فراخوان به گفتگو:

پیرامون چرایی و چگونگی سازمان یابی مستقل و فرامحلی جوانان و دانشجویان خارج کشور

چهارشنبه ٣۱ شهريور ۱٣٨۹ – ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۰

آنانی که نمی خواهند به زیستن در فاجعه خو کنند همواره جویای راه­هایی هستند که امیدها و تلاش­های خود برای بازسازی جامعه را در بسترهای جمعی سامان دهند. این راه­ها اگر چه اغلب به دشواری یافت می­شوند و گاه نیز به بیراهه و ناکامی می­انجامند، اما بی­گمان با سکون نسبتی ندارند. حیات سیاسی جامعه­ی ما در قرن اخیر شاهد گویایی است از این راهجویی­های جمعی به سوی آفرینش افق­های روشن.

فضای سیاسی کنونی جامعه­ی ایرانی، چه در درون مرزهای جعرافیایی آن، و چه در گستره­ی پراکنده­ی جهانی، زیر پوست شبی به ظاهر بی­انتها، مضطرب نفس می­کشد. سیل سیال مردم با تمام جانفشانی ها هنوز سد اختناق، ستم و سرکوب را درهم نشکسته است. خون­ها از خیابان شسته شده­اند، اما آب ها از آسیاب نیفتاده است. اینک جنبش اعتراضی به مرحله­ای از حیات خود رسیده است که نیاز به بازنگری دقیق گذشته و ترسیم چشم­انداز نوین برای هستی و کنش خود در آینده دارد. تجربه­ی فراز و فرودهای همین جنبش نیز به روشنی گواه آن است که سازمان­یابی از پایین ضرورتی است گریزناپذیر در مبارزات مردمی برای پایان دادن به بازتولید چرخه­های سلطه.
همگرایی این دغدغه­ها به آغاز سلسله جلسات و گفتگوهایی میان جمع­هایی از دانشجویان و فعالان سیاسی جوان خارج کشور در مورد امکان و چگونگی امر «سازمان­یابی از پایین» منجر گردید که زمینه­سازی برای سازمان­یابی مستقل و فرامحلی جوانان و دانشجویان خارج کشور را دورنمای خود قرار داده بود. ضرورت اندیشیدن به این دورنما از این واقعیت بر می­خیزد که نسل ما هیچگاه فرصت آن را نیافته که پاسخ سیاسی مستقل خود را به مناسبات غیرانسانی مستقر طرح­ریزی کرده و بنیان نهد. دلمشغولی برای شکل­گیری چنین تشکلی در روندی از پایین، ایجاب می­کند طرح این موضوع حساس در جمع­های وسیع­تری دنبال شود و این مستلزم آن است که تمامی مباحث ضروری معطوف به چنین هدفی، در نشستی سراسری و با حضور گسترده­ی فعالان جوان علاقمند مطرح شود. بر این مبنا متن حاضر که خود حاصل آن گفتگوهای اولیه­ی چندین ماهه است، فراخوانی است به مشارکت در همایشی که محور آن گفتگوی جمعی پیرامون ضرروت­ها و راهکارهای سازمان­یابی مستقل و فرامحلی جوانان و دانشجویان خارج کشور خواهد بود. بی­تردید دستیابی به راهکارهای بدیلی که افق­های دیگری را بگشایند، می­تواند از دل خرد جمعی­ای زاده شود که لاجرم همزاد گفتگوهای مستمر است. امید است برگزاری چنین گردهمایی­هایی زمینه­ای گردد برای گشایش و تجربه­ی عرصه­ی جدیدی در فضای سیاسی پیش روی ما.

محورهای بحث و گفتگو در همایش سه روزه­ای که به همین منظور تدارک دیده شده به شرح زیر خواهد بود:

١. ضرورت­های سازمان­یابی مستقل و فرامحلی جوانان و دانشجویان خارج کشور
(دشواری­های وضعیت سیاسی حاضر؛ الزامات و چشم­اندازهای گذار)
٢. بازخوانی تجارب فعالیت شبکه­های جوانان خارج کشور، به ویژه در سال گذشته
(دستاوردها، کاستی­ها و امکانات موجود برای سازمان­یابی گسترده­تر این شبکه­ ها)
٣. نگاهی به تجارب بین­المللی در زمینه­ی سازمان­یابی جوانان و دانشجویان
(با تاکید بر تجربیات گروه­های خودسازمان­یافته­ی بین­المللی)
٤. الگوهای بدیل برای سازمان­یابی مستقل جوانان و دانشجویان خارج کشور
(با تاکید بر سازمان­یابی از پایین: چیستی و چرایی آن)

شیوه ­ی برگزاری
برآنیم که امکان شرکت فعال همه­ ی دانشجویان و جوانان علاقمند در این همایش فراهم باشد تا همه بتوانند با هم گفتگو کنند، یکدیگر را بهتر بشناسند، به هم اعتماد کنند و با هم بیاندیشند تا بتوانیم در نهایت افقی مشترک برای همکاری بیابیم. از این رو نشست­ها در قالب میزگردهای بحث و گفتگو و همچنین جلسات بحث آزاد برگزار می­شود. محتوای میزگردهای گفتگو نیز بر اساس مقالات ارائه شده توسط خود شرکت­کنندگان شکل خواهد گرفت. اگر چه برای حضور در همایش یا شرکت در مباحثات اتاق‌های گفتگو، الزامی به ارائه­ی مقاله نیست. علاوه بر این، برای حضور فعالین بین المللی، میزگردهایی به زبان انگلیسی و آلمانی هم پیش بینی شده است.
ارسال مقالات
از تمامی دانشجویان و جوانان علاقمند به ارائه­ ی مقاله دعوت می­شود تا در مورد محورهای فوق مقالات خود را حداکثر تا تاریخ ١٥ سپتامبر به نشانی پست الکترونیکی، مندرج در پایان فراخوان، و بصورت “Word” ارسال کنند. محدودیتی در مورد حجم مقاله وجود ندارد. کلیه­ ی مقالات دریافتی در دو شکل دیجیتالی و چاپی برای شرکت­ کنندگان و در وب­سایت این گردهمائی برای دسترسی همگان منتشر خواهند شد. با توجه به محدودیت­ زمانی تعدادی از مقالات برای هر میزگرد برگزیده و توسط مولفان ارائه می­گردند. فهرست مقالات و ارائه­دهندگان میزگردها حداکثر تا تاریخ ٢٠ سپتامبر منتشر می­گردد.
ثبت نام
به منظور تسهیل در برگزاری این گردهمایی از دانشجویان و جوانان علاقمند درخواست می­شود تا با ارسال فرم ضمیمه به نشانی پست الکترونیکی مندرج در پایان فراخوان، شرکت خود را تا حد امکان به اطلاع برگزارکنندگان برسانند. در صورت وجود هرگونه محدودیت در ثبت نام، شرکت بدون ثبت نام قبلی و تهیه­ی کارت ورود در محل هم امکان پذیر است. ضمنا ذکر مشخصات فردی برای ثبت نام، چه از طریق ارسال فرم با ایمیل و چه به صورت حضوری، الزامی نیست.
لطفا فرم ثبت نام را در این لینک بصورت آنلاین پر کنید.
تسهیلات
امکان اقامت رایگان در سالن ورزش دانشگاه مجهز به امکانات بهداشتی برای شرکت­کنندگان پیش­بینی گردیده است. به همراه داشتن کیسه خواب بر عهده­ ی خود شرکت­کنندگان می­باشد. برای آگاهی از امکان حمل و نقل جمعی و ارزان به محل برگزاری می­توانید به شبکه­ های محلی جوانان شهر یا کشور خود مراجعه نمایید. برای آگاهی از شیوه­ی ارتباط با شبکه­ی محلی خود می­توانید با ایمیل زیر تماس بگیرید.

ایمیل تماس برای دانشجویان و جوانان فرانسه :
berlindialogue.paris@gmail.com

زمان و مکان
جمعه یکم تا یکشنبه سوم اکتبر ٢٠١٠
دانشگاه آزاد برلین
ورودی ٢٠ یورو، دارندگان کارت دانشجوئی ١٠ یورو
مبلغ ورودی برای کل مدت همایش بوده و صرفا جهت کمک به تامین هزینه­های برگزاری دریافت می گردد.

www.youthdialog.blogspot.com
youthdialog@gmail.com
مجموعه ای از شبکه های محلی جوانان و دانشجویان و فعالین جوان خارج کشور




یازده نفر بر اثر انفجار در رژه نیروهای مسلح در مهاباد کشته شدند

چهارشنبه ٣۱ شهريور ۱٣٨۹ – ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۰
انفجار بمب در رژه نظامی روز چهارشنبه در شهر مهاباد یازده کشته برجای گذاشت. این رژه به مناسبت سی امین سالروز جنگ هشت ساله ایران و عراق و هفته دفاع مقدس برگزار شد.
بيش از پنجاه نفر نيز در اين حمله انفجاری مجروح شده اند. رژه روز چهارشنبه با حضور مسئولان نظامی و دولتی و با نمایش تازه ترین تسلیحات نظامی ایران، از جمله هواپیمای بدون سرنشین، سیستم های رادار و موشک های کوتاه برد و دور برد، همراه بود.
بنا به گزارشهای خبری اغلب کشته شدگان و مجروحين زن و کودک بودند. هيچکس مدعی حمله نشده است. اما مقامات محلی جدائی طلبان کرد را مقصر می دانند.
رژه هفته دفاع مقدس به عنوان یکی از مکان های نمایش قدرت نظامی ایران همزمان با اعمال تحريم های بین المللی علیه جمهوری اسلامی به حساب می رود. ایران به دلیل ادامه برنامه اتمی و غنی سازی اورانیوم مورد تحریم های بین المللی قرار گرفته است. تهران می گوید برنامه اتمی اش صلح آمیز و توان نظامی اش تنها با اهداف دفاعی است.




وای به حال مملکتی که آمال دیپلماتهایش زندگی در غربت باشد

سه‌شنبه ٣۰ شهريور ۱٣٨۹ – ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۰
فرزانه سید سعیدی
مقام و جایگاه دیپلماتها در جوامع مختلف دارای اهمیت ویژه ای است و صاحبان این شغل از مزایای مادی و معنوی به خصوصی بهره مند هستند.

در ایران نیز دیپلماتها جایگاه ویژه ای دارند و همواره برای کسب ارتقای مقام تلاش می کنند، در وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی همیشه تلاش می شود که افراد از فیلتر حراست عبور کنند و کسانی برای این سمت برگزیده شوند که به مبانی نظام اعتقاد اساسی دارند. در مرحله بعدی افرادی برای ماموریت به خارج از کشور انتخاب می شوند که در چارچوب نظام حرکت کنند و به گزینش های وزارتخانه بهترین پاسخ را داده باشند. حال چگونه است که فردی با چنین جایگاه ویژه ای بخواهد مملکت و وابستگی های مادی و معنوی خود را ترک گفته و مشکلات پناهندگی و زندگی در سرزمین غربت را بپذیرد؟!
رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی گفته است که دو دیپلمات ایرانی
در کشورهای فنلاند و بلژیک ‌که به تازگی «در اعتراض به سرکوب مردم» از سمت خود کناره‌گیری کرده‌اند، به دنبال منافع شخصی بوده و انگیزه سیاسی نداشته‌اند.
محمد کرمی راد، نماینده مجلس، نیز معتقد است این دیپلماتها دارای مشکلات روحی هستند و با پایان مأموریت‌شان برای آن که بهانه‌ای برای باقی ماندن در کشور مورد نظر داشته باشند به دنبال شرایطی برای پناهندگی می‌گردند و بر همین اساس مطالبی را مانند آن چه در رابطه با این افراد شنیده شد، بیان می‌کنند.
درصورتیکه فرض را بر این بگیریم که سخن این دو مسوول جمهوری اسلامی صحیح است و این دیپلماتها آمال و آرزوی خود را در پناهنده شدن در کشور محل ماموریت خود می دانند و می خواهند از این مساله استفاده شخصی کنند باید گفت که وای به حال کشوری که دیپلماتهای آن پناهنده شدن را به زندگی در کشور خود ترجیح می دهند. در کشوری که به گفته مسوولینش رفاه اقتصادی و اجتماعی فراهم است و آزادی وجود دارد چگونه است که یک دیپلمات که در رده بالایی قرار دارد پناهنده شدن و آوارگی در غربت را به زندگی در مملکت خود ترجیح می دهد؟!
اگر دیپلماتهایی که از حقوق و مزایای نسبتا بالایی برخوردار هستند به حقوق ناچیز پناهنده شدن تن داده اند و زندگی عادی را مدینه فاضله خود می دانند باید به حال بقیه مردم گریست. بطور حتم این دیپلماتها می دانند که پناهندگان از حقوق و مزایای عالی برخوردار نیستند و باید زندگی خود را از صفر و با سختی آغاز کنند.کسانی که چندین ماه در اروپا زندگی کرده اند جذابیت ها و زرق و برق های این قاره برایشان عادی شده است و بطور یقین دلیل زندگی در خارج از کشور را رفتن به کلوپهای شبانه و زندگی در قصر نمی دانند که اگر بخواهند مانند سایر مسوولین می توانند از موقعیت خود استفاده کنند و به بهترین نحو از زندگی در کشور به ظاهر اسلامی لذت ببرند.
از نظر مقامات جمهوری اسلامی این دیپلماتها مشکلات روحی دارند زیرا مثل آنان فکر نکرده اند. اگر کسی شکنجه و اعدام و تجاوز را نفی کند و داد مردم را سر دهد مشکل روحی و روانی دارد و اگر به تماشای این جنایات بنشیند و برای این خشونتهای وحشیانه کف بزند انسان سالمی است.
قرار است وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی از این به بعد در گزینش های خود بیشتر دقت کند اما باید توجه داشت که برای انسان بیشتر از هر چیزی گزینش وجدان مهم است. دور نیست روزی که مسوولین نظام یکی یکی در برابر حکومت دیکتاتوری صف بکشند و برای ساختن ایرانی سرفراز به مردم ملحق شوند. پایه های لرزان حکومت با اتحاد و همدلی مردم به زودی در هم خواهد شکست و ایرانی دیگر ساخته خواهد شد و دیگر کسی ادعای خوشبخت شدن در خارج از ایران را نمی کند.




بعد از ۱۵ ماه

م. نکوکار
دوشنبه ۲۹ شهريور ۱٣٨۹ – ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۰
حدود ۱۵ ماه قبل جمعیت میلیونی خیابانهای تهران را در اعتراض به کودتای بیشرمانه واپس گراترین جناح جمهوری اسلامی از کنترل قدرتمداران خارج کرد و رویای آنهارا برای از بین بردن تمام آثار محدودی که از آزادی هنوز در جامعه وجود داشت و برپایی حکومت طالبانی کامل به کابوسی وحشتناک تبدیل کرد. این جنبش پیش بینی نشده چنان گسترده وعمیق بود که تمام تحلیگران را در هر طرف ماجرا که بودند تا مدتی بهت زده کرد.

جناح کودتاگر حاکم تا حدودی آماده مقابله با اعتراضات احتمالی بود ولی به هیچ وجه حرکتی به این گستردگی را انتظار نداشت چنان وحشت زده شد که با دستپاچگی هرچه تمام تر همه آن نیرویی را که برای روز مبادا در حال جمع آوری بود با هر ابزار سرکوبی که در اختیار داشت به خیابانها ریخت و اعتراض مسالمت آمیز مردم را به آنجا کشاند که دیدیم،شنیدیم و خواندیم. و اما گروهها و احزاب اپوزسیون در غافلگیر شدن دست کمی از جمهوری اسلامی نداشتند تا آنجا که بسیاری از این گروهها حتی در ماههای اول قادر به ارایه تحلیلی واقع بینانه ازاوضاع نبودند . گروهی بلافاصله در رویای تکرار ۲۲ بهمنی دیگر غرق شدند، جماعتی از همان ابتدا با توجه به سابقه اشخاصی که در راس جنبش قرار گرفته بودند کل حرکت را نفی کردند و آنرا توطئه سگ زرد علیه شغال ارزیابی کردند، عده ای نیز چنان تحت تاثیر قرار گرفتند که اگر خجالت نمی کشیدند تصاویر آقایان موسوی و کروبی را در کره ماه میدیدند!در این میان بودند انگشت شمار افراد و جریانهایی که در عین حالی که به اصالت جنبش اعتقاد داشتند به حق نگران عواقب ناشی از عدم وجود رهبری و آلترناتیوی قوی بودند.

در روزها و ماههای پس از ۲۲ خرداد با۸۸ علیرغم ایجاد شکافهای عمیقی در میان جناحهای اصولگرای درون حاکمیت ، سرکوبگرترین جناح حاکمیت ولایت فقیه توانست با
هرچه متمرکز کردن امکانات در دست خود و با به کار گرفتن تمام امکانات موجود تا آنجائی که توانایی داشته روز به روز سرکوب ها را شدت بخشیده، زندانها مملو از
اندیشمندان، دانشجویان، کارگران حق طلب، و آزاد اندیشان از هر طیف و طایفه شده است. در زندانها از هیچ جنایتی برای شکستن مقاومت اسیران خودداری نمیکنند،تجاوز، شکنجه، سلول انفرادی وحتی قتل زندانیان و اعمالی از این قبیل به مفاهیمی عادی در جامعه تبدیل شده اند.گروههای چماقدارسازمان یافته توسط باند ولی فقیه هر حرکتی را از جانب هر گروه و شخصی به وحشیانه ترین روشها سرکوب می کنند.مردم ما شرایطی راتجربه می کنند که قبلا فقط در کتابهایی در مورد شیلی پینوشه ، آلمان هیتلری و ایتالیایی موسولونی می خواندیم. در عرصه بین المللی نیز رژیم از یک طرف با اصرار احمقانه برغنی سازی اورانیوم و از طرف دیگر با موضع گیریها و حرکات تحریک آمیز در رابطه با همسایگان وسایر کشورهای خاور میانه در جهت ایجاد دستاویزی برای سرکوب هرچه وحشیانه تر مردم ایران را روز به روز بیشتر به آستانه یک جنگ خانمانسوز سوق میدهد. (البته درهفته های اخیر به نظر می رسد که غرب بحران زده نیز در بررسی امکانات گزینه نظامی علیه جمهوری اسلامی جدی تر شده است).
رهبران نمادین حرکت مردمی در داخل کشور در کمال شفافیت اعلام کرده اند که تنها خواستار اصلاح حاکمیت فعلی و برگشت به شرایط سالهای اول انقلاب هستند و این در حالی است که خود آگاه هستند که خواسته های جنبش مردمی بسیار گسترده تر از اینهاست. از طرف دیگر به نظر می رسد که آنها با توجه به شکاف عمقی که درون جناح اصولگرا ایجاد شده است بیم آن دارند که با مطرح کردن خواست تغییر قانون اساسی و زیر سوال بردن اصل ولایت فقیه این شکاف چنان عمق شود که جناح نظامی اصولگرایان که عملا ارکان اصلی اقتصاد کشور را هم مافیا وار در انحصار خود قرار داده است برای حفظ این منافع دست به یک کودتای خونین بزند زیرا با توجه به ضعف شدید اپوزسیون چنین امری ضربه ای جبران ناپذیر برای جنبش خواهد بود.
بعد از واپسین روزهای خرداد ماه ۸۸ گروهها و احزاب دموکراسی خواه و سکولاری که قدرت تحلیل واقع بینانه روند مبارزه را داشتند با روندی که به نظر بسیار کندتر از آنچه که روند تحولات طلب میکرد تلاشهایی را درجهت ایجاد هماهنگی آغاز کردند.این تلاشها در عین حالیکه به جای خود ارزشمند بودند و هستند نماد بیرونی آن حداقل تا اوایل سال ۸۹ در حد صفربود و گویی که نقش این نیروهابه دنبال کردن وقایع و صدور اطلاعیه های پیاپی در حمایت از حرکات مردم و محکومیت سرکوبگران خلاصه شده بود و اینهمه در حالیکه سطح مبارزات مردم در داخل ایران انگیزه وامکانات کافی برای حرکات مشترک وسیع مقطعی را در اختیار این نیروهاقرار می داد که در خارج از کشوربتوانند به مراتب موثرتر افکار عمومی را جلب کنند. با همه اینها اولین حرکت جمعی و گسترده عملا بعد از اعدام پنج تن ازارزشمند ترین فرزندان ایران صورت گرفت که تاثیر شگرفی بر روحیه همه مبارزان چه در داخل و چه در خارج از کشور داشت حرکتی که استمرار آن آرزوی قلبی هر آزادیخواه است. امااز آنچه که امروز می توان دید به نظر می رسد که این نیروها که از آنها انتظار می رود نقش پیشرو و رهبری را حد اقل در خارج از کشورایفا کنند، حرکاتشان را با سطح در نوسان مبارزات مردم در ایران هماهنگ می کنند و بجای آنکه بابهره برداری از روحیه ایجاد شده در اردیبهشت ماه سال جاری و سالگرد ۲۲ خرداد میدان عمل مشترک را گسترش دهند مدتی است که نماد بیرونی موجودیتشان راباز به صدور اعلامیه های گاهی مشترک در محکومیت یا حمایت از این یا ان عملکرد این یا آن جریان محدود کرده اند.
جالب اینجاست که هنگامی که تعدادی از زندانیان با به خطر انداختن سلامت و زندگی خود بخش کوچکی از ابتدایی ترین حقوقشان را دوباره بدست می آورند پاره ای از
این گروهها چنان فریاد شادی سر می دهند که انگار نه انگار از دهها سنگری که در این ماهها از دست داده ایم تنها گوشه ای از یک خاکریز کوچک را پس گرفته ایم.
حال بدون اینکه اهمیت و ارزش حرکاتی را که تا امروز صورت گرفته نفی کرده یا کوچک جلوه دهم این سوال را مطرح می کنم که چگونه است که مجموعه جریانهای مبارز،
دموکراسی خواه و سکولاردر این مدت هنوز موفق به تنظیم منشوری نگشته اند که حول آن بتوان پلاتفرمی تشکیل داد و با رسمیت دادن به ان حداقل در خارج از کشور و در رابطه با مراجعی از قبیل پارلمان اروپا، سازمان ملل، عفوبین الملل و غیره دیگر نه با نامه هایی با یک امضا یا نمایندگانی از یک گروه بلکه با امضا و نمایندگی از بخش قابل توجهی از اپوزسیون وارد عمل شد؟
فراموش نکنیم در حالیکه سرکوب خونین گروههای چماقدار شبهه فاشیست، زندانهای مخوف و غیره از یک طرف و از طرف دیگر ضعف رهبری که از نظر مان به تدریج تبدیل
به ترمزی برای پویایی جبنش شده است امکان حرکات مردمی را به شدت محدود کرده است، هر حرکتی که نشانگر وحدت عمل گسترده نیروهای خارج از کشور باشد تاثیر مثبت
و مستقیمی در روحیه مبارزان داخل کشور دارد و خاری است در چشم سرکوبگران.
با ایمان به پیروزی در سایه اتحاد.




برگزاری میتنگ اعتراضی به مناسبت سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در ایران

حمعه ۲۶ شهريور ۱٣٨۹ – ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۰
شبکه جوانان ایرانی هانوفر و کانون همبستگی و دفاع از مبارزات مردم ایران- هانوفر امشب در حرکتی مشترک میتنگ اعتراضی به مناسبت سالگرد کشتار زندانیان سیاسی و در مخالفت با شکنجه، سنگسار، و اعدام در جمهوری اسلامی برگزار کردند.
این میتینگ اعتراضی در سکوت و با نشان دادن شعارها بصورت لگوهای بزرگ ، نظیر «آزادی برای ایران» ، «دمکراسی برای ایران» و «اعدام ممنوع» انجام شد.
در این میتینگ اعتراضی «مینا هانی» با رقصی منحصر به فرد که ترکیبی از رقص مدرن امروزی و رقص سنتی است شرایط کنونی ایران را به تصویر کشید.

شبکه جوانان ایرانی هانوفر و کانون همبستگی و دفاع از مبارزات مردم ایران- هانوفر در اعلامیه مشترکی آورده اند: برای اعتراض به سیاهترین جنایت حاکمیت سی ساله جمهوری اسلامی گردهم آمده ایم. ما نسلی که در انقلاب تازه به دنیا آمده بودیم و نسلی که انقلاب کرده بودیم. نسل جوان تا سال ها نمی دانست و نمی توانست بداند که چه بر سر انقلاب مردم ایران آمده است. نمی دانست و تازه بعدها از پدرها و مادرها ،عمه ها و خاله ها، از عموها و دائی ها و از آن نسل انقلاب شنید که چگونه حاکمیت اسلامی کردستان را به خون کشید، چگونه جوانان ترکمن را تیرباران کرد. چگونه در دهه ۶۰ و بالاخص در تابستان ۶٧ جوانان را تیرباران می کرد و اسامی شان را برای ایجاد رعب و وحشت در روزنامه های رسمی اعلام می نمود. و بعدها بود که شنید چگونه زندانیان اسیر را که دوران محکومیت شان را می گذراندند، تنها با سه سئوال عقیدتی، گروه گروه به چوبه های دار سپردند. نه یک نفر، نه دو نفر، حتی نه صد نفر، بلکه هزاران نفر را. در آن تابستان داغ و سوزان ۶۷ ، زندانیان سیاسی را قتل عام کردند. این اوج جنایتی بود که در پرونده جمهوری اسلامی می توان دید. جنایتی که حتی قائم مقام رهبر را نیز به فغان آورد تا لب به اعتراض بگشاید.

در ادامه این اعلامیه آمده است: برای نسل جوان، نسلی که در انقلاب بدنیا آمده بود، شنیدن این همه جنایت، غیرقابل فهم بود. بعدها که ماجرای قتل های سیاسی (قتل های زنجیره ای) را شنید تازه متوجه شد که براین مملکت چه گذشته است. اما بازهم باور این همه جنایت آسان نبود. و این نسل انقلاب کرده ها بود که تمامی این تجارب را با خون دل تجربه کرده بود و گاه خون گریسته بود.
در ادامه این بیانیه آمده است: اما آنچه برای نسل جوان باورش آسان نبود، برای نسلی که انقلاب کرده، دیده وشنیده ،داغ عزیزان را تجربه کرده و لحظات آن را به خاطر دارد، بس دشوار و جانکاه بود. این نسل از میان آتش و خون، پیش آمده است.

در این بیانیه تصریح شده است: امروز ما متعلقین به این دو نسل در کنار هم ایستاده ایم. ما همراهان دو نسل، دریک سال گذشته، دیگر همدرد و هم رزم شده ایم. ما به چشم خود دیده ایم که چگونه تک تیراندازان حاکمیت در سال گذشته، قلب نداها و سهراب ها را نشانه رفتند؛ چگونه جوانان را از پل به زیر افکندند؛ چگونه پیکر زنان را با ماشین هایشان له کردند؛ چگونه در زندان هایشان، در کهریزکشان، در اوین شان، به همرزمانمان، به دختران و پسران جوان تجاوز کردند و آن ها را به شهادت رساندند؛ دیدیم که چگونه با یک نیش قلم به همراهانمان حکم محاربه دادند و آن ها را به چوبه های دار سپردند. خود شاهد بودیم و دیدیم که چگونه کوی دانشگاهمان را به خاک و خون کشیدند. و چگونه با چوب و چماق و باتون و زنجیز و قمه در خیابان ها به جان تظاهرکنندگان، که تنها آزادی را فریاد می زدند افتادند. آری با چشمان خود دیدیم و با گوش های خود شنیدیم و به تجربه دریافتیم که این حاکمیت، همان حکومتی است که در ظرف چند ماه هزاران زندانی سیاسی را قتل عام کرد.

در این بیانیه تاکید شده است: آری، اگر امروز بخواهیم جلو این حد از جنایت پیشگی را بگیریم، باید که به دادخواهی آن جنایت سیاه برخیزیم و در کنار خانواده های همۀ آن ها که مظلومانه در آن تابستان خونین قتل عام شدند قرار بگیریم و با فریاد درد آن ها هم آوا شویم. از این روست که در اینجا گردهم آمده ایم تا این جنایت فراموش نشود. تا آن ها که شریک این جنایت ها هستند و بویژه امثال رئیس صدا و سیمای جنایت یا شهردار تهران، نتوانند بی اعتنا به این کارنامه سیاه، به اینجا بیایند و مورد استقبال قرار گیرند. ما موظف هستیم با آگاه کردن افکار عمومی مردم این دیار، هزینۀ چنین ارتباطات سیاسی را برای آن ها که با رآی مردمشان انتخاب شده اند بشدت بالا ببریم. ما گردهم آمده ایم که اعتراض خود به سیاست های دولت آلمان و دولت محلی این ایالت نشان دهیم و به آنها بگوییم که ارتباطات سیاسی شان با این جنایت کاران، بی اعتنائی به خون های زیادی است که ریخته شده است. چشم بستن به جنایت های تبه کارانه ای است که حاکمیت جمهوری اسلامی بر مردم ایران روا داشته است. ما گردهم آمده ایم تا افکار عمومی و جریانات مترقی و آزادیخواه را نسبت به این همه جنایت آگاه کرده و از آن ها بخواهیم به دولت فدرال و دولت محلی شان اعتراض کنند.
این اولین بار است که شبکه جوانان ایرانی هانوفر و کانون همبستگی و دفاع از مبارزات مردم ایران- هانوفر بصورت اشتراکی میتینگ اعتراضی برگزار می کنند.




درباره لیبرالیسم سرمایه‌سالارانه-۸

جهانی‌سازی1 نئولیبرالیستی

منوچهر صالحی

پنج شنبه ۲۵ شهريور ۱٣٨۹ – ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۰

مارکس و انگلس جوان 1847 در «مانیفست حزب کمونیست» در رابطه با نقشی که شیوه تولید سرمایه‌داری در تاریخ جهانی بازی خواهد کرد، یادآور شدند که «بورژوازی از طریق تکمیل سریع کلیه ابزارهای تولید و از طریق تسهیل بی‌حد و اندازۀ وسائل ارتباط، همه و حتی وحشی‌ترین ملل را به‌سوی تمدن می‌کشاند.

بهای ارزان کالاهای بورژوازی – همان توپ‌خانه‌ سنگینی است که با آن هر گونه دیوار چین را درهم می‌کوبد و لجوجانه‌ترین کینه‌های وحشیان نسبت به بیگانگان را وادار به تسلیم می‌سازد. وی ملت‌ها را ناگزیر می‌کند که اگر نخواهند نابود شوند، باید شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند و آن‌چه را که به اصطلاح تمدن نام دارد، نزد خود رواج دهند، بدین معنی که آن‌ها نیز بورژوا شوند. خلاصه آن که جهانی هم‌شکل و هم‌مانند خویش می‌آفریند».2
به‌این ترتیب آن‌ها 150 سال پیش به این نکته اشاره کردند که شیوه تولید سرمایه‌داری در روند رشد خود در آغاز حصارهای منطقه‌ای جامعه فئودالی را درهم می‌شکند و برای تحقق بازاری بزرگ‌تر در جهت تحقق «دولت ملی» گام برمی‌دارد و در ادامه رشد خود مجبور است از بازار ملی فراتر رود و به سیاست استعماری می‌گراید تا با مستعمره ساختن بخشی از جهان به بازار مصرف بزرگ‌تری چنگ اندازد. از یک‌سو ادامه رشد فن‌آوری و از سوی دیگر دو جنگ جهانی به سرمایه‌داری آموختند که باید در جهت تحقق «بازار جهانی» گام بردارد. حرکت در این سویه همان است که مارکس و انگلس نوشتند، یعنی تحقق «جهانی هم‌شکل و هم‌مانند».
اما امروز تعریفی که از «جهانی‌سازی» ارائه می‌شود، عبارت از روندی پویا است که طی آن ساختارهای اجتماعی مدرن هم‌چون سرمایه‌داری، نوآوری‌های فنی، بوروکراسی، فلسفه خردگرائی و لیبرالیسم از یک‌سو دچار دگرگونی و از سوی دیگر بر جهان غالب شده‌اند. در حقیقت «جهانی‌سازی» کنونی بر مبانی الگوئی که لیبرالیسم اقتصادی به‌وجود آورد، پیاده می‌شود. تقریبأ تمامی رهبران سیاسی با توجه به نتایج روند «جهانی‌سازی» به تبلیغ سیاست نئولیبرالیستی پرداختند و هم‌چنین رهبران نهادهای جهانی هم‌چون بانک جهانی و اتاق تجارت جهانی دائمأ روند «جهانی‌سازی» را به سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی ربط می‌دهند. هم‌چنین بازار بورس و اتحادیه‌های کارفرمایان، یعنی صاحبان صنایع و شرکت‌های چند ملیتی زیر سلطه نئولیبرال‌ها قرار دارد که از روند «جهانی‌سازی» درکی ارتدوکسی دارند. به‌عبارت دیگر، هژمونی لابی نئولیبرال‌ها بر رسانه‌های عمومی و بر سیاست سبب شده است تا درک نئولیبرالی کنونی از روند «جهانی‌سازی» به مثابه «واقعیتی» که گویا منطبق بر عقل سلیم است، از سوی بخش بزرگی از افکار عمومی جهانی پذیرفته شود.
امروز جهانی‌سازی به‌روندی گفته می‌شود که به‌تدریج سبب در‌هم‌آمیختگی حوزه‌های مختلف زندگی هم‌چون اقتصاد، سیاست، فرهنگ، محیط زیست، مراوده و … می‌گردد. البته این درهم‌آمیختگی در سطوح مختلفی تحقق می‌یابد که عبارتند از حوزه‌های فردی، اجتماعی، نهادهای غیردولتی و دولتی. بیش‌تر پژوهش‌گران پیش‌رفت‌های فنی و به‌ویژه «انقلاب دیجیتال» در سیستم‌های مراوده نظیر سیستم‌های تلویزیونی ماه‌واره‌ای و اینترنت را علت اصلی تحقق «جهانی‌سازی» می‌دانند، زیرا با وجود این تکنولوژی دانش و اطلاعات و از آن جمله اطلاعات اقتصادی با سرعت نور از یک گوشه جهان به گوشه دیگری انتقال می‌یابد و در نتیجه زمینه را برای جهانی‌شدن داده‌های فرهنگی، علمی، هنری و … هموار می‌گرداند. هم‌چنین تحمیل سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی از سوی کشورهای پیش‌رفته سرمایه‌داری به‌مثابه نظم اقتصاد جهانی سبب شده است تا درهای بازار کشورهای عقب‌مانده به‌سوی سرمایه جهانی باز شود و زمینه برای تحقق جهانی «هم‌شکل و هم‌مانند» مارکسی از شتابی فوق‌العاده برخوردار گردد.
مارکس و انگلس در آثار خود درباره بازار جهانی بسیار نوشته‌اند، اما واژه «جهانی‌سازی» را به‌کار نبرده‌اند. بنا بر پژوهش‌هائی که انجام گرفته‌اند، گویا این واژه برای نخستین بار در دوران جنگ جهانی دوم به‌کار گرفته شد. اما در سال 1961 در یکی از دایرة‌المعارف‌هائی که به‌زبان انگلیسی نوشته شده بود، این واژه تعریف شد. با این حال زندگی واقعی واژه «جهانی‌سازی» از 1983 آغاز شد. در این سال تئودوره لویت3 آمریکائی- آلمانی‌تبار که در هاروارد استاد دانشگاه بود، در مقاله‌ای که با عنوان «جهانی‌سازی بازار» انتشار داد، این واژه را مشهور ساخت. برخی دیگر روندی را که اینک روند «جهانی‌سازی» می‌نامند، روند «ملت‌زدائی»4 نامیده‌اند، یعنی همان سخن مارکس که سرمایه‌داری در مرحله‌ای از رشد خود باید از «دولت ملی» فراتر رود و با تحقق بازار جهانی نه فقط «جهانی هم‌شکل و هم‌مانند» ایجاد کند، بلکه «انسان جهانی» را جانشین انسان متعلق به یک «ملت» سازد. با توجه به همین نگرش، یعنی از آن‌جا که شیوه تولید سرمایه‌داری شیوه تولیدی جهانی است، مارکس و انگلس در «مانیفست» شعار «پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید» را مطرح کردند، زیرا فقط در پهنه جهانی و نه در حوزه ملی می‌توان این شیوه تولید را به شیوه تولید سوسیالیستی بدل ساخت. خلاصه آن که با شتاب روند «جهانی‌سازی» «دولت‌های ملی» بخشی از قدرت درونی و بیرونی خود را از دست می‌دهند، پروسه‌ای که اینک در اتحادیه اروپا شاهد آنیم.
حتی در حوزه فرهنگ و فلسفه نیز در نیمه نخست سده پیش اندیشه «جهانی‌سازی» مورد بررسی قرار گرفت. به‌طور نمونه کارل یاسپرس5 در اثر خود «نقد فرهنگ» که 1932 انتشار یافت، یادآور شد که «همه دشواری‌های فنی و اقتصادی نموداری جهانی6 یافته‌اند.» او در ادامه نوشت که با آغاز روند جهانی «همه چیز هم‌سطح»7 می‌شود، زیرا به همه چیز «با نگاهی خاکستری می‌نگریم». او حتی مدعی بود که جنگ جهانی دوم نیز نشان داد که همه چیز، حتی جنگ هم «جهانی» شده است، زیرا در آن جنگ تقریبأ تمامی بشریت چه مستقیم و چه غیرمستقیم شرکت داشت. یاسپرس هم‌چنین در رابطه با فرهنگ یادآور شد که هر چند فرهنگ‌ها در سراسر جهان پراکنده‌اند، اما نخستین «خماری گسترش فضا» به «احساس جهان تنگ شده‌ای» بدل می‌گردد.8
با این حال «جهانی‌سازی» اقتصادی دارای نمودگارهای9 ویژه خود است که در هیبت آمارهای اقتصادی به ما عرضه می‌شوند. نمودگارها مقیاس‌هائی هستند که با آن‌ها می‌توان وضعیت‌های معینی را نمایان ساخت و آن وضعیت‌ها را با وضعیت‌های ایدآلی که دانش آماری به‌مثابه وضعیت مطلوب در نظر گرفته است، سنجید. در هر حال این نمودگارهای آماری عبارتند از:
بررسی آماری درجه رشد تجارت جهانی
بررسی آماری درجه رشد سرمایه‌گذاری‌های خارجی در دولت‌های ملی
بررسی آماری افزایش همکاری شرکت‌های چندملیتی یا شرکت‌های جهانی‌شده
بررسی آماری نقش بازیگران جهانی و به‌ویژه کنسرن‌هائی که فراملی شده‌اند.
بررسی آماری بازار مالی جهانی
بررسی آماری تقسیم نابرابر ذخائر جهانی که موجب پیدایش تجارت جهانی گشته است.
همان‌طور که دیدیم، نمودگارهای آماری را می‌توان به گونه‌های مختلف تعبیر کرد، به‌ویژه آن که در برخی از موارد نمی‌توان وضعیتی را به‌طور دقیق دریافت. به‌طور مثال به‌زحمت می‌توان گفت که یک جامعه از چه زمانی به‌ جامعه‌ای دمکراتیک بدل شده است و یا آن که تا چه اندازه «دمکراتیک» و یا «استبدادی» است. با این حال نمودگارها می‌توانند برایمان دمکراتیک یا استبدادی بودن روابط سیاسی و اجتماعی یک جامعه را به‌طور تقریبی نمایان سازند.
دشواری اما در رابطه با نمودگارهای آماری «جهانی‌سازی» اقتصادی دو چندان است، زیرا از یک سو نمی‌توان تشخیص داد که کدام نمودگارها برای نمایانیدن روند «جهانی‌سازی» مطلوبند و از سوی دیگر روشن نیست که برخی از نمودگارها از چه کیفیتی باید برخوردار باشند تا بتوان با توجه به آن پیش‌رفت روند «جهانی‌سازی» را نمودار ساخت. و از آن‌جا که در چنین نمودگارهای آماری می‌توانند خطاهای محاسباتی وجود داشته باشد، در نتیجه نتایجی که از آن‌ها گرفته می‌شود نیز می‌توانند خطا و گمراه‌کننده باشند.
بر اساس بررسی‌های آماری می‌توان دریافت که بین 1950 و 2007 تجارت جهانی 29 برابر شده، اما در همین دوران تولید کالائی 8,6 برابر گشته است.10 دو دیگر آن که سرمایه‌گذاری خارجی بین 1970 و 2007 از 13 میلیارد دلار به 1800 میلیارد دلار افزایش یافت، یعنی طی 37 سال 139 برابر شد.11 سه دیگر آن که بین 1980 و 2007 حجم تجارت جهانی از 2400 میلیارد دلار به 17000 میلیارد دلار رسید، حجم بازار جهانی 6 برابر گشت که 13600 میلیارد دلار به تجارت کالائی و 3300 میلیارد دلار آن به خرید و فروش خدمات تعلق داشت.12
یادآوری این نکته مهم است که بازیگران بازار جهانی در وضعیت هم‌گونی به‌سر نمی‌برند و بلکه درجه تأثیرگذاری هر یک از آنان متفاوت است. به‌طور مثال کشورهای صنعتی که تولیدکننده اصلی کالاهای مدرن هستند، برای فروش کالاهای خود که از کیفیت بالائی برخوردارند، به بازارهای ویژه‌ای نیازمندند، زیرا سطح تولید آن‌ها از نیاز بازارهای ملی این رده از کشورها بسیار فراتر می‌رود. این رده از صنایع بخش بزرگی از بازار خارجی خود را در دیگر کشورهای مدرن صنعتی می‌یابند و فقط بخش کوچکی را به کشورهای در حال رشد و بخش اندکی را به کشورهای عقب‌مانده صادر می‌کنند. به‌طور مثال، دو سوم کالاهای صنعتی آلمان به کشورهای عضو اتحادیه اروپا صادر می‌شود و بخش عمده از یک سوم دیگر نیز به کشورهای صنعتی هم‌چون ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی و به تازگی به چین و هند و فقط بخش اندکی از آن به کشورهای در حال رشد و عقب‌مانده صادر می‌شود. به‌همین دلیل نیز کشورهای صنعتی خواهان گشایش بازار جهانی برای کالاهای صنعتی پیش‌رفته هستند تا بتوانند فرآورده‌های خود را بدون برخورد با موانع گمرگ حفاظتی در سراسر جهان بفروشند. اما از آن‌جا که صاحبان صنایع مکان تولید خود را در رابطه با کاهش هزینه تولید برمی‌گزینند، در نتیجه می‌توانند صنایع خود را به کشورهائی انتقال دهند که در آن‌جا مالیات کم‌تری باید بپردازند. بنابراین با انتقال صنایع و یا مرکز شرکت‌ها از یک کشور به کشور دیگر، صاحبان صنایع می‌کوشند با پرداخت دست‌مزد و مالیات کم‌تر، سود خود را افزایش دهند. در عوض دولتی که صنایع و سرمایه از دست می‌دهد، با کاهش دریافت مالیات روبه‌رو می‌گردد، امری که رهبران چنین دولتی را مجبور می‌سازد تا از سطح هزینه دولت رفاء بکاهند. به‌همین دلیل در آلمان طی دهه گذشته کوشش شد با در تنگنا قرار دادن سندیکاها سطح دست‌مزدها کاهش یابند. هم‌چنین دولت سقف مالیات ثروتمندان را از 53 در صد به 41 درصد کاهش داد تا صاحبان صنایع آلمان با برخورداری از افزایش سود خویش از انتقال بخش عمده صنایع خود از این کشور خودداری کنند.
در عوض چون سطح دست‌مزدها در کشورهای در حال رشد پائین است، دولت‌های این کشورها می‌کوشند با جذب صنایع کشورهای پیش‌رفته به سرزمین خود، زمینه را برای رشد اقتصادی خویش فراهم آورند و از فاصله اقتصاد عقب‌مانده خود نسبت به کشورهای پیش‌رفته صنعتی بکاهند. از آن‌جا که نوآوری‌های فن‌آوری در این کشورها وجود ندارد و هم‌چنین تعداد کارگران متخصص در آن‌جا بسیار اندک است، بنابراین در آغاز فقط صنایعی می‌توانند به این کشورها انتقال یابند که ابزارهای تولیدشان پیچیده نیست. به‌همین دلیل می‌بینیم که صنایع کالاهای مصرفی از کشورهای پیش‌رفته صنعتی به کشورهای در حال رشد انتقال می‌یابند. به‌طور مثال، به‌خاطر سرمایه‌گذاری در چین، اینک بخش عمده کفش جهان در این کشور تولید می‌شود. با این حال، برای آن که صنایع از کشورهای پیش‌رفته به کشورهای در حال رشد انتقال یابند، باید این کشورها به اتاق تجارت جهانی بپیوندند و به قراردادهائی تن در دهند که سبب دگرگونی دردناک زیرساختار این کشورها خواهد شد، یعنی همه صنایع بومی این کشورها که از قدرت رقابت در بازار جهانی برخوردار نیستند، با شتاب از بین می‌روند و بسیاری از کالاهائی که در گذشته در این کشورها، هر چند ناسودآور تولید و موجب اشتغال می‌شدند، در نتیجه نابودی صنایع بومی باید وارد گردند، یعنی آن‌ها به‌جای تولیدکننده به مصرف‌کننده کالاهائی که در بازار جهانی توسط کشورهای صنعتی پیش‌رفته تولید می‌شوند، بدل می‌گردند و به‌جای دستیابی به رفاء اقتصادی، چون هنوز جذب تولید مدرن نگشته‌اند، گرفتار فقر می‌شوند.
در کشورهای عقب‌مانده وضعیت از این هم دهشتناک‌تر است. در این کشورها به ندرت با ساختار سیاسی با ثباتی روبه‌رو می‌شویم. هم‌چنین قانون‌گرائی در این کشورها هنوز انکشاف نیافته و بزرگ‌ترین قانون‌شکن در این کشورها نهاد دولت است که به‌جای حکومت بر اصول قانون در پی تحقق منافع اقتصادی و سیاسی کسانی است که ماشین دولت را در اختیار خود گرفته‌اند. هم‌چنین عقب‌ماندگی اقتصادی سبب شده است تا زیرساخت این کشورها عقب‌مانده باشد. به همین دلیل نیز حتی سطح دست‌مزد بسیار پائین نمی‌تواند موجب شود تا سرمایه‌داران خارجی در این کشورها سرمایه‌گذاری کنند، مگر آن که حکومت‌های دست‌نشانده و مطیع اراده خود را به‌قدرت رسانند. همین وضعیت سبب شده است تا بسیاری از کشورهای عقب‌مانده از روند «جهانی‌سازی» به‌دور مانند. با توجه به این وضعیت بسیاری از کشورهای عقب‌مانده با وضع گمرک‌های حفاظتی می‌کوشند اقتصاد عقب‌ مانده خود را از خطر نابودی نجات دهند. از سوی دیگر به‌خاطر وجود گمرک‌های حفاظتی در کشورهای پیش‌رفته صنعتی فرآورده‌های کشاورزی کشورهای عقب‌مانده نمی‌توانند به بازار این کشورها رخنه کنند. برعکس، از آن‌جا که کشورهای پیش‌رفته صنعتی به کشاورزی خود سوبسید می‌پردازند، آن‌ها قادرند مازاد فرآورده‌های خود را در بازار جهانی پائین‌تر از قیمتی که در کشورهای عقب‌مانده تولید شده‌اند، عرضه کنند، امری که موجب نابودی تدریجی کشاورزی در کشورهای عقب‌مانده می‌شود و به‌دامنه عقب‌ماندگی آن‌ها می‌افزاید. و سرانجام آن که بخش عمده صادرات بسیاری از کشورهای عقب‌مانده فقط از یک فرآورده تشکیل می‌شود، گاهی نفت (عربستان، کویت، قطر، لیبی و …)، گاهی قهوه (کلمبیا، هندوراس و …) و گاهی نیز الماس «جمهوری دمکراتیک کنگو و …).
از سوی دیگر اینک بسیاری از بازیگران جهانی هم‌زمان در بسیاری از کشورهای جهان تولید می‌کنند و در نتیجه با آگاهی از قیمت نیروی کار در کشورهای مختلف و هم‌چنین سیاست مالیاتی دولت‌های مختلف می‌توانند تولید خود در کشورهای مختلف را به‌گونه‌ای سازماندهی کنند که بتوانند در بازار جهانی به حداکثر سود دست یابند. در عوض صاحبان کارخانه‌هائی که فقط در سطح ملی تولید می‌کنند، به‌زحمت می‌توانند با فرآورده‌های صنایع چندملیتی رقابت کنند و بسیاری از آن‌ها، اگر نخواهند نابود شوند، مجبورند تمامی و یا بخشی از صنایع خود را به‌کشورهائی که در آن‌ها سطح دست‌مزد و مالیات پائین است، انتقال دهند. به‌این ترتیب در بسیاری از کشورهای پیش‌رفته سرمایه‌داری از سطح اشتغال کاسته شده است و میلیون‌ها بیکار در این کشورها باید با دریافت کمک از صندوق دولت زندگی کنند. به‌این ترتیب روند «جهانی‌سازی» هر چند در آغاز برای کشورهای پیش‌رفته صنعتی بسیار سودآور بود، اما چون سبب کاهش بهای کالاها در بازار جهانی گشت، در نتیجه کشورهای پیش‌رفته برای آن که تمامی صنایع خود را از دست ندهند، مجبورند سطح دست‌مزدهای کارگران متخصص خود را کاهش دهند، امری که سبب کاهش سطح زندگی در این کشورها گشته است. بنا بر آماری که در دست است، در حال حاضر دو سوم تجارت جهانی در دست شرکت‌های چندملیتی است و یک سوم تجارت جهانی به‌طور مستقیم میان شرکت‌های مادر و دختر شرکت‌های چندملیتی انجام می‌گیرد.13
یکی دیگر از ویژگی‌های روند «جهانی‌سازی» نفوذ بانک‌ها و نهادهای مالی بر اقتصاد جهانی است. در حال حاضر واسطه‌های مالی نقش اصلی را در شتاب دادن به روند «جهانی‌سازی» بازی می‌کنند، زیرا با وجود ابزارهای ارتباطی هم‌چون اینترنت می‌توان مبالغ میلیاردی را در عرض چند ثانیه از یک‌ قاره به گوشه دیگری از جهان انتقال داد. در عین حال شرکت‌های مالی که در گذشته در بازار ملی با هم رقابت می‌کردند، اینک باید در بازار جهانی با حریفانی نیرومند مبارزه کنند تا بتوانند کنترل بخش‌های سودآور اقتصاد جهانی را از آن خود سازند. برای این شرکت‌ها کسب سود به هر قیمتی از الویت برخوردار است و مسائل رفاء اجتماعی، اشتغال و … برای دستیابی به حداکثر سود به حاشیه رانده می‌شوند. از آن‌جا که شرکت‌های مالی فراملیتی پول انبوهی را در دستان خود متمرکز ساخته‌اند، می‌توانند با انتقال این پول‌ها بازار جهانی ارز را متزلزل سازند، نظیر آن‌چه که در همین سال برای یورو رخ داد. بانک مرکزی اتحادیه اروپا برای جلوگیری از بهای نرخ یورو مجبور شد مبلغی بیش از 700 میلیارد یورو به بانک‌های مرکزی کشورهائی چون یونان، پرتغال، اسپانیا و ایتالیا وام دهد تا بتوانند از بلعیده شدن اقتصاد ملی خود توسط «ملخ‌های مالی»14 فراملیتی جلوگیری کنند.
همان‌طور که دیدیم، دولت‌های ملی دیگر نمی‌توانند به تنهائی با خطرهای روند «جهانی‌سازی» مقابله کنند و به‌همین دلیل، اگر نخواهند نابود شوند، مجبورند با همسایگان خود در واحدهای سیاسی- اقتصادی بزرگ‌تری متحد شوند. به‌همین دلیل نیز با پیدایش روند «جهانی‌سازی» ضرورت هم‌کاری‌های منطقه‌ای در سراسر جهان از شتاب بیش‌تری برخوردار گشته است. در اروپا اینک 27 کشور عضو اتحادیه اروپا هستند و کشورهائی چون ترکیه و صربستان خواهان پیوستن به این اتحادیه‌اند. در جنوب شرقی آسیا اتحادیه تازه‌ای به‌وجود آمده است که آن را 15ASEAN می‌نامند، در شمال قاره آمریکا اتحادیه 16NAFTA و در جنوب همین قاره اتحادیه Mercosur17، در اقیانوس اطلس اتحادیه APEC18 و در حوزه دریای کاریبیک اتحادیه 19CARICOM، در خلیج فارس اتحادیه 20GCC و در قاره افریقا اتحادیه افریقا تشکیل شده‌اند. برخی از اتحادیه‌های دیگر نیز در مراحل اولیه پیدایش خود قرار دارند. جالب آن که ایران به هیچ یک از این اتحادیه‌ها راه داده نشده است.
در رابطه با رشد ترافیک جهانی می‌توان یادآور شد که در مقایسه میان سال‌های 1950 و 2004 مقدار کیلومتری که هر یک از ساکنین زمین پرواز هوائی کرده است، بیش از 100 برابر شده است. 2004 هر روزه بیش از 5 میلیون تن از طریق هواپیما در پروازهای داخلی و خارجی شرکت داشتند. هم‌چنین در سال 2003 بیش از 20 میلیون تن کالا از طریق هوائی حمل و نقل شد.21
هم‌چنین حجم کالاهائی که با کشتی حمل شده‌اند، از 1920 دائمأ افزایش یافته است. در حال حاضر سالانه بیش از 27500 میلیارد تن کالا از طریق کشتی‌ها به سراسر جهان حمل می‌شوند.22هم‌چنین با افزایش تعداد سرسام‌آور اتومبیل‌های سواری در بخش توریسم با انکشاف خارق‌العاده‌ای روبه‌روئیم.
هم‌چنین تعداد تلفن‌ها طی 50 سال گذشته بیش از 10 برابر شده است. با در نظر گرفتن تلفن‌های همراه امکان مراوده تلفنی دیگر به امری پیش پا افتاده بدل گشته است. اینک حتی آدم‌هائی که در کشورهای مختلف به‌سر می‌برند، می‌توانند از طریق اینترنت با یک‌دیگر کنفرانس‌های ویدئوئی تشکیل دهند. اینک روزانه میلیاردها پست الکترونیکی ارسال می‌شود و از کتاب گرفته تا روزنامه و مجله و اسناد تاریخی و … از طریق اینترنت در اختیار همه مردم جهان که دارای ارتباط اینترنتی هستند، قرار دارد و هر کسی می‌تواند بدون محدودیت به تازه‌ترین دستاوردهای دانش دست یابد. البته در این زمینه نیز نابرابری شگرفی میان کشورهای صنعتی پیش‌رفته و کشورهای در حال رشد و عقب‌مانده وجود دارد، یعنی مردمی که در کشورهای فقیر زندگی می‌کنند، به‌خاطر عدم برخورداری از امکانات مالی و هم‌چنین کمبود تحصیلات از امکانات مراوداتی که اینترنت در اختیار هر فردی می‌تواند بگذارد، تا اندازه زیادی محرومند. هم‌چنین در کشورهائی که دارای حکومت‌های استبدادی و یا توتالیترند، سانسور نه فقط بر رسانه‌ها، بلکه بر اینترنت نیز حاکم است و چنین رژیم‌هائی می‌کوشند با برقراری سانسور در همه حوزه‌های مراوده امکان آگاهی توده از واقعییات جهان خارج را محدود سازند تا بتوانند با ناخودآگاه نگاه‌داشتن توده بر مشروعیت و ظرفیت سلطه سیاسی و اقتصادی خود بی‌افزایند.

ادامه دارد

msalehi@t-online.de
www.manouchehr-salehi.de

پانوشت‌ها:

Globalisierung, Globalisation1

2کارلمارکس، فریدریش انگلس، «مانیفست حزب کمونیست»، ترجمه به فارسی، چاپ پکن، 1972، صفحه 41

3تئودوره لویت Theodore Levitt در 1 مارس 1925 در فولمرتس Vollmerz زاده شد و در 28 ژوئن 2006 در بلمونت Belmont درگذشت. او یهودی‌تبار بود و در دوران سلطه هیتلر از آلمان به ایالات متحده مهاجرت کرد. او و هم‌سرش در هاروارد تحصیل کردند و سپس در همان دانشگاه در رشته اقتصاد به‌تدریس پرداختند.

Entnationalisierung4

5 کارل تئوئور یاسپرس در 23 فوریه 1883 در اولدنبورگ زاده شد و در 26 فوریه 1969 در بازل درگذشت. او روانگاو و فیلسوف بود. او 1967 تابعیت کشور سوئیس را پذیرفت و در پایان عمر دارای دو ملیت بود. او یکی از برجسته‌ترین چهره‌های فلسفه وجود در سده 20 بود. البته میان فلسفه وجود یاسپرس و فلسفه اگزیستاسیالیسم ژان پاول سارتر تفاوت زیادی وجود دارد. او در عین حال نخست استاد و سپس دوست هانا آرنت بود.

planetarisch6

Nivellierung7

Karl Jaspers: “Die geistige Situation der Zeit“,Walter der Gruyter-Verlag, Seite678

Indikatoren9

http://www.bpb.de/wissen/CCDNXF10

http://www.bpb.de/wissen/VULE3D11

http://www.bpb.de/wissen/XKSQ12

13 UNCTAD, World Investment Report 2002, Seite 153

Finanzheuschrecken14

ASEAN15مخفف انگلیسی «اتحادیه ملت‌های آسیای جنوبی شرقی» است. در این اتحادیه ده کشور عضوند که عبارتند از اندونزی، برونی، تایلند، کامبوج، سنگاپور، فیلیپین، لائوس، مالزی، میانمار و ویتنام.

NAF16TA مخفف «قرارداد بازار آزاد آمریکای شمالی» است. در این اتحادیه 3 کشور ایالات متحده، کانادا و مکزیک عضوند

Mercosur17 مخفف اسپانیائی «بازار مشترک آمریکای جنوبی» است. در این اتحادیه 5 کشور آرژانتین، اروگوئه، برزیل، پاراگوئه و ونزولا عضوند. هم‌چنین 5 کشور اگوادور، بلیوی، پرو، شیلی و کلمبیا به این اتحادیه پیوسته‌اند و می‌توانند در آینده عضو آن شوند.

APEC18 مخفف انگلیسی «همکاری‌های اقتصادی آسیائیپاسیفیک» است. در این اتحادیه کشورهای استرالیا،، اندونزی، ایالات متحده آمریکا، برونی، پاپواگینه نو، پاناما، پرو، تایلند، چین، روسیه، زلاند نو، ژاپن، سنگاپور،، شیلی، فیلیپین، کانادا، کره جنوبی، مالزی، مکزیک، ویتنام و هنگ کنگ، عضوند.

CARICOM19 مخفف «اجتماع و بازار مشترک دریای کارائیب» است. در این اتحادیه کشورهای آنتیگوا و باربودا، باهاما، باربادوس، بلیزه، دومنیک، گرنادا، گویانا، هائیتی، جامایکا، مونتزرات، سنت کیتز و نویس، سنت لوسیا، سنت لودسین و گرانادی، سورینام و ترینیداد و توباکو عضوند.

GCC20مخفف انگلیسی «شورای همکاری خلیج» است. در حال حاضر این شورا از 6 کشور امارات متحده عربی، بحرین، کویت، عربستان سعودی، عمان و قطر تشکیل می‌شود.

http://www.bpb.de/wissen/PQK08R21

http://www.bpb.de/wissen/KSW7JQ22