجتماعی، سياسی، نژادی، قومی و… باشد. در اينجاست که منافع اين گروهها ممکن است در تعارض و تضاد با يکديگر قرار گيرد. بديهی است گروههايی در مبارزه برای رفع تبعيض جنسيتی پيگيرترين هستند که متحمل بيشترين ستم جنسيتی میشوند. البته اين گروهها ممکن است به علت فرودستی در جامعه از آگاهی کمی برخور باشند و گاه حامل عقب ماندهترين عناصر فرهنگی حاکم برجامعه هستند، بنابراين شرط اساسی پیگيری گروه های مستقل زنان آگاهی جنسيتی آنان و پيوند اين آگاهی جنسيتی با منافع گروهی شان است.


جنبه های مختلف مبارزه که تمامی تشکل های مستقل زنان، میتوانند مد نظر داشته باشند شامل موارد زير است:

الف: کار فرهنگی و ارائهی فرهنگی بديل در راستای نفی فرهنگ „دوتائی“ و „تقابلی“ زن – مرد. اين مبارزه را تمامی گروههای موجود در اين صف در محدودهی منافع و باورهای خود انجام خواهند داد و انجام آن در عرصه ی خصوصی و عمومی يکی از بنيادی ترين مبارزات گروههای زنان خواهد بود. مسلم است که اين مبارزه نيز هم چون جنبه های ديگر مبارزه بايد با برنامه ريزی و سازماندهی و با هدف مشخص و تعريف شده باشد.

ب: مبارزه اقتصادی- سياسی- حقوقی، از درخواست برای اصلاح قوانين در هر يک از زمينه های اشاره شده تا نفی و تقاضای الغای قوانين، نفی کل سيستم حاکميت و نظام طبقاتی و بالاخره نفی نظام مبتنی برسلطه. در اين عرصه ها نيز گروههای مختلف زنان نسبت به منافع گروهیاشان خواستهای متفاوتی خواهند داشت و به تبع آن، شکل مبارزاتشان نيز متفاوت خواهد بود. اين مبارزات از اعتراضات مسالمت آميز تا شعار سرنگونی (نظام حاکم ويا کل نظام سلطه) را در برخواهد گرفت. لازم و ضروری است که هريک از اين گروهها با همنظران خود در سطح جهانی همکاری و همياری داشته باشند و از تجربيات مبارزات زنان در ساير کشورها بهرهمند شوند. اين ضرورت از آنجا ناشی میشود که در عصر جهانی سازی هم سرکوبها و هم مبارزات ابعادی جهانی يافته اند.

و ما „زنانی ديگر“ ضمن احترام به ساير گروههای موجود درجنبش زنان، در عين نقد خلاقانه ی آنها، نگاه خاص خود را به مسئله ی زنان و ريشه های فرودستی آنان داشته که به تبع آن مبارزاتمان از اهداف و اشکال خاص خود برخوردار خواهد بود.


۱. علت اوليه ی فرودستی زنان تقسيم کار بر اساس نقش های متفاوت زنان و مردان در توليد مثل است:

اولين تقسيم اجتماعی کار بين زنان و مردان، گردآوری دانه ی خوراک و همزمان کشاورزی برای زنان (به واسطه ی يک جانشينی و عدم تحرک به دليل بارداری، پرورش و تغذيه ی کودکان) و بخش عمده ی شکار برای مردان (به دليل تحرک و فارغ بودن از نقش های طبيعی توليد مثل) بوده است. رابطه ی زنان با طبيعت، با خودشان و فرزندانشان رابطه يی مبنی برهماهنگی،تعاملی و توليدی بوده است که در اين تعامل خود و طبيعت را متحول کرده اند. اما نگاه مردان شکارگر به دليل در اختيار داشتن ابزارهای خاص شکارو شيوه ی به کارگيری آن و رويکردی ديگر به طبيعت به تدريج تبديل به نگاهی سلطه گرانه به طبيعت شد. رابطه ی مردان با طبيعت و موجودات زنده، با تکامل ابزارهای شکار به اشکالی خاص، به شکل تصرف، کنترل و تخريب درآمد. يا اين شيوه شکارگران نسبت به زندگی ديگر موجودات (حيوانات و بشر) قدرتی کنترل کننده پيدا کردند و توانستند حيوانات و ديگر توليد کنندگان، يعنی زنان را هم مورد بهره برداری قرار دهند.
کشف مردان از نقش خود (نقش جنس نر در توليد مثل) نيز سلطه برزنان، حيوانات و طبيعت را بسط و تعميق داد و نقشی اساسی در تغيير باورهای مادرتباری به مذاهب پدرسالار داشت. اين شيوه ی تسلط طلبانه و غيرتوليدی تملک، تبديل به پيشفرض روابط بهره کشانه و سلطه گرانه بين افراد بشر گرديد که سازوکار اصلی آن تغيير شکل توليد خود گردان بشری به توليد برای ديگران است و استفاده از ديگران به عنوان „منابع طبيعی“ را موجب گرديد.
انقياد „سازندگی“ زنانه توسط „سازندگی“ مردانه، روندی صلح آميز نبوده و بخشی از مبارزاتی بوده است که به ايجاد رابطه ی پدرسالارانه بر زنان، رمه و زمين منجر شده است. تمرکز ثروت جامعه در دست مردان، زنان را به ابزاری در خدمت آنان تبديل کرد. ديگر زنان نه موجوداتی برابر با مردان که در بهترين حالت „ديگری“ انگاشته میشدند که میبايست خادمان نظام های مردسالار سلطه گر باشند. مديران و گردانندگان جوامع برده داری، فئودالی و سرمايه داری عمدتا مردان بوده اند که „ديگران“ را استثمار کرده و به خدمت گرفته اند ويکی از اين „ديگری“ها همواره زنان بوده اند. يکی از کارکردهای هميشگی دولتها، ايدئولوژیها، مذاهب، هنر، علوم و زبان نيز توجيه اين „ديگری“ بودن و فرودستی زنان بوده است.


۲. استثمار دوگانه ی زنان در بازار کار سرمايه داری دليل جنسيتی دارد:
زنان که همواره در حاشيه ی جامعه و در حاشيه ی عرصه ی توليد اجتماعی بودند در مرحله ی شکوفايی سرمايه داری به عنوان نيروی کار ارزان به بازار کار فراخوانده شدند. از طرف ديگر چون سنت مبارزاتی و تشکلياتی نداشتند در دورانهای رکود اقتصادی، جهت در تعادل نگه داشتن نرخ نيروی کار، به عنوان ارتش ذخيره کار مورد بهره برداری قرار میگيرند. در سلسله مراتب اجتماعی زنان عمدتا مراتب پايين را اشغال میکنند و تصميم گيریهای حياتی را عمدتا مردان میگيرند. از اشتغال به بسياری مشاغل محرومند و عمدتا به کارهای پست، خدماتی و مشاغل کم درآمد گمارده میشوند. دستمزد آنان با همتای مردشان برابر نيست. سرمايه جهانی درچند دهه ی اخير تمايل زيادی به استفاده از کار ارزان زنان و به کارگيری آنان در کارهای نيمه وقت يا قطعه کاری نشان داده است. تجارت سکس عمدتا به خريد و فروش زنان میپردازد و فقر و بيکاری در بازار کار اول از همه گريبان زنان را میگيرد. اما ستم بر زن در بازار کار فقط به فروش ارزان کارش محدود نمیشود. جايگاه فرودست زن در بازار کار و ستم بر زن يکی از شرايط اين خريد و فروش است و اين فرودستی در چارچوب مناسباتی متحقق میشود که خدمات بی مزد زن از زائيدن تا تربيت، پرورش، تغذيه و ارائه خدمات خانگی به کالائی به نام نيروی کار، را تصاحب میکند.


۳. نهاد خانواده و کارخانگی به خاطر جنسيت زنان به آنان تحميل شده است:
توليد و بازتوليد سازمان اجتماعی شامل توليد وسائل معاش و توليد مثل میشود. توليد وسائل معاش در عرصه ی عمومی توليد اجتماعی صورت میگيرد و توليد مثل به عرصه ی خصوصی واگذار شده است که در چارچوب نهادی به نام خانواده انجام میگيرد. در نظامهای ماقبل سرمايه داری زنان به اشکال مختلف در توليد اجتماعی شراکت داشتند، گرچه از منافع آن به اندازه ی مردان بهره نمیبردند. به طور مشخص در کشورهايی که سرمايه داری از اشکال ماقبل سرمايه داری موجود سود میجويد و استفاده از شيوه ی توليد خانوادگی هنوز مرسوم است، نصيب زن از اين توليد نه ابزار توليد، نه زمين و نه حتی مزد واقعی کارش است و گاه به واسطه ی مهاجرت مردان به شهر تمامی بار کار کشاورزی و توليد خانوادگی بر دوش زن است. در نظام سرمايه داری اما عرصه ی توليد اجتماعی به طور کل از عرصه ی توليد مثل جدا شد و زن به خاطر جنسيتش، به عنوان „ابزار“ توليد مثل در خانواده ی هسته يی به خدمت گرفته شد و بدين ترتيب عرصهی خصوصی به طور کل از عرصه ی عمومی جدا شد. جسم زن به عنوان ابزار توليد همچون ساير ابزارهای توليد به تملک خصوصی درآمد. وظيفه ی همسری و مادری برايش مقدس شد و عليرغم حضور در بازار کار بايد وظيفه اش را به عنوان ابزار توليد مثل بدون هيچگونه چشمداشتی انجام دهد. و اين وظيفه صرفا زائيدن نيست. اين وظيفه شامل تغذيه، پرورش و تربيت فرزندان نيز میشود. بنابراين توليد مثل فقط يکی از خدمات بیمزدی است که زنان به عنوان خدمات خانگی انجام میدهند. ارائه خدمات خانگی بايد شامل پديده يی به نام شوهر نيز بشود چرا که بدون شوهر اين „ابزار“ قادر به توليد نيست! بنابراين خدمات خانگی نه فقط توليد کننده و پرورش دهنده ی نيروی کار آتی جامعه، بلکه توليد کننده ی ارزشهای مصرفی نيز هست، ارزشهايی که مستقيما در خدمت نيروی کار شوهران و فرزندان و غيرمستقيم در خدمت کارفرما قرار میگيرد. خدمات بیمزدی که هم شوهر و هم کارفرما از آن منتفع میشوند و هردوی آنها در تداوم مقوله يی به نام خدمات خانگی زنان و استقرار و تداوم نهاد خانواده ذينفعند. چرا که اين کار خانگی علاوه بر توليد مثل شامل پرورش نسلهای آتی نيز میشود. نسلهايی که در نهاد خانواده و بواسطه ی کار خانگی زن نقش های زنانه ومردانه در نظام مردسالاری و نقش های لازم در نظام سلطه را میآموزند. کارخانگی زنان نه تنها آنان را از عرصه ی توليد اجتماعی، بلکه از حضور فعال در سازمان اجتماعی نيز دور نگه میدارد و اين دوری توجيهگر تبعيض عليه زنان در بازار کار و سازمان اجتماعی بوده و موقعيت مناسبی برای نظام سلطه فراهم میکند تا کار غيرماهر، بی تجربه و تسليم طلبانهی زن را ارزانتر بخرد و يا در سلسه مراتب اجتماعی او را در مراتب پستتری بگمارد و به بهانه ی عقبماندگی و بی تجربگی او را کنترل کند. بنابراين الغای کارخانگی نه فقط با امحاء نظام سلطه و مالکيت خصوصی بلکه با امحاء نگاه ابزاری به زن و مالکيت مرد بر زن مقدور است.


بنابراين
۴. جنبش زنان برای حل قطعی مسئله ی زنان بايد مستقل باشد:

الف: مستقل از حاکميت و نظام سلطه، چرا که نظام سلطه زنان را به واسطه ی زن بودنشان „ديگری“ میداند و به خدمت منافع خود میگيرد؛

ب: مستقل از سايرجنبشها، چرا که جنبش زنان يک جنبش جنسيتی است و بستر مبارزاتش عليه تبعيض و ستم جنسيتی است. بنابراين تقليل جنبش زنان به جنبش های بورژوا دمکراتيک، ملی يا کارگری ناديده گرفتن عنصر اصلی اين جنبش يعنی وجه جنسيتی آن است. و اين وجه جنسيتی به زعم „زنانی ديگر“ نظام سلطه، مالکيت خصوصی و مردسالاری را هدف دارد، که مجموعهی اين وجوه در هيچ يک از جنبش های فوق موجود نمی باشد.

ج: مستقل از ايدئولوژیها مردسالارانه و مردسالاران، چرا که يکی از وجوه اساسی مبارزات زنان مبارزه با مردسالاری است.

و در نتيجه
۵. مسئله ی زنان با رفرم و اصلاحات حل نمیشود:
در عصر جهانی شدن سلطه و مالکيت خصوصی، تمامی مناسبات موجود در عقب افتاده ترين جوامع در چارچوب اين نظام تبيين شدنی است. نظام سرمايه جهانی به مناسبت موقعيت کشورهای مختلف و برای برقراری مناسبات سلطه و مالکيت خصوصی راههای متفاوتی را انتخاب میکند، حتی با توسل به ايدئولوژی های عقب مانده و يا ايجاد اصلاحاتی در سيستم فرهنگی و مناسبات اجتماعی موجود در جامعه ی هدف. گرچه بخشی از مبارزات زنان به ناچار معطوف به اين ايدئولوژی های عقب مانده و يا کسب امتيازاتی قانونی و حقوقی در چارچوب های موجود میشود، اما دشمن اصلی زنان نظام سرمايه و سلطه ی جهانی، مالکيت خصوصی و کليه ساختارها، نظام ها و ايدئولوژی های مردسالاری در تمامی اشکال قديمی و نوين آن است. بنابراين مبارزات محلی و مقطعی زنان نيز بايد در خدمت هدف اساسی و نهائی زنان قرار گيرد در غير اين صورت جنبش زنان باز هم به عنوان نيروی ذخيره در خدمت سلطه گران قرار خواهد گرفت.


۶. حل نهائی مسئله ی زنان در جامعه يی امکانپذير است که:

نه نشانی از طبقات باشد و نه نشانی از مردسالاری و نه „ديگری“. جامعه يی انسانی که ارتباط با طبيعت، با انسانها و با خود نه براساس تسلط و کنترل بلکه بر اساس تعامل، توليد و خلاقيت باشد. جامعه يی که در آن توليد نه برای „ديگران“ و نه توسط „ديگران“ صورت گيرد. جامعه يی که در آن کسی „ديگری“ نباشد