عراق کشوراشغالی فراموش شده ـ تظاهرات های گسترده در عراق

فراخوان تظاهرات در میدان تحریر بغداد در ۲۵ فوریه ۲۰۱۱

Jungewelt, Joachim Guilliard
برگردان ناهید جعفرپور
پشت پرده: شرایط زندگی در عراق همواره از سوی غرب تعیین می گردد ـ و همچنان اسفناک است. در کشور هر روز مخالفت بر علیه دولت نوری المالکی رشد می کند.

در حالیکه سیاستمداران غربی و رسانه ها به ناگهان به فشارهای درون مصر و تونس توجه پیدا نمودند و هواداران بسیار مشتاق جنبش اعتراضی این کشور ها را انگیزه می دادند، رژیم عراق همچنان از چشمان منتقد همگان بدور مانده است. بعد از اینکه در سال گذشته دولت جدید بر سر کار آمد، بنظر می رسد که همه فکر می کنند عراق در بهترین مسیر خود قرار گرفته است.
بطوری که روزنامه اقتصادی آمریکا ” اکونومیک” عراق را در کاتاگوری کشورهای دمکراتیک سال 2010 پشت اسرائیل، لبنان و فلسطین در ردیف چهارم منطقه قرار داده است.
آندرآس سوماچ ژورنالیست روزنامه تاتس می نویسد که” تشکیل دولت موفق بغداد از زمان آغاز جنگ در سال 2003 و بعد از خبر سرنگونی صدام حسین دومین خبر خوب از عراق می باشد”.
البته عراقی های بسیار قلیلی با این ادعا ها هم عقیده می باشند. عراق همچنان چون گذشته تحت رهبری رژیم نظامی خشونت بار و همچنین نیروهای اشغالگر غیر نظامی و نظامی قرار دارد و هنوز بعد از گذشتن هشت سال از حمله نظامی به این کشور، تخریب وحشتناک جامعه عراقی متوقف نگشته است.
داوید کامرون وزیر بریتانیائی در زمان برگشت از کنفرانس امنیت مونیخ می گوید “این احمقانه است که فکر کنیم تنها باید انتخابات برگزار کنیم و آنزمان دمکراسی بدست خواهد آمد”. البته منظور وی عراق یا افغانستان نبود بلکه در باره مصر صحبت می کرد که انتخابات عجولانه می تواند نتایج غلط به همراه داشته باشد.
دمکراسی بر روی قبر ها
تنها چند ساعت بعد از آغاز ماه فوریه که مجلس عراق قطعنامه ای را بتصویب رساند که در آن استفاده از خشونت بر علیه جنبش اعتراضی مصر را محکوم می نمود، پلیس در شهر کوچک جنوب عراق الحمزه به تظاهرات مردم بر علیه مناسبات اسفناک کشور تیراندازی نمود و حداقل یک تظاهرکننده را به قتل رساند و چهار نفر را مجروح نمود. رخ دادن چنین وقایعی در عراق دیگر در رسانه ها درج نمی گردد.
دستگیری ها، ناپدید شدنها و قتل انسانها در عراق مسئله ای روزانه است. در همان روز نیروهای امنیتی در بسیاری از شهر ها 126 نفر را دستگیر نمودند. یک هفته پیش تر در یک عملیات در شهرستان دیالی بیش از 100 روشنفکر دستگیر شدند که در میان آنان چهار پروفسور دانشکده پزشکی دانشگاه شهرستان شمال شرقی بغداد قرار داشتند. در مجموع طبق گزارش بخش حقوق بشر وحدت روحانیت دینی عراق در ماه ژانویه تعداد دستگیری های سیاسی 1788 نفر بوده است که غالبا در شهرهای دیالی، موسول، کرکوک و دیگر شهرهای سنی نشین انجام پذیرفته است.
ماه قبل از این تاریخ تعداد دستگیری ها تنها کمی پائین تر بوده است. این بیلان تنها بر مبنی آمار رسمی وزارت کشور عراق و ارتش تهیه شده است و در بر گیرنده دستگیری هائی که توسط نیروهای ویژه نخست وزیر نوری المالکی، پیشمرگه های کرد و دیگر شبه نظامیان نزدیک به دولت انجام پذیرفته است، نمی باشد.
از همه مهمتر این که دستگیرشدگان از سوی نیروهای ویژه و شبه نظامیان غالبا در زندانهای سری بدون اثری مفقود می شوند.
درپروتکل عراق که از سوی ویکی لیکس علنی گردیده است بروشنی استفاده از شکنجه سیستماتیک در زندانهای مخوف عراق آنهم با اطلاع و پشتیبانی اشغالگران دیده می شود.
رهبران ارتش آمریکا در عراق دستورات اکید به نیروهای خود صادر نموده بودند که به هیچ وجه در مواردی که متحدین عراقیشان مرتکب شکنجه و قتل می شوند در کار آنها دخالت ننمایند. غالبا آنها زندانیانی را که خود دستگیر می نمودند مستقیما به نیروهای شکنجه گر عراق تحویل می دادند. این مدارک ویکی لیکس نشان می دهند که ارتش آمریکا در بعدی گسترده در آموزش و مسلح ساختن نیروهای ویژه عراق که در این اواخر مسئول کشتار مردم عراق بودند، شرکت داشتند.
تمامی این مسائل طبیعتا با علنی شدن پروتکل ویکی لیکس در سال 2009 پایان نپذیرفتند ، چرا که در آپریل 2010 و ژانویه امسال دو زندان سری اتفاقی در محدوده سبز بغداد کشف شدند. در هر دوی این زندانهای قرون وسطائی نشانه های شکنجه های سخت دیده شده است. هر دوی این زندانها از سوی باریگاد بغداد مالکی اداره می شده اند. این باریگاد به:
Iraq Special Operations Forces
تعلق دارند که نخست وزیر المالکی سال گذشته با کمک آمریکا به وجود آورد. آنها در این فاصله بعنوان موثر ترین نیروهای ویژه عراق بحساب می آیند.
طبق یک گزارش از سازمان عفو بین الملل در سپتامبر سال گذشته حداقل 30000 عراقی بدون محاکمه در زندانهای عراق زندانی گشته اند. 23000 زندانی دیگر در زندانهای ارتش آمریکا بسر برده که از آن زمان به زندانهای عراق منتقل شده اند. ازتعداد کسانی که ربوده شده اند و در زندانهای سری بسر می برند و در قاعده شکنجه می شوند، حتی تخمینی هم وجود ندارد.
طبق گزارش کمیسیون بین المللی مفقودشده گان در عراق میان 250000 و یک میلیون انسان به عنوان مفقود اعلام گشته اند. اسمر ال حیدری کارشناس حقوق بشر عراق از عمان می گوید”مجموعه مردم عراق تحت آدم ربائی رنج می کشند”.
دیرک آدریانسنز از تریبونال بروکسل بر مبنی ی بررسی کمیسیون اعلای سازمان ملل برای آوارگان در سال 2009 تخمین می زند که آمار وابستگان مفقود شده آوارگان عراق 260000 نفر می باشد. طبق این بررسی غالب مفقود شدگان توسط نیروهای امنیتی نزدیک به شبه نظامیان ربوده شده اند. اگر که آمار مفقود شدگان را در کل جمعیت حساب کنیم احتمالا چیزی در حدود نیم میلیون نفر می باشند. کسانی دیگر بغیر از ال حیدری این آمار را تا یک میلیون تخمین زده اند. بنابراین در عراق هیچ جائی امنیت ندارد. مردم خیلی ساده مفقود می شوند و به زندانهای سری غیرقانونی در مکانی نامعلوم در کشور برده می شوند. بدون اینکه وابستگان و وکلای آنان اطلاعی بدست آورند.
غالب شخصیت های معروف که حاضر به همکاری نبودند ـ از شهردار اسبق گرفته تا دانشمندان مستقل و هنرمندان ـ یا بقتل رسیدند و یا ربوده شدند و یا به خارج از عراق فراری شدند. البته تنها وابستگان اپوزیسیون که بر علیه اشغالگران و دولت مالکی هستند مورد تهدید قرار ندارند بلکه در بعدی وسیع ژورنالیست ها هم مورد مخاطره قرار دارند. آنها غالبا بعد از بررسی های منتقدانه خویش دچار آزار و اذیت و دستگیری و حتی قتل می گردند. رسانه ها بشدت کنترل می شوند. رسانه ها و فرستنده های منتقد دولت فورا بسته می شوند. این چنین در ژانویه 2011 برای مثال فرستنده تلویزیونی بغدادیه و تاسیسات فرستنده الجزیره در عراق بسته شدند. واشنگتن پست از قول یک فعال حقوق بشری عراق می نویسد” اینجنین عراقی ها باید مواظب باشند که چه بگویند و چه نگویند و اگر آنها تو را نکشند به طریق های دیگر ترا رنج خواهند داد”.
زنان در حاشیه
در حدود یک میلیون زن و مرد عراقی از سال 2003 از سوی ارتش اشغالگر و ارتش دولتی بقتل رسیده اند یا قربانی خشونت های فرقه ای که از سوی واشنگتن و متحدینشان تحریک شده اند، گشته اند. بیش از دو میلیون به خارج فراری شده اند و همین تعداد در خود عراق آواره گشته اند. در کشوری که بخش بزرگی از نمایندگان اپوزیسیون و جنبش اعتراضی بر علیه اشغالگران، زندانی، ربوده یا بقتل رسیده اند و یا فراری گشته اند، و در کشوری که هنوز 50000 سرباز اشغالگر بسر می برند، حرف از دمکراسی زدن چرت است.
با وجود اینکه 25 درصد کرسی های مجلس را زنان گرفته اند اما طبق گزارش سازمان ملل زنان در مجموع در سال های گذشته تحت تحقیر های شدید اجتماعی بسر می برند. امان خامس زن ژورنالیست عراقی به خبرگزاری سازمان ملل می گوید ” زنان عراقی از مقام اجتماعی اسبق خویش به زیر کشیده شده اند و در فضای کنونی عراق همه چیز خویش را از دست داده اند. بطوری که جامعه عراق هر روز برای زنان مسموم تر شده است. بعد از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 ایدئولوژی بنیادگرائی اسلامی احزابی که از سوی آمریکا بقدرت رسیده بودند، شروع نمود بر جامعه تاثیر بگذارد و شبه نظامیان این احزاب هر روز عصبی تر از روز قبل گشتند و تلاش کردند دستورات مذهبی را بر زنان تحمیل نمایند.
درصد اشتغال زنان در ادارات دولتی که قبل از حمله نظامی به عراق روی 40% قرار داشت، بشدت سقوط نمود. فروپاشی خدمات اجتماعی دولتی دسترسی زنان و دختران را به آموزش، بهداشت و اشتغال بشدت محدود نمود. ناامنی در خیابانهای عراق و جو عمومی و خشونت بی مجازات علیه زنان آنها را از زندگی اجتماعی رانده و در خانه ها محبوس نمود. هزاران زن در سال های اخیر ربوده شده و برای تن فروشی به فروش رسیدند. این وضعیت طبق بررسی شبکه بین المللی کمک به زنان از سوی دولت عراق بطوری فعالانه تشویق گردید. وزارت کشور یک سری کامل از دستورات را صادر نمود که در آن به زنان اخطار شد بدون همراه خانه های خویش را ترک ننمایند. همچنین رهبران مذهبی از مردان خواستند که از اشتغال زنان خانواده خویش جلوگیری نمایند.
طبق یک تحقیق سازمان یونیسف در سپتامبر 2010 درصد دختران مدرسه ای 44% سقوط نموده است و همواره سقوط می نماید. همچنین درصد دخترانی که ترک تحصیل می نمایند رو به افزایش است.
اتحادیه اروپا هیچ مشکلی در عراق نمی بیند
برای اتحادیه اروپا اوضاع عراق همچنان در نظم قرار دارد. اداره اروپائی کمک های بشردوستانه طبق طرح بشردوستانه اش برای سال 2011 هیچ بحران گسترده حقوق بشری را در عراق نمی بیند. آنطور که پیداست آنها در اتحادیه اروپا نمی خواهند قبول کنند که حقوق بشر در عراق خدشه دار می شود.
در حالیکه گزارشات سازمانهای کمک رسانی بروشنی تصویری از وضعیت تغییر نایافته اسفناک نیازهای ابتدائی مردم را به ما نشان می دهند. طبق گزارش صلیب سرخ بین المللی در سال 2010 در حدود 55% مردم عراق هیچ دسترسی به آب آشامیدنی ندارند و تنها 20% مردم در منازل و یا مقر هائی که از سیستم آب آشامیدنی برخوردارند، زندگی می کنند. همچنین برق همچون گذشته تنها یک ساعت در روز وجود دارد. ازوجود یک سیستم بهداشتی و آموزشی نمی توان صحبت نمود.
میلیون ها عراقی در گرسنگی بسر می برند و کمبود مواد غذائی همچنان بیشتر می شود. با وجود اینکه قیمت بالای نفت چندین برابر پولی را که در زمان تحریم هانصیب عراق می شد به خزانه دولت واریز نموده است اما طبق آمار سازمان مرکز آمار عراق در این فاصله نیمی از 30 میلیون ساکنین عراق در زیر خط فقر زندگی می کنند. در حدود 7 میلیون از ساکنین عراق با روزی 2 دلار برای زنده بودن و موجودیت خویش مبارزه می کنند.
دلائل تمامی این بدبختی ها بیش از همه تورم، بیکاری و فروپاشی سیستم تقسیم مواد غذائی که در حدود 60% مردم به آن وابسته اند می باشد. این سیستم که از سال 1995 تحت نام برنامه نفت برای مواد غذائی (درزمان تحریم اقتصادی عراق) تا سال 2003 اجرا گردید، همچنان بعنوان سیستم نمونه با وجود اینکه دیگر تامین مالی نداشت، ادامه یافت. با وجود اینکه بالا رفتن قیمت های بازار جهانی میلیاردها دلار درآمد افزون نفتی را به خزانه دولت ریخت اما برآوردن نیاز های عمومی تحت فشار صندوق بین المللی پول، سیاست های اشغالگران، جنگ و رشوه خواری و تفلب همواره بدتر و بدتر شد. بجای تقسیم ده ها نیاز غذائی مردم تنها 5 نوع از مواد غذائی بسیار ضروری مردم آنهم در بسیاری از مناطق تنها بمدت 8 تا ده ماه در سال تقسیم می گردد.
مونا تورکی ال موسوی رئیس مرکز دولتی تحقیقات بازار و امنیت مصرف کنندگان می گوید” یک دلیل اساسی برای کمبود مواد غذائی افول غمناک زراعت بومی عراق است ـ یکی از دلائل اصلی آن این است که از سال 2003 دروازه های عراق بطور کامل اجبارا برای واردات بدون عوارض گمرکی باز گردید ـ قبل از سال 2003 با وجود تحریم اقتصادی هنوز کمی ثبات در برقراری نیاز های مواد غذائی موجود بود زیرا که تا حدودی کنترل در بخش واردات مواد غذائی و کمک های دولتی در بخش زراعی وجود داشت. با شروع اشغال این وضع تغییر نمود.
برنامه سازمان ملل برای مقرهای بشردوستانه در پایان 2009 گزارش می دهد که در عراق در حدود 1،3 میلیون کمبود مسکن وجود دارد و بیش از نیمی از مردم در شرایط بسیار بد در مناطق بسیار محروم و مخروبه و بی سر پناه زندگی می نمایند و در سال های آینده بدتر هم خواهد شد.
بیمارستانها همواره با کمبود پرسنل، تخت و وسائل پزشکی و تجهیزات مبارزه می کنند. کمبود4000 مدرسه وجود دارد. دولت در مراکز آموزشی دختران را از پسران جداسازی نموده است. بدین طریق فروپاشی اجتماعی ای که از 20 سال پیش در عراق آغاز گشت با شروع دومین جنگ خلیج همواره سریع تر گشت ـ به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
نه تنها زیر ساختار های تکنیکی که قبلا امکان برآوردن نیازهای اساسی را بالا می برد، همواره بیشتر و بیشترفروریخته شد بلکه همچنین سیستم بهداشتی و اجتماعی و آموزشی بشدت از هم متلاشی گشت.
در حالیکه در مراکش امروز هنوز 50 درصد مردم بیسوادند عراق تا اواسط سال های 80 سطح بیسوادی را بشدت کاهش داد. بعد از 20 سال جنگ و اشغال عراق مجددا در سطح مراکش نزول نمود. همچنین انهدام فرهنگی به اعتقاد بسیاری از عراقی ها و کارشناسان بین المللی بشدت صورت گرفت.
تمرکز قدرت
مجلس جدید و دولت جدید این اوضاع اسفناک را تغییری نخواهند داد. از طرفی می بینیم که در انتخابات مارس 2010 با وجود تقلبات متنوع اما نیروهائی برای منافع ملی قدم جلو گذاشتند ولی نتیجه در آخر این شد که نوری المالکی همچنان برقدرت باقی بماند.
9 ماه تمام طول کشید تا دولت جدید با 40 وزیر در اطرافش شکل بگیرد. معمولا باید این دولت دولت ” وحدت ملی” باشد اما در واقعیت این دولت بیان تکه تکه شدن درونی و بیشترین دخالت های خارجی است. موضوع بر سر توافق های مجریان اصلی در سطحی گسترده است که از همه مهمتر می توان از قدرت اشغالگر و ایران صحبت نمود. اگر حتی بخواهیم نمایندگان کابینه راعددی حساب کنیم نیروهای پروایرانی از وزنه بالائی برخوردارند و دشمن درجه یک آمریکا الصدر هم نقش مهمی بازی می کند. واشنگتن می خواست ایاد علوی مرد اسبق سازمان سیا را بعنوان نقطه مقابل المالکی برپست مهمی در کابینه بنشاند. علوی که در انتخابات بعنوان رهبر جنبش ملی سکولار ” عراقیه” در سر رسیدن به پست نخست وزیری را داشت تنها توانست در صندلی ریاست شورای امنیت ملی که آنهم تازه باید تاسیس شود بنشیند.
در هر حال به دلیل موقعیت قوی المالکی ترکیب دقیق کابینه اهمیت فراوان دارد و از آنجا که که این مسئله خود مجددا به لحاظ نظامی وابسته به آمریکا باقی خواهد ماند پس مهمترین امر این بود که وی را مجددا طبق قانون اساسی بر مسند قدرت نشاند. همجنین در همان 9 ماهی که المالکی بطور موقت رهبری دولت را در دست داشت کارش از نظر آمریکا بسیار راضی کنند بود ـ بی توجه به اعتراضات گسترده. چه از سوی اتحادیه ها و چه از سوی دولت های محلی و مجلس ـ در همان زمان بود که سه منابع مهم گاز عراق به حراج کنسرن های خارجی درآمد و کنسرن های خارجی ده کنسرن دولتی را در اختیار خود گرفتند. کنسرن های آمریکائی به همراه سفیر آمریکا و وزارت اقتصاد پیمان هائی را برای میلیاردها دلار در بخش زیر ساختار های عراق با هم بستند.
وی در آپریل 2006 بعنوان کاندیدای توافقی به وزارت رسید و با کمک اشغالگران توانست برای خود موقعیتی بالا به وجود آورد. وی همواره مقام های کلیدی در دولت را اشغال نمود: پلیس، بخش اداری، سرویس های امنیتی و ارتش همه با آدمهای او تشکیل شد. گرن برتز یک کماندو ویژه ارتش آمریکا برای وی مستقیما نیروهای ویژه ای را آموزش دادند که امروز هم جزء خطرناکترین ها هستند.
7 پست در کابینه را وی توانست با آدمهای خود اشغال نماید. وی همچنین برای مرد مورد اعتمادش الشهرستانی که تا کنون وزیر نفت بود، پست مهم معاونت وزارت انرژی را اشغال نمود و معاون وزارت نفت هم که از آدمهای قابل اعتماد وی بود باعث شد تا وی بر مهمترین بخش های اقتصادی عراق نفوذ خویش را به اجرا درآورد. همچنین وزارت دادگستری و دادگاه اعلای عراق هم زیر کنترل مالکی قرار دارد.
سه وزارت خانه مهم عراق یعنی ارتش، وزارت کشور و امنیت ملی و همچنین سازمان امنیت عراق را وی خود رهبری می کند و درآینده برای بالا بردن قدرت خویش از این مقام ها بهره خواهد برد. در واقع هیچ نشانه ای وجود ندارد که حاکی از تغییرات در آینده باشد.
به لحاظ روند دیکتاتوری دولت مالکی غالب شرکای ائتلافی وی ماه ها بشدت بر علیه دومین دور نخست وزیری مالکی تلاش نمودند اما فشار شدید از ایران، آمریکا و عربستان سعودی و همچنین راضی ساختن شخصیت های کلیدی احزاب ائتلافی راه را برای وی همراه نمود. وی می بایست برای راضی ساختن آنها پست های در کابینه را وعده دهد. در واقع در عراق رشوه خواری و تقلب در میان دولت و میان احزاب در جهان نمونه است. از این روی دولت بزرگ عراق که نتیجه اولین انتخابات آزاد است برای عراقی ها به شیوه های مختلف دولتی بسیار گران است و همواره این دولت از سوی قدرت اشغالگر رهبری خواهد شد و کاملا ناتوان از اجرای نازل ترین خواست های مردم هیچگاه قادر نخواهد بود که بر کوچکترین مشکلات این کشور غلبه کند.
میسیون نا تمام
آمریکا با وجود المالکی در نوک هرم دولت می تواند اشغال عراق را بقوت خود حفظ نماید و نفوذ ایران را بر عراق محدود سازد.
طرح های مهم چون تصویب قانون جدید نفتی که در بعد گسترده خصوصی سازی این بخش را ممکن می سازد همواره مشکلات بیشتری از گذشته برای اجرای آن پیش روی دولت مالکی قرار خواهد داد. همچنین تمدید پیمان پایگاه های نظامی که از سال 2008 ظاهرا بطور مشروع وجود نیروهای اشغالگر را در عراق ممکن می سازدو همچنین خروج 50000 سرباز باقی مانده آمریکائی تا پایان امسال امری کاملا غیر ممکن خواهد بود. تمدید مدت وجود نیروهای آمریکائی در عراق تا سال 2020 یکی از موارد مذاکره ای بود که همین اخیرا جوی بیدن معاون ریاست جمهوری آمریکا در دیدارش از عراق انجام داد. از سوی دیگر ائتلاف ملی ” عراقیه” علوی و فراکسیون الصدر بشدت در مقابل تمدید اقامت نیروهای ارتش آمریکا در عراق مخالفت می نمایند. الصدر از المالکی می خواهد که به صراحت در باره جزء جزء خروج ارتش آمریکا در ماه دسامبر 2011 از عراق توضیحات دهد و اعلام نموده است که اگر این اتفاق نیافتد و ارتش آمریکا بخواهد طولانی تر بماند جنبش آنها بطورنظامی در مقابل این خواست خواهند ایستاد. تنها با صدری ها که بزرگترین فراکسیون در ائتلاف دولتی هستند توانست المالکی اکثریت را بدست آورد. آنطور که بنظر می رسد برای المالکی هم در زمان مذاکرات برای ائتلاف بحث در باره حضور ارتش آمریکا در عراق هم تابو بوده است. نمایندگان مجلس پیرامون وی از این حرکت می کنند که ارتش آمریکا سال های آینده هم در عراق باقی خواهند ماند.
تا زمانی که کنترل بر عراق دائمی نگردد و اهدافی چون دسترسی کامل به ذخایز نفتی به انجام نرسند ارتش آمریکا به هیچ وجه آزادانه از عراق بیرون نخواهد رفت و جبهه ای را که در اثر جنگ عراق برای ایران به وجود آمده است را خالی نخواهد کرد.
مبارزه در برابر اشغال و رژیم خلق شده از سوی اشغالگران هنوز پیروز نشده است. قدرت نظامی دفاعی عراق در سال گذشته همچنان تقویت یافته است. سایت وحدت روحانیت دینی هر روز حملات جدیدی را بنام جبهه شهادت و تغییر بر علیه نیروهای آمریکائی اعلام می کند. همچنین در سایت ارتش اسلامی که بزرگترین سازمان چریکی عراق است همین روش سایت قبلی وجود دارد.
اما مقاومت غیر نظامی و مدنی در عراق همچنان هر روز گسترده تر می شود. در تابستان 2010 تظاهرات های بسیار بزرگ بر علیه عدم وجود نیاز های ضروری ابتدائی مردم عراق چون مواد غذائی، برق و آب و بر علیه فساد دولت برگزار گردید. هزاران نفر تظاهرکننده ادارات دولتی شهرستانها را اشغال نمودند و پلیس هم با شدت تمام به تظاهر کنندگان حمله نمود و بسیاری کشته و زخمی گشتند. در نهایت وزیر برق از کار برکناری نمود و تظاهرات ها عملا ممنوع گشتند. ( رجوع شود به روزنامه یونگه ولت بتاریخ 26.11.2010)
مبارزات در تونس و مصر مردم عراق را انگیزه برای تظاهرات های جدید داد. در بغداد،بصره، موسول، نجف، کربلا، کوت و بسیاری از شهرهای دیگر در سرتاسر کشور از آن زمان هزاران نفر مرتبا به خیابان ها می روند و به تظاهرات می پردازند. همچنین اتحادیه های کارگران نفت و کارگران بنادر هم در خیابانها به همراه مردم هستند. در آخر هفته مردم به ساختمان های دولتی و مراکز پلیس حمله ور شدند و پلیس شدیدا به آنها حمله نمود. جهت تظاهرات ها همچنین بر علیه دستگیری ها و شکنجه زندانیان زندانها و آزادی زندانیان سیاسی و دسترسی به زندانهای سری است. در کربلا پلاکاتی دیده می شد که روی آن نوشته شده بود ما هیچ چیز نداریم و احتیاج به همه چیز داریم راه حل: همه خود را بسوزانیم.
در واقع این خود بر می گردد به خود سوزی جوان سبزی فروش در تونس و پیروی از آن که باعث گسترش تظاهرات ها در تونس شد.
مالکی بنظر می رسد که این وقایع را در منطقه و عراق با نگرانی دنبال می کند و به همین دلیل بسرعت اعلام می دارد که وی خواهان سومین دوره نخست وزیری نبوده و دستمزد خویش را ( که تا 700000 دلار در سال تخمین زده شده است) را نصف خواهد نمود. کمک هزینه مواد غذائی ماهانه برای ماه فوریه سر وقت بدست مردم رسید و همچنین هر خانواده اضافه بر معمول 12 دلار خسارت دریافت نمود. اولین 1000 کیلووات برق برای هر خانواده در آینده مجانی خواهد بود.
در بسیاری از سایت های عراقی و ایمیل لیسته ها و فراخوان ها تاکید به ” انقلاب عراقی های خشمگین” می شود. طرف سخن تمامی این فراخوان ها میلیون ها بیوه، یتیم و بیکار عراقی است و مردم را فرا می خوانند که 25 فوریه در میدان تحریر عراق نزدیک به منطقه سبز جمع گردند و خواهان بهبود زندگی و دمکراسی واقعی بشوند. صد ها هزار نفر آنطور که انتظار می رود در این تظاهرات شرکت خواهند نمود. بر روی پلاکات ها و ترانسپارنت ها می آید ” سکوت دیگر بس است” و ” تحمل دیگر کافی است” و ” با وجود 100 میلیارد دلار درآمد نفتی ما حتی چیزی برای خوردن نداریم”.
اگر که این تظاهرات های مردم خشمگین عراق که از روی ناچاری و گرسنگی و بی چشم اندازی صورت می پذیرند در تمامی عراق گسترش یابد مطمئنا وضعیت سیاستمداران محدوده سبز و مجریان آمریکائی در عراق و اشغالگران بسیار دچار مخاطره جدی خواهد شد و دیگر دمکراسی ظاهری عراق پایدار نخواهد بود. به واقع هم یک جنبش دمکراسی خواه واقعی در سرتاسر کشور های عربی در حال گسترش است و این آن چیزی نیست که در واشنگتن با نام :
Greater Middle East Initiative
تصور می رفت و برای پیاده شدنش حمله و اشغال عراق به اجرا درآمد.



مصاحبه با دو تن از فعالان جنبش اجتماعی تونس

چهار‌شنبه ۲۰ بهمن ۱٣٨۹ – ۹ فوريه ۲۰۱۱

تونس: یک جنبش سیاسی و اجتماعی

Collectif Lieux Communs
wildcat
برگردان ناهید جعفرپور
سئوال: تمامی جهان با ناباوری اولین سرنگونی رژیم کاریکاتور مانند و مستبد و خشن عربی را تجربه نمود. با وجود اعلام نارضایتی ها و خیزش های مقطعی سال های گذشته اما این قیام همه را غافلگیر نمود. حتی کسانی هم که بیشترین تماس ها را با واقعیت های اجتماعی دارند از این خیزش مردمی غافلگیر شدند. چرا؟ ارزیابی شما در باره وقایع اخیر چیست؟
جواب: این قیام را عملا کسی پیش بینی نمی کرد اما برای بسیاری و همچنین برای ما غیرمنتظره نبود.
ما می توانیم هر انچه را که اتفاق افتاده است بعنوان خیزش مردمی کاراکتیزه کنیم: در واقع این خیزش مردمی انقلاب به مفهوم سنتی و گسترده و سخت آن نیست. هر آنچه که اتفاق افتاده با انتفاذه قابل مقایسه است. یعنی همان خیزش های انقلابی ها در مناطق اشغالی که در سال های 90 اتفاق افتاد. یک جنبش اجتماعی برای دمکراسی و آزادی های پایه ای و با خواسته های اجتماعی: خواسته های سیاسی و اجتماعی در هم دیگر ادغام می شوند.
می توان گفت که شرایط برای یک چنین خیزشی و برای یک چنین جهشی آماده بود. بخصوص از زمان اتفاقاتی که در منطقه معادن فسفور در اطراف قفصة در سال 2008 رخ داد. بنابراین زمینه وجود داشت و همچنین خودسوزی پسر جوانی که در 17 دسامبر خود را در سيدي بوزيد آتش زد در واقع جرقه ای بود که مجموعه شرایط را به آتش کشید. بله بنظر ما مجموعه شرایط کاراکتری این چنینی دارد. در واقع این خیزش انقلابی به معنی یک جنبش سیاسی که بخواهد یک نیروی خاص اجتماعی و یا طبقه ای خاص اجتماعی و یا یک یا تعداد بیشماری گروه ها را بقدرت برساند، نیست. باید از یک چنین تفسیری بشدت خود داری نمود. زیرا که چنین تفسیری تنها فضای عمومی بررسی و تحقیق را محدود می سازد.

سئوال: این خیزش اخیربرعلیه دیکتاتورتونس بود و در اساس از یک بسیج ضد استبدادی تشکیل می شد. فرار بن علی در تاریخ 14 ژانویه طبیعتا تمامی مشکلات جامعه تونس را حل نمی کند: فکر می کنید که شرایط می توانست به یک انقلاب آنطوری که شما تعریف می کنید بیانجامد؟
جواب: چپ ها فکر می کنند که …. آنها می گویند باید ادامه داد و باید جنبش تا پیروزی قطعی به پیش برده شود ـ با صداهائی که خاطره بلشویک ها را زنده می کنند …. و در حال حاضر این کار را هم می کنند. اما این انقلاب نیست بلکه یک خیزش مردمی است که به خواسته ای دست یافته است: سرنگونی دیکتاتوربزرگ و خانواده اش، افشای بعد رشوه خواری و تفلب که کاراکتردولت تونس بود، مبارزه در کارخانه جات تا از دست کارگزاران رشوه گیر و متقلب خلاص شوند. بنابراین یک خیزش عمومی برای برقراری آزادی وجود دارد. برای انتخابات آزاد و آزادی رسانه ها و….. حالا همه خود شان را از این بلوکه هائی که دیکتاتور به آنها تحمیل نموده بود و 54 سال حفظش کرده بود آزاد ساخته اند ـ باید توجه کرد که موضوع بر سر تنها زمان بن علی نیست بلکه مسئله رهبریت حزب دولتی است که همه چیز را زیر نفوذ خود داشته است و غیره…. آنچیزی که رژیم بن علی را برجسته می کند این است که رشوه خواری و تقلب در آن غیر قابل تصوراست.
آدم نباید این اشتباه را کند، چون که آدمها در اینجا با علاقه نظرهای خودشان را می دهند. بنظر ما هیچگاه نباید میان رژیم بن علی که از کودتای 7 نوامبر 1987 بیرون آمد و رژیمی که در سال 1956 از استقلال سیاسی تونس بیرون آمد دیوارچین کشید. در واقعیت میان آنها شکاف نه بلکه رابطه هائی وجود دارد. کوتاه بگوئیم رژیم حزب وحدت که از سوی سران “دستور” تاسیس شد که سمبل سیاسی آنها رئیس جمهور بورقبه بود در واقع پیش شرط های دولت پلیسی بعدی را خلق نمود. بنابراین میان این دو رژیم قبل و بعد از 1987 رابطه وجود دارد. جنبش مردمی کنونی هدفش این است معلولیت هائی را رفع کند که بطوری خشن بعنوان سکوت سیاسی تحمیل شده از سوی رژیم ” دستور” از سال 1956 تا 14 ژانویه 2011 در تونس وجود داشت. تنها با توجه به این پیش زمینه می توان درک کرد که چه در تونس اتفاق افتاده است.

سئوال: رژیم سرنگون شده است اما مدتهای طولانی است که تمامی دولت، سیاست و ادارات با کادرهای حزب ” ار سی د” پر شده است و آنها هنوز جای خود قرار دارند. بدون اینکه بخواهیم از تعداد بیشماری از شرکت هائی صحبت کنیم که مستقیما به خانواده بن علی تعلق دارند. امروز بخصوص با همه اینها چه خواهد شد؟
جواب: در ابتدا باید دانست که نقدینگی و مایملک خانواده بن علی 40% کل دارائی تونس و 60% بودجه دولت را در بر می گیرد. در فاصله زمانی بمدت 10 سال آنها همه چیز را تصاحب شدند. تمامی اقتصاد و زیرشعبه های آن درتونس: فرودگاه ها، شرکت های بزرگ، ساختمان ها و شرکت های تلفن و غیره.
بعد از سرنگونی بن علی و خانواده اش این شرکت ها تحت نظر دستگاه قضائی قرار گرفت و در حال حاضر در این شرکت ها مبارزه و جنبش های اعتراضی را تجربه می کنیم.

سئوال: دقیقا ترس و ناامیدی که در حال حاضر جهان را احاطه کرده است در تونس همه جا کمی رفع شده است. امروز در تونس خیلی ازاد در باره همه چیز صحبت می شود. درست بمانند فرانسه آخرین بار در ماه مه 1968 : این چه معنی می دهد؟ امروز انگیزه ها و امیدهای مردم تونس چه هستند؟ مردم چگونه در باره اینده می اندیشند؟
جواب: این به زمان ربط دارد. در آغاز در چند روز بعد از سرنگونی بیشتر از همه مسئله در باره رشوه خواری و تفلب بود اینکه احزاب سیاسی و افرادی که اینکاره بودند تلاش می کردند به شرایط فائق شوند و قدرت را در دست گیرند. آدمها می گفتند: از آنجا که دولت هنوز بر جای خودش قرار دارد و 4 وزیر به رژیم قبلی تعلق دارند باید تظاهرات ها تا کناره گیری آنها ادامه داشته باشد. برخی دیگر می گویند که پشت این جنبش احزاب قرار گرفته اند که می خواهند از جنبش برای منافع شخصی خود استفاده کنند و آنها از خود در باره تعداد زیادی گروه های سیاسی ناشناخته سئوال می کنند. آنها از خود می پرسند که چه زمانی این گروه ها تاسیس شده اند و غیره. مسئله ای که برای آنها کشفی تازه است، این است که آنان برای اولین بار در باره این سازمان های سیاسی می شنوند. معلوم شده که مردم این گروه های سیاسی را نمی شناسند. حتی یکی از آنها را هم نمی شناسند. برای این مردم تنها یک یا دو و یا سه گروه سیاسی وجود داشت که برقدرت بودند، تمام. برخی برای مثال می خواهند به زندگی معمولی برگردند. مدرسه ها دوباره باز بشوند. آنها از آینده ترس دارند. برخی از آنها از این می ترسند که اگر جنبش پیش رود ارتش اوضاع را در دست بگیرد.
حتی اگر آنها نظرات متفاوت دارند اما در باره یک مسئله با هم وحدت دارند: آنها یک دیکتاتور داشتند با یک خانواده متفلب و رشوه خوار. توانستند رژیم استبدادی را فراری دهند. یک جنبش وجود دارد که این احساس را به آنها می دهد که دیگر نباید ترس داشت و این مهمترین چیز است. تفاوت های کوچک میان ارزیابی های موجود از اوضاع کنونی را می شود درک کرد. اما در یک چیز همه با هم توافق دارند که دیگر ترس بس است، ظلم و ستم بس است و دیگر حزب وحدت را نمی خواهند. بقیه چیزها در مراحل بعد قرار می گیرند.
از همان اولین روزهای فرار دیکتاتور، دولتی که بر سر کار است و به هیچ وجه تغییری نکرده است سیاست ترس را به پیش برده است. اقشار خرده بورژوا یا در مجموع طبقه متوسط خواهان این هستند که زودتر به زندگی عادی برگردند و می گویند که تولید باید شروع شود و بچه ها باید به سر کلاس درس برگردند و غیره. بنابراین همه چیز باید هرچه زودتر خاتمه یابد. از سوی دیگر روزانه مارش ها و تظاهرات ها و تجمع های اعتراضی برگزار می شوند. دو دیدگاه وجود دارد از سوئی جنبش مردمی خودجوش که حقوق و خواسته های خود را می خواهد به کرسی بنشاند و از سوی دیگر گروه های خرده بورژوازی که می خواهند جنبش را برای مقاصد خویش قصب کنند و در این باره می توان تنها گفت که منافع فرقه ای ـ زیرا که این واقعا رفتاری فرقه ای است.

سئوال: قبل از اینکه ما مانور های کوچک سیاسی را مورد بررسی قرار دهیم، من چند سئوال در باره روند قیام می کنم. شما فرانسه و انشعابات اجتماعی در این کشور رامی شناسید : درست بمانند همه کشورها در تونس هم مجموعه ای از زندگی اجتماعی و یک مردم زنده با شاخک های حسی که لایق اسمشان می باشند وجود دارد: جنبش تا چه اندازه نقش بازی کرده است؟ چه عکس العمل هائی در میان مردم به قیام کمک نمود؟
جواب: البته که نقش بازی نمود. پیوند میان شهرهای کوچک و روستا ها نقش بازی نمود. زیرا هرچه که شهر بزرگتر باشد پیوند و مناسبات کمتر است. در روستاها و شهرهای کوچک مردم همه هم را می شناسند. آدم باید در باره زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و موقعیت جغرافیائی مناطقی که مردم بومی زندگی می کنند فکر کند و آنرا امتحان کند. واقعا در این باره ملاط بسیاری وجود دارد که در یک پروژه اصیل دمکراتیک اجتماعی تعیین کننده است. در اینجا مناسبات همسایگی، گروه های خانوادگی، آشنایان نقش بازی می کنند. خصوصیت های خاص فرهنگی وجود ندارد که تاثیر بگذارند تا بطور ژنتیک انقلاب نمود….. بعلاوه در باره تونسی ها گفته اند که آنها آدمهای ترسوئی هستند: نشان داده شد که این مسئله از اساس غلط بود. آنها با شهامتی نمونه وار بر علیه ظلم و ستم حرکت نمودند.

سئوال: آیا در زمان قیام بدنبال ایجاد کمیته های منطقه ای شهری برآمدند اشتباه بزرگ رهبران نبود و آیا بی اعتمادی بزرگ مردم در برابر بورکراتی سیاسی بنفع تبلیغ نظرات شما و عملی ساختن دمکراسی مستقیم نبود؟
جواب: جالب اینجاست که استالینیست ها در اعلامیه های خود مردم را فراخواندند شورای های خلقی تشکیل دهند: این مسئله در واقع در تقابل با نظرات و ایدوئولوژی آنهاست. آنها گرگ هائی هستند که کمک می کنند تا یک چنین کمیته هائی شکل بگیرند تا آنها بعدا برای منافع خود از آن استفاده کنند: در تاریخ چنین چیزی سابقه دارد…. اما انها در هرحال امکانی ندارند که این کار را بکنند. در فاصله یکماه مسائل روشن خواهند شد. فکر اصلی مردم این است که می گویند این خیزش ماست و نمی خواهند تا احزاب آنرا صاحب شوند. این مسئله ای مهم است، مردم این را نمی خواهند حال چه از طرف دولت باشد و چه از سوی اپوزیسیون. برای ما این مواضع در جهت دمکراسی مستقیم است. در هرحال پیش شرط های آن است. ما در هر صورت در این مسیر فعال خواهیم بود.

سئوال: دقیقا شما امروز چه چشم انداز هائی دارید؟ خیزشی که از اواسط دسامبر آغاز گردیده است به واقع در این زمان در وضعیتی ناروشن قرار دارد و از سوی دیگر امکانات هم وجود دارد: اول اینکه مردم کجا قرار دارند و دوم اینکه بوروکراسی سیاسی کجا قرار دارد؟ فکر می کنید که قیام به پایان خود رسیده و یا این تازه آغاز است؟
جواب: مسائل را می توان از جنبه های متفاوت نگاه نمود. این خود مشکل ارزیابی سیاسی است. ما فکر می کنیم که ما دقیقا پایان این جنبش را تجربه می کنیم. حداقل در سطح عمومی و سطوح ملی ـ در منطقه مسئله طور دیگری است. دو طرز تفکر در این باره وجود دارد. اول طرز تفکر چپ ها، ناسیونالیست های عربی و تمامی وابستگان به اپوزیسیون ـ همین امروز 26 گروه سیاسی وجود دارد! برای آنها مسئله ادامه جنبش تا آخر است تا آنها بقدرت برسند. برای ما این مسئله بسیار بی اهمیت است. آنچه که اکنون می توان انجام داد این است که انقلاب را ادامه بدهیم اما نه در شکل تظاهرات ها و نا آرامی ها و غیره. بلکه مبارزات در هرجائی که ممکن است انجام پذیرد. در کارخانه جات در ادارات دولتی و غیره. بنابراین چیزی که دست آخر این انقلاب با خود به همراه آورده است این است که مردم دیگر ترس ندارند و نظر خود را بیان می کنند آنهم نه تنها در روزنامه ها و در اینترنت بلکه قبل از همه در محل کار و جاهائی که وجود دارند. ترس رفته است. در سطوح سیاسی یک جهش سودمند انجام پذیرفته است. اما آدم نباید دچار توهم و رویا شود که این جنبش بسوی یک انقلاب اجتماعی و گرفتن قدرت پیش خواهد رفت: این فکرماجراجوئی و عقب ماندگی است و دقیقا همین در حال حاضر در حال اتفاق است آنهم تحت فشار جنبش های ناسیونالیسم عربی، استالینینیسم و بعث عربی و غیره. زیرا این برای آنها موقعیتی است که در آینده دیگر بدست نمی آید وآنها از این موقعیت استفاده می کنند تا جوانان را بجلو بیاندازند تا مردم را بسیج کنند و برای این امربعنوان ابزار استفاده نمایند. ما اما اعتقاد داریم که نتایج وقایع نشان می دهند که مقاصد آنها به نتیجه نخواهد رسید.

سئوال: درست بمانند فرانسه، سیاستمداران مسئول تنها این هدف را دارند که بخشی از اولیگارشی رهبران بشوند. رهبرانی که تنها برای منافع شخصی خود عمل می کنند. فکر می کنید که از این خیزش ساختارهای خود گردان مردمی بدست می آمد قبل از اینکه فرقه های سیاسی دست روی موضوعات مردم بگذارند؟
جواب: تصرف مجدد هم اکنون آغاز شده است. ما مجددا حمله مجدد را تجربه می کنیم. و آنهم نه تنها از سوی نیروهای سنتی بلکه از سوی گروه های اپوزیسیون ـ دقیق تر بگویم آنها می خواهند خیلی روشن سهم خود را از این شیرینی دریافت کنند. این روند هم اکنون جلوی چشمان ما در حال اتفاق است. رسیدن به آزادی تنها نتیجه واقعی است اینکه مردم می توانند آزادانه بدون ترس حرف بزنند. به این صورت خیابان اصلی پایتخت تونس ” خیابان بورفبه” به مرکزبزرگی برای بحث و تبادل نظر تبدیل شده است: همه جا آدمها را می بینی که که دارند با هم بحث می کنند. هر دو یه ساعت یکبار یک تظاهرات می شود. در واقع این خود یک جنبش دمکراتیک است که حتی برقراری خواسته های اجتماعیش را بخشی از حقوق دمکراتیک خود می داند. تظاهرات ها در مقابل ادارات، شرکت ها و دفاتر مرکزی شرکت ها. بسیاری از محل ها و محیط های کاری اشغال شده اند و مملو از خواسته هائی هستند که بیست سال از عمرشان می گذرد. این اوضاع را می توان با اعتصاب های خودجوش مقایسه نمود. در هرحال این ها پیش شرط های اعتصاب های خودجوش هستند.
یکی از محرکات دیگر ساختن کمیته های مناطق شهری است. این ساختارها کاملا خودبخودی و سریع درست شدند. بطور رسمی اینها ساخته شدند تا نیروهای انتظامی در برقراری نظم پشتیبانی شوند. این ترمینولوژی رسمی است. به واقع هم مردم می تونستند در این کمیته ها هر شب خشم خودشون را بیرون بریزند و آرام بشند و بحث کنند و این چنین بود که توانستند عملا عدم رفت و آمدهای شبانه را که دولت وضع نموده است را از سر بگذرانند. این خود تائیدی است برای تمایل عمومی که می توان آنرا چنین جمع بندی نمود: از زمانی که مردم تصمیم گرفتند سرنوشتشان را خود بدست بگیرند و فکر کنند و ساختارهائی را بسازند، شوراها، کمیته ها ـ نشانه ها مهم نیستند ـ در واقع شوراهائی مثل ایران و این همه جا اتفاق افتاد: در اعتصاب 1946 در قاهره، در سال 1978 در ایران و حالا در تونس. این خود قدمی دیگر در مسیر قدرت مردم است. روی این شکل و قالب باید حتما تاکید نمود.

سئوال: دقیقا، ایجاد گروه های دفاعی در بخش های شهر بر علیه کسانی که اموال عمومی را از بین می برند و شبه نظامیان بن علی امروز تنها یک عملکرد دفاعی شخصی دارد. واقعا می توانید هسته های یک دمکراسی مستقیم را بر علیه نیروهای الیگارشی نشان دهید که در انتخابات بعدی بطوری اجتناب نا پذیر خود را نشان دهد؟ آینده آن چه می باشد اگر که دستگاه امنیتی مجددا خود را تثبیت کند؟
جواب: در حقیقت این کمیته ها عملا به پایان خود رسیده اند. شبه نظامیان بما گفتند که: برید خانه به شما دیگر احتیاجی نیست. شما در زمان مشخصی نقش بازی کردید . حال برید ” فینیتو”. اما این کمیته ها باعث شد که همسایه ها با هم رابطه برقرار کنند قبلا حتی به هم سلام هم نمی کردند اما حالا با هم آشنا شده اند و با هم بحث می کنند و هم را می شناسند: یک جنبش کمک های همسایگی وجود دارد. کمک های متقابل که قبلا وجود نداشت. حتی مردم با سربازان هم غذا خوردند. کوس کوس، سوپ و غیره

سئوال: به موازات شکاف عمیق میان مردم و بوروکراسی سیاسی تونس دیگر هیچ سازمان خودگردان مردمی وجود ندارد. شما از این ترس ندارید که از آن مثل فرانسه دست آخر یک امتناع عمیق در مقابل سازماندهی شکل بگیرد. حتی در مقابل هر بحث و مذاکره عمومی؟
جواب: نه، مردم بر علیه پرنسیپ سازماندهی نیستند: آنها خود گردانند. یعنی خودشان خود را سازماندهی می کنند. آنها میگویند:” می خواهید به ما درس بدهید و بما در باره انقلاب بگوئید؟ همه اینجا انقلابی شدند ما احتیاج به انقلابی حرفه ای نداریم. اینطوری است. آدمها بما می گویند: ما حزب نمی خواهیم و این حزب ها کی هستند و این آدمهای جدید که هر روز با عینک هایشان در تلویزیون با ما صحبت می کنند و می خواهند انقلاب ما را از آن خود کنند کی هستند؟ مردم بر علیه همه این حزب ها هستند و این خود یک محرک است. مردم می خواهند آیندشان را خود کنترل کنند.

سئوال: نتیجه اساسی روند قیام این برادری ها و این بحث ها می باشند اما انشعاب میان جامعه تونس بسیار عمیق است: میان طبقات اجتماعی، میان مردان و زنان، میان تهیدستان منطقه و شهروندان، میان شهرنشینان و روستائیان…..
جواب: درسته. برای اینکه بتوان به سئوالات اساسی جواب داد، در داخل کشور برای مثال در مناطقی که خودشان را در مقابل مناطق اطراف کرانه ها کمی مورد بی توجه ای حس می کنند و این عادی است که بورژوازی نمی خواهد در این مناطق کم منفعت سرمایه گذاری کند. بدین طریق نابرابری بزرگی بین مناطق وجود دارد. پاسخ چپ ها به این مسئله این است که باید سرمایه گذاری شود و شرکت هائی ساخته شوند که بتوانند به توسعه این مناطق کمک کنند. اتحادیه عمومی کارگران تونس برنامه ای را در حال طرح ریزی است که تنها هدف آن رشد اقتصادی است. برای آنها این تنها راه حل است. درست بمانند زمانهای اشتراکی شدن این اتحادیه بعنوان یک حزب که در اداره کشور سهیم است به خود نگاه می کند. تصورات ما کاملا متفاوت است: باید گزینش های تکنولوژی، زراعی، اجتماعی و غیره را آزمایش نمود. احتیاج به یک سیستم هست. سیستمی که بر بستر کمک های متقابل قرار دارد: تنها برای اینکه یک منطقه بیشتر تولید می کند نباید که همه چیز را از آن خود کند. باید تقسم طوری شود که همه از ثروت های ملی حاصلی داشته باشند. بنا براین ما خواهان تقسیم برابر میان افراد هستیم اما همچنین میان منطقه ها. سیدی بویزید برای مثال. شهری که از آن همه چیز حرکت می کند. تولید 17درصد میوه و سبزی تونس و حتی مردم آنجا هم چیزی از این گیرش نمی آید.

سئوال: بله این نابرابری بزرگ وجود دارد و همزمان یک جنبش عمیق هم وجود دارد که تمامی جامعه و تمامی کشور را در بر گرفته است. چه خواست هائی دقیقا در تمامی این مبارزات طرح شده اند؟
جواب: خواست های متنوع وجود دارند. در تونس کارگران زیادی وجود دارند بدون دارا بودن حقوق های قانونی با دستمزد های بسیار پائین. و در غالب بخش ها همینطور است. شرکت های کوچک غالبا برای شرکت های بزرگ اروپائی کالا ارائه می کنند. مناسبات کاری واقعا قابل شکوه و شکایت است. برای مثال قانونی وجود دارد که آپریل 1972 نخست وزیر آنزمانی ما آنرا آورد که شرکت های خارجی از این امکان برخوردار شدند تا در اینجا کارخانه های خود را باز کنند و از 5 سال دادن مالیات معاف شوند. اگر که برای صادرات تولید کنند در این صورت عملا از امنیت دولت استفاده خواهند نمود. برای مثال بطور مجانی از زیر ساختارها تحت پوشش مبارزه بر علیه بیکاری استفاده کنند ـ و طبیعتا نه اتحادیه کارگری وجود دارد و نه چیزی دیگر آنهم با وجود دستمزد های بسیار بد و اسفناک.
از سوی دیگر بیشتر خواست های سیاسی وجود دارد. در شرکت ها و در ادارات رشوه خواری و تفلب وجود دارد. امروز یک جنبش کامل بر علیه این عملکردها و این روش و سنت وجود دارد. حتی پلیس هائی وجود دارند که برای شرایط کاری بهتر به خیابان می روند. اما بیشتر از همه کارگران فرودگاه، کارمندان دولت، پرسنل بخش پرستاری و مراقبت، کارگران پاکیزه سازی محیط شهر و خیابانها و خاکروبه چی ها و غیره.
برای پزشکان بخشی که من می شناسم همین صادق است. برای مثال یک نامه سرگشاده که خواهان این است که شاغلین زیر بار شرایط بدی که توسط رئیس بیمارستان ها برقرار می شود، نروند. همچنین خواست های اقتصادی هم وجود دارند که از آنجا که خواهان دمکراسی در تمامی کارخانه جات هستند همچنین خواستی سیاسی هم هستند.

سئوال: بله، اما همزمان انتخابات هم تدارک دیده می شود، تا یک دولت منتخب را جا بیاندازند. چه از این انتخابات بیرون می آید؟ آیا چیز دیگری بجز یک بازی تحقیرآمیز از سوی الیگارشی تشنه قدرت که ما از کشورهای دیگر می شناسیم که در آن یک لیبرال الیگارشی نماینده دمکراسی نامیده می شود و برای حکومت انتخاب می شود، از آن بیرون خواهد آمد؟
جواب: حتما این راه دیگر وجود دارد که از سوی دیگری شکست خورده: تظاهرات ها را ادامه داد و سیستم را به تنگنا درآورد زیرا که تظاهرکنندگان فکر می کنند که آنها به اندازه کافی قوی هستند تا این دولت را سرنگون کنند. روشنه آنها می توانند حق داشته باشند. این تظاهرات ها در فضای اتحادیه کارگران تونس انجام می پذیرد. این سازمان یک چیز خاص در تونس دارد. این سازمان در تونس همواره نقش مهمی را بازی کرده است. برای مثال تلاش برای اشتراکی کردن سال 1960. برنامه اشتراکی کردن پروژه این سازمان بود. بعد از آن از سال های 70 این سازمان از سرمایه داری افسار گسیخته دفاع نمود.آنچیزی که بنام دمکراسی لیبرال نامیده می شود. بدین طریق این سازمان همواره تکیه گاهی برای سیستم بود. این سازمان وارد ائتلاف با تمامی سازمان های اپوزیسیون شد و برای مثال امروز احزاب اپوزیسیون در دفتر این سازمان جمع شدند و همدیگر را ملاقات نمودند و آنطور که معلوم شد سه وزیر برای دولت آینده معرفی کردند و سپس کناره گیری نمودند. چرا؟ زیرا که همه سیاسی ها، چپ ها، ناسیونالیست های عربی و غیره در هسته مرکزی گروه های خورده بورژوازی زیر چتر اتحادیه کارگران تونسی که مهمترین نیروی سیاسی کشور شده است، قرار گرفتند. بنابراین این سازمان دیگر یک اتحادیه نیست بلکه بیشتر یک دولت در چارچوب دولت شده است. این جبهه مشترک در حال حاضر مشغول مذاکره برای شکل دادن یک دولت است که در آن تمامی این جنبش ها که شامل 25 نمایندگی می شوند حضور دارند و این غیر ممکن است. بدین شکل ما در مقابل بزرگترین تصادمات سیاسی برای گرفتن جا در قدرت قرار گرفته ایم……
اتحادیه کارگران تونس درست نقطه مقابل ” س ژ ت” فرانسه است و در سال 1946 تاسیس شد و همیشه یک نیروی سیاسی بود. من حتی می توانم بگویم که یک حزب سیاسی و جزئی از ماشین سیاسی بورژوازی تونس. از زمان تاسیسش فعالانه در مبارزه آزادی بخش شرکت داشته است. مبارزات آزادی بخش ملی و از سال 1952 همچنین مبارزه مسلحانه همواره در صدر کارهایش قرار داشته است. می توان گفت که خیزش کنونی با خیزش سال 1952 قابل مقایسه است. خیزشی که به شکل گیری تیپ های پارتیزانی منجر گردید که زیر زمینی شد و با اسلحه در دست بر علیه استعمار مبارزه نمود. هنوز قبل از گسترش قیام الجزیره در سال 1954. 1952 یک خیزش عمومی مردمی انجام پذیرفت و تاریخ تا جائی آنرا با خود حمل کرد تا اینکه در دومین خیزش از آن زمان تا به امروز در دسامبر 2011 انجام پذیرفت. یک چنین وقایعی هر روز اتفاق نمی افتد.

سئوال: از طرفی ارتش در آغاز یک نقش مهم را بازی کرد و بعنوان یک قدرت نابود کننده وارد عمل نشد ـ یک ژنرال کنار گذاشته شد چون از همان اولین تظاهرات ها از اینکه به جمعیت تیراندازی کند تمرد کرده بود ـ و در پایان برای برقراری نظم مامور شد. موضوع چیست؟ آیا این خطر وجود ندارد که که ارتش توسعه بعدی اوضاع را در دست بگیرد؟
جواب: بن علی از همان آغاز هرکاری کرد تا نقش ارتش را محدود سازد. وی خود ارتشی است و می داند که آنجا بوی خطر می دهد. خطری که ارتش می تواند برای قدرت وی به وجود آورد. وی سعی کرد نقطه مقابلش را یعنی دستگاه فشار و وزارت دفاع را قوت دهد. امروز در مجموع 50000 سرباز و 220 هزار پلیس وجود دارد…. ارتش از همان آغاز نمی خواست دخالت کند تا بدینوسیله خسارت ها را محدود سازد اما بعدا بعد از 24 ساعت یک هرج و مرج کامل به وجود آمد. که محرک آن پلیس بود. تحت نظارت مسئول اسبق وزارت کشور که از سوی بن علی انتخاب شده بود. در آنجا ارتش حمله کرد اما تنها برای برقراری نظم. برای آینده به این صورت است که حمله آنها زمانی ممکن خواهد بود که اگر شرایط وخیم شود و تظاهرات ها همچنان چون تا بحال ادامه یابند. چیزی که احتمالش می رود و طبیعتا با کمک وزارت کشور این امر انجام خواهد پذیرفت. در آینده اگر که جنبش همچنان پیشروی کند ارتش مستقیما حمله خواهد نمود زیرا که بورژوازی هرگز چنین شرایطی را نخواهد پذیرفت. از همین حالا در تمامی کانال های تلویزیون ای را می گوید. اگر که نگاه کنیم می بینیم که گروه های به اصطلاح انقلابی وجود دارند که جنبش را در مسیر رادیکاله شدن می کشند ولی همزمان از سوی کانال های تلویزیونی دعوت می شوند تا بدینوسیله امنیت اینده خودشان را تامین کنند.
می توان گفت که نهاد ارتش در این خیزش شرکت داشته است اما غیر مستقیم. زیرا که این نهاد از تیراندازی بطرف مردم تمرد کرد. و به دیکتاتور فشار وارد کرد. بطوری که وی چمدانش را بست و رفت. این روشن است. حالا ارتش سیاسی شده است و مستقیما به پهنه سیاسی و اجتماعی وارد می شود.

سئوال: آنطور که همه می دانند مردم تونس یکی از سکولار ترین مردم دنیاست. اما دین راه فراری شده است در مقابل بی معنی شدن جهان امروز. درست بمانند تمامی کشورهای عربی اسلامی ها یکی بعد از دیگری بر خیابان ها مسلط می شوند و قدرت را برای پلیس و ارتش باقی می گذارند. اسلامی های تونس قیمت سنگینی را در زمان رهبریت بن علی پرداختند. کسی که مشروعیتش را در غرب بر روی این ستم های وحشیانه تاسیس نموده است. اما آنها در این خیزش غایب بودند. درست بمانند جبهه ملی در فرانسه در زمان جنبش های اجتماعی. آیا آنها در قیام شرکت داشتند و شما این مسئله را چگونه می بینید؟ آنها امروز از چه قوت هائی برخوردارند. مقاصد آنها چیست و چه ضرر هائی در آینده می توانند به وجود آورند؟
جواب: ما آنها را بسیار خطرناک می دانیم. آنها از این خیزش دور ماندند. بغیر از روز آخر. آنهم زمانی که یک مانور برای سوار شدن بر جبش را انجام دادند. آنهم برای استفاده ابزاری از شهدا. اما موفق نشدند. امروز تاکتیک آنها این است که شرکت کنند اما ناپیدا باشند. به واقع هم آنها برخی از مناطق مسکونی مردم را در تونس تحت فیلتر خود دارند. رهبر حزب بنیادگرای النهضه در تاریخ 30 ژانویه به تونس برگشت. آنها برنامه ای سری دارند. آنها فورا خودشان را نشان نمی دهند. اما آنها خود را برای انتخابات های بعدی آماده می کنند.آنها در تونسند و آماده اند. و صبر می کنند تا نفس بقیه بگیرد بعد آنها وارد معرکه خواهند شد. قزافی با آنان متحد است. البته این یک بازی است زیرا که وی بنیادگرا نیست اما او برای قدرتش خیلی می ترسد و به این لحاظ وی سیاست زمین سوخته را عمل می کند. این خیزش تونس در سطوح بین المللی گسترش یافت و وی اولین کسی است که می ترسد که مثال ما درسی برای کشورش شود. تظاهرات های کوچکی در لیبی وجود دارد. وی برخی از رهبران ارتش را کنار گذاشت. آنطور که پیداست بخاطر رشوه خواری و تقلب. بله وی در وضعیتی خطرناک قرار دارد و بهترین کاری که می تواند کند این است که هرج و مرج را به وجود آورد و به این خاطر باید از اخوان المسلمین پشتیبانی کند. غنوشی رهبر بنیادگرایان تونس همچنین توضیح داد که وی موضع قزافی را ارزش می گذارد که از همان ابتدا بر علیه جنبش بود. از این روی ما فکر می کنیم که یک اتحاد عملی میان دولت لیبی و بنیادگرایان وجود دارد که این اتحاد بسیار خطرناک است.
آنچه که کمی نگران کننده است نسل جدید تونس است که بین 15 تا 25 ساله است و بلند شدن اسلامی ها را در سال های 80 تجربه نکرده است و بنابراین کم بر علیه بنیادگرائی واکسنیزه شده است. از سوی دیگر آدم حس می کند که مردم در کمیته های منطقه ای از ورود بنیادگرائی ترس دارند. یعنی ورود غنوشی به تونس. این نسل همچنین خرابکاری های از جانب رادیکال های چپ را هم ندیده اند. بنابراین در یک بعد معینی نسلی وجود دارد که از این ایدئولوژی ها چیزی تجربه نکرده است.
خوب، اما این مانع نیست که بنیادگرایان نخواهند دوباره اوضاع را در دست بگیرند.حتی اگر که همین فردا باشد. از این روی باید بسیار آگاه و بیدار بود. بیشتر از همه اینکه چپ ها در حال ائتلاف با این آدمها هستند که همین اخیرا هم صورت پذیرفت و این از همه خطرناک تر است. در نشست همه احزاب که همین اخیرا انجام شد نمایندگان بنیادگرایان هم حضور داشتند: در همان سالن تروتسکیست ها هم بودند، استالینیست ها و اسلامی ها و غیره. این برای ما قابل درک نیست. که یک چنین ائتلاف هائی می شود. …. درست این مسئله مثل انچیزی است که پیش شماست یعنی شما اسلامی ـ چپها را دارید. ما هم این ائتلاف را داریم. اما با تمامی سایه روشن هایش با تفاوت هائی در گروه به گروه. در هر حال آنها در ده سال آینده خطری نیستند. آنها تهدیدی بسیار جدی هستند اما نه بلافاصله.

سئوال: تمامی دولت های فرانسوی همواره پشتیبانان رژیم دیو مانند بن علی بودند. در زمان وقایع اخیر:
Quai d’Orsay
کاملا همدستی اش را نشان داد و امروز…….
جواب: فرانسه از آمریکائی ها عقب ماند. در حالیکه الیوت ماری جعبه های ” بمب گاز اشک آور” را به تونس می فرستاد آمریکا با کمک ارتش تونس نقشه خلع قدرت بن علی را می کشید. . هیچ توافقاتی بین این دو قدرت نشده بود. بمب های گاز اشک آور در همان فرودگاه ماندند اما دیدیم که دیپلماسی آمریکائی هوشیار تر حرکت نمود. بنابراین امریکائی ها تنها تصمیم گرفتند که این بیچاره بن علی را قربانی کنند.

سئوال: انقلاب لائیک، ضرب العجل، برادرانه و پر هدف تونس برای مجموعه مغرب و جهان عربی امیدی درخشان اما شکستنی است. برخی امید به یک فروپاشی چون فروپاشی شوروی در 20 سال پیش دارند. آیا تمامی دیکتاتور ها منطقه به خود این اجازه را می دهند که هر کاری کنند تا این جنبش برابری خواهانه را در نطفه خفه کنند؟ چگونه می تواند تونس خودش را از زیر تمامی فشار های بین المللی خلاص کند؟ از جمله صندوق بین المللی پول؟
جواب: در بحث با چپ های مشخص ما می گوئیم که باید همواره جنبش را در چهارچوب منطقه ای، ملی، بین المللی و جغرافیای سیاسی بررسی کنیم. ما خوب می دانیم که اگر آدم در یک شرایط انقلابی است حالا به هرچی که می خواهید اعتقاد داشته باشید اما سرمایه داری جهانی ازهرگونه تغییرات رادیکال جلوگیری خواهد نمود. از این روی ما باید مسائل را با محدودیت هایش ببینیم و بطور دراز مدت کار کنیم تا محرک هائی را قوی سازیم که امروز داریم و غیره. وقایع مصر تحت تاثیر قیام اینجاست. صدایش مثل صدای الجزیره است جائی که بسیار محدود تر است و حتی در آلبانی جوان ترین خواهر ما…. حال چرا در ایتالیا نه. کسی هرگز نمی داند………….
در هرحال باید روی پهنه جامعه کار کرد و مواضع مان را ثابت کنیم. هنوز حیلی کارها برای انجام وجود دارند.




برگزاری دهمین فوروم اجتماعی جهان در سنگال

سه‌شنبه ۱۹ بهمن ۱٣٨۹ – ٨ فوريه ۲۰۱۱
فوروم اجتماعی آلمان
برگردان ناهید جعفرپور
دهمین فوروم اجتماعی جهان از تاریخ ۶ تا ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ در داکر سنگال در حال برگزاری است. محل این کنفرانس بزرگ دانشگاه:
Cheikh Anta Diop خواهد بود. در این کنفرانس بزرگ هم بمانند فوروم اجتماعی جهان سال ۲۰۰۹ در برزیل می توان از طریق اینترنت بطور زنده در جریان بحث ها قرار گرفت:
(“Dakar Extended”).

برنامه دهمین فوروم جهانی امسال به ترتیب زیر می باشد:

1/ برای یک جامعه انسانی، که بر مبنی پرنسیب های جمعی و ارزش ها و اخلاق و تنوع تمامی انسانها جدا از نژاد، فرهنگ، سن، معلولیت انسانها، جنسیت، مذهب و تمامی اشکال تبعیضانه دیگر مانند نژادپرستی، دشمنی با بیگانه، سیستم های کاستی و سکسیستی بنا شده باشد.
2/ برای عدالت زیست محیطی، و دسترسی همه جانبه و دائمی به ثروت های اجتماعی برای همه انسانها، برای حفظ کره خاکی بعنوان سرچشمه حیات، بخصوص زمین و آب و جنگل ها و دیگر سرچشمه های انرژی های جایگزین و تنوع بیولوژیکی، و برقراری حقوق سرخ پوستان، بومیان و ملیت های بومی بر مبنی فرهنگ، ذخایر، زبان، هویت و دانش آنها.
3/ برای حقوق بشر، حقوق بشری که قابل استفاده و موثر باشد. به این مفهوم که حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و سیاسی بخصوص حق بر زمین، کنترل محصولات غذائی، تغذیه، امنیت اجتماعی، آموزش،مسکن، و محل کاری درخور انسانی، ارتباط جمعی و آزادی فرهنگ ها و آزادی بیان سیاسی انسانها برقرار گردد.
4/ برای حق مسافرت و ازادی انتخاب محل زندگی، بیش از همه برای مهاجرین و پناهندگان، قربانیان تجارت انسانی، آوارگان، سرخپوستان، بخصوص برای ملیت های بومی، سنتی و از زمین هایشان رانده شده، اقلیت ها و ملت های تحت اشغال در شرایط جنگ ها و اختلافات و برای احترام به حقوق شهروندی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی آنها.
5/ برای حقوق غیرقابل انتقال ملت ها بر میراث فرهنگی بشریت، برای دمکراتیزه کردن دانش و علم، فرهنگ، ارتباطات، تکنولوژی و برای پایان دادن به سیستم دانشی هژمونی طلبانه و خصوصی سازی دانش و علم و تکنولوژی و برای تغییر بنیادی سیستم حقوق ذهنی و مالکیت
6/ برای جهانی آزاد از ارزش های سرمایه داری و ساختارهای: پدرسالاری، ستم، هرشکل رهبریت کنسرن های مالی چندملیتی و سیستم های تجاری نابرابر، رهبریت استعماری و رهبری از طریق مقروض ساختن
7/ برای ساختن اقتصادی اجتماعی، که بر مبنی همبستگی و برابری باشد با مدل های پایدار تولید و مصرف و تنظیم برابر تجارت بر مبنی نیاز های اساسی انسانها و در مرحله نخست احترام و توجه به طبیعت و همچنین تقسیم برابر جهانی و سیستم مالیاتی بین المللی بدون تکیه بر بهشت های مالیاتی
8/ برای ایجاد و گسترش سیستم دمکراتیک، سیاسی و اقتصادی، بر بستر سطوح محلی، ملی و بین المللی با شرکت ملت ها در تصمیم گیری ها و اداره امور دولتی و همگانی و ذخایر تحت احترام و توجه به تنوع و شرف ملت ها
9/ برای ساختن نظمی جهانی بر مبنی صلح، عدالت و امنیت انسانی، که به حقوق، انسانیت، حق تعین سرنوشت ملت ها احترام بگذارد و تحریم های اقتصادی را محکوم سازد و مقررات بین المللی برای تنظیم و تخفیف تجارت تسلیحاتی وضع نماید
10/ برای قدردانی از تاریخ و مبارزات آفریقا و خدمتی که به انسانیت کردند و همزمان با توجه به پذیرفتن ستمی که بر آنها تحت استعماروارد شد
11/ برای تفکر جمعی در باره جنبش های ما، تجربه های فوروم ها و در باره امکانات توسعه فوروم ها در آینده
12/ برای شناخت بدیل های متنوع میان فرهنگ ها، بدیل برای بحران فرهنگی هژمونی طلبانه دنیای مدرن / قضاوت های نواستعماری در باره فرهنگ ها از طریق از بین بردن تفکرات نواستعماری و اجتماعی کردن قدرت، و بیش از همه در مناسبات میان دولت ـ بازار ـ جامعه، حقوق اجتماعی ملت ها، تجاری کردن زندگی و ” توسعه” آن، شناخت بدیل های راسیسم، اویروسنتریسموس ( قضاوت در باره فرهنگ های غیر اروپائی)، پدرسالاری
زمان سمینارها:
/ یک شنبه 6 فوریه بازگشائی فوروم جهانی و مارش در خیابانهای سنگال
/ روز اول فوروم جهانی دوشنبه 7 فوریه تمرکز روی آفریقا و آفریقائی های پراکنده در جهان است که بحث و گفتگو ها و کنفرانس ها از سوی کمیته سازمانده فوروم در آفریقا تدارک و سازماندهی شده است
/ سه شنبه 8 فوریه و چهارشنبه 9 فوریه برگزاری فعالیت های متنوع سازمانیافته و کنفرانس ها
/ پنجشنبه 10 فوریه برگزاری سمینار ها در باره تم های متفاوت
/ جمعه 11 فوریه کنفرانس جنبش های اجتماعی جهان
همچنین در این نشست بزرگ جهانی فوروم های کوچکی هم برگزار می شوند از جمله:
ـ فوروم علوم و دمکراسی
ـ فوروم اتحادیه های کارگری
ـ نشست جهانی ساکنین جهان
ـ فوروم آموزش
ـ فوروم روزنامه نگاران مترقی
ـ فوروم مهاجرین
ـ کاروانهای ورزشی




همبستگی چپ های آلمان با مصر

سه‌شنبه ۱۹ بهمن ۱٣٨۹ – ٨ فوريه ۲۰۱۱
روزنامه سوسیالیسم بین المللی Marx 21

برگردان ناهید جعفرپور

چپ آلمان همبستگی خویش را با مردم مصر که متحدا برای آزادی منطقه مبارزه می کنند اعلام می دارد. نمایندگان چپ پارلمان از دولت آلمان خواستار قطع پشتیبانی از دیکتاتور ها می باشند.
جان فان آکن رئیس فراکسیون حزب چپ می گوید:” کسی که تسلیحات به دیکتاتور ها می دهد، شریک ستم و ظلم، سانسور و خدشه دار کردن حقوق بشر است. با وجود اینکه زیر پا گذاشتن حقوق بشر در مصر برای همه آشکار بود اما دولت آلمان جوازسال به سال صادرات تسلیحاتی به این کشور را صادر نمود. ده ها سال دولت آلمان دیکتاتور های مصر، تونس و دیگر کشورها را پشتیبانی واز آنها مواظبت نمود. زیر پا گذاشتن حقوق بشر در این کشور ها نه تنها با بی توجه ای برخورد شد بلکه به طوری فعال هم پشتیبانی گردید و آنهم نه تنها از طریق دادن تسلیحات مرگبار بلکه به انواع اشکال مختلف.

این چنین آلمان از سال 2000 به مصر بیش از 270 میلیون یورو تسلیحات صادر نمود. در عکس ها و ویدئو های روزهای اخیر ماشین های آب پاش آلمانی که بر علیه مردم مصر بکار گرفته شده اند به روشنی قابل رویت می باشند. نباید گذاشت یک چنین اتفاقی دوباره بیافتد. روی برگرداندن، بی توجه ای کردن و پشتیبانی از دیکتاتورها نباید دیگر گزینه ما باشد”.

ولفگانگ گرچه می گوید:”حزب چپ از گوئیدو وستروله وزیر امور خارجه آلمان خواست که فورا سفیران مصر را فراخواند و سرمایه هائی را که آلمان برای همکاری های مشترک پلیس و ارتش تعیین نموده است، راکت سازد”.

رژیم مصر و رئیس جمهورش در محور این رژیم در حال فروپاشی است و بنظر می رسد که مصمم است بسیاری از مردم را با خود به نابودی بکشاند. عکس های از خشونت و کشته شدگان و مجروحین در میدان تحریر قاهره در تمامی جهان خشم جهانیان را برانگیخته است.

آمریکا و آلمان و اتحادیه اروپا هنوز هم به سیستم مبارک چسبیده اند. آنها یا قادر نیستند و یا نمی خواهند اشتباهات خودشان را در سکوت جمعی در برابر تقلبات انتخاباتی، شکنجه، رشوه خواری و تقلب و خشونت مورد نقد قرار دهند. همچنین آلمان هم در وجود سیستم مبارک گناه کار و مقصر است.

صادرات اسلحه را متوقف سازید!

در رابطه با پیشرفت های اخیر مصر هیئت دبیران حزب چپ ولفگانگ گرچه، توبیاس فلوگر و کریستینه بوخ هولس اعلام نمودند که:

” یک رئیس سرویس امنیتی با مناسبات بسیار خوب با موساد و سازمان سیا را بعنوان معاون ریاست جمهوری و جانشین احتمالی رئیس جمهور انتخاب کردن به هیچ وجه با دمکراتیزه کردن مصر ربطی ندارد بلکه به مفهوم ملیتاریزه کردن مصر است. این مسئله باعث می شود که مسائل آتی مصر نگران کننده بشود. رژیم مصر شاید از نظر خارج توانسته توازن قدرت داخلی اش را مجددا به دست آورد اما سکوت در قاهره سکوت قبرستان است. همیشه این سکوت باقی نخواهد ماند. حزب چپ از خواسته های تظاهرکنندگان برای برکناری حسنی مبارک و برگزاری انتخاب آزاد پشتیبانی می کند.

تمامی انتخابات دو دهه گذشته تقلبی روشن و آشکار بوده اند. دولت های آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا این را می دانسته اند و همواره تحمل نموده و سکوت اختیار کرده اند.

سیاست خارجی آلمان در مقابل کشورهای عربی باید از اساس تغییر کند. دوگانگی در برخورد با حقوق انسانها باید پایان یابد. با اشاره به ثبات منطقه نباید هر دو چشم را به مثلا سانسور رسانه ها و یا دستگیری افراد اپوزیسیون و… بست. یکی از دلایل اعتراضات عمومی اخیر در مصر افزایش قیمت مواد ضروری زندگی بود. دقیقا در این مسئله بخصوص سیاست اقتصادی اتحادیه اروپا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا مثل آلمان شریک جرم است.
در کشورهای منطقه چون مصر، اردن، تونس، یمن و… باید تغییرات بنیادی دمکراتیک و اجتماعی انجام پذیرد.

حزب چپ از دولت آلمان و بخصوص کشورهای اتحادیه اروپا می خواهد که صادرات اسلحه را به خاورمیانه فورا متوقف سازند. دولت آلمان بعنوان عضو شورای امنیت جهانی در اینجا از مسئولیت خاصی برخوردار است.

حزب چپ از دولت آلمان می خواهد که پشتیبانی اش را از رژیم مبارک قطع کند و برای جنبش اعتراضی دمکراتیک مصر آرزوی موفقیت دارد.

هیئت دبیران حزب چپ در نشست 29 و 30 ژانویه خود در برلین در باره اوضاع مصر، تونس و مجموعه خاورمیانه بحث و گفتگو نمود و به تصمیمات زیر دست یافت:
“حزب چپ از این مسئله که مردم خاورمیانه برای مثال مردم مصر و تونس دست رد به سینه ساختارهای استبدادی و غیردمکراتیک می زنند استقبال و پشتیبانی نموده و آرزوی پیروزی برای این جنبش های دمکراسی طلب دارد. این اعتراضات در سرتاسر جهان امیدی برای بسیاری ازانسانهاست.

دولت آلمان باید تلاش کند که در مصر خشونت های دیگری بر علیه تظاهرکنندگان صورت نپذیرد. پلیس اجازه ندارد همواره بر علیه مردم حرکت کند. وزرای خارجه کشورهای اتحادیه اروپا باید همچنین برای امنیت سلامتی البرادی رئیس اسبق آژانس انرژی اتمی حرکت کنند.

اتحادیه اروپا و همچنین آلمان توسط سیاستشان سال هاست که رژیم های غیر دمکراتیک در کشورهای عربی را پشتیبانی می نمایند. دولت آلمان در سال 2009 اجازه صادرات اسلحه به قیمت 77،5 میلیون یورو را به دیکتاتور مصر حسنی مبارک صادر نمود.

میان کشورهای آفریقای شمالی و اتحادیه اروپا همکاری های مشترک عمیقی وجود دارد. برای مثال میان نیروهای امنیتی کشورهای آفریقا شمالی و اتحادیه اروپا پیمانی برای امور مرزی وجود دارد که توسط آن جلوگیری از ورود آوره گان منطقه جنوبی صحرا به اروپا خواهد شد.

آلمان و غرب دیکتاتورهای عربی را متحدین خود در اصطلاحا مبارزه بر علیه تروریسم دانسته و همچنین به آنها بعنوان کسانی که دسترسی به ذخایر غنی نفتی منطقه را برایشان آسان می سازد، می نگرند و ازآنجا که دولت های مستبد در مصر و تونس بر علیه اسلامی ها حرکت می کنند آنها هم چشمان خود را به سانسور رسانه ها و دستگیری افراد اپوزیسیون می بندند.

حزب چپ خواهان پایان دادن به این استاندارد دوگانه در برابر کشورهای عربی می باشد. دمکراسی و حقوق بشر نباید همچنان بخاطر منافع اقتصادی آلمان مدفون گردد. به این مسئله همچنین آزادی فوری وسائل ارتباط جمعی چون اینترنت و تلفن همراه و.. برای شهروندان اضافه می گردد.

اتحادیه اروپا مدت های بسیار طولانی است که به توسعه سیاسی/اجتماعی کشورهائی چون تونس و مصر و یمن بی توجه است. در حالیکه اعتراضات با توجه به اوضاع اجتماعی در این کشورها مدت های طولانی است که نقشی برجسته دارد و آنها از این مسئله همیشه با خبر بودند.




قیام در مصر: انقلاب گسترش می یابد!

تونس ـ مصاحبه با استاد تاریخ دانشگاه میشیگان:

جمعه ٨ بهمن ۱٣٨۹ – ۲٨ ژانويه ۲۰۱۱
Juan Cole, Amy Goodman, Democracy Now
برگردان ناهید جعفرپور
در باره پروفسور کوله: وی پروفسور تاریخ دانشگاه میشیگان است و اخیرا کتابی نوشته است بنام:
‘Engaging the Muslim World’

آقای پروفسور کوله می گویند:” این اولین انقلاب مردمی از سال 1979 در تونس است و اتحادیه ها، کارگران زراعی و فعالان اینترنتی در صدرآن قرار دارند. این یک انقلاب مردمی است. تم های اسلامی در اینجا نقش تعیین کننده ای ندارند. بنظر می رسد که موضوع بر سر یک جنبش قوی سکولار است”.

آمی گودمن: ما بررسی فوق را به تم ” انقلاب در تونس” اختصاص می دهیم ـ انقلابی که هنوز در حال حرکت است. هم اکنون ما فهمیدیم که سه عضو دولت وحدت ملی دولت موقت را ترک نموده اند. ما با پروفسور کوله استاد دانشگاه میشگان تماس می گیریم:

پروفسور کوله: بله آنچه که ما در اینجا می بینیم اولین قیام مردمی از سال 1979 است. مسئله خاص در این جا این است که این انقلاب تا حالا از سوی جنبش های اتحادیه ای، فعالان اینترنتی و کارگران زراعی انجام گرفته است ـ بر عکس انقلاب ایران در سال 1979 که از سوی آیت الله ها و برگزیدگان روحانی تصاحب شد بطوری که در ابتدا یک توسعه دمکراتیک به هیچ وجه ممکن نبود. اما این در تونس یک انقلاب مردمی است که در آن تم های اسلامی بطوری خاص در مرحله نخست قرار ندارند وتعیین کننده نیستند. افزون بر این این خود یک انقلاب در کشور سنی عربی است ـ این هم باز یکی از تفاوت ها با ایران است.

ایران کشوری شیعه است. انقلاب اخیر در کشوری اتفاق می افتد که با جوامع دیگر که زیر سلطه رژیم های استبدادی قرار دارند، نقاط مشترک بسیاری دارند. در این کشورها بیکاری حکومت می کند و بطور طولانی مدت فاقد رشد اقتصادی می باشند. بنابراین ما در اینجا پیشرفت جالبی را می بینیم که می تواند برای کشورهای عربی دیگر ایده ومثال خوبی باشد. حداقل برای افکارعمومی این کشورها

آمی گودمن: گزارش دهی چگونه است: من در این آخر هفته به بسیاری از کانال های تلویزیونی مراجعه کردم تا چیزی در باره تونس بفهمم. معلوم شد که بشدت مشکل است بتوان به گزارش هائی در باره تم ” انقلاب تونس” برخورد نمود.

پروفسور کوله: اوه، کانال 24 ساعته:
cable news networks
در رابطه با تونس کارش را انجام نداد. بن ویده من که گزارش گر با تجربه ” سی ان ان ” است تلاش کرد به تونس برود و موفق هم شد. اما من این احساس را دارم که مدیران وی در آتلانتای دور گزارش های وی را پخش نکردند. از فرستنده های تلویزیونی آمریکا و تلویزیون کابل آمریکائی با کانال های بیشمارشان چیزی را در باره تونس نمی شد فهمید. برای این منظور می بایست به اینترنت مراجعه نمود. یک کانال توییتری وجود دارد بنام: “SidiBouzid” که خیلی ساده و عالی است. هم چنین در این باره به فیس بوک هم می توان رجوع نمود. رسانه های فرانسوی کمی بهتر بودند اما برای آن باید فرانسوی دانست. بله کنسرن های رسانه خبری آمریکائی از این کار سرباز زدند. برای آنها جالب نبود. آنها نمی توانند تصور کنند که این مسئله جالب باشد. شاید ترس هم در اینجا نقش کوچکی بازی می کند. بالاخره ما در اینجا با یک انقلاب کارگران روبرو هستیم. کنسرن های آمریکا روی این تم همیشه کمی عصبی می شوند.

آمی گودمن: و اگر موضوع بر سر یک انقلاب اسلامی باشد؟

پروفسور کوله: خوب، اگر به واقع این انقلاب تحت رهبریت حزب اسلامی النهضه و رهبر سال های سالش رشید الغنوشی بود در این صورت 7 روز هفته و 24 ساعت در روز در آن باره گزارش می شد. من به این مسئله اعتقاد کامل دارم. اما از آنجا که موضوع بر سر انقلاب جنبش اتحادیه ها و فعالان اینترنتی است در این صورت آنها هیچ رابطه ای میان این وقایع و انگیزه سیاست خارجی آمریکا ندیدند. انگیزه آمریکا همچنان چون گذشته ” جنگ بر علیه ترور” است. طبیعتا آنها آنرا طور دیگری نام گذاشته اند.

آمی گودمن: در باره گزارشات در باره تونس خبرگزاری الجزیره چه می گوئید؟ در آمریکا بسیار مشکل می توان تلویزیون الجزیره را گرفت. طبیعتا تنها از طریق ماهواره می توان این کار را کرد. من اعتقاد دارم که تنها در بورلینگتون یا تولدو می توان تلویزیون الجزیره را از طریق کابل تلویزیونی دید.

پروفسور کوله: بله و در داربورن. من فکر می کنم در منطقه واشنگتن دی سی هم می توان از طریق فرستنده ” وریزون” وارد فرستنده الجزیره شد.
بدلائلی هم از طریق زاتلیت هم نمی توان این فرستنده را گرفت. با وجودی که سایر فرستنده های خارجی وصل می باشند. البته الجزیره به عربی را آسان تر می توان گرفت. زیرا که از طریق دیش می توان به آن دسترسی داشت. گزارشات الجزیره در باره تونس خیلی عالی بود. البته باید اشاره کنم که بسیاری از تونسی ها نسبت به تلویزیون الجزیره عصبانی هستند. زیرا که الجزیره به فعالان اسلامی زمان برنامه بیشتری را داده است. در واقع تلویزیون الجزیره کمی به نفع جنبش های اسلامی حرکت می کند.

آمی گومن: می توانید بما بگوئید که وقایع اخیر چه تاثیراتی روی مجموعه منطقه خواهد داشت؟ شما گزارش دهی ها و عکس العمل های تمامی جهان را دنبال نمودید. من بیشتر به عربستان سعودی فکر می کنم. باید در انجا رژیم استبدادی ای که ده ها سال است بر قدرت است، حال نگران باشد؟

پروفسور کوله: من فکر می کنم با توجه به پیشرفت ها تمامی رژیم های منطقه عصبی شده اند. در اینجا یک مسئله نو در حال اتفاق است. من عکس العمل ها را دنبال کردم. خیلی جالب است. اینکه همینطور معاون نخست وزیر اسرائیل هم اعلام نگرانی کرده است:” چه کسی می داند که آیا این مسئله گسترش یابد. رژیم های دمکراتیک می توانند به قدرت برسند ـ به این مفهوم که دولت های دمکراتیکی که دشمنانه در برابر اسرائیل بیاستند”.
برای مثال تنها به مصر و اردن فکر کنیم. این جالب است که دیکتاتور طولانی مدت لیبی هم که خودش روزی انقلابی بود تونسی ها را اکنون به عنوان ناپخته و عجول محکوم می کند. همین اخیرا وی گفت:” شما می بایست خیلی ساده بن علی را بعنوان رئیس جمهور نگه دارید برای چه اینقدر علاقمندید یک رئیس جمهور جدید داشته باشید؟”. این حرف وی بعنوان یک مرد پیر گیج بنظر آمد و من فکر می کنم او با این حرف هایش به خودش خدمتی نکرد. طبیعتا حرف های وی در مرحله نخست به ملت خودش بود. او از آنها خواست که کمی صبر به خرج دهند. وی در باره کشورهای دیگر کمی غیر مستقیم حرف زد.
عربهای کرکوک که همواره در بعد وسیعی تحت رهبریت کردها قرار دارند هم با یک چنین قیامی مثل تونسی ها تهدید می کنند و می گویند اگر که حقوق آنها به آنها داده نشود درست بمانند تونسی ها قیام خواهند کرد.
انسانهای تحت ستمی چون انسانهای غزه برای همبستگی با تونسی ها تظاهرات می کنند. جوامع تحت ستم در مجموعه منطقه از وقایع تونس به تحسین درآمده اند. کشورهائی که در آن رژیم های مشابه وجود دارند حتی اگر که رژیم های برآمده از انقلاب باشند مثل لیبی و یا قدرت هائی مثل اسرائیل کاملا از پیشرفت تونس عصبی هستند.

آمی گودمن: طبیعتا مسئله دیگر این است که بن علی به عربستان سعودی فرار کرده است و شما شاید شنیده باشید که فارس مبروک سیاستمدار اپوزیسیون تونس گفته است که آنها خواهان این هستند که بن علی به تونس برای قرار گرفتن در برابر دادگاه تحویل داده شود.

پروفسورکوله: خوب، عربستان سعودی مدت های طولانی است که محلی برای سیاستمداران فراری است. نواز شریف از پاکستان زمانی که از سوی ژنرال مشرف سرنگون شد به عربستان سعودی رفت. همچنین ایدی امین ( اوگاندا) آنزمان به عربستان سعودی رفت. این چیز جدیدی نیست.
یک چیزی را ما اجازه نداریم فراموش کنیم. تونس کشور تولید کننده نفت نیست. این کشور تحت یک نئوپوتیسم شدید رهبری شد. من به تلگراف های آمریکا فکر می کنم که ویکی لیکس بیرون داد. در این تلگراف ها آمده که 50 درصد اقتصاد تونس به نحوی با رئیس جمهور و بانوی اول تونس لیلا بن علی و خانواده آنها ( ترابلیسی) در رابطه است. تونس ذخایر خاصی ندارد. ذخایری که بتوان با آن آدمها را خرید و رشوه به آنها داد و با پول صدایشان را بست. افزون بر این آن ذخایری هم که دارد در دستان اعضای محدودی ازیک خانواده متمرکز است. هر دو این ها تونس را استثنائی می کند. منظورم این است که مثال های مشابه وجود دارند اما در تونس این مسئله خیلی شدید است…….

آمی گودمن: هنوز هم در این باره می گوئید که چیزی نبود؟
پروفسور کوله: …. منظور چیزی است که رژیم تونس انجام داده است.

آمی گودمن: هنوز هم شما می گوئید که این انقلاب ویکی لیکس نبود و انقلاب گرسنگی بود؟
پروفسور کوله: خوب، این یک انقلاب است. می دانید تمامی انقلاب ها در اساس از انقلاب های بیشماری تشکیل شده اند. اعتراض اقتصادی فاکتور مهمی است و همچنین یک فاکتور طبقاتی وجود دارد. 20% تحصیلکرده ها بیکارند. در روستاها فقر شدید بیداد می کند. افزون براین رژیم کارهائی کرده است که توسعه اقتصادی بسیار عقب ماند. از بانکها استفاده شد تا وام هائی برای سوپرثروتمندان اخذ کنند و این سوپرثروتمندان وام های بانک را نپرداختند. این مسئله طبیعتا سیسم مالی را مدفون نمود. افراط گرائی دیکتاتور، رشوه های کلان و.. همه این ها برای سرمایه گذاران خارجی تنفرانگیز بود. در آخر رژیم تونس تنها باقی ماند. آنها کارهائی کردند که نه تنها فایده و نفعی برای جامعه نداشت بلکه منافع بسیاری از گروه های اجتماعی جامعه تونس را بر باد داد. مثل ضرر زدن به کارگران و دانشجویان.
آن سه وزیری که امروز از دولت اتحاد ملی بیرون آمده اند از اتحادیه کارگری: (General Union of Tunisian Workers
می باشند. اتحادیه کارگری که سازمان کارگری بسیار قدیمی است. در نتیجه ما در اینجا با یک جنبش اجتماعی روبرو هستیم. جنبشی که مردمی از تمامی بخش های زندگی در آن سهیمند.

اصل مقاله: Juan Cole: Tunisia Uprising “Spearheaded by Labor Movements, by Internet Activists, by Rural Workers; It’s a Populist Revolution
برگردان به آلمانی : Andrea Noll