نگاهی سوسیالیستی به مبارزاتِ جنبش کارگری در ایران

فرامرز دادور
سمت گیریِ رادیکال و سوسیالیستی یکی از موضوعات مهم در جنبش کارگری است و در خطوطِ زیر با توجه به وضعیتِ جنبش در ایران، این مقوله در ارتباط با مطالبات دمکراتیک و اهدافِ سوسیالیستی بررسی میشود.

خطوطِ زیر حول محور دو مولفهِ مرکزی (الف) حمایت از مطالباتِ عامِ دمکراتیکِ کارگری و (ب) همبستگیِ نظری و سیاسی با گرایش های رادیکال و سوسیالیستی نوشته میشود.

مطالباتِ دمکراتیکِ کارگری و مسئله تشکل یابی

در کشور ایران، تحتِ سلطهِ رژیمِ تئوکراتیک و روابطِ اقتصادیِ غیر متعارفِ سرمایه داری، اکثریت قاطع مردم و بویژه کارگران، محرومان و توده های زحمتکش در وضعیت بسیار دشوارِ زندگی قرار دارند. با اینکه مرکز آمارِ ایران نرخ بیکاری در سال ۹۴ را ۱۱ درصد اعلام نموده، اما تعدادِ بیکاران به مراتب بیشتر از این است و همراه با جمعیتِ کم کار به بالایِ ۵۰ در صد میرسد. به گفتهِ عبدالوهاب سهل آبادی، رئیس خانهِ صنعت و معدن، در سال ۹۴ ظرفیتِ تولیدات در ایران “به کمتر از ۵۰ درصد رسید”. طبیعی است که با توجه به نبود رشد اقتصادی، بار اصلیِ دشواری ها بدوشِ توده های کارگری و زحمتکش می افتد. امروزه، کسریِ بودجهِ خانواده رو به افزایش بوده هزینهِ اصلی اکثریت مردم را مواردی مانندِ مسکن، سوخت، خوراک و حمل و نقل تشکیل میدهد که نشانگرِ گسترش فقر و فاصله طبقاتی در جامعه است.

در واقع، علاوه بر سیطرهِ حکومتِ خود کامه مذهبی، مجموعه سرمایه دارانِ مرتبط به بوروکراسی و سازمان های نظامی و امنیتی و طیفهایِ وابسته در بخش خصوصی (عمدتا در حیطه تجاری و دلالی) نیز به استثمارِ شدید و غارتِ ثروت ایجاد گشته بوسیلهِ تولید کنندگان و زحمتکشان مشغول هستند. بنیاد ها و جریان های متعددِ متصل به حکومتگران با حضورِ آمرانهِ خود در تمامی عرصه هایِ اجتماعی، در واقع افسارِ فعالیتهایِ اقتصادِ کلانِ جامعه را در دست دارند. تنها گوشه ای از غارت اموال عمومی در نامه سرگشادهِ مهدی کروبی به حسن روحانی به تاریخ ۲۱ فروردین ۹۵ مشاهده میگردد که در آن به “هدر رفتن ۷۰۰ میلیادر دلار از درآمد های نفتی و در آمد هایِ مالیاتی، بذل، بخشش و یا فروش زمین ها…و مناطق آزاد…انتقال ۲۲ میلیادر دلار به دبی و ترکیه، گم کردن دکل های نفتی و کشتی های ثبت نشده..” اشاره شده است. با توجه به این سطح از گستردگیِ فساد، بسیاری از کارفرمایان و سرمایه دارانِ کوچک و بزرگ نیز به بخش های تجاری و دلالی هجوم آورده، اقتصادِ ایران عمدتا خصلت وارداتی و مصرفی دارد که هرچه بیشتر به تعمیق بحران اقتصادی و فقر و محرومیت در جامعه میافزاید.

از چند سالِ پیش، سیاستگزارانِ کنونیِ اقتصادی که دولتِ حسن روحانی را به مثابهِ “دولتِ کار” معرفی میکنند، با تاکیدِ بر مکانیسمِ بازار آزادِ سرمایه داری و برنامه ریزیِ اقتصادی ” کار آفرینانه”، عاملِ اصلی برایِ پیشرفتِ اقتصاد را در “ایجادِ محیط مساعد برای ظهور کارآفرینان” و سیاستِ “اشتغالِ انبوه”، حتی به قیمتِ استثمارِ شدیدتر از بیکاران و از جمله دانش آموختگان (تقلیل ۲۵ در صدی در کارمزد و سایر مزایا) و همچنین اتخاذِ سیاستِ “کاهش حمایت های مالی و یارانه ای”، می بینند (حسنِ طائی، مشاور وزیرِ کار و تعاون، روزنامه شرق، اخبار روز۹ مارس ۲۰۱۶ برابر با ۱۹ اسفند ۱۳۹۴) . این سیاستگزاری، در همراهی با ایده هایِ نئولیبرالِ سرمایه داری و بر اساسِ ارزیابیِ کمی و کالائی از ارزش آفرینان در جامعه (توده های کارگری و زحمتکش)، علاجِ مشکلات کنونی اقتصاد در ایران را، ایجاد تغییراتِ مدرن اقتصادی در پرتوِ شفاف سازی و قانونمند کردن موازین اقتصادی دانسته و در آن راستا، مبارزه با مشکلاتی مانندِ فساد و رانت جوئی و استقرارِ مکانیسمِ مناسبتر جهتِ “سهم بریِ عواملِ تولید از ارزش افزوده”، یعنی قیمت گذاری در کل و پرداختِ دستمزد به کارگر را بر اساس مکانیسمِ عرضه و تقاضایِ بازار (ارزش گذاریِ نیرویِ کار به مثابهِ کالا) دیده، رشدی اقتصادی را در گروِ لیبرالیزه نمودن هرچه بیشترِ فعالیتهایِ اقتصادی و اجتماعی میداند. جای تعجب ندارد که بر مبنایِ این خطِ مشیِ اقتصادی، حداقل دستمزد حدود ۸۱۲ هزار تومان تعیین میگردد که تقریبا یک چهارم خط فقر است و به ایجادِ هرچه بیشترِ فاصله طبقاتی در ایران میانجامد.

در لایحه پیشنهادی برنامه ششم اقتصادی، ایده هائی مانندِ کاهش اشتغال در دستگاه های اجرائیِ (کاهش تا ۱۵ درصد در برنامه ۵ ساله در حیطهِ اشتغالِ رسمی، پیمانی، قراردادی، کارگری، روزمزد..) و واگذاری حدود ۵۰ درصد از نهاد های آموزشیِ (دانشگاه های علمی-کاربردی) به بخش خصوصی مطرح است که انجامِ این تغییرات و اصلاح قیمت ها بویژه تولیداتِ مرتبط با حامل های انرژی به گران تر شدن هرچه بیش تر این کالاها و مایحتاج اساسی و مورد نیاز کارگران و توده های مردم محروم و زحمتکش منجر میشود. در لایحهِ پیشنهادی به بهانهِ جلوگیری از شدت گیری بحران در “مشکلات صندوق های بازنشستگی و تامینِ اجتماعی”، مواردی به مانندِ “افزایش تدریجی سن و سابقه خدمت”، “ممنوع کردن بازنشستگی پیش از موعد” آورده شده است. در صورت اجرای این سیاستهایِ حکومتی، شرایط زندگی برای اکثریتِ توده هایِ مردم بسیار دشوارتر میشود. بدیهی است که امکانِ ایجادِ این نوع تغییراتِ جهت دار در راستایِ سرمایه داری “رقابتی”، بدون وجود تحولات اصلاح طلبانه در عرصه سیاسی و حقوقی انجام شدنی نیست که هم اکنون نزاعِ جناح های حکومتی بر رویِ آن جاری است که بررسیِ آن به نوشتهِ دیگری تعلق میگیرد.

اما، با توجه به این وضعیتِ ناعادلانه و ناگوارِ اقتصادی و اجتماعی، رسالتِ سیاسیِ جنبش کارگری و بخصوص بخش رادیکالِ آن، در این است که در پرتوِ یک چشم اندازِ فراسرمایه داری، مبارزات در عرصه های گوناگون واز جمله در حیطهِ مطالباتِ دمکراتیک و همچنین در راستایِ ایجادِ تغییر بنیادی در مناسباتِ اقتصادی و اجتماعی را به پیش ببرد. بدیهی است که این کارزار به موازاتِ روندِ تحولاتِ تدریجیِ سرمایه داری در درونِ نظامِ فعلی صورت میگیرد. واقعیت این است که اوضاع زندگی توده هایِ مردم در ایران نسبت به بسیاری از کشور های دیگر وخیم تر است چونکه رژیم جمهوری اسلامی به حقوق دمکراتیک مرسوم در اغلب جوامع و از جمله به مقاوله نامهِ مربوط به “آزادیِ انجمن و حمایت از حق تشکل” (شماره ۸۷، ژوئنِ ۱۹۴۸) پایبند نیست و در نتیجه درجه استثمار شدید تر میباشد. طبقِ آمار های داده شده، اگر در بسیاری از کشور های نسبتا دمکراتیکِ جهان سهمِ دستمزدِ کارگر از کل هزینه هایِ واحد های اقتصادی بین ۲۰ تا ۲۵ درصد است، اما تحت سلطهِ تئوکراسی در ایران این رقم کمتر از ۱۰ درصد میباشد (کمیته هماهنگی برایِ کمک به ایجادِ تشکل هایِ کارگری، دی ماه ۹۴). در این صورت روشن است که کارگران، مقدمتا، در اعتراض به “امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و تجمعات و اعتصابات کارگران و معلمان” و مخالفت با تعیینِ رسمیِ دستمزد های زیر خط فقر (نامه ای از جانب جعفر عظیم زاده و اسماعیل عبدی، از فعالان کارگری و معلمین محبوس در زندان اوین)، علیه “اخراج و بیکار سازیِ کارگران” و برای احقاقِ خواسته ها یی مانندِ “حق بیمهِ بیکاری”، “مزد برابر برای زنان و مردان” و “حمایت از کارگران مهاجر” با هدفِ “تغییر بنیادیِ جامعه در جهت محو استثمار و ستم طبقاتی” مبارزه میکنند ( بیانیه به مناسبت اول ماه مه، از طرف چندین گروه کارگری به تاریخ ۲۳ فروردین ۱۳۹۵).

حمایت از مبارزات جنبش کارگری در پرتوِ اهدافِ سوسیالیستی

از نگاهِ سوسیالیستی، چگونگیِ حمایت از مطالباتِ جنبشِ کارگری اهمیت ویژه ای دارد. اگر این تصور درست باشد که نطفه های بنیادینِ نظری و ساختاری برای استقرارِ مناسباتِ عادلانهِ جامعهِ انسانی از درون روابطِ کنونی پدیدار میشوند، در آنصورت مهم است که بر اساسِ تجربیاتِ کسب شده از میانِ مبارزاتِ جنبش های کارگریِ ایران و جهان، گام های آگاهانه و واقع بینانه به سویِ جامعهِ مورد نظر برداشته شود. تاریخ مبارزات نشان داده است که یکی از وظایف اصلی فعالانِ چپ ایجادِ پیوندِ ارگانیک با جنبشهایِ گوناگونی مردمی است. در فعالیتهای جنبشی میتوان به مثابهِ یک فرد و یا در اشکالِ گروهی (سازمانهای متعدد سوسیالیستی) شرکت نمود. بسیاری از افرادِ معتقد به آزادی و عدالتِ اقتصادی و اجتماعی حامل اندیشه ها، ابتکارات و راه کارهای انسانی و موثر برای مقاومت در برابر ارتجاع و ارگان های سرکوب هستند و جنبش چپ ایران و جهان حاویِ نمونه های زیادی میباشد. در عین حال همان تجربیات نشانگر این بوده است که انسجامِ فعالیتهای نظری و عملی در قالبِ یک تشکل میتواند تاثیرِ رادیکال تری در جهت گیریِ تحولاتِ سیاسی و اجتماعی داشته باشد.

برای مثال در سال های ۵۶ و ۵۷ که کمیته های اعتصاب شکل میگرفتند، در نبودِ سازمانهای چپ انقلابی که میتوانستند نه فقط در پروسهِ تدارک سازمان یافتهِ انقلاب، بلکه در جهتِ تعمیقِ اجتماعیِ آن تاثیر گذار باشند، این کمیته های کارگری در واحد های اقتصادی و سایر کمیته ها و انجمن های توده ایِ محلی با دشواری های زیادی روبرو شدند. در واقع بدون داشتن یک استراتژی سیاسیِ همگانی و بر آمده از یک پلاتفرمِ اعلام شده از طرفِ یک اتحادِ گسترده از مدافعانِ سوسیالیستیِ جنبشِ کارگری که معطوف به مشارکت در هدایتِ هدفمند در انقلاب و به سر انجام رساندنِ دگرگونیِ بنیادی در عرصهِ دمکراسیِ اجتماعی یعنی ایجادِ ساختار دمکراتیک سیاسی (جمهوریِ لائیک) و سازماندهی اقتصادِ مشارکتی (تمرکز بر مالکیت و مدیریتِ اجتماعی) باشد، نمیتوان در جهتِ سازندگیِ داوطلبانه و آگاهانهِ سوسیالیسم، توسط خود توده های کارگری و زحمتکش، قدم برداشت. در واقع در صورت وجودِ یک کارزارِ گستردهِ ضدِ جمهوریِ اسلامی که از طرفِ مجموعه ای متحد از چندین پایگاهِ سیاسیِ مردمی و احتمالا جبهه ای متشکل از فعالان، جریان ها، سازمان ها و اتحاد های دمکراتیک و چپ، حول محورِ اعتقاد به اصولی مانندِ آزادیهایِ دمکراتیک، جمهوریت و ضد امپریالیسم سازماندهی شده باشد، امکانِ اینکه در میان اپوزیسیونِ وسیع و در عینِ حال انسجام یافتهِ مردمی و از جمله جنبش چپ، یک دور نمایِ سیاسیِ نسبتا روشن برای دورانِ بعد از انقلاب مشخص شده باشد زیاد، است.

در دورانِ قیام ها و خیزش های سراسری، توده های کارگری و زحمتکش با شرکت در تجمع های تشکیل شده در محیط کار و محلِ زندگی (اتحادیه ها، کمیته ها، شوراها، انجمن ها، کانون ها، غیره…) و با توجه به عوامل متعددِ اجتماعی وسیرِ پیشرفت انقلاب، هوشیارانه شعارها و مطالباتِ دمکراتیک و رادیکالِ متناسب با اوضاعِ سیاسی را مطرح میکنند. احتمالا خواسته هایِ حق طلبانهِ توده ها، همانطور که در ماه های قبل از پیروزیِ انقلابِ ۵۷ اتفاق افتاد، مجموعه ای از موضوعاتِ صنفی ( ب.م. حق تشکل یابی،پرداخت حقوقِ معوقه و بیمهِ کار، ارتقاء دستمزد) و سیاسی (ب.م. آزادی زندانیان سیاسی، استقرارِ حقوقِ بنیادیِ مدنی و آزادیِ احزاب) و در صورت تداوم شورش های مردمی، طرح شعارِ ایجادِ تغییرِ نظامِ حاکم را در بر میگیرد. در این دورهِ متحولِ سیاسی بر عهدهِ فعالانِ جنبشِ کارگریِ سوسیالیستی در یک اتحادِ رادیکال است که بر مبنایِ یک استراتژی مبارزاتیِ متاثر از یک پلاتفرمِ چپ، شعار های متناسب با مختصاتِ تاریخیِ مرحله انقلاب را به میان جنبش ساختار شکن ببرند.

بدیهی است که علاوه بر خواستِ سیاسی برایِ ایجادِ یک ساختارِ غبر متمرکز و دمکراتیکِ سیاسی (ب.م. با تاکید بر فدرالیسم و خود حکومتی) و برقراریِ حق رای عمومی و انتخابِ آزادانهِ قانونگذاران و مسئولانِ اجرائی، میتوان مطالباتِ اقتصادی و اجتماعی رادیکال و در عین حال قابل انجام را مطرح نمود. این مسئله میبایست تا بحال روشن باشد که حتی با انتخابِ آزادِ سوسیالیستها به مقاماتِ قانونگذاری و اجرائی و در واقع برقراریِ حکومتِ دمکراتیکِ پرولتری، انجامِ تغییراتِ بنیادی در تمامی عرصه های اجتماعی در گروِ یک دورانِ تدریجیِ گذار و برنامه ریزیهایِ بررسی گشته و همواره باز اندیشیده شده و قابل تغییر میباشد. آنچه که بطور مختصر در سطورِ زیر عنوان میگردد، عمدتا در حیطهِ موازینِ خودحکومتی در حیطهِ سیاسی و خود مدیریتی در عرصه های اقتصادی و اجتماعی است.

در عرصه سیاسی، ایده مرکزی برای سازماندهیِ یک جامعهِ سوسیالیستی و انسانی این است که به موازاتِ وجودِ نهاد هایِ وضع گردیدهِ قانونی (ب.م. قانونِ اساسی، پارلمان و نهاد های اجرائی و قضائی)، مردم با سازمان یابی در اشکال دمکراتیکِ جمعی مانند کمیته های محلی، شوراهای کارگری در محیط کار و انجمن های گوناگون صنفیِ مرتبط با فعالیت های اجتماعی (فرهنگی، هنری، ورزشی، غیره…) در امور جامعه دخالت نموده، بر اساسِ آزمون ها و تجربیاتِ محلی، سراسری و بین المللی و در پرتوِ حمایتِ ارگان های انتخاب شده سراسری و محلی بتدریج به اختیاراتِ هرچه بیشترِ اداری و مدیریتی دست یافته در جهتِ مشارکتِ فراگیر و گسترده در جامعه گام بردارند. در جامعهِ نوینِ پسا انقلاب مهم است که نهاد ها و موازینِ تعیین گشته برای مدیریت سیاسی و کنترل مردمی و کارگری در حوزه های گوناگون اجتماعی و اقتصادی، ذاتا دمکراتیک باشند. تنها در صورت وجودِ نظارت کنترل توده های مردم بر شکل گیری شالوده های اجتماعی است که پیشرفتِ گسترده و عمیق به سوی دمکراسی اجتماعی امکانپذیر میگردد.

در عرصه اقتصادی، هدف عمده این باشد که در راستای یک چشم اندازِ رادیکال و غیرِ سرمایه داری، پروسهِ یک استراتژیِ فراگیر و سازمان داده شده در جهتِ سوسیالیسم شروع گردد. سیستم اقتصادی حاملِ مجموعه شبکه ای از موازین و نهاد ها است که روندِ فعالیتها را در عرصه های تولید، توزیع و مصرف سازماندهی میکند. سمتگیریِ اقتصادی سوسیالیستی و هدفمند در راستایِ ایجاد جامعه ای دمکراتیک، عادلانه، غیر استثمارگر و متناسب با نیاز های یک محیط زیستِ … طلب میکند که در تمامیِ عرصه هایِ اقتصادی، نطفه ها و محیط های غیر سرمایه دارانه تقویت گردند. بدین معنی که در بخش های متعدد اقتصاد، از سطح صنایع کلیدی و بزرگ (ب.م. نفت، پتروشیمی، بانک ها، معادن، خودروسازی، مخابرات) گرفته تا موسساتِ اقتصادی متوسط و کوچک، برنامه ریزیهای اقتصادی در جهتِ تقویت مالکیت و کنترل اجتماعی جهت گیری داشته باشند. بدیهی است که برای سالهای نامعلوم اداره واحد های بزرگ اقتصادی (در ایران حدودِ ۲۵۰۰ واحد اقتصادی بالایِ صد نفر کارگر وجود دارند)، تنها از عهدهِ ارگان های دولتی که دارای سرمایه، تکنولوژی و تخصصِ لازم باشند بر می آید. در این مرحله هدف عمده این خواهد بود که با مشارکتِ فعالِ توده هایِ آگاه، مقامات و نهاد هایِ مسئولِ معتقد به سوسیالیسم برایِ مدیریتِ عمومی جامعه انتخاب گردند. مهم است که سیاستگذاری در موسساتِ کلیدی که تحت مالکیت و کنترل عمومی از جانب نهاد های سراسری و محلی دولتی به نمایندگی از جانب مردم قرار میگیرند، دارای روابطِ دمکراتیکِ درونی و مشارکتِ همگانیِ کارکنانِ آن بوده، سمت و سویِ اصلی فعالیتهای اقتصادی، نیز، در جهتِ پاسخگوئی به نیاز های تمامی مردم بطور عادلانه اتخاذ گردند. برای مثال جای بس اهمیت است که ثروتِ انباشت گشته از فروش نفت، تحت مدیریت مسئولانِ انتخاب شده و قابل کنترل از سوی مردم برای سازندگی شالوده های جامعه در عرصه های مختلف اقتصادی و اجتماعی و از جمله بخش های آموزش و درمان استفاده گردد.

در واحد ها اقتصادی کوچکتر (۹۵ درصد از شاغلان در ایران خود اشغال بوده و یا در کارگاه هایِ زیر ۵ نفر کار میکنند)، شکل گیری مالکیت و کنترل اجتماعی توسط کارگران و کارکنان میتواند سریعتر انجام گیرد. البته در دورانِ گذار هنوز مکانیزم بازار، مبادله کالاها بر اساس ارزش (قیمت) و محاسبهِ دستمزد معادلِ نیرویِ کارِ اجتماعیِ ضرور انجام میگردد. اما فرق کیفی در این مرحله با دورانِ سلطهِ منطقِ سرمایه داری در این است که تحت نظارتِ قانون گذاران و مدیرانِ سوسیالیستِ انتخاب گردیده بوسیله مردم در سطوح مختلف جامعه، بخشِ عمدهِ ارزشِ اضافی و ثروتِ حاصل گشته در جامعه به خودِ توده هایِ کارگری و زحمتکش تعلق میگیرد و یا صرفِ نیاز های عمومی جامعه (ب.م. خدماتِ آموزشی، درمانی، بیمه بیکاری و اجتماعی) میگردد. واقعیت این است که برخی از راه کار ها، روش ها، ابزار و مکانیسم های تجربه شده در دوران سرمایه داری، مانندِ قیمت گذاری و مکانیسم بازار برای توزیعِ ارزش های تولید گشتهِ اجتماعی هنوز برایِ مدتِ نامعلومی قابلِ استفاده خواهند بود. مسئله باید روشن باشد که سیرِ پیشرفتِ تغییراتِ بنیادی در عرصه مناسبات اقتصادی و اجتماعی به عوامل متعدد و بخصوص درجهِ آمادگیِ ذهنی و فرهنگی در میان عمومِ مردم و ظهورِ زمینه هایِ دمکراتیکِ ساختاری بستگی دارد.

اما آنچه که مشخصا به وظایفِ فعالانِ سوسیالیستی در جنبشِ کارگری برمیگردد را میتوان در چندین عرصه از کارزارها مطرح نمود. یکی در ارتباط با مطالبات پس از پیروزی انقلاب دمکراتیک و نقشِ دولت و نهاد هایِ گوناگونِ قانون گذار، اجرائی و قضائی برایِ سازماندهیِ دمکراتیک و عادلانهِ جامعه است. واقعیت این است که حتی در صورتِ گستردگیِ انقلاب به عرصه هایِ گوناگونی اجتماعی، با توجه به پیچیدگی هایِ جامعهِ مدرن، برای یک دورانِ نامعلوم به وجودِ ارگان های دولتی و مدیریتی احتیاج است. در واقع، مناسب است یکی از مطالباتِ مهم سوسیالیستی این باشد که در صورتِ انتخابِ نامزد هایِ مردمی به مسئولیت های اداری، بخش قابل توجهی از واحد های اقتصادی و موسساتِ اجتماعی (ب.م. سازمانِ تامینِ اجتماعی) تحت نظارت و اختیار عمومی (دولتی) قرار گیرند. وظایف زیادی و از جمله تدارکِ اشتغال، آموزش ، درمان و سازماندهیِ اموراتِ تولیدی، توزیعی و مصرفی و همچنینِ وضعِ قوانینِ مترقی برایِ ادارهِ امورِ جامعه نیز در حیطهِ فعالیتهای حکومت هایِ سراسری و محلی قرار میگیرند. طراحیِ رئوسِ کلیِ این نوع وظایفِ حکومتی به پلاتفرمِ سازمان هایِ چپ و گروه های رادیکال در جنبش کارگری تعلق میگیرد.
عرصهِ دیگرِ مورد توجه به تجمع های سازمان یافتهِ اقتصادی و اجتماعی در اشکالِ سندیکاها، شوراها و تعاونی ها مربوط میگردد. شکل گیری هایِ واحد های غیر سرمایه داری و دارایِ مناسباتِ درونیِ غیر استثماری به یک پروسهِ سازمان یافته و تحت نظارتِ مقاماتِ متعهد به سوسیالیسم نیاز دارد. فراهم آوریِ زمینه های سیاسی و اجتماعی برای ایجاد و تقویت واحد های خود مدیریت یافته و تعاونی های اقتصادی، گام های اولیه در جهتِ احداثِ نظمِ اجتماعیِ آلترناتیو در برابرِ سرمایه داری است. واحد های اقتصادی غیر سرمایه دارانه را میتوان در حوزه های گوناگونِ اقتصادی و از جمله عرصهِ تولیداتِ صنعتی، کشاورزی، خدمات، بانکی، مسکن، آموزش و درمان برپا نمود. در جهان امروز، نمونه های زیادی از مجتمع هایِ تعاونی و مؤسساتی خود مدیریتی وجود دارند که در مرحلهِ سازندگی سوسیالیسم میتوان از تجربیاتِ متنوعِ آنها استفاده نمود.

با توجه به وضعیت کنونیِ جنبشِ کارگری در ایران، جای بس اهمیت دارد که در صورت وجودِ لایه های پیشرفته و سوسیالیستی در بینِ کارگران، ایده هایِ ایجادِ تعاونیها و موسساتِ خود گردان، طیِ مبارزاتِ روزمره، ترویج و تقویت گردند. در سال هایِ اخیر که تقریبا نیمی از واحد های اقتصادی تعطیل شده (بسته شدن ۷۰۰ معدن سنگ در سه سالِ گذشته) و یا در وضعیت بحرانی قرار دارند، بخشِ رادیکالِ جنبش توانسته است که بدرستی با مربوط کردنِ اوضاعِ وخیمِ اقتصادی جامعه به سلطهِ سرمایه داری و بویژه سیاستهایِ خصوصی سازی، زمینه های اولیه برای ضرورتِ ایجادِ تغییرات در راستایِ کنترل و مالکیتِ اجتماعی در سطع واحد اقتصادی (خود مدیریتی) و مالکیتی عمومی (دولتی) در موسساتِ کلیدی را پی ریزی نماید. هم اکنون در میانِ شعار های طرح گردیده از طرف جنبش کارگریِ ایران، همراهِ با طرحِ مطالباتِ حق طلبانهِ صنفی و دمکراتیک، در پرتوِ تحلیل هایِ ریشه ای از علتِ وجودِ ورشکستگی در بسیاری از موسسات اقتصادی، ارائهِ راه حل های رادیکال ترِ مقطعی نیز به چشم میخورد. ابرازِ مخالفت با خصوصی سازی و خواستِ مدیریتِ مستقیمِ کارگری و یا کنترلِ بوسیلهِ نهاد هایِ عمومی تحتِ حکومت های مرکزی و یا محلی، از جمله شعار های طرح شده در میان کارگران اعتراض کننده است که نمونه هایِ اخیر آن را در مؤسساتی مانندِ مجتمعِ نیشکر هفت تپه، کارخانهِ پارسیلون خرم آباد و موزهِ هنر هایِ معاصر اهواز شاهد هستیم. شکی نیست که جنبش کارگری ایران از زمینه های اولیهِ ذهنی و تجربی برای هدایتِ انقلابیِ جامعه به سویِ دمکراسی و سوسیالیسم برخوردار است.




سی تیر: نبرد قانونی، حماسه خیابانی و قیام همگانی

farhang ghassemi 01فرهنگ قاسمی

این نوشته، حرکت‌های سیاسی نهضت ملی را از یک سو و هماهنگی آن را با اعتصاب بزرگ مردمی و حضور فعالین سیاسی و رهبران نهضت ملی را در میان توده های مردم نشان داده و به این نتیجه می رسد که در اثر هماهنگی این دو بود که قیام ملی سی تیر موفق شد

پیشگفتار
نوشته جامع و مفصل حاضر در باره قیام سی تیر تهیه شده است. اما به دنبال آنچه که در ۲۳ تیر ما ۱۳۹۴ به عنوان توافق هسته ای بین ایران و قدرت های جهانی به تحقق پیوست مرا موظف می کند که در این پیشگفتار به روشنی و با صراحت لهجه و با قاطعیت بگویم که رژیم می خواست با این عمل خود دو نکته را که برایش در اذهان عمومی مردم مهم بودند تبلیغ کند: یکی ادامه فعالیت راکتور های اتمی و دیگری تعطیل تحریم ها. در مورد اولی از دیر باز بارها گفته ام هر نوع فعالیت اتمی بهر دلیل به نفع مردم ایران و اقتصاد ما نیست وعقل سالم حکم می کند که کلا تعطیل شود. در مورد دومی که رفع تحریم ها باشد، این سند حکم تقسیم قدرت اقتصادی و امکانات مالی ایران را به ابر قدرت ها واگذار می کند و وابستگی اختیار سیاسی ایران و از دست دادن استقلال عمل در روابط بین الملی را متعهد می شود. اگر قبل از قبول این تعهدنامه ایران یک طرف حساب داشت و باید به یک مرجع حقوقی جهانی پاسخگو می بود حالاحداقل در برابر شش کشور متعهد است و باید در برابر امیال آنان پاسخگو باشد و آنها را راضی نگهدارد. تعجب آمیز نیست اگر می بینیم که به دنبال این تعهدنامه نمایندگان سرمایه داری جهانی از این کشورها به سوی ایران سرازیر شده اند. طبیعتا همه ایرانیان در باره نتایج بدست آمده ازاین مذاکرات متفق القول نیستند. اما از منظر من این سند شایسته ملت ایران و آزادی او ودر راستای استقلال میهن ما نیست و محکوم است.

سی تیر، نبرد قانونی، حماسه خیابانی و قیام همگانی

این نوشته، حرکت‌های سیاسی نهضت ملی را از یک سو و هماهنگی آن را با اعتصاب بزرگ مردمی و حضور فعالین سیاسی و رهبران نهضت ملی را در میان توده های مردم نشان داده و به این نتیجه می رسد که در اثر هماهنگی این دو بود که قیام ملی سی تیر موفق شد . زمینه این نوع قیام ها در جوامع همیشه موجود است اینگونه است که باید امیدوار به مردم بود که اگر بتوانند از قید استبداد ها رهائی یابند و آزاد باشند مهمترین عامل تغییر و پیشرفتند.

مقدمه :

جبهه ملی ایران که اندیشه واصول فکری خود را از پاک‌ترین و عمیق‌ترین نحله‌های عدالت‌خواهی و ملی‌گرایی و آزادی‌خواهی جامعه ایران بر گرفته است، توانست در مواقع حساس تاریخ ایران هرگاه که منافع ملت و اصول عدالت‌خواهی به مخاطره می افتاد قد راست کرده دشمنان داخلی و خارجی ایران را از صحنه سیاست میهن بیرون کند .
سازمان نهضت ملی ایران که جبهه ملی نامیده شد در طول تاریخ فعالیت خود همواره نیروهای چپ مستقل، چپ میانه و میانه را در خود تشکل داد و درطول تاریخ مبارزات خود مثل هرجریان اجتماعی دچار بلندیها و پستی‌هایی شد ولی هرگز اصول خود را فدای منافع عادی نکرد. قریب به اتفاق نیروهای چپ مستقل و چپ میانه و میانه که لائیک باشند یا مذهبی ریشه وجوهر فکری خود را ازاصول این نهضت بزرگ یافته‌اند .
به علت حوادث ناشی از دیکتاتوری شاه ،انقلاب وبرقراری جمهوری اسلامی جریانات و سازمان‌های سیاسی گوناگونی از آن جدا شدند و کیمیای سعادت جامعه ایرانی را به اشکال دیگر جستجو کردند. این تحول فکری، تشکیلاتی و سیاسی امری طبیعی و لازم بود .
اما در این مرحله از موقعیت جامعه جای آن دارد که همه افراد، نیروها، احزاب، دستجات، انجمن‌ها، سندیکاها، اصناف و روشنفکرانی که خواستار رهایی مردم ایران هستند و هنوز خود را در راستای خط‌ مَشی و اصول سیاسی نهضت ملی ایران می دانند، خود را از گم گشتگی رها سازند، در صفوف جبهه ملی ایران به هم بپیوندند و با ایجاد همبستگی و حرکتی نوین، بینی جمهوری اسلامی را به خاک مالند و یک جمهوری لائیک ، مترقی و ملی را بنیان گذارند .
در ذیل نوشته ای را که تحت عنوان ” حماسه قیام ملی سی تیر ” به وسیله یکی از اعضای “حزب ایران”(یکی از احزاب تشکیل‌دهنده جبهه ملی که دارای مرام سوسیال‌دموکراتیک بوده است. این حزب درمراحل مختلف عمر خود، از سالهای ١٣٢٠ به این سوخدمات شایانی به نهضت ملی ایران کرده است ورهبران آن همواره مورد تعقیب ،ضرب و شتم ، زندان و تبعید رژیم شاه و خمینی قرار گرفته‌اند) تهیه شده است – بنده آن را در تیرماه سال ١٣٥٧ در پاریس تجدید چاپ کردم – به علت اهمیتی که از نظر سندیت تاریخی و تحقیقاتی دارد با اندک تغییراتی، انتشار می دهم .
مقالات متعددی درباره قیام سی تیر ١٣٣١ نوشته شده است که هریک از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد .
اما نوشته حاضر که تقریباً هفت ماه قبل از انقلاب تهیه شده است از دو اهمیت ویژه برخوردار است .
۱ ـ واقعه‌نگاری تاریخی است که سعی کرده حوادث و اتفاقات سیاسی و اجتماعی و جهت‌گیری‌های نیروهای داخلی و خارجی را در چند روز قبل از قیام و بعداز آن با ذکر منابع و مأاخذ بیان کند .
۲ ـ حرکت‌های سیاسی نهضت ملی از یک سو و هماهنگی آن با اعتصاب بزرگ مردمی و حضور فعالان سیاسی و رهبران نهضت ملی در میان توده مردم از سوی دیگر نشان می دهد وما را به این نتیجه می رساند که در اثر هماهنگی این دو بود که قیام ملی سی تیر موفق شد .
با گشایش دوره هفدهم مجلس شورای ملی درباریان و پیروان امپریالیسم، مقدمات سقوط حکومت مصدق رافراهم می کردند. روزنامه دیلی نیوز نوشت که:” در ایران به زودی تحولات غیرمنتظره‌ای روی خواهد داد. ” و تاریخی نیز برای سقوط دولت دکتر مصدق تعیین کرد.[۱] روزنامه فرانسوی پاری‌پرس نوشت:”… به عقیده دیپلمات‌های انگلیسی و آمریکایی پس ازسقوط دکتر مصدق فقط یک مرد قوی مانند قوام‌السلطنه می تواند آتش احساسات ملت ایران را فرونشاند و با غرب سازش کند.”[۲]
هم زمان، مخالفان نهضت ملی و وابستگان به سیاست‌‌های خارجی با شدت بی‌سابقه‌ای شروع به مخالفت با دکتر مصدق کردند. ولی در میدان توازن قدرت سیاسی، مصدق و نهضت ملی خود را به شاه تحمیل کرد. دکتر مصدق به مناسبت آماده‌کارشدن دورۀ هفدهم طی نطق مشروحی چنین گفت:” … این مبارزات ملی و مجاهدت در راه حق و حقیقت، خفتگان را از خواب غفلت بیدار کرده و در کالبد افسردگان، روحی تازه دمیده است. کسانی که در برابر حوادث جز تسلیم و رضا چاره‌ای نمی دیدند خوب می دانستند که در سایه ی عزم و اراده، هر مشکلی را می توان آسان کرد و ازمیان برداشت. بیهوده نبود که جنبش مردم مبارز ایران در سراسر جهان شهرتی به سزا یافت… چنانکه همه می دانید درآغاز کارحتی عوامل و ایادی شناخته‌شده شرکت سابق نفت نیزچاره‌ای جز آن ندیدند که به پیروی از افکارعمومی، خود را با این نهضت ملی هماهنگ نشان دهند. اما یقین بود که این عده که همه چیز خود را از برکت اوضاع سابق به دست آورده‌بودند از پای نخواهند نشست و در پنهان و به تدریج چنان‌که اکنون با کمال وضوح می بینید زمینه را برای بازگشت اوضاع سابق فراهم خواهند ساخت …”
باری، نخست برای گمراهی افکار توده ی مردم، شاه دکتر مصدق را بدین شرح مأمور کابینه کرد :
” جناب آقای دکتر مصدق، نخست‌وزیر، نظر به اعتمادی که به مراتب کفایت و کاردانی شما داریم به موجب این دست‌خط سِمَت نخست‌وزیری را به شما محول ومقررمی داریم که در تعیین هیأت وزیران اقدام نموده نتیجه را زودتر به اطلاع ما برسانید. کاخ سعد آباد ١٩/٤/١٣٣١ “
دکتر مصدق در شرف یابی خود، قبول زمامداری خود را مشروط به دو شرط می کند. اول گرفتن اختیاراتی به مدت شش ماه برای انجام اصلاحات و تغییر و اصلاح قوانین امور مالی، اقتصادی، بانکی، قماشی، استخدامی و ایجاد سازمان‌های مستقل ملی و غیره. دوم، تفویض پست وزارت جنگ. اما چون شاه با دادن پست وزارت جنگ مخالفت کرد و به نمایندگان مجلس هم با دادن اختیارات مخالف بود از این‌روی دکتر مصدق در روزبیست و پنجم تیر١٣٣١ پس از سه ساعت مذاکره با شاه، استعفاء خود را بدین شرح تقدیم داشت، که ما عیناً نقل می کنیم :
” پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده، پیشرفت کاردراین موقع حساس ایجاب می کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهده‌دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشده. البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد وبتواند منویّات شاهانه را اجراء کند. با وضع فعلی ممکن نیست مبارزه‌ای را که ملت ایران شروع کرده است، پیروزمندانه خاتمه دهد. فدوی، دکتر محمد مصدق . “
دکتر مصدق می گفت:” من نخست‌وزیر هستم و برطبق قانون اساسی، وزراء مسئولیت مشترکی در برابر مجلس دارند. پس باید وزیر جنگ را نیز خود برگزینم ودرکارهایش نظارت مستقیم و کامل داشته باشم .”
تا این زمان وزیر جنگ را شاه تعیین می کرد و وزیر جنگ تنها پیرو فرمان شاه و مجری نظریات ایشان بود تا آنجا که دولت حتی به دستورات و کارهای انجام شده در وزارت جنگ آگاهی نداشت و در کارهای رئیس ستاد ارتش و سایر فرماندهان لشگری کوچک ‌ترین نظارتی نمی کرد .
پس از استعفای دکتر مصدق، حسین علاء ( وزیر دربار ) به اشاره شاه متن استعفإ ‌نامه دکتر مصدق را به رئیس مجلس داد و قبولی آن را از جانب اعلیحضرت اعلام داشت .
سپس با اشاره شاه نمایندگان فئودال و مرتجع مجلس ( که اعلیحضرت بعدها اقرار کرد این ها در خدمت بیگانه بودند ) بدون حضور نمایندگان فراکسیون نهضت ملی ( جبهه ملی ) به زمامداری احمد قوام ( قوام‌السلطنه ) رأی تمایل داده و فرمان نخست‌وزیری با دادن لقب مجدد جناب اشرف برای ایشان صادر شد .
ساعت یک بعدازظهر روزبیست و ششم تیر١٣٣١ سرلشکر” کوپال” رئیس کل شهربانی در کاخ سفید به حضور شاه رسید و گزارشات مملکتی را ( که قانوناً می بایست به نظر نخست‌وزیر برساند ) به عرض رسانید و فرمانداری نظامی نیز برای جلوگیری از هرگونه اجتماع و تظاهراتی که بنا بود به نفع دکتر مصدق صورت گیرد، تجهیز شد و شهربانی ، ژاندارمری و ارتش به حال آماده‌باش درآمدند .
دکتر مصدق که با این سیاست مخالف بود در جلسه علنی مجلس گفت:” من در انتخاب رئیس شهربانی دخالت نداشتم و اعلیحضرت همایونی او را انتخاب کردند.”[۳] در اینجا خلاصه‌ای از جریان نخستین جلسه مجلس شورای ملی مورخه ١٧/٤/١٣٣١ را که به ریاست امام‌جمعه تهران تشکیل شده بود،ذکرمی کنیم .
شمس قنات‌آبادی:” مردی که طوماری به پشتیبانی دکتر مصدق آورده‌اند تا به مجلس بدهند جلوی در مجلس سربازها مانع شده‌اند …”
رئیس مجلس:” اجازه بدهید. بنده بیم داشتم تشنج ایجاد شود و …”
گنجه‌ای با صدای بلند:” آقا این طور نیست. امروز یک نفر می خواست مرا ببیند و حتی معاون بازرسی مجلس هم رفت ولی سربازها مانع شدند. آقای رئیس مگر طومار به اندازه یه عریضه ارزش ندارد که مانع می شوید؟ “
رئیس:” اجازه بفرمایید .”
شمس قنات‌آبادی فریاد زد:” این سرهنگ مأمور مجلس به من توهین کرده است و باید تعقیب شود .”
مهندس حسیبی:” آقای رئیس، صبح به چشم خودم دیدم که سربازان هر کس را که در محوطه مجلس طوماری به دست داشت، از او می گرفتند و بیرونش می کردند. این کار اهانت به مجلس است …”
مکی:” پس بفرمایید این جا سربازخانه است تا نمایندگان هم تکلیف خود را بدانند و به آقای سرلشکر گرزن ( رئیس ستاد ارتش ) بگویید بیاید اینجا را اداره کند …”
پارسا:” اکنون دیگر موقع آن گذشته که سه چهارنفر به اسم متولی در اطاقی بنشینند و سرنوشت کشور را به میل خود تعیین کنند. زیرا مردم دیگر بیدار و به حقوق خود آشنا شده‌اند … “
به هرحال برای تسکین افکار عمومی حسین علاء وزیر دربار نیز در برخورد با خبرنگاران چنین گفت:” مشکلی که پیدا شده است، پست وزارت جنگ است. آقای دکتر مصدق خودشان می خواهند عهده‌دار شوند و اعلیحضرت گفته‌اند به لحاظ فرماندهی کل قوا که بر عهده دارم باید شخص دیگری … انتخاب گردد… و آقای دکتر مصدق قبول نکرده‌اند .
ضمناً اعلیحضرت همایونی نسبت به خدمات دکتر مصدق ابراز قدردانی نموده و معتقدند که در آینده باید خط مشی سیاسی ایشان تعقیب شود.”[۴]
انعکاس استعفای دکتر مصدق و جریان مجلس باعث شد که از ساعت یک بعدازظهر روزبیست و ششم تیر ماه ١٣٣١ کسبه بازار به کلی دکان‌های خود را تعطیل کنند. … و در این موقع نیز اعلامیه شدیداللحن فرماندار نظامی منتشر شد که خلاصه آن چنین است :
” طبق اطلاع و گزارشات واصله عده‌ای آشوب‌طلب در نظر دارند که برخلاف مقررات قانونی دست به تظاهرات دست‌‌جمعی زده و در نتیجه آشوب و بی‌نظمی ایجاد کنند. …”[۵]
سرلشگر علوی و به دنبال آن مأموران نظامی و انتظامی با تانک و زره‌پوش و کامیون‌های مسلح برای جلوگیری از بروز حوادث ناگهانی، تهران و مراکز مهم مانند بازار، دانشگاه … به ویژه میدان بهارستان را در محاصره گرفتند و شهر یک حالت نظامی و اشغالی به خود گرفت .
بنا به نوشته حسن ارسنجانی که تحت عنوان یادداشت‌های سیاسی سی‌ام تیرماه ١٣٣١منتشر شده است. ساعت هفت بعدازظهر روز پنج‌شنبه بیست و پنجم تیر١٣٣١ به منزل قوام‌السلطنه می روند.آقایان لسان، سپهر و آشتیانی‌ زاده جمع بودند. بعد هم آقایان نیک ‌پورسناتور و سپس عامری ( نماینده مجلس ) می آیند و قرار می شود مقاومتی را در مجلس شورای ملی به کمک عامری و در سنا به یاری نیک‌پور علیه دکتر مصدق فوراً شروع کنند و نیک‌پور قول می دهد که از طریق اصناف نیز علیه دکتر مصدق اقداماتی بکند. و وقتی ارسنجانی درباره پول سخن به میان می آورد، نیک‌پور می گوید:” من حرفی ندارم که پولی به عنوان مساعده بدهم، اما باید دید که پشت‌بند قوام‌السلطنه محکم هست یا نه!! … والا بی خود نمی شود پول را به خطر انداخت و ضمناً گفته است که قوام‌السلطنه روز پیش، خدمت والاحضرت اشرف پهلوی بوده است چون روزپانزدهم تیر١٣٣١ شاهدخت اشرف که از مخالفان جدی دکتر مصدق بود برای سقوط ایشان با عجله به تهران مراجعت کرده بودند.[۶]
بعدها روزنامه خواندنیها در این باره می نویسد: والاحضرت اشرف چندروز قبل از حوادث خونین سی‌ام تیر وارد تهران شد و با قوام‌السلطنه تماس گرفت و با نمایندگان مجلس برای زمینه‌سازی و تحمیل حکومت انگلیسی وارد گفتگو گردید… و بدون تردید او یکی از مسئولین روی کار آوردن قوام و حوادث سی‌ام تیر می باشد.”[۷]
معرفی احمد قوام از بحث کنونی ما بیرون است،[۸] زیرا نمی خواهیم مطلب به درازا بکشد .
اما فرمان شاه در این مورد :
” جناب اشرف آقای احمد قوام نخست‌وزیر، نظر به اعتمادی که به مراتب شایستگی و کاردانی شما داریم، به موجب این دست‌خط نخست‌وزیری را به شما محول و مقرر می داریم که در تشکیل هیئت وزیران اقدام نموده نتیجه را زودتر به اطلاع ما برسانید .
کاخ سعد آباد ، ٢٧/٤/١٣٣١ محمدرضا پهلوی .
پس از اینکه قوام‌السلطنه از مجلس ر‌أی اعتماد می گیرد، مبادرت به صدور اعلامیه کذایی خود می کند که فشرده‌ای از آن بدینگونه است :
” ملت ایران، بدون اندک تردید و درنگ دعوت شاهنشاه متبوع و مفخم خود را به مقام ریاست دولت پذیرفته و با وجود کبر سن این بار سنگین را بر دوش گرفتم… باید ملت همکاری بی دریغ خویش را از من مضایقه ندارد تا بتوانیم به این بیماری، علاج قطعی دهم. مخصوصاً در یک سال اخیر موضوع نفت کشور را به آتش کشیده است… این همان موضوعی است که ابتدا من عنوان کردم… بعضی‌ها تصور می کردند اشاره در این مورد باعث سقوط حکومت من شده …اما من ازاقدام خود نادم نیستم ،زیرا آینده من، جناب آقای مصدق‌السلطنه آن فکر را با سرسختی بی‌مانندی دنبال نمود و در مقابل هیچ فشاری از پای ننشست… من می خواهم که تمام اهالی کشور غنی و ثروتمند باشند … من از چشم‌تنگی بعضی از رجال … تنفر دارم…. من میزان عواید عموم را بالا خواهم برد … من در عین احترام به تعالیم اسلام دیانت را از سیاست دور خواهم کرد… وای به حال کسی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نماید و در راهی که من در پیش دارم مانع بتراشد…
آشوبگران با شدیدترین عکس‌العمل من روبرو خواهند شد… به عموم اخطار می کنم که دوره ی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتیبان را سیاستی دگرآمد …”
تهران، ٢٧/٤/١٣٣١ رئیس‌الوزرا قوام‌السلطنه .
آقای ارسنجانی نیز در یادداشت‌های خود اقرار کرده است که سفارت‌خانه‌های انگلیس و آمریکا به وسیله( جوانکی ) با قوام‌السلطنه رابطه برقرار کرده بودند و افزوده است که این آقایان واسطه، آدمهای “جکسن ” بوده‌اند. خود نوشته است که آقای مقتدر شفیعا گفت:” سفارت انگلیس از مفاد بیانات قوام در مورد نفت و مصدق ناراضی است و می گوید باید در رادیو حملات سختی به ملی‌شدن نفت و گردانندگان آن شود. در همین روز هم سخنگوی سفارت انگلیس به حل مسأله نفت ابراز امیدواری کرد. و بعداً معلوم شد که وزارت امور خارجه آمریکا به عده‌ای از کارشناسان و … دستور داده بود که وقتی کابینه قوام روی کار آمد آماده حرکت به سوی آبادان باشند.”[۹]

اعلامیه جبهه ملی
صبح روز پنج‌شنبه بیست و ششم تیرماه که خبر استعفای دکتر مصدق قطعی شد، اعلامیه جبهه ملی بدین شرح منتشر شد:” … ما امضاء‌کنندگان ذیل نمایندگان مجلس شورای ملی در تأیید سوگندی که برای حفظ مبانی مشروطیت در مجلس شورای ملی یاد کرده‌ایم و به علت این که درشرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست، متعهد می شویم با تمام قوای خود و وسایل موجود از دکتر مصدق پشتیبانی نمائیم. پارسا، صفایی، زیرک‌زاده، دکتر معظمی، دکتر شایگان، دکتر بقائی، قنات‌آبادی، حسین مکی، خلخالی، حاج سیدجوادی، زهری، محمود نریمان، حائری زاده، مدرس، کریمی، آیت‌‌اله شبستری، اخگر، آیت‌اله انگجی، آیت‌اله میلانی، فرزانه، مهندس حسیبی، ناصر قشقایی، خسرو قشقایی، جلالی موسوی، شاپوری، مهندس رضوی، یوسف مشار، راشد، دکتر ملکی، ناظرزاده کرمانی.”[۱۰]
باید دانست که خبرگزاری‌های معروف و وابسته خارجی در آن زمان ،همه خبرهایشان در مورد آرامش در ایران و امیدواری به حل مسأله نفت ( آن طور که دلخواه بیگانگان بود ) دور می زد. اما تظاهرات مردم ایران که تقریباً از همان روز استعفای دکتر مصدق شروع شده بود از روزبیست هشتم تیر١٣۳۱ با شدت بی‌سابقه و بی‌مانندی گسترش یافت. تظاهرات و اعتراض مردم منحصر به شهر تهران نبود. موج اعتراض و قیام از سراسر کشور برخاسته بود و بنا به گزارش آسوشیتدپرس پیش از سی‌ تیر بزرگترین تظاهرات از طریق مردم آبادان انجام شد.”[۱۱]
آقای حسن ارسنجانی در یادداشت‌های خود می نویسد:” … از وضع شهر و تحریکاتی که می شد اطلاعاتی دادند و معلوم شد که حزب توده مایل به همکاری با جبهه ملی نیست و چند نفر را فرستاده‌اند که با عباس اسکندری مذاکره کنند تا تحت شرایطی به دولت قوام کمک کنند… و گویا شمشیری و چند نفر دیگر از بازاری‌ها مأمور شده‌اند که بازار را تحریک به اعتصاب کنند…”[۱۲]
حزب توده نیز در پلنوم چهارم خود تحلیل کوتاهی در این زمینه دارد :
” … حزب ما مرتکب اشتباهات سیاسی مهمی گردید… و در این دوران عملاً ابتکار سیاسی در مبارزه ضد استعماری را از دست داد. سمت‌گیری غلط درباره ملی‌شدن صنایع نفت (در ابتدای جنبش ) و خط‌ مشی چپ‌روانه و نادرست در قبال سال‌های قبل از کودتای بیست وهشتم مرداد به شمار می آمد… شعارهای حزب ما درباره نفت مبتنی بر این تحلیل بود که گویا فقط تضاد بین دو امپریالیسم آمریکا و انگلیس موجب پیدایش جریان ملی‌شدن نفت شده است …
روش حزب ما در مورد قرضه ملی و عدم استفاده از جهات مثبت قانون دکتر مصدق درباره ازدیاد سهم دهقانان و تشکیل شورای ده از جمله اشتباهات تاکتیکی مهمی است … و نیز در حادثه سی تیر ١٣٣١ و روی کار آمدن قوام و کودتای بیست وپنجم مرداد نیز روش رهبری علیرغم شکست این ماجرا قابل انتظار است. زیرا در حادثه سی تیر ما دیرتر از بورژوازی ملی و تازه آن هم پس از اینکه بخشی از توده حزبی به ابتکار خود جنبید، وارد صحنه شدیم… “[۱۳]
در آن هنگام کمیته مرکزی حزب توده ایران دکتر مصدق را زمامدار ملی و ضداستعمار نمی شناخت و می گفت که هدف دکتر مصدق تحکیم نفوذ امپریالیسم آمریکا است و وی را مانند دیگر نخست‌وزیران ایران می دانست. مثلاً روزنامه نوید آزادی نوشت:” اردوی غارتگران یکی است فقط نقاب‌ها فرق می کند” و با بی‌اعتنایی به روی کار آمدن قوام نگریست.[۱۴]
روزنامه دژ پس از چهارده ماه حکومت، دکتر مصدق را هوادار امپریالیسم خواند حتی جمعیت ملی مبارزه با استعمار در دعوت‌نامه خود برای تشکیل جبهه واحد ضد استعمار در تاریخ بیست ونهم تیر١٣٣١ ناجوانمردانه نهضت ملی را متهم به تسلیم و پیروی از جانب امپریالیسم کرد.[۱۵]
علت اینکه حزب توده خود را نسبت به دعوت فراکسیون نهضت ملی تا بیست ونهم تیر١٣٣١ بی‌تفاوت نشان می داد ودر نشریات مخفی وعلنی خود هیچ گونه دستوری مبنی بر مشارکت در تعطیل عمومی نداد، این بود که در آن روز دکتر مصدق مظهر مبارزه ضداستعماری ملت ایران و قوام نمایانگر ارتجاع و استعمار بود، لکن چون حزب توده کراراً دکتر مصدق را متهم به سازش با غرب کرده بود و جبهه ملی و نهضت ملی‌شدن نفت را کوبیده بود دیگر نمی توانست از دکتر مصدق پشتیبانی کند، چون سقوط دولت قوام الزاماً به زمامداری دوباره دکتر مصدق منجر می شد .
اما پیش از اینکه در روزسی ام تیر١٣٣١ رهبران حزب توده پس از مشاهده موج‌های فزاینده مردم در این مورد چاره‌ای بیاندیشند و نظریه‌ای ابراز دارند افراد ساده ، فداکار و پایین حزب به صفوف مبارزان در تظاهرات خیابانی پیوسته بودند و تلاش پی‌گیری می کردند. و از اینروی بود که خبرگزاری فرانسه نیز گزارش داده بود که در نتیجه حوادث اخیر عده زیادی از عوامل حزب توده به جبهه ملی گرویدند.[۱۶]
بالاخره روزنامه‌های شناخته شده عصر، اطلاعات، کیهان ناچار خبر دادند که طبق تلفن خبرنگاران در خرمشهر و آبادان بر اثر رسیدن خبر کناره‌گیری دکتر مصدق از نخست‌وزیری از عصر پنج‌شنبه مردم دکان‌های خود را بسته و شروع به تظاهرات کرده‌اند و در بخش پالایشگاه و دیگر بخش‌های وابسته همه کارگران دست از کار کشیده و اعتصاب کرده‌اند[۱۷] و از اصفهان نیز تلگرافِ رسیده حکایت دارد که جمعیت کثیری در تلگراف‌خانه اجتماع کرده و با نمایندگان جبهه ملی مشغول مخابره حضوری شده و از دکتر مصدق پشتیبانی کرده‌اند و در قزوین نیز دکاکین تعطیل شده و مردم به تلگراف‌خانه روی کرده‌اند و بنا به نوشته خواندنیها شماره ٨١:” سیل تلگراف و نامه‌های مبتنی بر اعتراض به قوام‌السلطنه و پشتیبانی از دکتر مصدق از سراسر کشور به سوی تهران جریان داشت تا جایی که برخلاف قانون اساسی و مقررات وزارت پست و تلگراف از مخابره و توزیع تلگراف‌ها خودداری کرد.”[۱۸]
آقای دکتر شایگان به مخبرین گفته بود که در شرفیابی به حضور شاه، ایشان فرمودند:” … پیوسته سعی من این است که از موازین قانون اساسی پا فراتر ننهاده و یک پادشاه مشروطه و دموکرات واقعی باشم!” اما در همین حال روزنامه‌های عصر گزارش دادند ( ٣١/٤/١٣٣١ ) که:” قوام‌السلطنه از شاه تقاضای صدور فرمان انحلال مجلس را کرد و شاه قول داد که در صورت وخامت اوضاع فرمان انحلال مجلسین را صادر خواهد کرد .”
به محض انتخاب قوام به نخست‌وزیری در حدود سی‌نفر از نمایندگان طرفدار نهضت ملی ایران طی اعلامیه‌ای مردم را دعوت به مقاومت کردند .

اعلامیه جبهه ملی ایران :
ملت رشید ایران، چون در تمام نقاط کشور به وسیله تلگراف ، تلفن ، نامه و فرستاده‌های مخصوص نسبت به جریانات نامطلوب و غیرقانونی چندروز اخیر سوال شده است، امضاء‌کنندگان امروز صبح در مجلس تجمع و پس از بررسی اوضاع حاضر چنین اظهار نظر می نماییم :
” برای اعلام این نکته اساسی به جهانیان که نهضت ملی ایران به هیچ دسیسه و نیرنگ خاموش‌شدنی نیست و ملت قهرمان ایران هرگز مقهور دخالت‌های استقلال‌شکنانه بیگانگان نخواهد شد و تا حصول نتیجه قطعی و احقاق حق و رهایی کشور از چنگال سیاست‌های استعماری استقامت خواهد کرد، روز دوشنبه سی تیر ١٣٣١ در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام می شود و امیدواریم هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور می باشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش ملی شرکت نمایند. بدیهی است نمایندگان شما در ادای وظیفه خطیر نمایندگی غفلت نخواهند داشت. جریان امر بعداً به استحضار ملت بیدار ایران خواهد رسید. امضاء ٣١ نفر از نمایندگان مجلس .
اعتصاب کامل برای یک نبرد ملی و کشوری
اعتصاب شرکت اتوبوسرانی تهران
روزبیست ونهم تیر ١٣٣١ شهر تعطیل بود و کارگران کارخانه‌ها اعتصاب کرده بودند و سرویس‌های سی‌گانه اتوبوس‌رانی ( که در آن زمان تنها وسیله نقلیه عمومی بودند ) دست از کار کشیده بودند، یکی از علل ازکار افتادن وسایل نقلیه تعطیل شدن پمپ بنزین بود.کار کنان از فروش خودداری کرده و اظهار می داشتند که نفت مال ملت ایران است و ملت نیز خواهان دکتر مصدق است. روی هم رفته هیچ کارگاه و کارخانه‌ای در این روز باز نبود .
نخست، اعتراض ، اعتصاب و زدو خورد مردم به طور پراکنده روی می داد و مأموران انتظامی پیاده و سوار با باتوم و سرنیزه و تاختن اسب در میان تظاهرکنندگان، آنان را به شدت متفرق می ساختند و به تدریج حتی از طریق هوا نیز نیروی انتظامی به فعالیت پرداخت. شدت تظاهرات در اطراف شهر پراکنده بود و هرچه که به مرکز شهر ( سبزه‌میدان، میدان سپه، مخبرالدوله و میدان بهارستان ) نزدیک‌تر می شد، تظاهرات و قیام و زدوخورد ابتدا با پلیس و سپس با نظامی‌ها گسترش بیشتری می یافت .
مقاومت‌کنندگان با مشت، سنگ و آجر و پلیس و نظامیان با اسلحه گرم و آتش‌زا به میدان آمده بودند و به یکدیگر حمله می کردند .
صبح روزبیست نهم تیر ١٣٣١ نخست بین اعضاء احزاب ایران، زحمتکشان و دیگر دستجات طرفدار دکتر مصدق با پلیس زدوخورد شدیدی در اطراف مجلس در گرفت. فریادهای مرگ بر قوام و زنده باد دکتر مصدق طنین افکنده بود. تقریباً اکثر تظاهرات وزدوخوردها به سبب وجود احزاب طرفدار دکتر مصدق در غرب میدان بهارستان ابتداء از همین جا شروع می شد .
از ساعت نه صبح زدوخورد نسبتاً شدیدی در اول شاه‌آباد نزدیکی‌های خیابان صفی‌علیشاه شروع شد و مردم با پلیس و نظامی‌ها درگیر می شدند. به طور کلی بیش از بیست تا سی تانک در میدان بهارستان در برابر تظاهرکنندگان قرار داشت و هرلحظه یکی از این تانک‌ها به سمت یکی از خیابان‌ها و یا کوچه‌های فرعی حمله می کرد و مردم با وسایل ابتدایی شروع به مقاومت و اعتراض می کردند و حتی در جاهایی که عده‌ای از مردم تعلیمات نظامی بلد بودند، راه‌های جلوگیری از ورود تانک‌ها را به دیگر مردم یاد می دادند. مردم با لوله‌های آهنی که برای لوله‌کشی آب تهران آورده بودند و وسایل دیگر مانع حرکت تانک‌ها و یا سایر وسایل نقلیه نظامی می شدند و در نتیجه حملات نظامی‌ها کند می شد و مردم ( خرد و کلان ) به آسانی به تعرض دست می زدند. در خیابان‌های سعدی، اسلامبول، لاله‌زار، سرچشمه، ژاله، نادری، فردوسی و … به وسیله گروه بسیاری سرباز، جلوی مردم را گرفته بودند … در بازار و سبزه‌میدان، زدوخورد شدیدتر بود و حضور حضرت حجت‌الاسلام آقا ضیاء حاج سیدجوادی نماینده قزوین در آن حوالی سبب شده بود که تظاهرات مردم توأم با شعارهای مذهبی باشد. در بازار بزازها، بازار آهنگران، نوروزخان، مقابل مسجد شاه، زدوخورد و تظاهرات بسیار شدید بود. در آن روز و روزهای دیگر تعداد زخمی‌ها و کشته‌شدگان معلوم نبود. صدای ” از جان خود گذشتیم با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق “، در خیابان های تهران طنین افکنده بود .
همین روزنامه‌ها می نویسند که صبح مطابق معمول کارگران کارخانه‌ها سرکار حاضر شدند اما ضمن زمزمه و گفتگوهای چندی پس از نیم ساعت کارگران کارخانه ها (کارخانجات دخانیات، چیت‌سازی، سیمان، راه‌آهن، سیلو، ونکف دپوی تهران و دیگر کارخانجات) را ترک کردند .
مخبرین خارجی که صبح برای مخابره گزارش‌های مربوط به اغتشاشات ، تعطیلی و قیام عمومی به تلگراف‌خانه رفتند با وضع غیرعادی مواجه شدند و متصدیان از قبول تلگراف‌هایشان خودداری کردند. سپس مخبرین خبرگزاری‌های آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، فرانس‌پرس، رویتر به تلفن‌خانه هجوم بردند ولی کارکنان آنجا نیز اعتصاب کرده بودند .
روی هم رفته تمام کارخانجات تعطیل شده بود و تظاهرات کارگران نیز توأم با شعارهای تندی له دکتر مصدق و علیه دیگران …. بود .
آسوشیتدپرس گزارش داده بود:” مردم مکرر روزنامه‌های مخالف دکتر مصدق را مورد حمله قرار دادند و سربازان با سرنیزه به مردم حمله کردند و گزارش‌های سایر خبرگزاری‌ها هم در همین زمینه بود .
روزنامه های زیر سانسور دولتی،تعداد زخمی ‌شدگان را صبح روز بیست ونهم ١٣٣١ ( روز پیش از قیام سی تیر ) تنها بیست نفر در بیمارستان سینا و چهل نفر در بیمارستان شهربانی و دوازده نفر در بیمارستان شیروخورشید (بنا به اظهار منابع دولتی) ذکر کردند که بر اثر برخورد با قنداق تفنگ‌ نظامی‌ها و فرورفتن سرنیزه به شکمشان بوده است !
بنا به نوشته همان روزنامه‌ها روزبیست ونهم ١٣٣١ سراسر آبادان تعطیل بوده است و مردم در خیابان‌ها دست به اعتراض زده بودند و عده‌ای نیز با پوشیدن کفن در تظاهرات خرمشهر و آبادان شرکت داشتند .
در تظاهرات آبادان نیز تانک‌ها به مردم حمله کردند و زنی زیر تانک کشته شد. در جریان اعتصاب آبادان و خرمشهر کلیه دستجات و احزاب با یکدیگر همکاری داشتند .
در کرمانشاه اعضای حزب ایران، پس ازاستعفای دکتر مصدق برای تظاهرات به طرف سبزه میدان می رفتند که با شلیک نظامیان روبرو شدند و چون حکومت نظامی اعلام شده بود، مأموران به شدت از تظاهرات توده مردم جلوگیری می کردند و مردم هم به عنوان اعتراض در تلگراف‌خانه متحصن شده بودند و بیش از سیصد نفر نیز که کفن پوشیده بودند برای حرکت به تهران آماده می شدند که روز بعد در کاروانسراسنگی جلویشان را گرفتند.
در رشت که از روز جمعه بیست وهفتم تیر١٣٣١ مغازه‌ها تعطیل شده بود، عصربیست ونهم تیر١٣٣١ میتینگی از طرف حزب ایران ، زحمتکشان ، مجاهدین اسلام و کمیته مقاومت ملی تشکیل شده بود. پس از میتینگ مردم در حال پراکنده‌شدن بودند که ناگهان نیروی انتظامی به سوی آنان حمله‌ور شد و تیراندازی کرد و پس از آن مراکز احزاب و جمعیت‌های مزبور را اشغال کردند و تا سپیده‌دم روز سی تیر آنها را در اختیار داشتند .
در تبریزنیزاهالی قیام کرده بودند. درقزوین شهر تعطیل شده بود.
شهرستان‌های مسجد سلیمان، شیراز، تبریز، فومن، کازرون، کرج، ساوه، اراک، آباده، قزوین، کرمانشاه، مشهد، رضائیه، اصفهان، رشت، زنجان، کاشان، کرمان و… که زدوخورد در آنجاها بسیار شدید بوده است .
روزبیست ونهم ١٣٣١ شهربانی کل کشور طی اعلامیه‌ای به سرویس‌های اتوبوس‌رانی شهر ( به ویژه جنوب شهر) ضرب‌الاجل داد که فوراً مشغول به کار شوند والا، اجازه آنها از درجه اعتبار ساقط می شود. ضمناً فرمانداری نظامی اطلاع داد که کارت‌های عبور و مرور نیز از درجه اعتبار ساقط است .
نمایندگان جبهه ملی که از این پس به نام فراکسیون نهضت ملی نامیده شدند، جلسه‌ای به ریاست مهندس احمد رضوی تشکیل داده بودند تا عده‌ای را برای مذاکره با دکتر مصدق و سایر مقامات تعیین کنند. … نزدیکی‌های ظهر نیز رونوشت تلگرافی را که برای مخابره به شاه و همچنین پیش‌نویس اعلامیه‌ای را که خطاب به افسران تهیه شده بود در اختیار خبرنگاران گذاردند .
متن تلگراف به شاه چنین بود : ” اعلیحضرتا، مردم ایران را به جرم وطن‌پرستی و نهضت ضد بیگانه عده‌ای از افراد ارتش و مأمورین پاره پاره می کنند. در سراسر کشور عده زیادی مردان شرافتمند و غیور به زندان تسلیم شدند. چندین نفر مردان ملی را در معابر شهید کرده‌اند. تا این ساعت این جریان قانون‌شکنانه و ناگوار ادامه دارد. مسلم است که این اعمال ناهنجار عواقب وخیم در بر خواهد داشت. ما نمایندگان ملت با توکل به خداوند و استفاده کامل از حقوق خود برای دفاع از مردم قیام کرده‌ایم و لازم دانستیم مراتب را به استحضار مقام سلطنت برسانیم .

اعلامیه خطاب به مأمورین نظامی :
افسران و افراد شرافتمند ارتش و مأموران انتظامی، متأسفانه در این چند روزه که ملت ایران و ما به منظور ابراز احساسات برای حفظ حقوق حقه خود و ایستادگی در مقابل بیگانگان دست به تظاهراتی زده‌ایم، مشاهده می شود با وجودی که مردم صرفاً احساسات درونی خود را ابراز می دارند، بعضی از مأمورین انتظامی و افسران و افرادی که همه چیز خود را از این آب و خاک دارند … این قوه و قدرت را که باید برای برادران خود که یقین داریم با آنان جدایی ندارند به کار ببرند درراه سرکوبی آنان به کار می برند .
در این موقع تاریخی مواظب باشید که خدای ناکرده عملیات شما به نفع مسلم بیگانگان تمام نشود و ما اطمینان داریم که اکثریت قریب به اتفاق شما جز سعادت و حفظ شرافت ملت چیزی در سر ندارید. ما وظیفه وجدانی خود دانستیم که در این لحظه تاریخی این مطالب را به شما گوشزد کنیم. حال شما خود دانید و شرافت سربازی خودتان .
آیت‌اله کاشانی هم در مصاحبه تند و مفصل سی تیر ١٣٣١ خود چند نکته را یادآوری کرد .
١- اگر پای یک انگلیسی به تأسیسات نفت آبادان برسد پالایشگاه را نابود خواهیم کرد .
۲ – برای تضمین صحت انتخابات لازم است وزارت جنگ تحت نظر دکتر مصدق باشد .
٣- محال است آقای قوام در همان راهی که آقای دکتر مصدق قدم گذاشت طی طریق کند .
۴ – انگلیس‌ها تمام تلاششان برانداختن کابینه دکتر مصدق و آوردن دیگری است .
٥ – ما بدین جهت به مصدق علاقه‌مندیم چون یقین داریم او تخطی از وطن‌خواهی و تمایلات ملت نمی کند .
۶ -آقای دکترمصدق هرچه اعلامیه به ارتشی‌ها صادر می کردند،ابداً کوچکترین توجّهی نمی شد
۷ – پس از تحقیقات معلوم شد در کابینه قوام حتی یک نفر آدم با شرف و با وجدان شرکت نمی کند .
میدان بهارستان
سپیده‌دم روز دوشنبه سی ام تیر١٣٣١ هنوز ستاره‌ها در آسمان نمایان بود و هوا روشن نشده بود که صدای زنجیر تانک‌ها و غرش موتورهای زره‌پوش‌ها در فضای آرام و ساکت میدان بهارستان پیچید و مردم آنجا را از خواب بیدار کرد. نزدیک ساعت ٧ صبح کامیون‌های نظامی از پادگان‌های مختلف واز اطراف شهر وارد بهارستان شدند و پاسبان‌ها و سربازان را پیاده کردند. از دو روز پیش که احتمال وقوع حوادثی می رفت مرتباً به نیروی نظامی در شهر به ویژه اطراف مجلس افزوده می شد. نظامیان در سپیده‌دم روز سی تیر همه جای شهر را اشغال کرده بودند و روی پشت‌بام‌ها سنگربندی شده بود و سربازان دورتادور میدان را در محاصره داشتند .
امام جمعه تهران (رئیس مجلس) که طرز انتخابش از مهاباد داستانی شنیدنی دارد! در حالی که آثار ناراحتی خیال و پریشانی حواس از وجناتش کاملاً پیدا بود صبح زود به مجلس آمد و رئیس گارد مجلس را که بعدها جزء قاتلان افشارطوس از آب درآمد به نزد خود خواند و دستورات لازم و کافی را صادر کرد .
اکثر نمایندگان نهضت ملی نیز شب را در مجلس مانده بودند و آن‌هائی هم که نبودند، صبح زود آمدند. اما از آن چهل و یک نفری که به قوام‌السلطنه رأی دادند هیچ کدام در مجلس نبودند .
در میان مردم سخن از حوادث و رویدادهای قریب‌الوقوع بود و احتمال کشت و کشتار را می دادند. هرکس که وارد مجلس می شد خبر از زدوخورد مردم با مأموران در یکی از نقاط شهر می داد. خبرهای وحشت‌آور پشت سر هم به مجلس می رسید. در نخستین ساعات روز، سیل جمعیت شروع به آمدن کرد. آنان نخست در اطراف و سپس داخل میدان بهارستان جای می گرفتند. همه در وحشت و اضطراب بودند که ناگهان فریادهایی از گوشه جنوب غربی میدان بهارستان به هواخواهی دکتر مصدق برخاست و بلافاصله پلیس با جیپ بدان سوی حمله برد و زدوخورد شروع شد. حدود ساعت نُه، سیل جمعیت دیگری از سوی خیابان شاه‌آباد نمایان شد. هرچه مردم جلوتر می آمدند فریاد آنها شدیدتر می شد. نعش نخستین شهید راه وطن ساعت نه ونیم وارد میدان بهارستان شد. مردم جنازه جوانی را که در بازارچه مروی نزدیک شمس‌العماره کشته شده بود روی تخته چوبی گذارده و پیشاپیش جمعیت حرکت می دادند. ورود چنین جمعیتی با این ترتیب بر شور و هیجان دیگران افزود. پلیس و سربازان به مردم حمله بردند. اما مردم نیز با مقاومت درخور تحسین و ستایشی، سربازان را از روی اسب‌ها پیاده می کردند و جیپ‌های شهربانی و ارتشی را آتش می زدند .
حملات مردم سینه‌چاک و از جان گذشته به مأموران مسلح، هیجان را در درون مجلس به منتها درجه رسانید. عده‌ای به طرف اطاق رئیس مجلس و جمعی به طرف دفتر گارد مجلس دویدند. آثار ترس و وحشت از قیافه همه کاملاً مشهود بود. در این اثناء یکی از افسران بدنام گارد مجلس برای حمله به طرفداران نهضت ملی خود را به باغ مجلس رسانید و با فریاد گفت:” افراد آماده به خط … ” سربازها مثل مور و ملخ از پاسدارخانه بیرون ریختند و پشت نرده‌ها و دیوار مجلس و بالای شیروانی‌ها سنگربندی کردند. از آن طرف نیز جمعیت همه خیابان‌ها و میدان مجلس را پر کرده به سوی نرده‌ها به جلو می آمدند. به گفته روزنامه‌های اطلاعات و کیهان فریاد مرده باد قوام و زنده باد دکتر مصدق رهبر ملت، میدان بهارستان را به لرزه درآورده بود .
عده‌ای از درب آهنی مجلس بالا رفتند تا خود را به داخل برسانند که صدای گلوله بلند شد و به دنبال آن صدای رگبار مسلسل‌ها از تانک‌ها و زره‌پوش‌ها برخاست. سیل جمعیت ناچار فریادکنان به اطراف سرچشمه و سه‌راه ژاله و شاه‌آباد عقب نشست . قوای نظامی به جلو آمد و شروع به حمله کرد . پلیس سوار نیز برای پس‌راندن جمعیت به طرف اکباتان و صفی‌علیشاه، وارد کار شد. صدای انفجار نارنجک‌ها و ترکیدن گازهای اشک‌آور و صدای رگبار مسلسل و شلیک تفنگ و فریادهای پی در پی، وضع جنگی کاملاً آشکاری را به وجود آورده بود. صدای مهیب چرخ تانک‌ها ، سوت زره‌پوش‌ها ، صدای سهمگین انفجار نارنجک ها و رگبار مسلسل‌ها میدان بهارستان را به میدان جنگ تمام عیاری تبدیل کرده بود. دیگر بار جوانان از جان گذشته میهن ما دست به یورش زدند و به سرعت حمله کردند. این بار تانکها در محاصره مردم قرار گرفت و برخی نیز از کار افتاد و مبارزان راه آزادی در تیررس نظامیانی که سنگربندی کرده بودند قرارگرفتند. آنها می کشتند و اینها پیش می رفتند.
تمام کارکنان و کسانی که در داخل باغ مجلس بودند خود را از آن طرف به پای نرده رسانیده و شروع به هم دردی با مردم کردند. داخل و خارج مجلس یک پارچه احساسات شده بود.همه فریاد می زدند و زنده باد و مرده باد می گفتند. رئیس مجلس وحشت‌زده کنار پنجره ایستاده و ناظر کردار شرم‌آور و خیانت‌آمیز خود و … بود. یک طرف نیروی اصیل توده مردم و طرف دیگر قدرت یک مشت جنایت‌کار که می رفت به مدت سی سال دیگر سلطه ضد انسانی خود را به یاری بیگانگان تحکیم بخشند. مردم در حال جنگ و گریز و گروهی فداکار نیز در حال جان دادن و شهیدشدن و عده انگشت‌شماری هم در حال کشتن و ایجاد وحشت کردن .
عده‌ای از نمایندگان نهضت ملی به طرف اطاق رئیس مجلس هجوم بردند و فریاد زدند این چه وضعی است؟ چرا مردم را به گلوله می بندید؟ چرا ساکت نشسته‌اید؟ در این هنگام مردم مجدداً به یورش بعدی دست زدند و از سوی شاه‌آباد، صفی‌علیشاه، خیابان ملت، سرچشمه، ژاله و دیگر کوچه‌ها حمله کردند و خود را برق‌آسا به تانک‌ها و زره‌پوش‌ها رساندند و با فریاد جلو آمدند. در یک سو، مردمِ بی‌اطلاع از تاکتیک‌های نظامی اما با ایمان و اخلاص و عشق به وطن و در سوی دیگر مشتی اوباش خود فروخته و سر تا پا مسلح به عنوان فرماندهان یا آتش‌بیار معرکه قرار داشتند. مردم در وضعی از هیجان روحی و احساسی قرار گرفته بودند که دیگر ارزش جان برای آنها مطرح نبود. با یک یورش تند و سریع خود را به مجلس می رساندند و آنگاه که با رگبار نظامیان (ارتش شاهنشاهی) مواجه می شدند با دادن کشته عقب می نشستند و باردیگر از خستگی نظامیان استفاده کرده مجدداً حمله می بردند .
هیچ وسیله دفاعی به جز چوب، سنگ، آجر نداشتند. چیز عجیبی که آن روز تا شب هنگام به کرّات دیده می شد و هرگز فراموش نمی شود این بود که به هیچ وجه هیچ کدام از مردم حاضر نبودند، شهیدان را تحویل نیروهای نظامی بدهند. بلکه برادران کشته یا زخمی خود را چون جان شیرین درآغوش می فشردند و با خود به کناری می کشیدند. برای توده مردم دیگر ارتش ایران با نیروی بیگانه فرقی نداشت. در گرماگرم مبارزه و کشت و کشتار مردم بی‌دفاع و دست از جان شسته و هنگامی که به جز صدای گلوله و رگبار مسلسل و ترکیدن نارنجک صدایی دیگر بر نمی خاست و زمانی که مردم به جنگ و گریز پرداخته بودند و از هر سو کشته‌ها چون برگ خزان به زمین می ریخت، ناگهان یک تاکسی با زحمت بسیار زیاد خود را به درب مجلس رساند، آقای مهندس حسیبی با چهره برافروخته و خشمگین و دهان کف‌کرده فریادزنان پیاده شد و سراسیمه به سوی اطاق رئیس مجلس دوید .
در اطاق رئیس مجلس محشری برپا شده بود. نمایندگانی که وارد می شدند با اعتراض و فریاد، از حوادث خونینی که خود شاهد آن بودند سخن می گفتند و دیگران را بیشتر ناراحت و وحشت‌زده می کردند .
نزدیک به ساعت یازده که در میدان بهارستان جز سرباز و تانک چیز دیگری نبود، گروهی از مردم فداکار و از جان گذشته از سوی غرب به شدت هجوم آوردند. اقدام این گروه آن قدرشجاعانه بود که باعث شگفتی و تحسین حاضران در باغ مجلس شد. این عده در زیر باران گلوله و انفجارهای پی در پی، خود را به پشت نرده‌های مجلس رساندند و فریاد می زدند که ما انتقام خون شهدای خود را خواهیم گرفت. … و به دنبال آن گروهی از زنان که فرزندان خود را از دست داده بودند، شیون‌کنان وبر سروسینه‌زنان، به مجلس رسیدند و منظره‌ای تأثرانگیز به وجود آوردند به حدی که همه گریستند و جوانان آتشی با احساسات تندتری به حمله مبادرت می ورزیدند. یکی از زنان خود را به رئیس مجلس رساند و به شدت وی را مخاطب قرار داده و شروع به دشنام‌دادن کرد. رئیس مجلس (امام جمعه تهران) به سرعت تصمیم گرفت که به سعدآباد برود . با اتوموبیل خود حرکت کرد، اما چند قدمی نرفته بود که مورد حمله مردم قرار گرفت و شیشه‌های اتوموبیلش با سنگ و چوب خرد شد و ناچار برگشت .
به تدریج مردم در اثر دیدن کشته‌ها و جنازه‌ها، جری‌تر شده و با هیجان شدیدتری جلو می آمدند. کم‌کم حمله مردم جسورانه‌تر و بی‌باکانه‌تر می شد. دیگر مردم سینه‌باز خود را جلو تانک‌ها می دادند. از ساعت یازده ونیم به بعد بر تعداد کشته‌شدگان لحظه به لحظه افزوده می شد. مردم که نعش‌ها را به مأموران نمی دادند. آنها را در خیابان اکباتان جمع کرده بودند. این نعش‌ها بر تهییج مردم می افزود. مردم پیراهن خونی کشته‌شدگان را بر سر چوب‌ها کرده و فریاد می زدند: اینها شهدای وطن هستند. جوانان از جان گذشته در لحظات واپسین حیات نیز دست از آرمان خود بر نمی داشتند و با خون خود پیام آزادی بر در و دیوار می نوشتند. جوانی با خون گرم خود بر کف داغ خیابان چنین نوشته بود: این خون زحمت کشان ملت ایران است. زنده باد مصدق. مرگ بر قوام‌ها …

مشارکت زنان
زنی پنجاه‌ساله با دخترشانزده ساله خود جلوی سربازان ایستاده بود و به هیچ‌وجه از برابر آنان کنار نمی رفت. بچه‌ها و نوجوانان با سنگ و آجر از حرکت هر نوع وسیله‌ای جلوگیری می کردند و گوششان به حرف احدی بدهکار نبود .
روزنامه کیهان می نویسد:” در میدان بهارستان یک زن چهل‌ساله طی نطق خود تودۀ مردم را سخت تهییج کرد و چون لحظه به لحظه به تعداد مردم افزوده می شد، مأموران به سرعت یورش بردند و در نتیجه یک پسر بچه ده، دوازده ساله گلوله خورد و به قتل رسید .”
زن‌ها درسایر نقاط شهرمخصوصا بعدازظهردرمیدان بهارستان سخت ابراز احساسات می کردند و این امر تا آن زمان بی‌سابقه است .
مأموران برای گرفتن نعش‌ها ازمردم تلاش بسیارمی کردند ولی موفق نمی شدند. مردم نعش‌ها را در خیابان‌ها می گرداندند و به همه کامیون‌های نظامی حمله می کردند .
تا آنجا که به یاد مانده است در آن روز افراد فرومایه و تبه‌کاری چون سرهنگ قربانی، سرهنگ برخوردار، سرهنگ گیلانشاه، سرگرد صیرفی، سرگرد شهرستانی، ستوان فاطمی در بیرون مجلس در کشتن مردم پیش قدم بودند و ترس و هراسی از کشتن افراد بی‌دفاع و هم وطنان شرافتمند به خود راه نمی دادند و با اینگونه درندگی‌ها نفرین ابدی را برای خود و سرافکندگی را برای خانواده خود می خریدند. در باغ مجلس نیز اشخاص تبه‌کاری چون سرهنگ زاهدی و… مشغول خوش‌خدمتی بودند تا آنجا که عده‌ای از نمایندگان در داخل مجلس برسر سرهنگ قربانی ریختند و با مشت و لگد او را زدند .
ازساعت سه بعدازظهر رفته رفته ازدیاد جمعیت به اندازه‌ای شد که دیگر هیچ گونه وسیله‌ای قادر به حرکت نبود. شعارهای “زنده باد دکتر مصدق”، “مرگ بر قوام خائن” و… مرتباً شنیده می شد. مرحوم کریم‌پور شیرازی مدیر روزنامه شورش می گفت:” برادران و قهرمانان عزیز، این نهضتی را که امروز شما برای آزادی و استقلال ایران شروع کرده‌اید، در تاریخ مشروطیت ایران و کشورهای خاورمیانه بی‌مانند است.” هیجان و ابراز احساسات توده مردم به اندازه‌ای بود که ما توانایی وصف آن را نداریم .
یکی از نخستین مراکزی که تظاهرات را شروع کرد، دانشگاه تهران بود. اندکی پس از شروع تظاهرات عده‌ای پاسبان و سرباز مغول‌وار به آنجا رسیدند تا از تظاهرات جلوگیری کنند. اما کاری از پیش نبردند. دانشجویان موج به موج جلو می رفتند و سبک بال با ” فرار ” و ” قرار ” نیروی نظامی را این سو و آن سو می کشیدند و بینشان فاصله می انداختند و با جنگ و گریز توده مردم را با شیوه درست و آگاهانه مبارزه خیابانی، آشنا می ساختند .
بنا به نوشته روزنامه کیهان (سی ام تیر١٣٣١ ) عناصرچپی از لحاظ ” فرار ” و ” قرار”از سایر دستجات با تجربه‌تر بودند و به همین جهت در بسیاری از خیابان‌ها ابتکار عملیات (در برابر مأموران نظامی) در دست آنها بود، زیرا وقتی که مأموران برای تفرقه تظاهرات دست به حمله می زدند، اینان مردم را تشویق به مقاومت و رفتن به کوچه‌ها می کردند.” افراد ورزیده احزاب ملی در آن روز برای مقاومت در برابر مأموران نظامی و مسلح پشت سر هم به معابر گوناگون می گریختند و سپس باز می گشتند و حملات خود را از نقطه نخستین شروع می کردند .
ازسایر نقاط شهر نیز مردم دسته دسته به طرف خیابان‌های اصلی شهر مخصوصاً بهارستان هجوم می بردند و همه برای برخورد با یک رویداد غیرمنتظره خود را آماده می کردند. مردمی که از سمت بازار به سوی سرچشمه و مجلس به راه افتاده بودند، شهیدان بازار را روی دست می بردند.
روزنامه‌های عصر زیر عنوان قتل و خونریزی اشاره به فشرده‌ای از کشت و کشتارها درخیابان‌های شهرکرده‌اند. درناصرخسرو و بازار شدت تیراندازی و حمله به مردم خیلی شدید بود و چندین نفر کشته شدند که مردم جنازه‌ها را روی تخته می گذاشتند و به سوی پزشک قانونی به راه می افتادند. در برابر زندان دادگستری و روبروی روزنامه اطلاعات نظامی‌ها بی‌رحمانه به مردم بی‌سلاح حمله می کردند. حتی روی ستون‌های پارک شهر و باغ ملی زدوخورد شدیدی میان نظامی‌ها و مردم درگرفته بود. در خیابان‌هایی که به کاخ اعلیحضرت منتهی می شد، مقاومت نظامی‌ها بیشتر و تعدادشان هم فزونی داشت. در برابر منزل قوام نیز زد و خورد شدیدی در گرفته بود و فریاد مصدق را می خواهیم، به آسمان بلند بود. در اینجا سرهنگ گیلانشاه در اثر حمله مردم با پاره آجر مجروح شد. ( و بعداً هم برای این شجاعت و رشادت در میدان جنگ! مدال گرفت. ) با وجود همه کشت و کشتار ، رگبار مسلسل‌ها و انفجارات گوناگون از احساسات ، مقاومت و سرسختی توده مردم چیزی کاسته نمی شد، بلکه هر آن به نیروی پایداریشان افزوده می شد .
در خیابان اکباتان مقاومت و ایستادگی بی‌مانندی از طرف مردم می شد. انتشار روزنامه‌های شاهد (ارگان حزب زحمتکشان) پرچمدار ( ارگان پان‌ایرانیست‌ها ) جوانان دموکرات و به سوی آینده (حزب توده) و پخش فوق‌العاده‌های حزب ایران و سایر دستجات یک اتحاد بی‌مانندی در مقاومت توده مردم به وجود آورده بود. در حوالی شمس‌العماره مردم به کامیون‌های ارتشی حمله می کردند و حتی هنگام تصرف یک اتوموبیل از میکروفون داخل آن استفاده کرده و دیگران را به مبارزه تشویق می کردند. نزدیکی‌های ظهر اوضاع چهارراه مخبرالدوله بسیار وخیم گزارش شده بود و مردمِ خشمگین حالت حمله به خود گرفته بودند. در نخستین یورش خود سرگرد صیرفی مسئول انتظامات این ناحیه را مجروح ساختند. او در ساعت دوازده و بیست دقیقه با بی‌سیم خود به فرماندار نظامی چنین می گوید:” چنین به نظر می رسد که مردم تصمیم دارند مجتمع شده ضمن استفاده از خستگی افراد حمله شدیدی را شروع کنند. به نظر اینجانب نیروی تازه‌نفس لازم است. … ضمناً خود این جانب به طوری مجروح شده‌ام که نیم‌ساعت دیگر قادر به ایستادن نیستم، ولی این جانب از مرگ باک ندارم و ذره‌ای فروگذار یا سستی نخواهم کرد .”
در ساعت یازده و نیم از طرف یک جیپ خودکار با بی‌سیم به شهربانی اطلاع داده شد که در خیابان ژاله یکی از اتوموبیل‌های بی نمره دربار که متعلق به شاهپور علی رضا بود مورد هجوم مردم قرار گرفته است. فوراً بشتابید. به مجرد وصول این خبر چند کامیون سرباز و چند تانک از مخبرالدوله به طرف خیابان ژاله حرکت کرد و لحظه‌ای بعد اتوموبیل بی‌نمره دربار با این طرز و تفصیل و پیروزمندانه به طرف شمیران حرکت کرد. بنا به نوشته روزنامه (اطلاعات، کیهان، شهباز،…) قبلاً برای حرکت‌دادن و کمک به این ماشین بی‌نمره دربار که حامِل شاهپور علی رضا بوده است ( وظاهراً معلوم نبود که از کجا و برای چه کار آنجا آمده است ) از سرگرد صیرفی کمک خواسته بودند و وی گفته بود که اگر سربازان را جهت مشایعت شاهپورعلی رضا جمع کنیم، مردم به ما حمله خواهند کرد وبالاخره ازمیدان شاه‌آباد کمک فرستادند. یک جیپ شهربانی درجلو بود وچندین پاسبان نیز با هفت‌سرهای لخت به دنبال واتوموبیل شخصی سرهنگ برخوردار نیز پشت سر آنها ، در حالی که مرتباً شلیک می کردند و چند کامیون سرباز نیز از پشت سر و دو طرف آن را احاطه کرده بودند، شاهپور علیرضا را پس از تیراندازی‌های زیاد به سوی مردم از میدان به دربردند .
لحظه‌ای پس ازعزیمت شاهپور علی رضا مشاهده شد که عده‌ای از سمت خیابان و سه‌راه ژاله اجساد چند جوان را که به روی تخته گذارده بودند به میدان بهارستان آوردند. سربازان نخست می خواستند مانع شوند اما از اتفاق نادر و استثنایی این که هنگامی که افسران برای جلوگیری پیش رفتند در اثر مشاهده وضع اجساد و زخمی‌ها و لاشه جوانان تکه و پاره شده و نیز مشاهده مردمی که به شدت تهییج شده بودند و گریه می کردند، بی‌اختیار روی برگرداندند .
به تدریج آثار نافرمانی از دستورهای فرماندهان نظامی مبنی بر کشتن توده مردم در میان نظامیان آشکار می شد. آسوشیتدپرس در این باره گزارش داده بود که:” نزدیک میدان توپخانه سه هزار نفر از مردم به طرف یک تانک حمله‌ور شدند، ولی سربازان و مردم به جای حمله، یکدیگر را در آغوش کشیدند و بوسیدند .
باری همه نیرنگ‌ها و تدبیرها کارگر نیفتاد و با وجودی که امراء و فرماندهان جنگ لحظه به لحظه همه دستورات و فرامین صادره را مو به مو اجراء کردند، مع‌الوصف به جز کشتن و زخمی‌کردن بیش از صدها نفر از مردم تهران کاری از پیش نبردند و ناچار مانند دیگر موارد پنجاه‌ساله آهنگ عزیمت و عقب‌نشینی اختیار کردند .
بی‌اغراق تاکنون ماجزئی از حوادث سی‌تیر را نوشته‌ایم و همه‌اش از رویداد چندین ساعته برابرمجلس سخن گفته‌ایم. مانند این حوادث و شدیدتر از آن درسبزه‌میدان تهران، میدان شاه، میدان سپه، شاه‌آباد، سعدی، فردوسی و… به گونه‌ای دیگر در همه شهر جریان داشت که امکان نشرهمه این ها نیست و ازهمه این ها مهم ترحوادثی بود که در شهرستان‌ها می گذشت و متأسفانه هیچ گاه مانند تهران منعکس نشده است. جوانان و شهیدان حماسه‌آفرین نهضت ملی ایران که به خاک رفته‌اند، در گمنامی باقی مانده‌اند .
در قیام سی‌تیر تمام مردم از هر حزب، دسته، جمعیت و از هر صنف و طبقه با هم‌آهنگی و یگانگی کامل و قابل ستایشی شرکت داشتند . شعار اصلی آنها، ” مرگ بر حکومت ننگین قوام ” و ” زنده باد دکتر مصدق ” بود .
درسی‌تیر بدون تردید حتی یک خبرنگار داخلی یا خارجی به زشتی از قیام حماسه‌آفرین ملت ایران یاد نکرد. بنا به گزارش همه خبرگزاری‌های خارجی مردم دنیا با شگفتی و علاقه و احساس خاص و استثنایی قیام ملت ایران را پی‌گیری می کردند .
روزنامه اطلاعات یکم مرداد١٣٣١ نوشت:… حوادث خونینی که در برابر مجلس روی داد و منتهی به پیروزی ملت و ابراز تمایل به دکتر مصدق شد در تاریخ معاصر ایران حائز اهمیت می باشد .
قیام سی تیر که تظاهر درخشان و پر شکوه اراده و ایستادگی مردم در برابر اهریمن و بیگانه بود دکتر مصدق را دوباره به نخست‌وزیری رساند و شکست و سکوت موقت دربار و عوامل استعمار و ارتجاع و بیگانه‌پرستان را باعث شد . ما در برابر این همه شجاعت و ازجان‌گذشتگی سر تعظیم فرود می آوریم .
بنا به گفته ارسنجانی، آقای قوام روز سی تر که مانند برگ خزان جوانان ما را به زمین می ریختند، در باغ سفارت آلمان استراحت می کرده است و پادوها و دلالان معتبر بیگانه و نمایندگان دربار و فئودال‌ها نیز مرتباً به آنجا رفت وآمد داشته‌اند که اسامی شان موجود است . مثلاً ناصرذوالفقاری ( برادر محمد ذوالفقاری که هر دو به قوام رأی تمایل داده بودند ) عرق‌ریزان می رسد و می گوید:” شهر شلوغ شده است ولی مأموران مثل اینکه میل ندارند جلوگیری کنند. ( با آن همه کشت و کشتار ) این که کار نمی شود ما با همه چیز خودمان بازی کرده‌ایم. اگر قرار باشد با سهل‌انگاری کار صورت دیگری پیدا کند وضع ما به خطر خواهد افتاد”. دیگری خبر آورده بود که در میدان سپه یک سرهنگ از تانک بیرون آمد و پاگون خود را کند و نعره زد که من به طرف مردم شلیک نمی کنم و خود را تسلیم مردم می کنم. … و باز خبرمی رسد که مردم در شهر شعارهای ضد شاه و ضد قوام می دهند …
آقای ارسنجانی می نویسد: در این اثناء آقایان علاء و سپهبد یزدان‌پناه آن جا آمدند… علاء به قوام می گوید:” جناب اشرف لابد از اوضاع شهر استحضار دارید”. قوام می گوید:” تظاهرات مختصری شده و چند نفر مجروح شده‌اند.” علاء می گوید:” خیر قربان، نزدیک پانصدنفر کشته شده‌اند وضع خیلی خطرناک است.” قوام می پرسد: “شما از کجا می دانید؟” علاء می گوید: “فرماندار نظامی اطلاع داده است”. قوام با قیافه برافروخته می گوید: “فرماندار نظامی چرا به من که رئیس دولت هستم اطلاع نمی دهد؟ این چه ترتیبی است؟یعنی چه؟… پس معلوم می شودکه آقایان هرچه خواسته‌اند کرده‌اند و به حساب من گذارده‌اند.”… علاء می گوید:” در هرحال مسلماً در تهران جوی خون جاری شده است.”
آقای ارسنجانی می افزاید: نزدیک ساعت چهار بعدازظهر از شهر خبرآوردند که نیروهای انتظامی شهر را ترک کرده‌اند و مردم کلانتری‌هایی را اشغال کرده‌اند و برای اشغال ادارات دولتی تلاش می کنند. ساعت پنج بعدازظهر قوام‌السلطنه به دربار رفت و استعفاء داد در حالی که در آن موقع، اداره رادیو در اشغال اعضای حزب ایران، زحمتکشان و جبهه ملی بود .
در حدود ساعت پنج و نیم حسین علاء وزیر دربار، تلفنی به آقای مهندس احمد رضوی رئیس فراکسیون نهضت ملی اطلاع می دهد که قوام استعفاء داده است و ضمناً ( از طرف دربار ) دستور اکید داده شده که نظامی‌ها فوراً به سربازخانه‌ها برگردند. پس لازم است که آقایان فراکسیون نهضت ملی خودشان امنیت شهر را مورد توجه قرار دهند .
فراکسیون نهضت ملی برای حفظ نظم و امنیت شهر و انتشار استعفای قوام فوراً طی جلسه‌ای ترتیباتی اتخاذ کرد. آقایان حسین مکی، مهندس حسیبی، پارسا خبر استعفای قوام را به اطلاع مردم رساندند ….
آقای ارسنجانی در دنباله اعترافات خود می افزاید:” در قیافه جوان‌ها، پیران، غرور وافتخار فوق‌العاده‌ای می دیدم و از این نیروی زنده‌کننده‌ای که مردم را به حرکت در آورده بود لذت می بردم … آیا اینها همه مایه غرور و افتخار نمی تواند باشد؟ مسلماً چرا” …
ساعت هفت بعدازظهرسی ام تیر مردم به سوی خانه دکتر مصدق رهسپار شدند … دکتر مصدق در حالی که به شدت می گریست، گفت:” ای کاش من مرده بودم و ملت ایران را این طور عزادار نمی دیدم”. … و سپس افزود:” ای مردم من به جرأت می گویم استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آن را گرفتید.”
روزسی ویکم ١٣٣١ دیگر از افراد پلیس و سرباز در خیابان‌های تهران خبری نبود. زیرا نیروهای پلیس و نظامی جرأت آشکارشدن را نداشتند .حفظ نظم شهر به عهده یک عده از جوانانی بود که به سینه خود نوار سیاه‌‌رنگی نصب کرده بودند. با وجود اجتماعات بیش از اندازه‌ای که در این روز در گوشه و کنار تهران تشکیل شد و سخنان تندی که ایراد گردید، کوچک‌ترین بی‌نظمی دیده نمی شد. حتی ترتیب عبور و مرور وسایل نقلیه نیز به صورت منظم و توسط جوانان انجام می گرفت .
ساعت سه صبح جلسه سری مجلس تشکیل شد و ازشصت وچهار نفر عده حاضر در جلسه شصت یک نفر به دکتر مصدق رأی اعتماد دادند .
جالب است که روزنامه اطلاعات مانند همه بیگانه‌پرستان درروز بیست ونهم١٣٣١ که مردم به موسسه‌اش حمله بردند، آنان را آشوب گران و عناصر ماجراجو که به دنبال اغراض شخصی هستند، نامید وروزقیام سی ام تیر١٣٣١ خاموش شد و روزیکم مرداد١٣٣١ در سرمقاله خود تحت عنوان ماتم عمومی آنان را جوانان پرشور و مردمانی که شوری وطن‌پرستانه در سر داشتند، خواند و نوشت که افتخار جاویدان برای خود و خانواده خود ذخیره ساختند .
در این باره در تسلیتی که به امضاء وزیر دربار ( نه اعلیحضرت همایونی ) صادر شد از قیام درخشان سی تیر به نام وقایع تأسف‌بار یاد شده است .
بالاخره در سی‌ام تیرماه ١٣٣١ پیروزی دیگری برای ملت ایران به دست آمد و اوایل شب خبر اعلام رأی دیوان دادگستری لاهه مبنی بر عدم صلاحیت آن دادگاه در رسیدگی به مسأله نفت به تهران رسید. این رأی که حقانیت ملت ایران را در مبارزه با استعمار انگلیس ثابت کرد، پیروزی سی تیر را کامل کرد تا آنجا که اعلیحضرت همایونی هم شخصاً زبان به ستایش گشودند :
” موفقیت ایران را در دادگاه لاهه به عموم هم‌وطنان عزیز از صمیم قلب تبریک می گویم و بدین وسیله از اهتمام جناب آقای دکتر مصدق نخست‌وزیر و تمام ملت ایران که در این راه هم‌صدا بوده‌اند، قدردانی و تشکر می نمایم. این پیروزی قدم مهمی است در راه توفیق نهایی و رسیدن ایران به آمال و آرزوهای ملی “.
محمدرضا پهلوی ١/٥/١٣٣١
رویتر بلافاصله پس از این دو حادثه گزارش داد که انگلستان مأیوس است و در لندن به طور کلی نظر بر این است که با صدور این رأی موقعیت دولت دکتر مصدق برای مذاکره و معامله محکمتر شده است .
روزنامه نیواستیسمن (یکم مرداد١٣٣١) ضمن اشاره به قیام سی تیر نوشت: حوادثی که اخیراً در ایران روی داده است مراجعت شرکت نفت انگلیس را به ایران غیرممکن می سازد .
روزنامه بنی‌صباح چاپ ترکیه (چهارم مرداد١٣٣١) پس از این حادثه نوشت: … خوب بود رادیو آنکارا که از آغاز ملی شدن نفت در ایران پیوسته علیه ایران و به نفع انگلیس تبلیغ و تفسیر می کرد، از قاضی انگلیسی ( که در دادگاه لاهه به زیان دولت خود رأی داد)درس عبرت می گرفت.وروزنامه سوسیالیستی شن‌ولک نیز نوشت که” سیاستمداران قدیمی ایران هر یک به نوبه خود امتحان خویش را داده‌اند و تاکنون نتوانسته‌اند بر قلوب مردم حکومت کنند، قوام هم یک عامل استعمار انگلیس بود” .
خبرگزاری فرانسه در تاریخ پانزدهم مرداد١٣٣١ گزارش داد که: عوامل سوسیالیست جبهه ملی با تمام قوا تلاش می کنند که اوضاع را به نفع طبقه بینوا تغییر داده و از فشاری که بر دوش توده مستمند وارد می شود بکاهند .
تحت تأثیر قیام سی تیرملکه مادرو شاهدخت اشرف به علت تحریکات و کارشکنی‌هایی که درراه پیشرفت نهضت ملی مقدس ایران می کردند و به دلیل دخالت مستقیم در این ماجرا از ایران تبعید شدند .
دفاتر مخصوص شاهدخت‌ها و شاهپور‌ها بسته شد واجازه تماس مستقیم با ادارات دولتی از آنان گرفته شد .
بنا به گزارش رویتر شاهدخت اشرف پهلوی که برای فراهم کردن مقدمات سقوط دکتر مصدق در تاریخ پانزدهم تیر ماه ١٣٣١ به تهران آمده بود روز نهم مرداد١٣٣١ وارد رم شد. این خبرگزاری به نقل از روزنامه باختر امروز می افزاید اثاثیه شاهدخت اشرف بیست جامه‌دان بود که برای نخستین بار به وسیله مأموران ایرانی گمرک بازرسی شده است . …
آقای دکتر عبدالله معظمی در جلسه فوق‌العاده دوم مرداد١٣٣١ مجلس شورای ملی که پس از قیام سی تیر تشکیل شد ،چنین گفت: “با کمال خضوع و فروتنی به روان پاک شهیدان راه آزادی و حریت و استقلال و شرافت ایران درود می فرستم و از درگاه خداوند متعال مسئلت می کنم که به ملت ایران در این مصیبت صبر و اجرو کرامت عنایت فرماید. این جنبش و قیام ملی ثابت کرد که در مقابل اراده ملی هیچ قوه و قدرتی را تاب مقاومت و پایداری نیست و این نیروی عظیم هر مانع و رادعی را از میان برخواهد داشت”…
روز سی تیر ماه سرزمین ایران عرصه این آزمایش بود. ملت ایران در این روز با خون خود و خون عزیزان خود به روی زمین ایران چند جمله نوشت که برای همیشه باید سرمشق فداکاران و وطن‌پرستان باشد .
اوّل‌نوشت در مقابل اراده ملت هیچ نیرویی تاب مقاومت و پایداری نخواهد داشت. پس‌از‌آن‌نوشت تسلیم و تمکین و رضا در برابر شدائد و حوادث شیوه مردان غیرت‌مند نیست و بازنوشت، ما با قطرات خون گرم خود درخت آزادی و عظمت ایران را که از شادابی و سرسبزی افتاده بود آبیاری کردیم تا تازگی و طراوت از سر گیرد و بارور و سایه‌گستر شود…. آخرین جمله‌ای که شهیدان راه آزادی با خون خود نوشتند این بود که همت کنید تا این شعله مقدس را که ما برافروخته‌ایم خاموش نشود .
در جلسه علنی پنجم مـرداد١٣٣١ نیز آقای مهندس حسیبی در حالـی که به شدت می گریست و فریاد می زد چنین گفت:” آقایان ملت ایران بیدار است و حق خود را می گیرد ولو به هر قیمتی که باشد. روز سی تیر این مردم حتی چوب در دست نداشتند و با دست خالی جلوی گلوله و توپ می رفتند” …
آقای حسیبی به حال گریه گفت:” روز سی تیر واقعه‌ای اتفاق افتاد که دلم را ریش کرد و آن این بود که مردی لخت را که فقط یک پیراهن پاره پاره به تن داشت هدف گلوله قرار دادند . وقتی به زمین خورد و جان سپرد بدن او را وارسی کردند و دیدند که فقط یک تکه نان خشک در لای آستین پیراهن پاره خود دارد و او با این تکه نان که نهارش بود برای حفظ حیثیت و استقلال کشور آمده بود تا سینه خود را هدف گلوله قرار دهد “. ( در این موقع عده زیادی از نمایندگان و تماشاچیان با صدای بلند به گریه درآمدند.) حسیبی فریاد می زد:” آقایانی که اینجا نشسته‌اید او با یک تکه نان خشک برای آن آمده بود که استقلال میهن خود را حفظ کند و هم او بود که برای شما شرافت خرید و آبروی شما را حفظ کرد تا بتوانید امروز اینجا بنشینید. ما که همه چیز داشتیم لیاقت این شهامت را نداشتیم “.
مهندس حسیبی که کاملاً تحت‌تأثیر احساسات بود مشت روی تریبون می کوبید ومی گفت: … “لااقل این پنبه را از گوش بیرون بکشید و بفهمید که دیگر ملت ایران خواب نیست”… سرانجام مجلس شورای ملی در جلسه فوق‌العاده دوم مرداد١٣٣١ طی ماده واحده‌ای قیام سی تیر را که در سراسر کشور برای پشتیبانی از نهضت ملی ایران انجام پذیرفته بود قیام ملی و شهدای آن روز را شهدای راه آزادی و نیز قانون اختیارات دکتر مصدق را تصویب کرد .
قانون قیام سی تیر و قانون اعطاء اختیارات
با تأیید خداوند متعال، ما، پهلوی شاهنشاه ایران، محل امضاء، نظر به اصل بیست هفتم متمم قانون اساسی مقرر می داریم :
ماده اول – قانون مربوط به شناسایی قیام روز سی‌ام تیر ماه ١٣٣١ به نام قیام مقدس ملی که در جلسه ١٦/٥/١٣٣١ به تصویب مجلسین سنا و شورای ملی رسیده و منضم به این دست‌خط است به موقع اجراء گذارده شود .
ماده دوم – هئیت دولت مأمور اجرای این قانون هستند .
به تاریخ ٢١/٥/١٣٣١

با تأیید خداوند متعال، ما، پهلوی شاهنشاه ایران، محل امضاء نظر به اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی مقرر می داریم :
ماده اول – قانون مربوط به اعطای اختیارات برای مدت شش ماه به شخص جناب دکتر مصدق نخست‌وزیر که در جلسه بیستم امرداد ١٣٣١ به تصویب مجلسین سنا و شورای ملی رسیده و منظم به این دست‌خط است به موقع اجرا گذاشته می شود .
ماده دوم – هیئت دولت مأمور اجرای این قانون هستند .

بتاریخ ٢١/٥/١٣٣١
( جاوید باد ایران ) ( پیروز باد ملت )

________________________________________
[۱] دیلی‌نیوز پنجم خرداد١٣٣١
[۲] Pari’s pres بیست و ششم تیر ١٣٣١
[۳] مذاکرات مجلس، جلسه علنی ٩/٨/١٣٣١
[۴] جلسه علنی مجلس شورای ملی مورخه: ١٧/٤/١٣٣١
[۵] اعلامیه فرماندار نظامی شماره ٦١، بیست وهفتم تیرماه ١٣٣١
[۶] روزنامه بامشاد، پیرایه، حسن ارسنجانی، ١٣٣٢
[۷] خواندنیها شماره نهم/ ٨١
[۸] برای اطلاع بیشتر در مورد قوام السلطنه به الیگارشی حکومت خانواده ها در ایران نوشته ابوالفضل قاسمی جلد سوم، خاندان قوام مراجعه کنید .
[۹] صفحه ٥١ یادداشت های حسن ارسنجانی. یادآور می شویم حسن ارسنجانی از دشمنان جبهه ملی می باشد .
[۱۰] اعلامیه جبهه ملی بیست وششم تیرماه١٣٣١
[۱۱] آسوشیتدپرس بیست ونهم تیرماه١٣٣١
[۱۲] یادداشت های حسن ارسنجانی
[۱۳] پلنوم چهارم حزب توده
[۱۴] نوید آزادی روزنامه وابسته به حزب توده شماره بیست و پنجم تیرماه١٣٣١
[۱۵] روزنامه دژکه به جای به سوی آینده منتشرمی شد، بیست وهفتم تیرماه١٣٣١
[۱۶] ATP دوم مرداد١٣٣١
[۱۷] کیهان و اطلاعات بیست و هشتم تیرماه١٣٣١
[۱۸] خواندنیها شمارۀ٨١




برای آزادی کارگران زندانی به پا خیزیم!

کارگران و فعالان کارگری
شرایط بسیار سخت و دهشتناکی برما چیره گشته است. چنگال فقر و گرانی و بیکاری گلوی ما و خانواده هایمان را می فشارد. آسیب های اجتماعی بر تن و روان فرزندان ما زخمی عمیق برجای گذاشته است که در آتیه ی خویش چیزی جز تباهی نمی بینند.

پدران و مادران و نان آوران خانه را از کار بیکار می کنند و کودکان و زنان را برای بردگی و گدایی روانه خیابان ها می کنند. اینجا سرمایه داران و زمین داران بر ما حکومت می رانند و ستم و سرکوب را به شکلی عریان بر جامعه حاکم کرده اند تا خشم، اعتراض و مقاومتِ ستم دیدگان را خاموش سازند. با توسل به قانون سرمایه داری و زور سرنیزه جامعه را نا امن کرده اند تا امنیت خود و حکومت خود و سرما یه های خود را برقرار کنند. کارگران آگاه و فرزندان کارگران را به جرم اعتراض به این شرایط غیر انسانی دستگیر می کنند و به اتهام برهم زدن امنیت سرمایه داری به زندان می اندازند. با قانون نظام برده داری، کارخانه ها، کارگاه ها و مراکز کارگری و آموزشی و خدماتی و بهداشتی را اداره می کنند و از پرداخت مزدِ کارگران امتناع می ورزند. ارزش اضافی از کار طبقه‍ی کارگر را می خواهند، سود و ثروت و سرمایه را دوست دارند، امنیت و رفاه و حکومت را برای خود می خواهند ولی از اعتراض و اعتصاب بر آشفته می شوند و سکوت و تن دادن به بردگی و زجر و فقر را برای کارگران و زحمت کشان رقم می زنند. قانون ظالمانه سرمایه داری را مقدس می شمارند ولی در خواست پرداخت مزد و درخواست اجرای قوانین بنیادی کار از سوی کارگران را گناهی کبیره و مستوجب کیفر می دانند و اعتصاب را “محاربه با خدا” قلمداد می کنند. بی شرمانه تر اینکه همین سرمایه داران و کارفرمایان که از پرداخت مزد کارگران امتناع می کنند. علیه کارگران اقامه‍ی دعوا می کنند و کارگران را به شلاق و زندان و اخراج از کار محکوم می کنند.

این شرایطی است که اکنون بر جامعه‍ی ما حاکم شده و این ستمی است که نظام اقتصادی – اجتماعی و سیاسی حاکم بر ما روا می دارند. سرملیه داران و زمین داران در این نظام، در جبهه ای به وسعت همه‍ی ایران حیات جامعه را نشانه گرفته اند و با برخاستن هر صدای اعتراضی و هر خیزشی تعرض به جامعه و سرکوب آزادی و دموکراسی و به بند کشیدن کارگران، فعالان کارکری و همه‍ی مبارزان راه آزادی و دموکراسی را افزایش می دهند.

کارگران و فعالان کارگری

از آغاز سال ۱٣۹۴ ما شاهد تشدید سرکوب ها و به زندان انداختن فعالان کارگری و فرزندان کارگران هستیم. داود رضوی، ابراهیم مددی، محمود صالحی و … را قبل از اول ماه مه روز جهانی کارگر دستگیر و در شرایط سخت نزدیک به یک ماه در بازداشت نگه داشتند. گروه دیگری از کارگران و معلمان از جمله شاهرخ زمانی، محمد جراحی، غالب حسینی، رضا شهابی، رسول بداقی، محمود باقری، افشین ندیمی، پدرام نصرالهی، ریبوار عبداللهی، یوسف آبخرابات و … سال هاست به جرم دفاع از حقوق اولیه کارگران در زندان بسر می برند. شاپور احسانی و جعفر عظیم زاده را در ساوه دستگیر و زندانی کرده اند تا از این طریق کارگران لوله صفا را مرعوب سازند و آنها را به عقب نشینی وادارند .

همه ی این افراد فرزندان مبارز مردم اند که برای احقاق حقوق طبقه‍ی کارگر به زندان محکوم شده اند. چرا باید فرزندان ما در زندان باشند و مورد آزار قرار گیرند. چرا باید خانواده های آنها پشت دیوارهای زندان سرگردان باشند و مورد بی حرمتی قرار گیرند. همه‍ی کارگران زندانی از خانواده بزرگ طبقه‍ی کارگرند و همه‍ی آنها به یک درد مشترک معترض می باشند. آزادی آنها خواست مشترک همه‍ی کارگران و زحمتکشان و همه‍ی آزادی خواهان است. متحد و یک صدا برای آزادی کارگران زندانی و همه‍ی زندانیان سیاسی مبارزه کنیم و آنها را به آغوش خانواده و جامعه بازگردانیم.

کارگر زندانی، معلم زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد!

کارگران پروژه های پارس جنوبی
فعالان کارگری جنوب
فعالان کارگری ضد سرمایه داری گیلان
جمعی از معلمان اخراجی
جمعی از کارگران پتروشیمی های منطقه ویژه ماهشهر و بندرامام
جمعی از کارگران محور تهران – کرج
فعالان کارگری شوش و اندیمشک
خرداد ۱٣۹۴




سندیکالیسم درایران، یک قرن مبارزه

به مناسبت اول ماه مه و با شادباش به همه زحمنکشان
فرهنگ قاسمی
سی سال پیش وقتی نخستین جلد کتاب خود را در مورد “سندیکالیسم در ایران” انتشار دادم یکی از نویسندگان موتمن و مورد احترام با کمال تعجب اظهار داشت مگردر ایران جنبش سندیکایی وجود دارد؟

امروزه بخش کوچکی از پاسخی را که به ایشان دادم را در اینجا به نظر خوانندگان می‌رسانم.

بر اساس اسناد و مدارک تاریخی از آغاز این جنبش تقربیا یک قرن سال می پذرد. از زمانی که صنایع کوچک و مانوفاکتورها در ایران شروع به کار می‌کنند سندیکالیسم که به شکل واقعی خود فعال می‌شوند و کارگران در مراحل مختلف و به مرور زمان و در شهرهای گوناگون ایران برای دفاع از حقوق خود در واحدهای اتحادیه‌های کارگری و انجمن‌های حرفه‌ای تشکل پیدا می‌کند.

از اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن بیستم در اصفهان کارگران ریسندگی و بافندگی، در تبریز و خراسان کارگران فرش‌باف، در تهران کارگران خباز و کارخانه ریسمان سازی در شمال چای کارها و… واحدهای کوچک خود را در ارتباط با احزاب مترقی آن زمان از قبیل سوسیال دموکرات‌ها و حزب عدالت به وجود آورده و برای دستمزد و بهداشت و شرایط کار متعادل وارد مبارزات اجتماعی می‌شوند.

روزنامه “حقیقت” ارگان اتحادیه‌های کارگری ایران به همت “محمد دهگان” از این جنبش‌ها پشتیبانی و برای پیشرفت افکار مترقی و ضد به استثماری جان‌فشانی می‌کند. در همین دوران نخستین جشن‌های روز اول ماه می در شهرهای مختلف ایران با تظاهرات کارگران و فعالین سندیکایی برگزار می‌گردد ….

در دوران استبداد رضا شاهی اگرچه افرادی مانند “ارانی” برای ارتقای این مبارزات جان خود را از دست می‌دهند اما نهادهای جنبش‌های کارگری در کارخانه‌های ایران از جمله در کمپانی نفت ایران و انگلیس نهادینه می‌شود.

شواهد تاریخی در همه کشورهای جهان نشان می‌دهد که مبارزات کارگران همیشه می‌توانند در جهت مبارزات سیاسی و اقتصادی و توسعه و تعالی اجتماعی اثرگذار باشند. در مبارزات سیاسی ایران گاهی مبارزات سندیکائی ضد منافع مردم و زمانی در جهت منافع آنان عمل کرده‌اند.

به طور مثال می‌توان یادآور شد که جنبش سندیکائی که توسط یوسف افتخاری در شرکت نفت ایران و انگلیس فعال می‌شود و اعتصاب ۲۳ تیر ۱۳۲۵ را به ثمر می‌رساند اما در اثر سازش حزب توده با قوام‌السلطنه صدها کارگر زحمت‌کش زندانی می‌کردند و از کار بیکار می‌شوند و جانشان را از دست می‌دهند.

مثال دیگری که در جهت مثبت و تعالی جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی قابل‌ ملاحظه است این می‌باشد که در همان شرکت در دورانی که محمد مصدق برای ملی شدن شرکت نفت و خروج انگلیس‌ها از ایران اقدام می‌کند، مبارزات سندیکای کارگران از جنبه‌های مطالبات شغلی واقتصادی فراتر رفته و به مبارزات سیاسی و اجتماعی تبدیل می‌گردد به‌طوری‌که امروز می‌توان گفت کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران در دوران ملی شدن صنعت نفت توسط محمد مصدق در به ثمر رسانیدن این جنبش ضد استثماری و ضد استعماری نقش بسیار عمده‌ای را ایفا کرده‌اند.

اگرچه در زمان محمدرضا شاه پهلوی سندیکاهای کارگری سرکوب و آلت دست می‌شوند اما درخلال انقلاب هزار و سیصد پنجاه وهفت نقش مبارزات کارگران به ویژه زحمت‌کشان و کارکنان شرکت ملی نفت ایران قابل توجه می‌باشد.

امروز در جمهوری اسلامی و در رژیم استبدادی ولایت فقیه سرمایه‌داران صنعتی و بازرگانی در چارچوب قوانین و مقررات جمهوری اسلامی به چپاول ملت و میهن می‌پردازند. فشارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی زحمت‌کشان میهن ما را در شرایط بسیار سختی قرار داده است به طوری که آنان به‌واقع از وضعیت تحصیل و آموزش‌های حرفه‌ای، مسکن، بیکاری، قیمت‌ها، دستمزد، بهداشت، مواد غذایی برق و آب، پوشاک … رنج می‌برند. آری مردم عادی کشور ما با این همه ثروت و امکانات طبیعی در ردیف فقیرترین و نا امن‌ترین کشورهای جهان قرار دارد.

ایران و مردم ایران بنا بر قضاوت تاریخ تحمل این چنین شرایطی نمی‌تواند بکنند. تاریخ نشان داده است که هرگونه تغییر در رژیم های استبدادی در ایران بدون مساعدت نیروهای اجتماعی به ویژه با همکاری و دخالت کارگران و به مخصوصا کارگران صنایع بزرگ از جمله صنایع نفت و گاز و برق امکان‌پذیر نمی‌باشد.

جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ – ۱ می‌‌ ۲۰۱۵




سمینار رشد نژادپرستی و طرز تلقی درباره مهاجران در سوئد

زهرا باقری شاد

روز شنبه ۲۳ نوامبر در مرکز شهر استکهلم (در ساختمان آ ب اف) برنامه های فوروم سوسیالیستی با بیش از ۱۰۰ سمینار و سخنرانی همزمان از ۱۰ صبح تا ۱۸ بعد از ظهر برگزار شد که با استقبال و شرکت چند هزار نفر همراه بود.

seminar-racisme 1یکی از این برنامه ها که با استقبال چشمگیری روبرو شد، به بررسی رشد نژادپرستی در سوئد و نتایج تحقیق جدیدی در باره طرز تلقی درباره مهاجران اختصاص داشت که در آن فرشته احمدی، مهرداد درویش پور، چارلز وستین و بیلان عثمان شرکت داشتند.

نخست فرشته احمدی، پرفسور در جامعه شناسی از مدرسه عالی یوله به ارائه نتایج یک تحقیق ۱۰ ساله در میان بیش از ۷۰۰ نفر که ۱۰ درصد آنها خارجی تبار بوده اند، درباره طرز تلقی جامعه سوئد درباره مهاجران پرداخت که با همکاری دو همکار از دانشگاه اوپسالا تهیه شده است. این تحقیقات نشان دهنده مثبت تر شدن دیدگاه جامعه نسبت به مهاجران در حوزه اشتغال است. همچنین افراد دارای تجربه ارتباط با مهاجران، افراد مقیم در شهرهای بزرگ، جوانان، زنان و دارندگان تحصیلات عالی نظر مثبت تری نسبت به مهاجران داشته اند. این بدین معنی است که سالمندان، افراد فاقد تجربه رابطه با مهاجران، کومون های کوچک، مردان و افراد با تحصیلات پائین تر، طرز تلقی منفی تری نسبت به مهاجران نشان داده اند. نتایج این تحقیقات همچنین نشان می دهد نظر درباره پناهجویان، مسلمانان و قدرت تطبیق برخی “فرهنگ های دیگر” با سوئد منفی تر شده است. او اشاره کرد نتایج بررسی سال ۲۰۱۴ نشان دهنده آن است که اگرچه تنها بیش از ۷ درصد نظر “بسیار منفی” نسبت به مهاجران دارند، اما اگر دیگر نظرات منفی در مورد مهاجران را هم به آن اضافه کنیم، میزان مخالفت با مهاجران بسیار بیشتر و حتی بیش از یک سوم است. او اضافه کرد اروپا محوری یک مشکل دیرینه جوامع اروپایی است که حتی در میان احزاب چپ گرا نیز به چشم می خورد و این نقش مهمی در رشد خارجی ستیزی دارد. این پژوهشگر در عین حال از کم توجهی سیاستمداران سوئد به نتایج تحقیقات آکادمیک در این زمینه انتقاد کرد و گفت این نتایج را باید جدی گرفت.

seminar-racisme 2سپس مهرداد درویش پور، جامعه شناس و استاد دانشگاه از مدرسه عالی ملاردالن به بررسی نتایج این تحقیق و مقایسه آن با دیگر تحقیقات پرداخت و گفت: این تحقیقات نشان دهنده قطبی شدن افکار عمومی درجامعه سوئد است. یعنی همزمان با رشد نژادپرستی، گرایش ضد نژادپرستی نیز عریان تر از گذشته شده، و نتایج انتخابات اروپا در سوئد نیز نشان دهنده همین روند است. همچنین این مساله که در سوئد هیچ حزبی به هیچ وجه حاضر به همکاری با حزب خارجی ستیز دمکرات های سوئد نیست، نشانگر قطبی بودن جامعه بین نژادپرستی و ضد نژادپرستی است. درویش پور اضافه کرد بین طرز تلقی و عمل مردم همیشه شکافی وجود دارد. مردم در نظر سنجی ها نسبت به مهاجران می توانند نظر مثبت تری داشته باشند اما در عمل رای ۱۳ درصدی حزب خارجی ستیز تنها یکی از نشانه های تفاوت در ابراز عقیده و عمل است. او تاکید کرد که رشد نژادپرستی در کل اروپا بر رشد این افکار در سوئد نیز تاثیر گذاشته و خارجی ستیزی را بیشتر رشد می دهد. همچنین او به تغییرات ساختاری در کشورهای صنعتی اروپا اشاره کرد که با روند جهانی شدن و شکل گیری اتحادیه اروپا، نوعی محافظه کاری ناسیونالیستی را به ویژه در میان کسانی که احساس می کنند به حاشیه پرتاب شده و نگران آینده و هویت خود هستند، رشد داده است. او اشاره کرد نارضایتی سیاسی از احزاب تثبیت شده که فاصله دیدگاه هایشان بسیار کاهش یافته زمینه رشد احزاب راست پوپولیست افراطی را فراهم آورده که تنها از خارجی ستیزی تغذیه نمی کنند. با این همه این محقق اضافه کرد نظر مثبت به مهاجرت و درعین حال منفی نسبت به پناهنده پذیری سوئد که در کل اروپا بالاترین رقم را نسبت به جمعیت به خود اختصاص می دهد، نشان دهنده این است که افکار عمومی در سوئد به مدل کانادا که کمتر پناهنده پذیرفته و بیشتر مهاجران تحصیل کرده و دارای تخصص و سرمایه را می پذیرد، نزدیک شده است. او اضافه کرد رشد اسلام گرایی سیاسی و دل نگرانی از به خطر افتادن حقوق زنان، کودکان و حقوق بشر باعث شده است نظر به “جامعه به شدت چند فرهنگی” منفی تر شود. درویش پور در آخر گفت که در اروپا و در سوئد برخی بر این باورند باید شعارهای احزاب خارجی ستیز را از آن خود کنند و در این راستا حتی با احزاب خارجی ستیز همکاری می کنند. برخی نیز همچون سوئد از ضرورت بایکوت و خودداری از هرگونه همکاری با احزاب خارجی ستیز سخن می گویند. اما واقعیت این است که هیچ یک از این روش ها نه در سوئد و نه در دیگر کشورهای اروپایی نتواسته جلوی رشد احزاب خارجی ستیز و نژادپرست را بگیرد. او در پایان اشاره کرد که یکی از مشکلات اصلی جامعه حاشیه نشینی مهاجران است که خود زمینه ساز رشد احزاب خارجی ستیز را فراهم کرده اند. هم از این رو می بایست با یک سیاست فعال ضد تبعیض به جای تخطئه یا تشویق چند فرهنگی بر افزایش مشارکت مهاجران در جامعه سرمایه گذاری کرد تا بدینوسیله خارجی ستیزی به عقب رانده شود.

seminar-racisme 3پرفسور چارلز وستین سخنران بعدی در پانل بود که گفت نظر سنجی ها معمولا با ارزیابی های خوش بینانه ای روبرو هستند، بیش از حرکت و یا تمرکز بر نتایج نظر سنجی ها درباره مهاجران باید به واقعیت رای ۱۳ درصدی حزب خارجی ستیز جامعه توجه کرد تا مبنا قرار گیرد؛ امری که به شدت نگران کننده است. این پژوهشگر که رئیس پیشین بخش تحقیقات مهاجران در سوئد است اضافه کرد رای بالای احزاب خارجی ستیز در سوئد و دیگر کشورهای اروپایی نشان گر آن است که در اعماق جامعه پدیده ای در حال جریان است که سیاستمداران و محققان موفق به پیش بینی و فهم آن نشده اند. او از بازجویی یکی از زنان رومر در سوئد سخن گفت که مسئولان یک فروشگاه وی را به اتهام دزدی در جلوی چشم دیگران ناگزیز ار برهنه شدن کرده و در حالیکه او دزدی هم نکرده بود صدای هیچ کس در برابر این برخورد تحقیر آمیز و نژادپرستانه در نیامد. وستین اضافه کرد این که حزب خارجی ستیز دمکرات های سوئد در انتخابات کمونی رای پایین تری نسبت به انتخابات پارلمانی آورده ، شاید ناشی از آن است که رای در کومونها تاثیری بر موضع گیری در باره اتحادیه اروپا ندارد، حال آن که رای در پارلمان درباره تنظیم سیاست در اتحادیه اروپا تاثیر می گذارد. از این رو بسیاری از منتقدان سیاست اتحادیه اروپا ممکن است به این حزب در انتخابات پارلمانی رای داده باشند، اما در حوزه کومون ها به احزاب دیگر رای داده باشند. او سیاست همکاری با احزاب خارجی ستیز را یکسره رد کرد، اما گفت که باید با آنها دیالوگ برقرار کرد.

سخنران آخر بیلان عثمان از مسئولان نشریه ضد نژادپرستی اکسپو بود که ضمن تاکید بر ضرورت برخورد فعال با طرفداران احزاب خارجی ستیز تاکید کرد مسئله آموزش علیه نژادپرستی مهم است که باید به آن اهمیت داد. او گفت که حتما باید با هواداران این حزب گفتگو کرد و نتیجه بایکوت را معکوس دانست، گرچه همکاری با آنها را نیز رد کرد. او بر مساله قطبی شدن جامعه سوئد تاکید و اضافه کرد انگیزه رای در کومونها با پارلمان یکسان نیست.




ضرورت ایجاد تشكل سراسری

علی‌رضا ثقفی

جنبش كارگری ایران كه دور جدید فعالیت خود را از ابتدای دهه هشتاد آغاز كرد تا كنون با مشكلات خاصی مواجه بوده كه البته اكنون اكثر آنها را یكی پس از دیگری پشت سر گذارده است و می‌رود تا فصل جدیدی را آغاز كند.

این جنبش كه بر بستر خاكستر به جای مانده از دهه شصت همانند ققنوسی خود را باز یافت، از ابتدای فعالیت با افت و خیزهای فراوان همراه بود.

از آنجا كه یك گسست نسلی میان فعالیت‌های گذشته‌ی چپ و كارگری با نسل جدید فعالان اتفاق افتاده بود، تجربیات گذشته به صورت ناقص وگاه وارونه و پراكنده به نسل جدید منتقل شده بود و راهی نه چندان هموار لازم بود تا این جنبش با تجربه مستقیم و با مقابله با چالش‌های جدید بتواند راه پیشرفت را در مقابل خود باز كند. اما در این مسیر هزینه‌های نسبتا زیاد و هرز رفتن بسیاری از نیروهای خود را تحمل كرد و امروز به جائی رسیده است كه می‌تواند مستقلانه بر روی پای خود بایستد و راه پر سنگلاخ را در پیش روی خود هموار كند.

اگر نگاهی به تشكل‌های اولیه كارگری بیاندازیم و سطح خواسته‌ها و مطالبات آنها را با آنچه كه امروزه شاهد آن هستیم، مقایسه كنیم، سطح پیشرفت جنبش كارگری را به خوبی در آن می‌بینیم.

در تشكل‌های اولیه كارگری كه به دنبال مفاهمه‌نامه دولت اصلاحات با سازمان جهانی كار به وجود آمد، تمام خواسته‌ها حول ایجاد تشكل‌های مستقل كارگری دور می‌زد. بدین مفهوم كه فعالان كارگری تلاش خود را بر آن می‌گذاردند كه تشكل‌های مستقل كارگری درمحیط كار حق مسلم كارگران است و بر طبق مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی هیچ كسی اعم از دولت و كارفرما حق مداخله در آن را ندارد. در آن زمان صحبت كردن یا تصویب ماده‌ای در اساسنامه یا منشور این تشكل‌ها در باره وحدت یا اتحاد میان تشكل‌های مختلف به نوعی یا مطرح نمی‌شد یا اگر می‌شد، با مخالفت دیگران مواجه می‌گشت. درست به خاطر دارم كه در اولین مجمع “كانون دفاع از حقوق كارگران” هنگامی كه بندی در منشور آورده شده بود كه به مساله اتحاد سراسری تشكل‌های كارگری و كانون پرداخته بود،اعضائ مجمع تقریبا به دو گروه موافق و مخالف تقسیم شده بودند. موافقین استدلال می‌كردند كه این بند می‌تواند دست كانون را در اتحاد ووحدت با دیگران باز بگذارد و امری ضروری برای تداوم فعالیت‌های كارگری است ومخالفین استدلال می‌كردند كه این بند حساسیت مقامات را بر می‌انگیزد و موجب جلوگیری از فعالیت‌های كانون می‌شود و در انتها با دو دور رای‌گیری ابتدا موافقین رای آوردند و سپس مخالفین موفق شدند كه با یك رای برتر این بند را از منشور حذف كنند. زیرا در آن زمان اساسا بحث تشكل سراسری و وحدت تشکل‌ها هنوز زود بود و حتی بحثی از تشكیل فدراسیون كارگری نمی‌توانست به عمل آید زیرا تنها یك یا دو تشكل مستقل كارگری بیشتر وجود نداشت و دیگران یا در مرحله هیات موسس بودند (مانند كارگران نقاش و…) یا هیات‌های بازگشائی را تشكیل می‌دادند (ماند كفاشان و خیاطان ). مهم آن است كه در آن زمان بحث اتحاد یا وحدت و همكاری نزدیك و تنگاتنگ تشكل‌ها زودتر از موقع بود و حتی پیشنهاد دهندگان این مساله نیز، خودشان هم این امر را مربو ط به آینده می‌دانستند.

این خواسته در اولین بیانیه‌هائی كه ازطرف گروه‌های تشكیل شده در آن دوره بیان می‌شد به خوبی آشكار است. هم در اساسنامه‌ها و هم در بیاینه‌های این گرو‌ها خواست ایجاد تشكل كارگری امری اساسی است. نام این گروه‌ها بیانگر همین امر است كه این گروه‌ها مساله اصلی‌شان را چه چیز‌هائی می‌دانستند: “كمیته پیگیری برای ایجاد تشكل‌های كارگری “، “كمیته هماهنگی برای ایجاد تشكل‌های كارگری “.

كمك این گروه‌ها در ایجاد تشكل‌های كارگری هرچند در حد توانائی‌شان بود ، اما تاثیر غیرقابل انكاری در شكل‌گیری سندیكا و اتحادیه‌های آن دوره داشت. در زیر لینك اساسنامه‌های این تشكل‌ها را می‌توانید ملاحظه كنید كه برنامه اصلی خود را ایجاد تشكل‌های كارگری قرار داده بودند.(۱)

با پیشرفت مبارزه وپافشاری فعالان وگزوه های كارگری بر خواسته های خود ، به تدریج حكومتیان این تشكل ها را به صورت نسبی قبول كردند و با ظاهر بی‌سرو صدای این تشكل‌ها از جانب حكومت به گونه‌ای پذیرفته شد كه در دادگاه‌ها كسی را به عنوان عضویت در این گروه‌ها كمتر به محاكمه می‌كشیدند و بیشتر تلاش می‌كردند كه فعالان این گروه‌ها را با اتهاماتی دیگر مورد محاكمه قرار دهند، فعالان كارگری كه همواره تلاش داشتند خواسته‌های انباشته شده طبقه كارگر را به هرترتیب عنوان كنند، در برنامه‌های بعدی خود علاوه بر حق تشكل، حقوق دیگری همچون آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، حق آزادی بیان، حقوق زنان و كودكان و هم چنین آزادی هر نوع تشكل كه شامل احزاب نیز می‌شد را گنجاندند. فعالان كارگری به تدریج خواسته‌های آزادی‌های سیاسی و آزادی اجتماعی را نیز در قطعنامه‌ها و بیاینه‌های خود خواستار می‌شدند و همچنین حق اشتغال، مقابله با فسادهای اداری، حق تسلط كارگران بر سازمان تامین اجتماعی را، به خصوص در بیانیه‌های روز كارگر یا مناسبات دیگر، به خواسته‌های خود اضافه می‌كردند كه البته این ضروت گسترش خواسته‌های كارگران در مقاطع مشخص اعتلای جنبش كارگری است. اما هنوز گروه‌ها همگی دارای منشور یا آن چیزی نبودند كه بتوان آن را اهداف جامع نامید. بلكه گروه‌هائی كه در سال‌های بعد همانند كانون تشكیل شد، علاوه بر حق تشكل برای كارگران حقوق دیگری را از جمله آزادی‌های اندیشه و بیان را وارد اهداف خود نیز كردند اما بسیار محدود (۲ ) گروه‌های دیگر هر چند در اساسنامه‌های اولیه‌شان درباره آن سكوت كرده بودند اما در عمل و با پیشرفت مبارزه این خواسته‌ها را در بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های خود گنجاندند و نیز دفاع از آزادی روزنامه‌نگاران و سایر زندانیان سیاسی و اجتماعی را وجهه همت خود قرار دادند.

پیشرفت امر مبارزه و تشكیل تشكل های صنفی به و سیله خود كارگران در بسیاری از موسسات اقتصادی و یا صنفی، مسئله خواسته های مبارزاتی را دستخوش تغیراتی میكرد كه گا ه میتوانست او لویت هارا جابجا كند. بدین مفهوم كه اگر درزمانی مسئله اصلی برای جنبش كارگری مسئله دستمزد بود در مقطعی دیگر آزادی زندانیان كارگری و قرار دادهای سفید امضا و اخراج های بی رویه میتوانست به او لو یت های اول و یا دوم تبدیل شود. امری كه فعالان كارگری متناسب با هر دوره از مبارزه بر یك بخش و یا بخش دیگر تاكید كرده اند.

آنچه كه امروز ضرورت ایجا یك تشكل سراسری را بیشتر نمایان می‌كند از دو وجه است.

۱- ما امروز شاهد ایجاد تشكل‌های كارگری زیادی در موسسات مختلف توسط خود كارگران و زحمتكشان هستیم كه از آن جمله می‌توان به تلاش معلمان و روزنامه نگاران و پرستاران برای ایجاد تشكل خود اشاره کرد و همچنین تشكل كارگران در پتروشیمی‌های ماهشهر، لوله سازی اهواز، پتروشیمی تبریز، كارگران معدن بافق، كارگران مخابرات روستائی، كارگران ساختمانی دماوند، كارگران خبازی‌های سنندج و سقز و اتحادیه كارگران پروژه ای و… این تشكل‌ها هرچند در مراحل اولیه رشد هستند اما نه تنها به وسیله خود كارگران ایجاد شده، بلكه از جانب فعالان كارگری تا سر حد امكان حمایت شده و گسترش آن‌ها بستگی به تلاش خود كارگران و فعالان كارگری و همچنین شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران دارد. یعنی امری كه در ده سال پیش فعالان كارگری خود را موظف به پیگیری آن می‌دانستند یا وظیفه اصلی خود را كمك به ایجاد این تشكل‌ها قرار داده بودند، امروزه با دست خود كارگران و تنها با مشاوره‌های فعالان كارگری و بیشتر با تلاش كارگران آگاه در خود محیط كار انجام می‌شود. روشن‌تر اگر بگوئیم امری كه در مورد تشكیل سندیكای هفت تپه به وسیله فعالان كارگری صورت گرفت و به قولی آن‌چه فعالان كارگری در بیش از ده‌ها سفر به این خطه، در جهت كمك به ایجاد این تشكل آن انجام دادند، دیگر در شرایط کنونی برای كارگران ماهشهر یا پتروشیمی تبریز ضرورتی نداشت، زیرا خود كارگران آگاه این موسسات آگاهی‌های لازم جهت ایجاد تشكل خودشان را داشته و با كمك‌های كمتری از تشكل‌های فعالان كارگری می‌توانستند و می‌توانند راه خودشان را باز كنند.

در چنین شرائطی ضروری است كه فعالان پیشرو كارگری به سطح بالاتری از مبارزه بپر دازند كه این سطح بالاتر چیزی جز خواسته‌های وسیع طبقاتی در شرائط موجود نیست. یعنی از این جنبه می‌توان به روشنی گفت یكی از ضروریات ایجاد تشكل سراسری با خواسته‌های وسیع‌تر، شرائط موجود اجتماعی در این مقطع از پیشرفت مبارزه است. و اگر ما همچنان در همان خواسته های ده سال پیش در جا بزنیم نشانگر آن است كه خواسته های چنبش كارگری در هر زمان و مقطع خاص درك نكرده ایم . امروز خود كارگران به مو ضوع ضرورت ایجاد تشكل های كارگری در محل كارشان رشیده اند . امری كه در ده سال پیش و ظیفه فعالان كارگری بود . امروز سندیكاهای شركت واحد و هفت تپه و انجمن های صنفی پترو شیمی ها و معلمان و كارگران سا عتمانی و خودرو سازی ها و….از طریق مبارزات خود به ضرورت تشكل مستقل واقف شده اند ودر این زمینه فعالا كارگری و كارگران اگاه خود این مو سات امر تشكل را تا سر حد زیادی به پیش میبرند .

۲- دومین ضرورت ایجاد تشكل سراسری جلوگیری از پراكنده‌كاری و انجام حركت‌های تكراری در این مقطع از پیشرفت مبارزات است. این امر در گذشته بارها اتفاق افتاده است كه در جریان ایجاد تشكل‌های كارگری یا در مسیر پیشرفت این جنبش، گروه‌های مختلف و نهادهای كمك به ایجاد تشكل به دوباره‌كاری و یا كارهای موازی و گاه متناقض دست زده‌اند كه كارگران را از مسیر اصلی منحرف كرده و یا حداقل حركت آنها را كند كرده است. نمونه تجربه شده‌ی این امر را در جریان تشكیل سندیكای هفت تپه شاهد بودیم كه برخی از فعالان كارگری با تلاش برای ایجاد شورای كارگری به هفت تپه رفته بودند و برخی نیز تبلیغ انجمن صنفی را بین كارگران رواج می‌دادند و در انتها هنگامی تلاش‌ها به بار نشست كه كمیته هفت تپه متشكل از فعالان گروه‌های مختلف با آگاهی از وضعیت موجود هفت‌تپه و با مشورت خود كارگران به تشكیل سندیكا در شرایط آن روز رسیدند و این هماهنگی نتیجه خود را بدست آورد كه متاسفانه همان كسانی كه امروز با ایجاد تشكل سراسری به مخالفت برخاسته اند و انواع اتهامات ناروا را به فعالان كارگری می‌زنند، آن روز كمر همت بر از هم پاشاندن كمیته هفت تپه بستند. هر چند كه آن تلاش‌ها دیگر پس از تشكیل سندیكا بود و فقط توانست به تداوم كار كمیته هفت تپه كه نتیجه وحدت فعالان كارگری و تلاش فراوان آنان بود لطمه بزند و از ادامه همكاری گروه های كارگری جلو گیری كند و تلاش فعالان كارگری و نزدیكی آنها در آن مقطع را از هم بپاشاند.(۳)

۳- اما این پراكنده‌كاری‌ها در جاهای دیگر نیز خود را به فعالان كارگری نشان می‌داد. به عنوان مثال اگر در جریان اعتراضات كارگران ماهشهر دو تشكل فعالان كارگری در ارتباط با كارگران بودند به علت كارهای جدا از هم اولا نتیجه كارها چندان موثر نبود و ثانیا اگر یكی از تشكل‌ها فردی را برای آموزش قانون كار به درخواست كارگران به آنجا می‌فرستاد، تشكل دیگری نیز همان كار را به صورت موازی انجام می‌داد و تجارب آنان در اختیار یكدیگر قرار نمی‌گرفت.

۴- به دو مورد اصلی فوق می‌توان موارد دیگری را نیز اضافه كرد كه از جنبه‌های طبیعی ایجاد تشكل سراسری است. از آن جمله وحدت‌نظر و تحلیل مشخص از شرایط مشخص است كه با همیاری و همكاری تشكل‌های موجود امری دست یافتنی است. و هم اكنون پس از نشست دوم برای ایجاد تشكل های سراسری، فعالان این نشست در تدارك مانیفست و یا بنیان نظری تشكل سراسری كارگران هستند كه میتواند در آینده در دسترس عموم برای نظر خواهی نیز قرار گیرد .

۵- مورد چهارم كه ضرورت گسترش این مرحله از ایجاد تشكل سراسری فعالان كارگری است، كمك به ایجاد هماهنگی و نزدیكی اتحادیه‌ها و سندیكاهای تشكیل شده تا این مقطع است كه می‌تواند به صورت ایجاد فدراسیون‌ها و در نهایت كنفدراسیون‌های كارگران باشد. این كار به طور قطع باهمكاری و هماهنگی تشكل‌های مختلف برمی آید و یك گروه به تنهائی نمی‌تواند این امر مهم را به سرانجام برساند. زیرا آنگاه كه دیگر بار اصلی ایجاد تشكل های كارگری از دوش فعالان برداشته شده و بردوش خود كارگران و كارگران آگاه گذارده شود، این وظیفه پیشروان است كه گام های بعدی را مشخص كرده و زمینه را برای حركت های بعدی فراهم كنند.

۶- این تشكل سراسری به خوبی می‌داند كه كار پر چالشی را آغاز كرده است و در این مسیر با سنگلاخ‌های زیادی مواجه است و همان گونه كه در اولین بیانیه خود متذكر شد دو گرایش انحرافی در جنبش كارگری مانعی در جهت رسیدن به اهداف خواهد بود. یكی گرایش رفرمیستی در جنبش كارگری است كه همواره در آن موجود بوده و از خصیصه‌های موجود در جنبش‌های كارگری سراسر جهان است و دیگری فرقه‌گرائی كه با گسترش این فعالیت‌ها خود را در انزوا خواهد دید و جلوی سوء استفاده های آن گرفته خواهد شد .

ما از ابتدای آغاز كار، با این مسائل آشنا بوده‌ایم و به همین جهت در اولین اطلاعیه آن را متذكر شده‌ایم و در اطلاعیه‌های بعدی نیز به آن پرداخته ایم. در حقیقت از همه‌ی فعالان كارگری كه با این دو گرایش مرزبندی دارند، خواسته ایم كه ما را یاری كنند. اگر نگاهی به مخالفین تا كنونی امر تشكل سراسری بیاندازیم، صف مخالفان و موافقان آن مشخص‌تر می‌شود. ما در میان فعالان داخلی جنبش كارگری تا كنون مخالفت جدی با این امر مشاهده نكرده‌ایم، بلكه به عكس تمام فعالان باسابقه جنبش كارگری از این امر استقبال كرده‌اند و حسن نیت خودشان را در یاری و كمك به این مساله‌ی مهم نشان داده‌اند و تنها انتقادشان اطلاع‌رسانی ناقص ما در این مساله بوده است. در عوض گروهی فرقه‌گرا در خارج از كشور علنا با این امر مخالفت كرده و محافل بدون هویت به تخریب چهره‌ی كوشندگان این امر همت گمارده‌اند. ما به هیچ وجه ادعا نداریم كه راه انتخابی فعالان كارگری در داخل بهترین و منزه‌ترین مسیر است، بلكه می‌گوئیم ما با جمع بندی تجارب گذشته به این نتایج رسیده ایم و اگر فرد یا كسانی راه بهتری را می‌شناسند، بهتر است كه به صورت منطقی آن راه را ارائه دهند كه در هر صورت باز هم انتخاب مسیر با آنانی است كه در جنبش كارگری فعال هستند.

اما مخالفت‌های از سر كینه‌ورزی یك چیز است و نقد و یا نگرانی افراد صادق از جنسی دیگر. برخی از افراد سوالات دیگری دارند و به این امر می‌پردازند كه شرائط برای ایجاد تشكل سراسری آماده نبوده و این امر شرایطی را می‌خواهد كه از آن جمله وجود تشكل‌های فراوان كارگری است تا از قبال آن بتوان تشكل سراسری كارگری را ایجاد كرد و…

در بالا توضیح دادم كه تشكل سراسری كارگری با فدراسیون و كنفدراسین كارگری متفاوت است و گویا بعضی عزیزانی كه در انتقاد صادقند به این امر توجه ندارند. روند تشکیل تشكل سراسری طبقه كارگر همان روند ایجاد فدراسیون و كنفدراسیون نیست هر چند گسترش این دو پدیده می‌تواند هم سو با یكدیگر رشد كرده و در رشد و گسترش یكدیگر تاثیری متقابل داشته باشند. امری كه ما امروز در جامعه ایران شاهد آن هستیم. این دید كه بخواهیم بگوئیم باید ابتدا شرایط ایجاد تشكل‌های سراسری سندیكائی و اتحادیه‌ای فراهم شود و سپس ما به دنبال ایجاد تشكل سراسری فعالان كارگری برویم یا از درون كادرهای فدراسیون‌ها و یا كنفدراسیون‌ها، كادرهای ورزیده را برای ایجاد تشكل سراسری طبقه كارگر انتخاب كنیم و غیره، بیشتر در كتاب‌های كلاسیك طرفدارانی داشته و اكنون نیز در دیدگاه‌های سنتی طبقه بندی می‌شود. اما اگر نگاهی پویا و غیرسنتی داشته باشیم و پدیده و تكامل آن را در روند حركت بینیم؛ در خواهیم یافت كه این دو روند رشد تشكل‌های كارگری و تشكل‌های سراسری “طبقه كارگر” جدائی‌ ناپذیرند و هر یك بر دیگری تاثیری انكارناپذیر دارد.

فعالان پیگیر تشكل سراسری كارگری به خوبی می‌دانند كه هیچ تشكلی به خصوص تشكلی فراگیر و سراسری چه مربوط به مسائل صنفی كارگران و چه مربوط به مسائل اجتماعی و طبقاتی آنان، یك شبه، یك ماهه و در مدتی كوتاه از طرف فعالان كارگری تصمیم‌گیری نشده و به وجود نمی‌آید و یا فعالان كارگری خواب‌نما نشده‌اند كه بخواهند چنین تشكلی را با تكیه بر اوراد و اذكار به وجود آورند، بلكه از دل شرایط به این نتیجه رسیده‌اند كه زمان طرح مساله فرا رسیده است. اما آنان كه تعمق بیشتری در مسائل دارند می‌دانند كه از زمان طرح مساله تا اجرا و به ثمر رسیدن آن ممكن است زمانی طولانی یا كوتاه باشد یا آنكه اصلا به ثمر نرسد. فعالان كارگری در این زمینه تجربه‌ها از سر گذرانده‌اند. غیر از آنان كه مغرضانه با این حركت برخورد می‌كنند، عموم فعالان كارگری به خوبی می‌داند كه راه بسی دشوار و ناهموار است و نیاز به كمك همگان دارد. پیشرفت یك حركت در فاصله‌ی زمانی مشخص قابل پیش بینی نیست و بستگی فراوان به شرایط اقتصادی و اجتماعی داخلی و جهانی دارد. ولی یك چیز مسلم است و آن این كه تلاش برای ایجاد یك تشكل سراسری از تلاش برای گسترش تشكل‌های موجود، جدا نیست و هم چنین هیچ تناقضی با ایجاد تشكل‌های جدید كارگری نداشته بلكه تاثیر متقابلی در رشد و گسترش یكدیگر دارند.

پیگیری كنندگان مسائل كارگری به خوبی به یاد دارند كه فعالان كارگری در برگزاری مراسم یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۸ پیش بینی می‌كردند كه جامعه آبستن حوادثی است كه می‌توان در آن دست به یك عمل پیشتازانه زد. به این عمل پیشتازانه دست زدند، بهای آن را نیز پرداختند و برای اولین بار پس از سی سال نیروهای چپ و كارگری را در سطح جامعه به صورت رو در رو وعلنی مطرح كردند. حوادث بعدی نیز صحت تحلیل آنان را نشان داد به طوری كه در اعتراضات سال ۸۸ كه به دنبال این حركت در جامعه به وقوع پیوست، آن یخ‌های موجود میان جنبش چپ و كارگری با اعتراضات عمومی آب شده بود. البته این امر را فقط كسانی می‌توانند درك كنند كه در بطن جامعه باشند. اكنون نیز فعالان كارگری به همین نتیجه رسیده‌اند كه وضعیت فعلی در جامعه آمادگی گسترش تشكل‌های كارگری از هرنوع، چه صنفی و چه طبقاتی را دارد و پیش‌روان باید دست به یك عمل پیشروانه بزنند و قطعا این عمل و حركت توده‌های كارگری بر یكدیگر تاثیری متقابل داشته و یكدیگر را تقویت می‌كنند و در این راه، می‌دانیم كه محافل ضد كارگری تمام تلاش‌شان را به كار خواهند برد تا جلوی ما را بگیرند. اما فعالان كارگری مصمم‌اند.

منبع: کانون مدافعان حقوق کارگر

______________________________
زیر نویس
(۱) اساسنامه كمیته پیگیری ایجاد تشكل‌های كارگری:
http://komite.۱۵۰m.com/asasnameh.htm
اساسنامه كمیته هماهنگی برای کمك:
http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=۱۶&Itemid=۳۱
اشكال اصلی این اساسنامه‌ها در آن است كه در هیچ‌كدام، از هویت فكری تشكیل‌دهندگان این تشكل‌ها صحبتی به میان نیامده و بیشتر مشابه با اساسنامه‌های شركت‌های عادی و عمومی است وصحبت از منشور فكری و دستگاه تفكر تشكیل‌دهندگان آنها نشده است. البته كه در آن دوره نمی‌شد چیزی بیشتر از این گفت، زیرا مبنای اولیه این تشكل‌ها استناد به مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی بود و مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی هم فقط در چارچوب خواسته‌های صنفی است .
(۲) مراجعه شود به منشور و اساسنامه كانون مدافعان حقوق كارگردر همین سایت KANOONM.COM
(۳) با تمام تو طئه های موجود علیه جنبش كارگری و تلاش نهادهائی سو لیداریته سنتر و شاخه جدید آن لیبر استار برای نفوذ در جنبش كارگری ایران، اما جنبش كارگری میتواند سرافرازانه اعلام كند كه بر روی پای خود ایستاده و تسلیم هیچ تو طئه ای نشده است. این امر در جریان سمینار تر كیه خود را به طور كامل نشان داد .