ازدیاد مهاجرین غیرقانونی و دلایل آن
گفتگوی رادیو فرانسه با مهرداد درویش پور
غرق شدن یک کشتی مهاجرین غیر قانونی در آبهای ایتالیا نه تنها باعث تشویش همگانی شد، بلکه سؤالات کلانی را هم در دراز مدت مطرح میکند.
گفتگوی رادیو فرانسه با مهرداد درویش پور
غرق شدن یک کشتی مهاجرین غیر قانونی در آبهای ایتالیا نه تنها باعث تشویش همگانی شد، بلکه سؤالات کلانی را هم در دراز مدت مطرح میکند.
در بیستمین سالگرد تاسیس سازمان تجارت جهانی
ناهید جعفرپور
سازمان تجارت جهانی بعنوان روح ضد دمکراتیک نئولیبرالی همچنان در تلاش افزایش سود سرمایه برای منافع کمتر از یک درصد از جمعیت جهان است.
در کنار صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و بانک جهانی تصویه حساب های بین المللی، سازمان تجارت جهانی موئسسه ای است مرکزی ـ در میان کارشناسان از این سازمان بعنوان دستگاه دولتی بین المللی شده مرکزی نام برده می شود ـ دستگاه دولتی که چرخه های جهانی سازی سرمایه داری را به حرکت در می آورد.
هیچکس اعضای این سازمان را انتخاب نکرد. از هیچکسی سئوال نشد و سئوال نخواهد شد که آیا می خواهد این سازمان وجود داشته باشد؟. تنها اقلیتی کوچک از وجودش با خبر بوده و از آن بهره می برد. با این حال این سازمان از سرنوشت مردم جهان گرفته تا مویرگ های زندگی روزمره ما را تحت کنترل خویش دارد و برایش تصمیم می گیرد و بر آن حکومت می کند: سازمان تجارت جهانی ۲۰ سال پیش تاسیس شد و سریعا ۱۲۰ کشور به آن ملحق گردیدند. امروز ۱۶۰ کشور جهان زیر پوشش این سازمان قرار دارند.
در حالیکه طبق طراحی اولیه، برای تحرک سرمایه و آزادی بین المللی داد و ستد و در نتیجه تشکیل ساختار مالی بین المللی، صندوق بین المللی پول وظیفه حفاظت از ثبات مالی بین المللی از طریق وام های اضطراری و بانک جهانی وظیفه تامین مالی در جهت بهبود اقتصادی را بعهده گرفته است، سازمان تجارت جهانی امکان عملکردی چند جانبه برای تنظیم تجارت بین المللی و تحرک نامحدود سرمایه را تضمین می نماید.
ریشه های سازمان تجارت جهانی با این حال به تاریخ پس از جنگ دوم جهانی و جنگ سرد برمی گردد. سازمان تجارت جهانی در سال ۱۹۴۷ از قرار دادی پیشنهادی از سوی آمریکا برای موافقت نامه های عمومی تعرفه و تجارت “گات” متولد شد و از آن به بعد در هفت هفت دوره مجددا تائید گردید و گسترش یافت و تعداد بیشماری از دولت ها را بزیر پوشش خود درآورد. ۲۳ کشور در قرار داد اولیه ” گات” شرکت داشتند.
در سرمایه داری “غرب” بازسازی شده، دولت آمریکا ” عنوان ” لیبرالیسم اقتصادی” را فرای سیستم برتون وودز که در سال ۱۹۴۴ برای تسهیل تجارت بین المللی طرح ریزی شده بود، خلق نمود. همزمان در این سیستم با کنترل جابجائی سرمایه، نرخ ارز ثابت و پیوند دلار/ طلا، توسعه کینزی برای تنظیم دولت های رفاه ملی مجاز گشت. قانون ” گات” خلق گردید تا بدانوسیله گسترش فضای تجاری یکدست ممکن گردد. هدف اصلی این بود که از ” شیوه های تبعیض آمیز تجاری” (پروتکسیونیسموس) که باعث تکه تکه شدن بازار جهانی و رکود اقتصادی جهانی درسال های ۱۹۳۰ شده بود، جلوگیری شود.
در حقیقت موافقت نامه های تجاری متمرکز در گات می بایست از ظهور بلوک های تجاری ممتاز جلوگیری نماید و همچنین هر زمان که یک دولت عضو شرایط را برای یک شریک تجاری بهبود بخشد، همزمان باید این شرایط را برای دیگر کشورهای عضو فراهم سازد.
ایجاد سازمان تجارت جهانی نتیجه نشستی بود که از سوی گات در سال ۱۹۸۶ در اروگوئه برگزار گردید. پشتیبانان و خط دهندگان سازمان تجارت جهانی لابی های قدرتمند کنسرن های بزرگ چندملیتی و اطاق های فکر این کنسرن ها که فراتر از قانون گات عمل می کنند، می باشند.
توافق نامه ها و قرار دادهای سازمان تجارت جهانی در ظاهر به مردم جهان وعده بالاترین استاندارد های زندگی، اشتغال کامل و درآمد به طور پیوسته بالا و همزمان استفاده از منابع و ذخایر جهان با اهداف توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست را می دهد. ” تئوری اقتصاد لیبرالی” پشت این اهداف در واقعیت برای ارزان سازی هزینه ها و بهره وری بیشتر پایه گذاری شده است. سازمان تجارت جهانی برای اعضایش تعرفه های تجاری وضع نموده است از قبیل تعرفه گمرکی تجارت خارجی و تعرفه مالیات های تنبیهی و تعرفه اقدامات اقتصادی با برنامه ریزی و همچنین اقدامات اقتصادی دولتی ( تولیدی) تا بدینوسیله مقررات و موانع را کاهش دهد.
سازمان تجارت جهانی نیروهای بازار را آزاد نموده و به سرمایه گذاران اجازه می دهد تا با تحرکی بی حد و حصر به تبادل کالا و خدمات بپردازند. چشم انداز ایجاد جهانی بود و هست که در آن هر کشور خود و دستمزدبگیرانش را تا آنجا که می تواند روی تنها تولید متمرکز نماید و بی نهایت از ذخایر طبیعش در خدمت رقابت جهانی استفاده کند تا بدینوسیله سرمایه بیشتر و بیشتر افزایش یابد. در این راه از فرایند های ناکارآمد تولیدی جلوگیری شده تا بدینوسیله فرایندهائی بهره ور افزایش یابند و قیمت کالا و خدمات و مواد اولیه کاهش یابند. محصولات جدید بازار را غنی نموده و نیاز مصرف کنندگان از طبقات متوسط بخصوص در جنوب جهان را راضی سازند. شرایط امن و شفاف و قابل پیش بینی برای سرمایه به نوبه خود به افزایش سرمایه منجر می گردد. درست بمانند تمامی پیمان های تجارت آزاد وعده های رشد ویژه اقتصادی داده شد تا بدینوسیله نگرانی کارگران زن و مرد شرکت هائی را که دیگر توانائی رقابت را نداشتند را از بین ببرند. در حقیقت با خلق جهان تجارت آزاد، در تئوری یک رشد اقتصاد جهانی به مردم جهان وعده داده شد.
تجارت آزاد همواره از علائق مهم و ویژه پیشرفته ترین دولت های سرمایه داری است و سرمایه های کلان و صنایع غالبا در جستجوی حوزه های سودآور سرمایه گذاری ( سرمایه گذاری های مستقیم خارجی) و همچنین مواد خام و بازار جدید می باشند. امپراطوری بریتانیا تا سال های ۱۸۴۰ صنایع داخلی خود را راه اندازی و گسترش می داد و سپس بعد از این سال ها به حمایت تجارت آزاد جهانی و گسترش آن از طریق غالبا “خشونت نظامی” پرداخت. سپس امپراطوری بریتانیا به همراه ایالات متحده آمریکا تبدیل به ” قلب سرمایه داری جهانی گردیده و تا اواخر قرن ۱۹ با ” سیاست درهای باز” به درستی می توان واژه ” امپریالیسم تجارت آزاد” را به آنها نسبت داد. بریتانیا و دولت آمریکا برای رهائی از مشکل محدودیت های توسعه درونی سرمایه داری و در نتیجه مشکل انباشت، افزایش صادرات را دنبال نمودند. بنابراین قانون ” گات” که در نتیجه ترس ایالات متحده آمریکا به بازگشت به بحران اقتصادی سال های ۱۹۳۰ وضع گردید، بخشی از شرایط تولد “امپراطوری آمریکا” که هدفش مدیریت سرمایه داری جهانی بود را فراهم نمود. در این میان تنها وجود جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق برای ” منطقه بزرگ” غرب محدودیت ایجاد نموده بود.
در نتیجه سازمان تجارت جهانی به ویژه در خصوص گسترش منافع کنسرن های بزرگ و طبقه سرمایه داری چند ملیتی تاسیس گردید. این سازمان می بایست امنیت کنسرن های سرمایه داری را فراهم سازد تا نه تنها این کنسرن ها در داخل کشورهایشان کالا تولید نمایند و در خارج بفروش رسانند بلکه سرمایه گذاری های مستقیم خارجی و جابجائی سرمایه را سهل و ممکن سازند.
فروپاشی دولت های سوسیالیستی موجود فرصت های جدید و همزمان محدودیت های ساختاری برای سرمایه به همراه آورد. در روند خصوصی سازی، در اروپای شرقی یک پرولتاریای عظیم جدید به وجود آمد. سازمان تجارت جهانی بستری به وجود آورد تا بطور سیستماتیک از شکاف دستمزدها میان غرب و شرق نهایت بهره برداری شود. تا به امروز هم بخش اعظمی از تجارت جهانی توسط کنسرن های چند ملیتی انجام می پذیرد برای مثال شرکت های چند ملیتی بخش هائی از فرایند تولید و ایجاد ارزش اضافه را در خارج از کشور انجام می دهند. جائی که در ازای کار فشرده دسمزد کمتر و هزینه پائین تری پرداخت می شود. بدون وجود سازمان تجارت جهانی این امر برای کنسرن های سرمایه داری ممکن نبود. بقول توماس فریدمن “چشم انداز یک سرمایه داری جهانی نئولیبرالی بدون مرز و یک “جهان مسطح” خلق گردید.
نتبجه این شد که امروز یک رقابت مرگبار در امتداد مرزهای ملی طبقه کارگرجهان را از هم جدا نموده است. در سرمایه داری جهانی شده، سرمایه های فراملیتی، نیروی طبقه کارگر ملت ها را در برابر یکدیگر قرار داده و با تهدید جابجائی سرمایه ( یا اعتصاب در سرمایه گذاری) کارگران را به قبول دستمزدهای کمتر و کار فشرده تر وادار می نماید. با توجه به گزارش ” سازمان بین المللی کار (گزارش دستمزد ۲۰۱۴/۲۰۱۵) از زمان استقرار سازمان تجارت جهانی یعنی سال ۱۹۹۵ نرخ دستمزدها به بیان دیگر سهم دستمزد و حقوق ها از تولید ناخالص داخلی در تمامی کشورهای توسعه یافته مانند ( آلمان از ۶۱ به ۵۸ درصد، ژاپن از ۶۷ به ۶۰ درصد، ایالات متحده آمریکا از ۶۰ به ۵۶ درصد، ایتالیا از ۶۲ به ۵۵ درصد) پائین آمده است. همچنین در تمامی بازار های کشورهای در حال توسعه مانند برای مثال مکزیک از مجموع ۴۴ درصد به ۳۸ درصد، ترکیه از ۴۲ به ۳۳ درصد تقلیل یافته است. همینطور در چین از زمان الحاقش به این سازمان در سال ۲۰۰۱ نرخ دستمزدها از ۵۴ درصد به ۴۷ درصد رسیده است.
افزون بر این سرمایه های فراملیتی دولت های ملی را که با یکدیگر برای جذب سرمایه گذاری های خارجی رقابت می کنند را غارت می کنند. بدین صورت که بر سر یارانه های مالیاتی بر اساس مقررات سازمان تجارت جهانی چه برای سرمایه های داخلی و چه سرمایه های خارجی برابر و بدون تبعیض باید تحت قوانین این سازمان عمل شود. بر اساس یک مطالعه گسترده ده ماهه نیویورک تایمز از دسامبر ۲۰۱۲ برای مثال کنسرن های چند ملیتی سالانه بطور متوسط ۸۰،۴ میلیارد دلار آمریکا از پول مالیات دهندگان دولت آمریکا و دولت های محلی دریافت می کنند. دولت ها در مقابل بحران مالیاتی و هزینه جنگ های منطقه ای جهان با از بین بردن رفاه اجتماعی ( مدد های اجتماعی، انواع و اقسام بیمه های بیکاری، بازنشستگی، بیماری و….) و از بین بردن رفاه کینزی در خدمت سرمایه نئولیبرالی پاسخ می دهند. در این فرایند مرتبا کاهش نیروی کار به کاهش بیمه های بیکاری و تحریم ها علیه بیکاران و در نتیجه به یک تقسیم نابرابر غول آسای جهانی بر علیه طبقه کارگر جهان و به نفع سرمایه داری نئولیبرالی منجر می گردد. پائین آمدن درآمدهای حاصل از کار همواره در برابر بالا رفتن درآمدهای حاصل از سرمایه قرار می گیرند. پیامدها: توسعه جهان، آنطوری که اقتصاددان برجسته فرانسوی توماس پیکتی توصیف می کند، به مفهوم تجمع و افزایش چشمگیر و تمرکز ثروت در دستهای ۱ درصد از مردم جهان ( شاید حتی کمتر از ۱ درصد) است.
برای این توسعه و سر پا قرار داشتن بورژوازی فراملی سازمان تجارت جهانی پیش شرط های تعیین کننده ای را مقرر نموده است. تنها به این صورت و با کمک سازمان تجارت جهانی است که کنسرن زیمنس برای مثال موفق می شود نرم افزار های بخش مهندسی خود را به هند منتقل نماید.
با این حال نتیجه قابل پیش بینی بود: نه تنها مارکسیستها در برابر چنین توسعه ای هشدار دادند بلکه در یک کارشناسی از سوی دو نفر از اقتصاددانان بانک جهانی در سال ۱۹۹۳ گفته شده بود که سازمان تجارت جهانی فشار بر شرکت ها را برای کاهش هزینه ها به منظور بالا بردن توان رقابتی، افزایش خواهد داد. بر اساس این گزارش دستمزدها سقود خواهند کرد و درآمد کارگران کاهش خواهد یافت. در اینجا تنها موضوع استثمار کشورهای در حال توسعه توسط کشورهای سرمایه داری توسعه یافته نیست بلکه قطبی شدن جهان میان ثروتمند و تهیدست با جزیره های کوچک متشکل از میلیونر ها و میلیاردرها و فرسایش و فشار به مزدبگیران متوسط و گسترش فقر میان مزدبگیران کم مهارت است: در این گزارش اظهار نگرانی شده است که ادغام اقتصاد جهانی با تجارت آزاد برای منافع یک اقلیت کوچک ممتاز آنهم با صرف هزینه برگرده اکثریت مردم جهان نه به نفع صنایع است و نه به نفع توسعه کشور های در حال توسعه می باشد.
برای کشورهای در حال توسعه امپریالیسم تجارت آزاد به معنای زیر است: از آنجا که تمامی کشورهائی که ملحق به سازمان تجارت جهانی می شوند، خود را موظف می کنند که به سرمایه های خارجی چون سرمایه ها داخلی بنگرند و برای آنها همان مزایای مالیاتی سرمایه داخلی را وضع نمایند، لذا این امر همانند آنچه که در سال های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در کشورهای جهان سوم دنبال شد از توسعه صنایع ملی و استراتژی استقلال این کشورها جلوگیری نموده و سیاست وارد کردن کالا های خارجی به جای صادرکردن کالا های داخلی جایگزین خواهد گردید. کشورهای جنوب جهان در این فرایند وابسته به صادرات از خارج و نوسان قیمت های بازار جهانی می گردند. زمانی که این کشورها خود را به تولید تعداد کمی از محصولاتی که در بازار جهانی قابل رقابت هستند، محدود نمایند، اگر قیمت این محصولات در بازار جهانی به ناگهان افت کند ( درست مانند اکنون که قیمت انرژی برای کشورهای تولید کننده نفت مانند عراق، ایران، لیبی، ونزوئلا، نیجریه و… افت کرده است) و بنابراین با این مدل توسعه این کشورها یکشبه به وضعیت نابسامان اقتصادی فرو خواهند رفت. برای مثال کشور آمریکا هم اکنون از کشور وارد کننده خالص انرژی به کشور صادر کننده خالص انرژی تبدیل شده است. نتیجه این می شود که آمریکا در فاصله سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ از حدود ۱،۱۵ میلیون بشکه نفتی که از نیجریه وارد کشورش می کرده به کمتر از ۵۰۰۰۰ بشکه تقلیل داده است.
نکته دیگر اینکه برای کشورهای در حال توسعه در جهان سرمایه داری تجارت آزاد از آنجا که قیمت واردات با تکنولوژی بالا به همان درجه که قیمت محصولات کشاورزی و مواد خام و منابع طبیعی افت می کند، کاهش نمی یابند، اصل مبادله نابرابر برقرار خواهد شد. این به این معنی است که نخبگان حاکم در این کشورها می بایست نرخ استثمار را از طریق ظلم و ستم و آزار و اذیت اتحادیه های کارگری و محدود کردن بازار کار افزایش دهند تا بدینوسیله در زمینه های خود در بازار جهانی قابل رقابت باقی بمانند و از طریق صادرات بیشتر بتوانند قروض خارجی خویش را جبران کنند و در نتیجه تکنولوژی ضروری برای توسعه را وارد نمایند.
تاریخ جامعه بورژوازی با یک معضل بورژوازی مشخص شده است: یک اقلیت کوچک در جامعه که به حاکمیت خود بر کل جامعه هرگز مطمئن نیست. به لحاظ تاریخی لیبرالیسم ـ ایدئولوژی مرکزی بورژوازی ـ سعی دارد توده های مردم ( از جمله زنان و جمعیت استعماری) را در ابتدا بطرق مختلف از جمله ارائه مدارک واجد شرایط بودن برای حق رای مانند مدارک مالکیت یا تست بیسوادی و…از رای دادن حذف نماید. اما در دراز مدت موفق نشد و نتوانست این مقررات را حفظ نماید. ظهور جنبش کارگری سوسیالیستی در اواخر قرن ۱۹ باعث گردید تا از سر اجبار و با بی علاقگی به اصلاحات انتخاباتی تن در دهد و بنابراین درهای پارلمان را برای اختلافات طبقاتی بگشاید. در این مقطع از منظر بورژوازی یک پرسش اساسی وجود داشت: چگونه یک اقلیت بورژوازی اما به لحاظ اقتصادی در حاکمیت تحت شرایط حق رای عمومی خواهد توانست مانع اکثریت مزد بگیر شود تا ابزار حق حاکمیت بورژوازی را یعنی مالکیت خصوصی سرمایه داری را در کفه ترازوی قانون قرار ندهد و از او نگیرد و رهبریت اقتصادی را از طریق اقدامات اجتماعی به اموال عمومی منتقل ننماید؟ این تصادفی نیست که در این مرحله از پیشگامان نئولیبرالیسم یعنی لودویگ فون میزس این فاشیسم وحشی به صراحت به عنوان “ناجی تمدن” مورد تقدیر قرار می گیرد. زیرا که وی برای امنیت مالکیت خصوصی رهبران و سازمانهای جنبش کارگری و نظام پارلمانی را از بین می برد.
فاشیسم به دلایل گرایش تهاجمی اش در مقابل تمامی دولت های ملی موجودیت سرمایه داری را دچار مخاطره می نمود. بعد از رهائی از فاشیسم و به وجود آمدن بلوک کشورهای سوسیالیستی و در زمان احساسات ضد سرمایه داری اروپای شرقی، آمریکا اولین وظیفه خود دانست تا سرمایه داری را از نو بازسازی نماید. یکی از ابزار این بازسازی مجدد وضع قانون پیش کسوت سازمان جهانی یعنی قانون گات بود ( موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت). در چارچوب سیستم رقابتی، بین المللی شدن (نیو دیل) ” معامله جدید” با تعدیل دولت رفاه کینزی بر بستر تولید انبوه فردیسم و مصرف گرائی جایگزین شد. این خود در واقع ” سازش تاریخی” میان کار و سرمایه بود.
نئولیبرالیسم ـ به مفهوم ایدئولوژی جناح راست بورژوازی ـ از این شکل از دمکراسی سرمایه داری ( به معنای گسترش پایه اجتماعی دمکراسی) متنفر بود. موقتا نئولیبرال ها شکست خورده بودند. لذا عقب نشینی نمودند و در سال ۱۹۴۷ ” مونت پلرین سوستی” را تاسیس نموده و منتظر نشستند تا زمانی ایده های دمکراتیکشان مجددا برای سرمایه مفید واقع شود و بتوانند بر علیه دولت رفاه موضع تهاجمی بگیرند. این انتظار در سال های ۱۹۷۰ بهنگام بحران فوردیسم بسر رسید. کینیزم از طریق اشتغال کامل قدرت ساختاری سرمایه را محدود نموده بود. در نبود بیکاری جمعی، مزدبگیران دیگر مجبور نبودند هر شغلی را قبول نمایند و به هر شرایط سختی تن در دهند. پیامد این روند فشار به سود سرمایه بود. در این وضعیت در اواسط سالهای ۱۹۷۰ تنها دو امکان وجود داشت: یا اینکه جنبش کارگری جهانی و چپ های سوسیتالیست موفق می شدند که قدرت سرمایه را بشکنند و بسوی سوسیالیسم حرکت کنند و یا سرمایه موفق خواهد شد با یک ضد حمله به پیروزی دست یابد. نئولیبرال ها در انتظار چنین لحظه ای بودند. با ایده های آنان سرمایه پیروز می شود و پروژه ” جهانی سازی” برای بازگرداندن نرخ سود به اجرا در می آید. نتیجه افزایش چشم گیر نرخ بهره در ایالات متحده آمریکا در سال های ۱۹۷۹ بعنوان آخرین گام بسوی نئولیبرالیسم. این مسئله جنبش کارگری را به جائی رساند که در برابر بیکاری جمعی قرار گرفت و اجبارا راه بسوی وام صندوق بین المللی پول فراخ و همزمان درهای بازار بسوی جنوب جهان گشوده شد. در چنین فرایندی صدها میلیون نفر از طبقه کارگر بیکار شده و دستش از امرار معاش کوتاه گردید. طبقه کارگر در سرتاسر جهان در رقابت با یکدیگر قرار داده شد. قدرت ساختاری سرمایه با وجود تحرکش و همچنین ارتش ذخیره صنعتی جهانی میلیونی مجددا باز سازی گردید.
در شیلی دیکتاتوری پینوشه پس از سال ۱۹۷۳ ایده های اقتصاد آزاد اقتصاددانان نئولیبرالی چون میلتون فریدمن و پسران شیکاگوئی اش برای اولین بار آزمایش گردید. همکاری با آگوستو پینوشه اساسا تاکید بر روح غیر دمکراتیک نئولیبرال ها بود. هدف واقعی آنها در واقعیت نه فاشیسم بود و نه دیکتاتوری بلکه پیدا کردن راه حل برای بورژوازی بود ـ در سر راه نئولیبرال ها هر چه طبقه کارگر بزرگتر باشد مشکلات هم بزرگتر خواهند بود ـ می بایست تضمین می شد که توده مردم در تک تک کشورها در اتنخابات های همگانی نمایندگان احزابی را انتخاب نمایند که گرچه تصور می کنند خود تصمیم گرفته اند اما قدرت بورژوازی را دچار مخاطره ننمایند. این هدف در ذهن نئولیبرال ها در خدمت یک ترفند بود: حکومت مبتنی بر قانون اساسی و یا حکومت بر قانون اساسی. سرمایه نئولیبرالی با جدیت برنامه ای را دنبال می کرد که بتواند توسط آن تصمیمات مالی و اقتصادی و سیاسی طبق اراده مردم و دینامیسم دمکراتیک پارلمان را خنثی نماید.
برای سرمایه موسسات بسیار قابل اعتمادند. قوی ترین ارگان سازمان تجارت جهانی برای مثال کنفرانس وزیران که شامل وزرای اقتصاد و تجارت کشورهاست، می باشد. که در برابر پارلمان های ملی هم پاسخ گو نیستند. دقیقا به همین دلیل هم این دولت بین المللی ایجاد شده: تمرکز تصمیمات بر روی معاش مردم تحت نظر نخبگان اجرائی کنسرن های چند ملیتی بدون اینکه پارلمان های ملی و آراء عمومی (انتخابات) در آن دخالت داشته باشند. مدیر عامل اسبق سازمان تجارت جهانی رناتو روگیورو در این باره می گوید” ما در حال نوشتن قانون اساسی یک اقتصاد جهانی واحد هستیم. یک قانون اساسی برای سرمایه داری جهانی.
حال با این پیش زمینه یک پرسش اساسی در باره سازمان تجارت جهانی و تجارت آزاد مطرح می گردد: چرا دولت های ملی که مجبور نیستند در های بازار های خود را به دلیل بحران های بدهی یا برنامه تعدیل ساختاری صندوق بین المللی پول باز نمایند، با یک چنین محدودیت هائی استقلال خویش را به مخاطره می اندازند؟ چرا این دولت ها ازکنترل ملی بر بخش های سیاست مالی و مالیاتی و سیاست سرمایه گذاری خود چشم پوشی می کنند؟ چرا این دولت ها داوطلبانه چنین قراردادهائی را امضا می کنند؟ آنهم زمانی که بستن چنین قراردادهائی به مفهوم تسلیم در برابر دیکتاتوری بازار است؟
برگردیم به وعده های سازمان تجارت جهانی. تاریخ نشان داد که نئولیبرالیسم وعده های قرارداد سازمان تجارت جهانی مبنی بر این که استاندارد زندگی طبقه کارگر جهانی را بالا خواهد برد را اجرا نکرد بلکه بر عکس پیامد این قراداد به نابودی زندگی میلیون ها نفر از کارگران و خصوصی سازی مدد های اجتماعی بسیاری از کشور های شمال و جنوب جهان انجامید.
بازار آزاد تبدیل به ایدئولوژی امپریالیسم و طبقه سرمایه داری گشت. قیام زاپاتیستها در چیاپاس مکزیک در برابر سازمان نفتا در سال ۱۹۹۴ اولین سیگنال بود. سرمایه داری جهانی بزودی نشان داد که در معرض ابتلا به بحران است. با بحران اقتصادی عمیق اروپای شرقی در سال های ۱۹۹۷/۱۹۹۸ که تا ترکیه، روسیه و برزیل گسترش یافت، مقاومت جهانی را باعث گردید. نبرد سیاتل بهنگام نشست سازمان تجارت جهانی در سال ۱۹۹۹ فانوسی بود در اقیانوس طوفانی. در واقع این نبرد لحظه تولد جنبش نقاد جهانی سازی نئولیبرالی شد. نشست نخبگان فراملی سازمان تجارت جهانی یا نشست کشورهای ۸ از آن زمان تا کنون با مقاومت و اعتراض های فراوان روبرو بوده است. در سال ۲۰۰۱ در فضای اولین فوروم اجتماعی جهانی در پورتوالگرو و سپس بعد از آن در کنفرانس های متعدد دیگر منتقدین جهانی سازی نئولیبرالی در باره ایده های جایگزین خویش به بحث و گفتگو پرداختند. همزمان رویاهای اقتصاد جدید با سقوط بازار سهام در همان سال چون حباب ترکید. در این زمان سرمایه داری به یک رکود اقتصادی عمیق فرو رفت. غرب برای سر پا نگاه داشتن سرمایه داری جهانی هر چه فزاینده تر به خشونت مستقیم روی آورد.
در کشورهای جنوب جهان به ویژه کشورهای آمریکای لاتین مقاومت و خیزش آغاز گشت. برای مثال در بولیوی مقاومت در برابر خصوصی سازی آب، در برزیل جنبش دهقانان بی زمین، در ویا کامپزینا بر علیه کنسرن های زراعی و…. همچنین از سوی اتحادیه های کارگری شمال و جنوب جهان اپوزیسیون ها شکل گرفتند. تجارت آزاد فراملی چند جانبه در برابر مقاومت های بیشمار در حال رشد مردم جنوب و شمال جهان قرار گرفت. در چنین بستری در آمریکای لاتین دولت های دست چپی با استراتژی های متفاوت توسط مردم انتخاب و به قدرت رسیدند.
در حال حاضر ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا تلاش می کنند تجارت های دوجانبه و قرارداد های سرمایه گذاری دو جانبه انجام دهند. در هر حال هنوز جاه طلبی های سرمایه داری پایان نیافته است . سیاست های ریاضت اقتصادی و رقابت و رشد استراتژی صادرات گرا و استراتژی رشد آمریکا و کشورهای یورو همچنان ادامه دارد.
پیمان های سرمایه گزاری در سال های اخیر بشدت افزایش یافته اند. سازمان تجارت جهانی بعنوان روح ضد دمکراتیک نئولیبرالی همچنان در تلاش افزایش سود سرمایه برای منافع کمتر از یک درصد از جمعیت جهان است.
_______________________________________
پانویس:
۱/ گات(GATT) مخفف “General Agreement on Tariffs and Trade” بهمعنای “موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت”، سندی(قراردادی یا موافقتنامهای) است، مشتمل بر ۳۸ ماده و ۴ فصل که در ۳۰ اکتبر ۱۹۴۷ بین ۲۳ کشور عمدتا پیشرفته و صنعتی، به امضا رسید. این موافقتنامه همان موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت بود، که یک چارچوب شکلی و سیاستگذارانه را برای مذاکره در مورد آزادسازی دسترسی به بازارها دربرداشت و تا سال ۱۹۹۴ که پایان حیات این موافقتنامه بهعنوان تنها نهاد ناظر بر تجارت بینالملل بود، اعضای آن به حدود ۱۲۳ کشور افزایش یافت. گات امروز بهعنوان کارگزاری بینالمللی وجود ندارد (البته موافقتنامه گات هنوز زنده است) و هماکنون جای خود را به سازمان تجارت جهانی داده است.
جنبشهای اعتراضی گوناگونی علیه سیاستهای سازمان تجارت جهانی صورت گرفتهاست. و برخی از مهمترین آنها عبارتند از
• سیاتل در سال ۱۹۹۹
• واشنگتن (۱۶ اوریل ۲۰۰۰)
• میلو (۳۰ ژوئن ۲۰۰۰)
• ملبورن (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۰)
• پراگ (۲۶ دسمابر ۲۰۰۰)
• سئول (۱۰ اکتبر ۲۰۰۰)
• نیس (۶ و ۷ دسامبر ۲۰۰۰)
• واشنگتن (۲۰ژانویه ۲۰۰۱)
• کِبِکسیتی (۲۰و ۲۱ آوریل ۲۰۰۱)
• گوتنبرگ (۱۴ و ۱۶ ژوئن ۲۰۰۱)
۳/ نقدکنندگان و مخالفین تجارت جهانی که می توان به مقالات آنان رجوع نمود:
• مایکل مور
• نوام چامسکی
• نائومی کلاین
• رالف نادر
• دنیس کوسینیچ
• سلسو اَموریم (Celso Amorim)
• لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا
• راج پاتِل Raj Patel
• ژوزه بووه Jose Bove
• واندانا شیوا
• Walden Bello
• Arundhati Roy
• طارق علی
• Lori Wallach
• Martin Khor
• Amy Goodman
• زیرفرمانده مارکوس
• اوو مورالس
• Charles Kernaghan
• جوزف استیگلیتز
• The Yes Men
• Via Campesina
• Abahlali baseMjondolo
• جنبش پیرو فرمانروایی جهانی
گفتگوی تلویزیون نوروز با مهرداد درویش پور
مرزهای آزادی بیان و پیامد ترور در پاریس
نویسنده: المار آلتفاتر Elmar Altvater*
برگردان: کامران صادقی
مکزیک؛ نویسنده به سمت قاضی در تریبونال- باسو دلائل اقتصادی قتل عام ۴۳ دانشجو در ایغولا را پیگیری کرده است. آنچه در کشتار Ayotzinapa در استان Guerrero تکان دهنده است، سنگدلی ویژه ای است که با آن ۴۳ دانشجوی مکزیکی به قتل رسیده اند.
یکبار دیگر این پرسش مطرح میشود که انگیزه عاملان کارتل های مواد مخدر و کارفرمایانشان در محافل با نفوذ سیاسی برای انجام چنین جنایتی چیست و علل ساختاری آن کدام است؟ این واقعه نمونه جدیدی از “مشارکت بخش خصوصی و دولتی” را به نمایش می گذارد، تبانی بین جنایت سازمان یافته و قدرت دولتی فاسد که نتیجهاش بدون مجازات ماندن اینگونه جنایت هاست.
از آنجا که دولت(در مکزیک) به عنوان مرجع مؤثر رعایت قانون به حساب نمی آمد، در سال ۲۰۱۱ نزدیک به پنجاه سازمان جامعه مدنی مکزیک به تریبونال دائمی خلق ها (معروف به تریبونال-باسو ) که مرکز آن در رم است، مراجعه کردند. قضات دادگاه می بایستی نقض شدید حقوق بشر در دو دهه گذشته را مورد بررسی قرار می دادند. با تریبونال-باسو شکایت ها دادگاهی اخلاقی را مورد خطاب قرار دادند که وارث تریبونال-راسل از سالهای دهه ۶۰ بوده و توسط سوسیالیست ایتالیائی للیو باسو بنیانگذاری شده است. مبانی حقوقی تریبونال، اسناد سازمان ملل در دفاع از حقوق بشر و منشور الجزیره است که حق خلق ها برای استقلال و توسعه را تائید می کند.
تریبونال دارای قدرت سیاسی نیست، نیروی اجرائی ندارد، نمیتواند جانشین پلیس یا ارتش شود تا به احکام خود اعتبار اجرائی ببخشد. اما او میتواند با وزنه اخلاقی خود از جنبش های حقوق بشری، زنان، حفظ محیط زیست یا سندیکائی در مقاومتشان علیه دستگاه دولتی مکزیک حمایت کند. در واقع تا حدوی به تریبونال گرامشی میماند که از یک پرنسیپ پیروی می کند، امکان مقدماتی برای رشد توان مستحکمی باشد، تا از این طریق در خدمت احقاق حقوق انسانها قرار بگیرد.
از سال ۲۰۱۱ تریبونال در نقاط مختلف مکزیک تشکیل جلسه داد و به زودی متوجه شد که قضات او بیش از همه چه معضلی را می بایستی مورد بررسی قرار دهند – رابطه بین تجارت آزاد، خشونت، عدم مجازات مجرمین، و حقوق بشر. به زبان دیگر عواقب تجارت آزاد برای زندگی و کار در نقطه تقاطع دو شبه قاره. به این منظور در رابطه با موضوع های “محوری” تریبونال بازپرسی هائی به عمل آمد: تخریب محیط زیست، خشونت علیه زنان، که طی آن Feminizide (قتل عام زنان) در شمال مکزیک بسیار وحشتناک است، و یا از بین بردن امکان تغذیه همه جانبه به دلیل فقدان تنوع طبیعی. نمونه آخر موضوعی است نمادین، ذرتی که جهت بارآوری هرچه بیشتر، بذر آن توسط کنسرهای انحصار بذر دست کاری شده و انواع دیگر از بین می برد، یا گاوهائی که رشد آن بطور تصنعی تسریع میشود تا نیاز مصرف افسار گسیخته تأمین گردد. در این روند برای همه شرکت کنندگان روشن شد که چه میزان از تنوع طبیعی از دست میرود، زمانیکه دست کاری های ژنتیکی و تولیدات انبوه با تجارت آزاد در هم می آمیزند.
از آنجاکه رد پای جانیان Ayotzinapa سر انجام در کاهش خدمات اجتماعی هم دیده میشد که قرارداد NAFTA مسبب آن بود – این قرارداد در سال ۱۹۹۴ بین آمریکا، کانادا و مکزیک منعقد شد – تریبونال باسو به طور ویژه تحقیق در باره تجارت آزاد منتج از قراداد NAFTA را در دستور کار قرار داد. در آن مقطع فرمول جادوئی جهانی شدن با این قرارداد جان تازهای یافت و ۲۰ سال پس از آن کوشش میشود قرارداد تجارت و سرمایهگذاری بین قاره ای ( TTIP ) با همان شیوه در دو سوی اقیانوس اطلس به اجرا در آید. ضمناً این الگو یاد آور بازگشت به قرن هجدهم و مدیون بریتانیای کبیر قدرت جهانی آن زمان است – وعده افزایش رفاه اجتماعی از این راه تا به امروز دوستدارنی دارد. سازمان تجارت جهانی (WTO ) در وب سایت خود تجارت آزاد را کلاً “مهمترین پدیده اقتصادی” می نامد. البته دیوید ریکاردو(۱۷۷۲-۱۸۲۳)، اقتصاددانی که به عنوان شاهد تاریخی مشتاقانه مورد ارجاع قرار می گیرد، روشن بینانه تر از شاگردان امروزیش به صراحت گفته است: تجارت آزاد باید به افزایش نرخ سود منجر گردد، روندی که به تنزل سطح دستمزدها نیاز دارد. “اما سقوط مداوم دستمزدها نمیتواند عملی گردد، اگر کالاهای ضروری هم که با این دستمزدها خریداری می شوند، ارزانتر نشوند. از این رو زمانیکه در اثر گسترش تجارت خارجی مواد غذائی و دیگر کالاهای حیاتی بتوانند با قیمت نازل در بازار عرضه شوند، سودها بیشتر خواهند شد.” امروز ادعا میشود که درست چنین رویکردی برای رشد، رفاه و اشتغال مفید است، ولی محدویتی که ریکاردو در این رابطه قائل بود فراموش میشود که نه هر کالائی می بایستی ارزانتر شود، بلکه کالاهائی که برای تجدید تولید نیروی کار انسانی ضروریست.
از این رو تجارت آزاد باید تحمیل شود، چرا که مرزها و قوانین حفاظتی به سادگی ناپدید نمی شوند، بلکه مورد دفاع قرار می گیرند، عاملی که البته به ضرر نرخ سود است. تجارت آزاد فقط در کتابهای مصور کودکان دبستانی گشایش دلپذیری است به سمت جهان گسترده. اما درواقع حکایت غارت و خشونت استعماری است جهت گشودن بازارها، و نه تنها گشودن، بلکه رها کردن آنها از تعهدات اجتماعی و ملاحظات حفظ محیط زیست.
به عبارت دیگر، آنچه به حساب می آید، قراردادهای تجارت آزاد است که موجب میشود تا آزادی تجارت و سرمایهگذاری از جایگاهی فرا ملی برخوردار گشته و قانون ملی را زیر پا گذارد. اقتصادان اتریشی فریدریش آگوست فون هیک بلافاصله بعد از جنگ جهانی دوم شعاری مطرح کرد که نئولیبرالهای دوران ما هنوز به دنبال آن هستند: با انعقاد قراردادهای بینالمللی باید مانع از آن شد که پیشرفتهای لیبرالیزه شدن بازار، روزی بتوانند دوباره از بین بروند.
چنین است که در مکزیک در اثر قرار داد NAFTA بسیاری از حقوق حمایتی از آسیب پذیرترین گروههای مردم که تا آن زمان معتبر بود، لغو شد. همه حکومت هائیکه پس از ۱۹۹۴ بر سر کار آمدند، در شرایط بحران شدید مالی هم، این مسیر را دنبال کرده اند. در رابطه با اکتساب “مزیت نسبی” (komparative Kostenvorteile) از راه تجارت آزاد، موضوع درواقع مربوط به حقوق فرمالی است که امکان اعمال نظر در تعیین چارچوب تجارت آزاد را فراهم می کند. نتیجه اینکه دموکراسی روح خود را از دست می دهد، منافع خود خواهانه فردی حاکم میشود و همه محدویت های قانونی را نادیده می گیرد.
این اتفاق به ویژه زمانی رخ میدهد که تجارت آزاد نه رفاه بیشتر، بلکه منجر به شکاف فزاینده بین در آمد و ثروت می شود. در مکزیک طی سالهای هشتاد هم چنین بود که وظایف حفاظتی دولت رفاه حذف گردید و کار رسمیت خود را از دست داد. اما بخش غیر رسمی در حال گسترش نه تنها فروشندگان دوره گرد، زنان عرضه کننده خوراکی های خانگی یا کارگران با درآمد کم و ساکن کلبه های حقیر، بلکه کارگران کارخانه های مونتاژ متعلق به کنسرن های بینالمللی را هم در بر گرفت. رشد همه جانبه این بخش، مسلط شدن شبکههای بزهکاری را به دنبال داشت – چه در بازار پر رونق مواد مخدر و صنعت آدم ربائی جهت اخاذی های کلان، و چه در زمینه قاچاق انسان و خودرو و دزدی ثروتهای معنوی. از این راهها امکان رسیدن به پول بهتر و سریعتر مهیا بود تا با شرایط سخت و نامناسب تولیدات کوچک و خرید و فروش جزئی. برای تریبونال باسو روشن شد که امروز تا چه اندازه مرز بین گسترش کار پیمانی و غیر رسمی و شیوع بزهکاری سازمان یافته، سیال است و این امر در دو دهه گذشته با لیبرالیزه کردن بازار که از نتایج قرارداد NAFTA می باشد، تسریع شده است.
افزون بر این، درآمدهای حاصل از فعالیتهای بزهکارانه می بایستی به جریان رسمی گردش پول برگردانده شود، تا از راه پول شوئی مشروعیت یابد. نتیجه اینکه اساس سیستم مالی هم تخریب می شود، چرا که این امر تنها زمانی ممکن است که با تائید سیاستمداران فاسد حالتی قانونی به خود بگیرد – زیر بنای اقتصادی تبانی دولت و بزهکاری سازمان یافته. این مشارکت بخش خصوصی و دولتی اساس همکاری باندهای مواد مخدر و دستگاه پلیس است تا بر جنایت Ayotzinapa که در جریان آن ۴۳ دانشجو قربانی شدند، سرپوش بگذارند.
پاپ فرانسیس بارها گفته است که “سرمایه داری مرگ آفرین است”، و یک پاپ دروغ نمی گوید. با لیبرالیزه شدن بازارهای مالی، ترمزهای ماشین پول شوئی هم خلاص شد. هنگامیکه همه چیز به کالا تبدیل می شود، در نتیجه تنها قیمت مورد توجه قرار میگیرد و انسانها هم قیمت گذاری می شوند. در مورد طبیعت هم چنین است. ذرت ارزشی ندارد. آنچه به حساب میآید قیمت اوست.
بیشک خسارت های اجتماعی همزاد سرمایه داری لجام گسیخته در تجارت آزاد، در مکزیک دو چندان کمر شکن است، اما مناطق دیگر جهان هم از گزند آن بی بهره نیستند. از این رو در طی برگذاری تریبونال باسو بارها از [لزوم] پایه ریزی نوین جمهوری مکزیک صحبت شد. قانون اساسی مکزیک که حاصل انقلاب بورژوائی سال ۱۹۱۷ است، از سالهای هشتاد بارها با جهت گیری نئولیبرالی بازنویسی شده است، لذا زمان آن رسیده است که در باره یک قانون اساسی جدید تأمل شود. لازم است یک روند احیای قانون اساسی بوجود آید و نقطه پایانی باشد بر تبعیض اجتماعی، فساد ذاتی سیستم، خشونت عریان و معافیت جزائی جنایتکاران.
حکم تریبونال دائمی خلق ها در مورد نقض حقوق بشر در مکزیک نقطه پایان یک محاکمه چندین ساله است. از سال ۲۰۱۱ در جریان استماع شکایت ها در پنجاه موضوع ویژه، هزاران نفر از استان های مختلف مکزیک شرکت داشتند.
حقوق اقتصادی و اجتماعی که در قانون اساسی مکزیک و در بسیاری از میثاق های بینالمللی به رسمیت شناخته شده اند، بارها در مکزیک زیر پا گذاشته شده اند: حق داشتن کار، حق تحزب، حق برخورداری از غذای کافی، یا حق بهره مندی از آموزش و پرورش ، تنها چند نمونه از آن است.
در حکم هیئت منصفه، دولت مکزیک به عنوان مسئول اصلی معرفی شده، اما از کنسرن های بینالمللی فعال در مکزیک و کشورهای مربوطه هم که به وظایف نظارتی خود عمل نکرده اند، نام برده می شود. در ردیف اول کنسرن هائی از آمریکا، اتحادیه اروپا و آلمان قرار دارند. همچنین سازمانهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی یا سازمان تجارت بینالمللی در جنائی شدن اقتصاد مکزیک دارادی مسئولیت هستند. چرا که سیاست گشودن درهای (اقتصاد) نئولیبرالی را به مکزیک تحمیل کرده اند.
تریبونال قدرت اجرای حکم صادره را ندارد. از این رو با بیست توصیه، دولت مکزیک، مجامع بینالمللی و جنبش های اجتماعی و سیاسی مکزیک را مورد خطاب قرار می دهد. مهمترین توصیه: مکزیک باید از نو بنا شود. لازمه این امر پایان دادن به مصونیت از مجازات است که جنایت را بدون عقوبت می گذارد.
همچنین خروج از محدوده تجارت آزاد آمریکای شمالی NAFTA ، بدور افکندن ایدئولوژی نئولیبرالی، حمایت از حقوق بشر و شهروندی، حفظ محیط زیست، تأمین اجتماعی و امنیت عمومی ضروری است.
منبع: https://www.freitag.de/autoren/der-freitag/toedlicher-freihandel
————————————————————————————————
* المار آلتفاتر از دانشگاهیان سرشناس و چپ آلمان است. او عضو شورای علمی جنبش ضد جهانی شدن (آتاک) می باشد. صفحه ویکی پدیا در معرفی پروفسور المار آلتفاتر:
http://de.wikipedia.org/wiki/Elmar_Altvater
گفتگوی رادیوی بین المللی فرانسه با مهرداد درویش پور
ماجرای تراژیک حمله تروریست های مسلح به نشریه طنز پرداز شارلی هبدو، علاوه بر ایجاد موجی از خشم و ناخشنودی در فرانسه، در سراسر جهان نیز واکنش های زیادی بوجود آورد.
Bitte Hammargren
ترجمە: طیفور بطحائی
جمعیت: ٢٢ ملیون. ٩٠% عرب و ١٠% کرد. اکثریت با سنیهااست. ٤٠% بە اتنیکها و آیینهایی تعلق دارند کە در اقلیت هستند. عربهای علوی (شاخەای از مذهب شیعە) ١٠% جمعیت را تسکیل میدهند. قبل از جنگ بە همین اندازە مسیحی وجود داشت مذاهب و اتنیکها ترکیبی هستند از اسماعیلی، دروزی، ارمنی، آشوری، ارتودوکس یونانی، ترکمن و چرکس.
این نوشتە از کتاب “خلیج”(Gulfen ) نوشتە خانم ” Bitte Hammargren” ترجمە شدە است.
کتاب دربارە کشورهای عربی شبەجزیرە عربی و خلیج است. اما بواسطە رابطە مهم این کشورها با سوریە، بخشی هم بە سوریە اختصاص دادە شدە است. نویسندە بارها بە کشورهای عربی سفر کردە و با دید تحلیلی بە مسائل نگریستە است.
از آنجا کە سوریە بە واسطە جنگ داعش با کردها در کوبانی سرتیتر اخبار شدە و رسانەها بسیار کم بە عمق مسائل میپردازند، خواندن این چند صفحە برای دانستن بیشتر خالی از فایدە نخواهد بود.
سوریە در تسخیر سلفیها
در یک نگاە
– جمعیت: ٢٢ ملیون. ٩٠% عرب و ١٠% کرد. اکثریت با سنیهااست. ٤٠% بە اتنیکها و آیینهایی تعلق دارند کە در اقلیت هستند. عربهای علوی (شاخەای از مذهب شیعە) ١٠% جمعیت را تسکیل میدهند. قبل از جنگ بە همین اندازە مسیحی وجود داشت مذاهب و اتنیکها ترکیبی هستند از اسماعیلی، دروزی، ارمنی، آشوری، ارتودوکس یونانی، ترکمن و چرکس. جنگ موجب آوارەشدن ٩.٥ میلیون (تقریبا ٤٠%) بە کشورهای همسایە و در کشور خودشان شدە است.
– رئیس دولت: بشار اسد، رهبر حزب بعث. قبیلە اسد از ١٩٧٠ کە حافظ اسد با کودتا حکومت را بە دست گرفت، بر سوریە حکمرانی میکنند.
– جنگ داخلی: پانزدهم مارس ٢٠١١ تظاهرات صلح آمیزی در درعا صورت گرفت. سپس جوانان کم سن و سال کە علیە حکومت شعار میدادند، دستگیر و مورد شکنجە قرار گرفتند. تظاهرات ادامە یافت. رژیم اسد با خشونت با آن برخورد کرد. نظامیهایی کە ارتش را رها کردە بودند، ارتش آزاد سوریە را تشکیل دادند. طولی نکشید هزاران نفر مسلح از گروههای مختلف پیدا شدند. شورشیها بیشتر از جانب عربستان، قطر و ترکیە حمایت میشدند. گروههای جهادی امثال داعش از طرف شبەجزیرە عربی تغذیە میشدند. داعش در پی تاسیس خلافت اسلامی است. یک رژیم افراطی سنی کە مرزهای دولتها را بە رسمیت نمیشناسد. دولتهای روسیە، ایران، عراق و حزبالە لبنان از بشار اسد پشتیبانی میکنند. جنگ تا ماە پنجم ٢٠١٤ بە قیمت جان ١٥٠هزار نفر تمام شدە است. بلندیهای جولان توسط اسرائیل اشغال شدە است.
سوریە و عراق در میانە تضاد شدید عربستان و ایران قرار گرفتەاند. مبارزەای برای سیادت بر منطقە همراە با تعصب مذهبی. ایران و عربستان هر دو حکومتهای مذهبی خداسالار دارند، اما با مذاهب جداگانە. عربستان سنی وهابی است در حالیکە ایران شیعە دوازدە امامی است. مذهبی کە در کشورهای دیگر عربی هم کم و بیش وجود دارد. دهها سال این دو قدرت منطقەای بە صورت نیابتی باهم جنگیدەاند. منافعشان در لبنان، بحرین، یمن و عراق باهم رو در روست. گاە در مصاف سیاسی و گاە در برخوردهای نظامی از طریق جنگ نیابتی در مقابل همدیگر ایستادەاند.
عربستان روابطش را با اسد، متحد ایران، قطع کردە است و در عراق سفیر ندارد. نوریالمالکی شیعە متحد ایران، زمام امور را بە دست دارد. [بعد از نوشتە شدن این کتاب نوری مالکی جایش را بە عبادی، نفر دیگری از حزبالدعوە دادە است. اما مسئلە همان است کە بود.]
سنیهای عراق مالکی را یک متعصب انحصارگر شیعە میدانند، اما عربستان هم کمتر متعصب نیست. عربستان بەطور رسمی بیشتر شورشیهای میانەرو را پشتیبانی میکند، اما شواهد زیادی وجود دارد کە عربستان بەطور غیررسمی و مخفیانە گروههای جهادی مانند النصرە و داعش را تقویت کردە است.
زمانیکە در ژوئیە ٢٠١٤ داعش با حملەای برقآسا دومین شهر عراق را اشغال کرد، رقابت بین ایران و عربستان شدیدتر شد. حملە برنامەرزیزی شدە داعش تنها چند روز بعد از انتخابات در عراق صورت گرفت کە در آن مالکی دوبارە انتخاب شد. این اتفاق در رابطە با عراق میتواند چنین تلقی شود کە نقشە سیاسی خاورمیانە باید تغییر کند. زمانیکە موصل و تکریت بە دست داعش افتاد، کردها هم کنترل شهر نفتی کرکوک را بەدست گرفتند و در بخش خودمختار شمال عراق، کردستان جنوبی، جشن گرفتند. این پیروزی داعش بەدست نمیآمد اگر آنها ابتدا موقعیت خود را در سوریە تحکیم نمیکردند. بەهمان اندازە امکان نداشت اگر از پشتیبانی عشیرەهای محلی سنی و ارتش مخفی شدە صدام برخوردار نبودند. فرماندهان ارتش عراق اولین کسانی بودند کە لباسهای نظامیشان را درآوردند و فرار کردند. سربازها هم دنبالەروی کردند. اسلحەهای ارتش فراری بەدست جهادیها افتاد.
سازمانهای امنیتی دنیا در رختخواب غافلگیر شدند، هنگامیکە خبر خالی کردن بانک مرکزی موصل پخش شد. آنها بە ٤٠٠هزار دلار دست یافتند و این داعش را بە ثروتمندترین گروە تروریستی جهان تبدیل کرد. همزمان تانک و سلاحهای سنگین دیگر را بە دست آوردند و با این سلاحها و دو هلیکوپتر بەطرف نقاط دیگر عراق هجوم بردند. با تفکر وهابی در موصل قوانین تازە برقرار کردند. مصرف سیگار و الکل ممنوع شد. جزای دزدی بریدن دست شد. وقت نماز باید رعایت شود. زنها باید یا در خانە بمانند، یا اگر بیرون میآیند عبای سرتابەپا و نقاب بزنند. روی پل دجلە پارچە سیاهی آویزان شد کە این احکام برآن نوشتە شدە بود. در ویدئوکلیپی کە در یوتوب گذاشتە شدە بود اظهار میشد کە هرکس مانند داعش زندگی نکند، سزایش مرگ است.
این شبح پیشتر در شهر رقە سوریە کە قبلا بەدست داعش افتادە بود، دیدە شدە بود.
داعش مرزهایی مندرج در قرارداد “سایس- پیکو” کە مابین انگلیس و فرانسە منعقد شدە است را بە رسمیت نمیشناسد. آنها در واقع مرز عراق و سوریە را قبل از گرفتن موصل و تکریت (زادگاە صدام) شکستە بودند. داعش پیش از آن بر منابع نفت و آب شمال سوریە حاکم شدە بود. حال با امکانات تازەای کە بەدست آوردە بود، میتوانست بە بخشهای دیگری از سوریە دست یابد. بە این صورت داعش بە هدف اصلی خود نزدیک شد: تشکیل خلافت اسلامی. نوعی دولت مطابق با دید بسیار تندروانە از اسلام.
آنان در عراق با باقیماندە حزب بعث متحد شدە بودند. در واقع این همکاری مخفی پس از اشغال عراق و سرنگونی صدام در ٢٠٠٣ بەوجود آمد. در این اتحاد شخص کلیدی عزتالدوری ژنرال و معاون صدام بود. عزت الدوری با سازمان چند ملیتی اخوانالمسلمین و نقش بندی کە خود ارتش جداگانە دارد، همکاری میکند.
داعش سنیهای معتدل و شیعەها را منافق میداند و بر اساس تفکر وهابی این اشخاص سزایشان مرگ است. داعش سربازهای شیعە را “صفوی” مینامد. اصطلاح تحقیر کنندەای برای شیعەهای قدیمی ایران. یکی از سخنگویانشان محلهای مقدس شیعیان در کربلا و نجف را تهدید کرد. شیعەها عرق سرد کردند و بەیاد قتلعام توسط وهابیها در سال ١٨٠٢ در کربلا افتادند. جهادیها میخواستند بەطرف بغداد بروند، آیتالە بزرگ شیعەها علی سیستانی هواداران خود را بە مسلح شدن تشویق کرد. رئیس جمهور ایران روحانی نیز از در مبارزە علیە تروریسم بە مالکی قول کمک داد و افزود با آمریکا همکاری کنید اگر دیدید کە آمریکا با تروریستها در عراق و جاهای دیگر برخورد میکند.
باراک اوباما بین دو صندلی گیر افتاد. از طرفی در عراق از مالکی (متحد ایران) پشتیبانی کرد و از طرف دیگر در سوریە جانب نیروهای مخالف ایران را میگرفت. اگر نیروهایش را علیە داعش بەکار گیرد، متحدش عربستان را ناراضی میکند. کدام صندلی را میبایست انتخاب کند. بعد از عوض شدن بازی در خاورمیانە و پیشروی سریع داعش شکاف بین ایران و عربستان عمیقتر شد.
بە گفتە “دیاب سریا” سردبیر روزنامەای کە از مخالفین اسد حمایت میکند: این جنگ پر از تعصب، شدیدتر خواهد شد. او خود سالها در زندان مخفی امنیتی سیدانیا در شمال دمشق زندانی بودە است. او کە یک مخالف سکولار رژیم بودە با اسلامیستهایی کە در ٢٠٠٨ در زندان شورش کردند همزندانی بودە است. او معتقد است کە داعش استعداد بنیانگزاری خلافت را در بخشی از سوریە و عراق دارد، اما او باور ندارد کە سنیها بتوانند بر بغداد چیرە شوند.
سئوالهای دیگری هم مطرح است: آیا عربستان کە بەطور رسمی مهر تروریستی بە داعش و النصرە زدە است، جهادیها را علیە ایران و سوریە و عراق همانند خط دفاعی بەکار خواهد برد؟ جواب سریا یک آری نامطمئن است.
– عربستان دو نفع در این رابطە دارد. یکی اینکە داعش را علیە ایران و متحدانش بەکار ببرد و دیگر اینکە تروریست در داخل مملکت خودش نخواهد داشت.
بەطور رسمی عربستان اجازە سفر بە جهادیها نمیدهد، اما بر اساس آمار وزارت کشور عربستان ١٢٠٠ نفر اهل سعودی بە گروههای مخالف در سوریە پیوستەاند. برخی این شمارە را بیشتر میدانند. من در سفر بهار ٢٠١٤ بە عربستان، با کسی صحبت میکردم کە میگفت کسانی را شخصا میشناسد کە در جهاد سوریە کشتە شدەاند.
در مارس ٢٠١٤ “مانیە بن ناصرالمانیە” حقوقدان سعودی اعلام کرد کە بە داعش پیوستە است. یکی از رابطهای من تاکید کرد کە این شخص پیشتر مشاور شاهزادەهای سعودی بودە است.
شخص با اطلاع دیگری اظهار میکرد کە ریاض بە شرط شرکت در جهاد سوریە، زندانیها را بخشیدە است.
یکی ازمنتقدان رژیم عربستان میگوید: ما اسامی تعدادی از زندانیهای آزاد شدە را داریم. رژیم سعودی اجازە میدهد این اتفاق بیافتد. آنها یا در سوریە از بین میروند یا بە عنوان عامل تهدید خود را نشان میدهند.
پژوهشگر تبعیدی سعودی “مداوی الرشید” میگوید کە ارتباط پادشاهی سعودی و جهادیها یک امر کاملا طبیعی است. ما از طریق کانالهای رسمی میدانیم کە عربستان سعودی تصمیم گرفتە کە بە شورشیان مخالف رژیم سوریە اسلحە بدهد. من فکر میکنم جهادیها و رژیم سعودی درهم بافتە شدەاند. آنها همدیگر را خوب میشناسند. دولت سعودی خود براساس ایدئولوژی جهادیسم بنیانگزاری شدە است. برای رژیم دشوار است با بنیاد ایدئولوژی خودش مبارزە کند. جهاد همیشە بخشی از تفکر اسلامی بودە است.
او اضافە میکند: “جنگ علیە ترور” کە بعد از سپتامبر ٢٠٠١ توسط ادارە بوش اعلام شد، باد بە آتش جهادیسم بود. توقیفهای غیرقانونی توسط آمریکا، زندان گوانتانامو و دیگر زندانهای مخفی عکسالعمل بەوجود آورد. بوش میخواست با تفکر جهادیسم مبارزە کند بدون اینکە بفهمد کە چرا این همە بەطرف جهادیسم کشیدە میشوند. زمینە جهادیسم در اینهمە بیعدالتی است کە در بر مسلمانان دنیا میرود. سرمایەهایشان را غارت میکنند، فلسطینیها را تحقیر میکنند، قربانیان بمبارانهای کور در یمن و افغانستان و…
در زندان آمریایی گوانتانامو ١٣٣ سعودی وجود داشت. بیشترین تعداد از یک کشور در جنگ آمریکا علیە ترور.
کسانی این را با کار شاهزادە بندر رئیس سرویس مخفی عربستان مقایسە میکنند کە در سالهای ٢٠١٢-٢٠١٤ سفیر عربستان در آمریکا بود و جهادیها را در افغانستان پشتیبانی میکرد.
مداوی میگوید: در سوریە چە میگذرد فقط سازمان امنیت سوریە میداند. ما فقط میدانیم کە دولت سعودی با جهادیها رابطە دارد و سوریە هم برایش بسیار مهم است.
تفاوتهایی بین داعش و النصرە وجود دارد. النصرە توسط شخصی بە نام محمد الجولانی رهبری میشود کە سوریەای است. داعش را ابوبکر بغدادی رهبری میکند کە عراقی است. این دو گروە در شمال شرقی سوریە باهم درگیر شدند.امیر داعش رهبر القاعدە “ایمن زواهری” را هم بە مبارزە طلبیدە است.
برای سازمان حقوق بشر سوریە هر دو گروە افراطی هستند. اما از درعا تا الیپو در شمال، مردم معمولی النصرە را راحتتر میپذیزند چونکە افراد این گروە سوریەای هستند و بە مردم عادی بە یک چشم نگاە میکنند.
محمد عبدالە از چهرەهای شناختە شدە مخالف میگوید: النصرە اجازە میدهد روزنامەنگارها وسازمانهای انساندوست کارشان را انجام دهند و آنها را کافر خطاب نمیکنند.
برادر و پدر عبدالە در زندان رژیم اسد بودەاند و او خود پناهندە لبنان است. امروز او سازمان مرکز حقوقی سوریە در واشنگتن را ادارە میکند.
– داعش روزنامەنگارها را گروگان میگیرد، بە دکترهایی کە میخواهند بە زخمیها حتی در جبهە کمک کنند مانند طعمە نگاە میکند.
عبدالە از دیدن وحشیگری و سربریدنهای داعش برای ترساندن دیگران، بسیار ناراحت بود. او با بغض در گلو از ویدئوی دست بریدن در انظار عموم حرف میزد. “مرا بەیاد سزای بدنی در سعودیە میاندازد”
محمد عبدالە از النصرە دفاع نمیکند
– اما آنها زیرکتر از داعش بودند کە با مردم عادی کار نداشتند و سعی نکردند تغییرات بسیار عمیق در نحوە زندگی مردم بەوجود بیاورند. آنها میخواهند قدم بە قدم جلو بروند. در درازمدت النصرە میتواند خطرناکتر باشد، چون میخواهد خودش را برای مردم عادی معقول جلوە دهد. در حالیکە داعش اصلا مردم برایش مهم نیستند. در نهایت النصرە یک گروە نظامی، مذهبی، ایدئولوژیک است.
دیاب سریا سردبیر روزنامە و متخصص جهادیسم میگوید: شرایط در سوریە و عراق میتواند منجر بە نزدیک شدن این دو گروە بە همدیگر شود برای مبارزە علیە ایران و متحدانش. اما باور نمیکنم کە زیر چتر یک رهبری جمع شوند.
جهادیستها زمین ناهمواری را صاحب شدند
ابتدا در میان مخالفان سوریە جهادیست دیدە نمیشد. زمانیکە تظاهرات مارس ٢٠١١ شروع شد، کسی این حرف اسد را جدی نگرفت کە میگفت مخالفان تروریست هستند. حتی آن وقتی کە ارتش آزاد برای دفاع از دهات و محلەهایی کە بیرحمانە مورد بمباران رژیم اسد قرار میگرفت، تشکیل شد، باز هم این حرف اسد بەجایی نرسید. بعدها در تابستان ٢٠١٢ جهادیها این زمین ناهموار را صاحب شدند. وقتی کە عکس سربریدنهایشان پخش شد، دید در مورد مخالفان تغییر کرد. سازمانهای امنیتی اروپا گزارشهایی حاوی رفتن جوانان اروپایی بە صفوف القاعدە یا آنچە کە تکفیری خواندە میشدند، بە دستشان رسید.
مخالفین اسد همانند دپارتمان آمریکا اظهار میکردند کە رژیم اسد جهادیها را تشویق میکند. میشد فکر کرد کە این پارادوکس وجود داشت. چون بعد از اشغال عراق توسط آمریکا در ٢٠٠٣ سوریە جهادیهای سنی را بە همسایە شرقی میفرستاد کە با نیروی آمریکایی و متحدانش بجنگند. اما بەزودی بومرانگ برگشت و بە صورت داعش بە سوریە برگشتند.
مدارک کافی در دست است کە سوریە محل تجمع جهادیهای خارجی بود کە میخواستند بە عراق بروند. این ارتباطها خمیرمایە بەوجود آمدن سازمانهای تروریستی بود کە مردم سوریە را مورد حملە قرار داد.
آنهایی کە عینک فرقەگرایی بەچشم داشتند، صدام حسین را مانند نمایندە مسلمانان سنی میدیدند کە ابتدا بە ایران شیعە حملە کرد و بعد برای جبران قرضهایش کویت را اشغال کرد. اما آنهایی کە عینک سوری بە چشم داشتند نقشە بوش رئیس جمهور آمریکا را میدیدند کە در پی تغییر نقشە خاورمیانە است. اگر آمریکا توانست صدام را سرنگون کند، رژیم اسد هدف بعدی خواهد بود – تئوری دومینو- بوش سوریە را در لیست قدرتهای شیطانی خویش قرار دادە بود.
حزب بعث عراق و سوریە یک آبشخور دارند، هر دو دارای ایدئولوژی پان عربیست هستند، اما در پس حرفهای ظاهری هردو بەدنبال حفظ رژیمهایشان بودند. اغلب رقابت سختی باهم داشتند. هردو رژیم جزو اقلیتهای سرزمینشان بودند. علویهای شیعە کە خانوادە اسد از آنهاست در اقلیت هستند و اکثریت سنی هستند. در عراق سنیها اقلیتاند و شیعەها اکثریت. اقلیت بزرگ کرد هم در شمال عراق وجود دارد.
در ٢٠٠٣ بشار اسد هنوز چهل سالە نشدە بود [طبق قانون اساسی سوریە رئیس جمهور میبایست چهل سالە باشد. بەخاطر بشار اسد ٣٧ سالە، قانون اساسی را تغییر دادند بە ٣٧ سال- م] پشت سر این رئیس جمهور جوان یک قبیلە مافیایی قرار داشت کە سهم شیر را از اقتصاد میبردند. سازمان امنیت هم فقط در حال سرکوب دگراندیشان بود. عموزادە رئیس جمهور “رامی مخلوف” ٦٠% اقتصاد سوریە را دردست دارد. نفت و گاز، بانکها، تلفن، هواپیمایی و شرکتهای خانەسازی همە در انحصار اوست. اگر اسد سرنگون شود، قوم و اقربا این امکانات را از دست میدهند. سر باید سلامت باشد. البتە آنها خاطرە تبعیض و فشار علیە خودشان در زمان عثمانیها را از یاد نبردەاند.
جنگ سال ٢٠٠٣ راە را برای اسد باز کرد کە سربازهای سنی را مانند جهادی برای جنگ بە عراق بفرستد. و شیخ احمد کفتارو مفتی دمشق در پشتیبانی از جهادیها فتوا داد کە سوریها باید در عراق بجنگند. این مفتی ٩٢ سالە حملە انتحاری علیە نیروهای آمریکایی و انگلیسی را مجاز دانست.
رابطە عراق ٢٠٠٣ با سوریە ٢٠١٣
چند سال بعد تعداد زیادی از جهادیهایی کە در عراق جنگیدە بودند بە زندان امنیتی “سیدانیە” در سوریە افتادند.زمانیکە تظاهرات در ٢٠١١ علیە اسد شروع شد، صدها زندانی امنیتی آزاد شدند. در میان آنها کسان خطرناکی وجود داشتند کە در ٢٠٠٨ در زندان سورش کردە بودند. “بسام الکواتی” کە در بخش صلح سازمان اتحاد ملی کار میکند نظرش این است کە:
– تعداد زیادی از جنایتکاران و اسلامیهایی کە رژیم اسد آزادشان کرد، قبلا تعلیم یافتە بودند و بە عراق فرستادە شدە بودند. در یک توافق با آمریکا بە زندانهای سوریە فرستادە شدند. بخشی از اینها قبلا با سازمان امنیت سوریە در تماس بودند، در حالیکە بقیە فقط ارتجاعی بودند، اما رژیم میدانست چگونە با آنها معاملە کند.
رژیم در حالیکە تظاهر کنندەهای صلحجو را شکار میکرد و بە زندان میانداخت و شکنجە میکرد، زندانیهای خطرناک را آزاد میکرد
“دیاسریا” کە خودش از ٢٠٠٦ تا ٢٠١١ در زندان بودە است میگوید:
– رژیم ٩٠٠ زندانی را از سیدانیە آزاد کرد کە بیشترشان سلفی بودند. همە نامهای شناختە شدە نیستند، اما اغلبشان مسئول بخشهایی شدند و از آن زمان بە بعد بە جنگ پرداختند. تعداد زیادی بە النصرە پیوستند. بقیە مقامهایی در دادگاههای شریعت در آلپو گرفتند. سلسلە مراتب قاضیهای شرع برحسب سالهایی است کە در زندان بودەاند.
“ابو محمد جولانی” رهبر النصرە هم شامل بخشش شدە بود، اما معلوم نیست او در زندان سیدانیە بودە باشد، چون هویت واقعیاش معلوم نیست.
“زهران ئەلوش” یکی از چهرەهای قوی شورشی کە فرماندە ارتش اسلام است نیز در بین آزادشدگان بود. قدرت او ناشی از مرکز اسلامی قطر است کە خارج از ارتش آزاد سوریە عمل میکند. ئەلوش پسر یک قاضی اسلامی است کە در عربستان مسکن دارد. سریا میگوید: او در زندان هم ژست رهبرها را داشت.
بسام الکواتی میگوید: داعش بعد از آزاد شدن زندانیها شروع بە برپایی مقرهایی در شمال سوریە کرد.
منشاء تفکر داعش و النصرە در سلفیسم عربستان سعودی است. در غرب ابتدا تنها النصرە مورد توجە قرار گرفت و توسط آمریکا مهر تروریست خورد.
یک سیاسی کرد بەنام “عبدالکریم عمر” نمایندە بخش خودمدیریت شمال سوریە (رۆژئاوا) کە او سخنگوی برون مرزی آن است، مورد حملە انتحاری داعش قرار گرفت. حملە کنندە هدفش را اشتباە گرفت. محافظ همراە او کشتە شد. او میگوید:
– مابین سالهای ٢٠١٢-٢٠١٤ ششصد نفر در حملەهای داعش از دست دادیم. ما صدها حملە انتحاری را خنثی کردیم. همە دستگیرشدەها غیر سوریەای بودند. یک تعداد اروپایی هم بودند، بعضیها کرد عراق بودند. تروریسم هیچ مذهب و مرزی نمیشناسد.
بەراە انداختن یک حرکت شورشی پول لازم دارد. گروەهای سلفی ابتدا نقاط استراتژیک مرزی و منابع نفت و آب را هدف قرار دادند.
بسام کە خود در بخش انرژی کار کردە است شرح میدهد کە چگونە النصرە منابع نفت دیرالزور در شمال شرقی سوریە را بە کنترل خود درآورد.
– آنها لولەهای نفتبر رژیم را کنترل میکنند. رژیم برای دریافت نفت بە آنها پول میدهد. این لولەها نفت را بە پالایشگاەهای رژیم میرسانند و از آنجا بە بنادر فرستادە میشود. شورشیها میتوانند جریان نفت را قطع کنند، اما آنها در ازای پول اجازە میدهند تولید ادامە پیدا کند.
معاملە بین رژیم و مردم مناطق زیر سلطە مخالفانش ادامە دارد. کسانیکە از خارج پول برای خویشاوندانشان بە این مناطق میفرستند، دلار میفرستند. آنها برای تبدیل دلار بە پوند سوریەای رابطهایی در رژیم دارند کە پول سوریەای در دست آنهاست. بە این صورت گرچە داعش در ٢٠١٣ پرچم سیاهش را در “رقە” برافراشت، اما کارمندان هنوز میتوانند حقوقشان را از دمشق دریافت کنند.
“کواتی” میگوید: کسانی هستند کە از رقە بە دمشق میروند، حقوق کارمندان را میگیرند و در محافظت رژیم و سپس داعش باز میگردند.
“لینا خطیب” رئیس رسانەها در بیروت تایید میکند کە معاملە بین رژیم اسد و النصرە و داعش در مورد خرید نفت خام برای پالایشگاە حمس و بنیاس برقرار است. جنگ تولید نفت را متوقف نکردە است. بنزین ارزان سوریە از طریق رودخانە اورون بە ترکیە قاچاق میشود. یا از طریق کوەها بە لبنان میآید.
این قاچاق کردن در حالی است کە مردم سوریە نفت برای پختن غذا یا گرم کردن چادرهایشان در برف و سرما ندارند.
مردم عادی سوریە بین چکش و سندان گیر کردەاند. در کافەای در آکسارای استانبول، جائی کە پناهندەها از هر کشوری در آنجا میلولند، با مرد واقعبینی آشنا شدم. او میگوید:
– هیچکس نمیخواهد زندگیش را در ارتش رسمی اسد بە خطر بیاندازد یا برای گروهی بجنگد کە بە آن اعتقاد ندارد.
هدف او و آنهای دیگر این بود کە راە خطرناک رفتن بە اروپا را انتخاب کنند، بخصوص بە سوئد. یکی از آنها خود قاچاقچی آدم شدە بود کە بتواند پول سفرش را تهیە کند.
بەنظر این مرد علت شکست انقلاب عدم دخالت غرب، پشتیبانی روسیە از اسد، رقابت کشورهای خلیج و قرارگرفتن جهادیها در نک پیکان مبارزە بود. همچون درسی از مبارزە بوسنیاییها در ١٩٩٠. آنها نمیخواستند جهادیهای خارجی در سوریە دخالت کنند. آنها فقط درد را بیشتر میکنند، اما موجی از اینها آمدند. از عراق، از لیبی، یمن، سومالی، عربستان سعودی، چچن، مصر، بالکان و کشورهای بازار مشترک اروپا. بیشتر این خارجیها بە داعش پیوستند.
چەکسی خرج جهادیستها را میدهد؟
بر اساس گفتەهای وزارت خارجە آمریکا اشخاص غیر دولتی در شبەجزیرە عربستان خرج تروریستهای سنی در سوریە را میدهند. داعش و النصرە از این طریق بە ملیونها دلار دست پیدا کردەاند. حوالەها از طریق قطر و کویت جابەجا میشوند. دو دلیل برای این پشتیانی کویت وجود دارد. یکی اینکە قانون جابەجایی پول در کویت آسانگیرانەتر از عربستان سعودی است.
بنا بە اظهار “کارنگی انداومنت برای صلح بینالملل” اعضاء مجلس و قاضیهای کویت یک محل بەنام دیوانیە جهت فرستادن حوالەها باز کردەاند.
گزارش وزارت خارجە آمریکا در بارە تروریسم هیچ اشارەای بە کمکهای دولتی عربستان ندارد. عربستان بەطور رسمی بە سلفیهای سوریە کمک نمیکند، اما بسیاری از آگاهان کە من در پایتختهای کشورهای عربی با آنها صحبت کردەام، میگویند کە عربستان بە ثروتمندان اجازە میدهد کە بە سلفیها کمکهای مالی برسانند، بە امید اینکە آنها حزبالە لبنان، رژیم سوریە، ایران و مالکی را در عراق را از پای درآورند.
“لینا خطیب” از کارنگی اشارە میکند کە در میان کمک کنندگان بە داعش شاهزادەهای میلیاردر شبەجزیرە عربی وجود دارند کە اغلب نمایندە دولت خودشان نیستند.
یک مامور سیاسی سوریەای کە نخواست نامش فاش شود میگوید: دست ایران شیعە از طریق بغداد بە رژیم علوی سوریە و از آنجا بە حزبالە لبنان میرسد. و این مشکل اصلی عربستان است. بە همین خاطر عربستان از بودن داعش در سوریە و عراق سود میبرد.
– سعودی نمیتواند بەطور رسمی از سلفیها پشتیبانی کند، اما وقتی کە ثروتمندهای عربستان برای آنها پول میفرستند، چشم پوشی میکند. دولت عربستان جرات مقابلە با وهابیها را ندارد.
فهرست ترور عربستان سعودی
در مارس ٢٠١٤ عربستان النصرە را بە عنوان تروریست شناخت. این کار درست قبل از دیدار اوباما از عربستان انجام گرفت. یک نوع نشان دادن رقابت با قطر. ناظران میگویند کە قطر و ترکیە جبهە النصرە را، زمانیکە بە شمال شرقی سوریە حملە کردند و شهر مرزی قصاب را در سال چهام گرفتند، پشتیبانی کردند. قطر با این پشتیبانی میخواست بە عربستان نشان دهد کە او توان بیشتری در آلپو دارد.
یک ناظر سوری میگوید: رقابت قطر و سعودی شورشیها را ضعیف کرد.
در بهار ٢٠١٤ گروەهای شورشی در آلپو نمیخواستند بیش از آن آلت دست عربستان باشند.
یک منبع اظهار میدارد کە ما بە قطر نیاز داریم چون بە اسلحە احتیاج داریم، اما قطر بە گروەهای بیشتری در سوریە نیاز دارد. وگرنە در مبارزەاش با ایران و سوریە شکست خواهد خورد.
عربستان سعودی با فراخواندن جهادیها از سوریە، خطر کرد. در بهار ٢٠١٤ ریاض بە جنگجویان سعودی در جبهە النصرە و داعش اخطار کرد کە دو هفتە وقت دارند برگردند و خودشان را معرفی کنند وگرنە زندان از سە تا بیست سال در انتظارشان خواهد بود.
عربستان اخوانالمسلمین را هم در فهرست ترور قرار داد کە ضربەای بە قطر بود. بخش سوری اخوان کە بزرگترین سازمان سوری در جبهە ملی سوریە SNC است از تکفیر مستثنی شد. اخوان سوری برای خشنود کردن عربستان از شخص مورد علاقە ریاض در جبهە ملی “احمد جربا” پشتیبانی کرد. اما او رهبر ضعیفی بود.
دخالت کشورهای خلیج
هرچقدر مجادلە بیشتر طول بکشد و مردم سوریە بیشتر احساس تسلط خارجی کنند، دخالت و تسلط کشورهای حاشیە خلیج یا اشخاص دارا بر رهبران جنگ بیشتر خواهد شد.
عربستان سعودی یک شیوە برای مسلح کردن دارد. مرکزی در عمان وجود دارد بەنام (clearing house) کە در آنجا آمریکاییها و انگلیسیها میتوانند بر تقسیم اسلحە نظارت کنند و بدانند کە چە اسلحەای بە دست کدام گروە میرسد. اردن انکار میکند کە از مرزهایش برای بردن اسلحە جهت مخالفین سوریە استفادە مێشود. اما دیپلماتها معتقدند کە اردن علاقە دارد اسلحە سنگین برای مخالفین میانەرو فرستادە شود.
در فوریە ٢٠١٣ در کویت سیتی من از شاهزادە “تورکی الفیصل” رئیس پیشین سازمان امنیت عربستان شنیدم کە برای فرستادن اسلحە پیشرفتە جهت ارتش آزاد سوریە، بدون اینکە بەدست جهادیها بیافتد، دلیل میآورد کە اسلحەهای پیشرفتە کنترل از راە دور دارند. یک سال بعد، شورشیها توسط سازمان ملل در درعا اسلحە آمریکایی دریافت کردند، اما بدون ضد هوایی، چیزی کە آنها درخواست کردە بودند. بە هرحال این موجب شد کە گروەهای شورشی برای اولین بار باهم متحد شوند و موفق شدند چند شهر کوچک اطراف درعا را تصرف کنند. رژیم نمیتواند مخالفین را درعا سرکوب کند. در آنجا روابط محکمی بین عشایر وجود دارد. یک عشیرە ٣٠ هزار عضو دارد، دیگری ٨٠ هزار. در درعا داعش وجود ندارد. یک پسر شهری میگفت: عشیرەها هیچوقت اجازە نمیدهند.
زیر پرچم سیاە القاعدە
در طول مرزهای طولانی ترکیە با سوریە مامورهای جلب عضو با جیبهای پر از پول، میگردند. مامور داعش هم هست. آنها مردان خارجی جوان را شکار میکنند تا گوشت دم توپ جنگ یا قربانی حملە انتحاری باشند.
در مقایسە با جذب جنگجو در افغانستان در ١٩٨٠ یا سال ٢٠٠٠ در عراق، جلب و جذب خارجیها بە سوریە آسانتر است.
سلمان شیخ رئیس مرکز بروکینگ در دوحە میگوید: در سالهای ١٩٨٠-١٩٩٢ بین ١٠تا ٢٠ هزار نفر جنگجوی خارجی بە افغانستان رفت. در مدت ١٨ ماە بە همین اندازە جذب جنگ سوریە شدەاند. همە جهادی نیستند. برخی در عراق بودەاند و تا اندازەای معتدل شدەاند.در مناطق زیردستشان بە کارهای کنترل اجتماعی میپردازند.
در پائیز ٢٠١٣ از حدود ١٥٠٠ جنگجوی خارجی کە بە مخالفین پیوستەاند، ٧٠تا ٧٥ درصد از کشورهای عربی بودەاند و حدود ١٠٠٠ نفر از اروپا. اما تعداد بەسرعت بالا رفت و این شروع مستقر شدن افراطیگری در دراز مدت بود.
– آنها محلهای مطمئن منابع مالی بە اضافە نفت و پشتیبانی مالی از جانب اشخاص ثروتمند، و نە الزاما از جانب دولتها، دارند.
– یک نفر کە از آنها جدا شدە بود اعضاء مرتبط با القاعدە در سوریە را بین ٤٠تا ٥٠ هزار نفر تخمین میزد.
– ثروتمندهای سنی زیادی در سوریە هستند کە بە امید پیروزی جهادیها بر رژیم اسد، بە آنها کمک مالی میرسانند.
در اوائل ٢٠١٤ منابع نفتی سوریە بە دست داعش و النصرە افتاد. در مصاحبەای با الجزیرە “ابو محمد جولانی” رئیس النصرە بە ترس دولتهای عربی از ایران اشارە کرد و گفت کە آب شدن یخهای مابین واشنگتون و تهران باعث برخاستن موج خروشان شیعە بەطرف شبەجزیرە عربی خواهد شد.
او اضافە میکند: اگر اسد در حکومت باقی بماند، چیزی کە قدرتهای بزرگ و ایران میخواهند، شبەجزیرە عربی هدف بعدی خواهد بود.
در نزد دولتهای عربی خلیج این ترس از ایران جدی است، چە از طریق تئوری تنفر علیە شیعە و چە ترس از سیاست ژئوپولیتیک تهران. منتقدین قطر این مصاحبە را مانند کوشش قطر برای فروختن جبهە النصرە بە سنیهای سوریە میدانند.
اخضر ابراهیمی مامور سازمان ملل عنوان کرد کە سوریە در آیندە مانند سومالی خواهد شد. تعدادی دولتهای محلی با فرماندهان جنگی محلی. بسیاری از سوریها این را تایید میکردند.
یک آوارە بعد از اشغال موصل میگوید: این پایان دولتهای عراق و سوریە است.
حدس کسانی در مورد سوریە این است کە سرانجام سوریە مانند قرارداد لغزان “دایتون” در بوسنی یا معاهدە تایف در مورد لبنان خواهد بود. یعنی سرزمین بین سکتها تقسیم خواهد شد. کانتونهایی بە سرکردگی فرماندهان نظامی بەوجود میآید کە هرکدام طرفدار کشورهایی چون ایران، عربستان سعودی، قطر، ترکیە و شاید اسرائیل خواهند بود.
– تنها راە جلوگیری از حمام خون این است کە روسیە و ایران بە اسد فشار بیاورند کە کنار بکشد. مانند فشاری کە عربستان بە “علی عبدالە صالح” در یمن آورد کە جا برای یک دولت انتقالی خالی کند. این را یکی از فراریان از دمشق میگوید کە آرزو میکند هرچە زودتر حمام خون پایان یابد.
اما روسیە میخواهد بر ارتش سوریە کنترل داشتە باشد. تعلیم و تسلیح آنها را ادامە دهد. پایگاە دریائیش را در تارتوس و سیستم رادار علیە ناتو و ترکیە را حفظ کند. مسکو نمیخواهد ایران و قطر در فرستادن کاز بە اروپا از طریق سوریە رقیبش شوند.
رابطە ایران با بشار اسد یک ازدواج مودبانە است کە بر منافع هردو بنیانگزاری شدە است. تهران کە از دمشق پشتیبانی نظامی میکند، ممکن است اسد را قربانی کند، اما در ازاء پیدا کردن جانشین دیگری. در اینصورت لازم است آمریکا و دول عربی خلیج نقش منطقەای و رابطە استراتژیک او با حزبالە را قبول کنند. ایران میخواهد در سوریە، شیعە دوازدە امامی جانشین کند. در ماە می ٢٠١٤ یکی از فرماندهان سپاە پاسداران اعلام کرد کە شاخە حزبالە سوریە را در کنار حزبالە لبنان تشکیل میدهند. این درست بە معنی ساختن جانشین برای اسد است.
لینا خطیب میگوید: روزی کە ایران بە اسد احتیاج نداشتە باشد، او را کنار خواهد گذاشت.
بسیاری از ناظران با خطیب همعقیدەاند: ایران خطرناکتر میشود اگر از روابط بینالملل کنار گذاشتە شود.
زمانیکە آمریکا قبول نکرد کە ایران در گفتگوی ژنو (٢٠١٤) شرکت کند، بە خواست عربستان بود. عربستان مخالفت کرد. آمریکا پیشتر مذاکرە با ایران را بر سر مسئلە اتمی شروع کردە بود. البتە فضای دیپلماتیک غرب پس از مسئلە کریمە و اوکراین با روسیە تند شدە بود.
ریاض استراتژیش را در سرنگونی صدام ٢٠٠٣ باختە بود، چون ایران بر عراق مستولی شد و او شاهد آن بود کە چگونە حزبالە در عراق جای پا پیدا کرد. حال ایران برای حمل سلاح جهت حزبالە نیازی بە سوریە ندارد، هواپیماهایش میتوانند مستقیما از بغداد بە بیروت پرواز کنند.
نگرانی ازعقبنشینیهای ژئوپولیتیک بیشتر سعودیە را عصبی کردە است. دلیلی کە شاە عبدالە و وزیر خارجە و ولیعهداش “سلمان” را ناچار بە بازنگری میکند. عربستان سخت کوشید کە یک کرسی در شورای امنیت سازمان ملل در ٢٠١٣ بەدست آورد، اما وقتی بەآن رسید با کمال تعجب از پذیرفتن آن سر باز زد. چیزی کە سیاست خارجی عربستان را لجبازانە و خودسر نشان داد.
من با روشنفکرانی در سعودیە روبرو شدم کە باصدای بلند میگفتند: حال کە دوران احمدی نژاد بسر آمدە، زمان آن فرا رسیدە کە ریاض با تهران وارد گفتگو شود.
خالد المایین سردبیر عرب نیوز و بعدها گازت، میگوید:
– وقتی کە روحانی دست بەکار شد شاخە زیتون در دست داشت. دولتهای عربی میبایست بە او خوشامد بگویند و این شانس را بە او بدهند.
ممنوعیت احزاب در عربستان میدان را برای علمای سلفی خالی گذاشتە است. دولت ریاض میخواهد کە دنیا جهادیهای سوریە را مانند منفردین بیپروا بدانند، اما مداوی الرشید خودش را متقاعد نکردە است:
– عربستان از آن کشورهایی نیست کە مذهب را جدا از جامعە بداند. در عربستان مذهب و دولت یک واحد هستند و همدیگر را تقویت میکنند. دولت بودجە مراکز مذهبی را تامین میکند و بر آنها نظارت دارد. در مقابل رهبران مذهبی دستورات دولت را تایید میکنند. آنها ممکن است در مواردی باهم اختلاف داشتە باشند، بە ویژە در رابطە با جامعە، اما در کل یک هماهنگی مابین آنها وجود دارد. [درست مانند ایران]
سازمان ممنوعە حقوق بشر (ACPRA) کە توسط پروفسور زندانی “محمد فهد القطانی” بنیانگزاری شدە، از دولت سعودی خواست کە مسئولیتش را در قبال سعودیهایی کە بە جهاد رفتەاند بپذیرد. این سازمان یادآوری کرد کە از زمانی کە عربستان جوانان را برای جهاد بە جبهەهای بوسنی و افغانستان میفرستاد، مدت زیادی سپری نشدە است. اما سئوال چە کسی جهادیهای سوریە را پستیبانی مالی میکند، با سکوت مواجە میشود.
سخن مداوی الرشید این است کە حق همیشە با دولت است و سیاست آنها هیچگاە موضوع بحث واقع نمیشود.
جهادیسم در سوریە اولین پیشرفت را در ٢٠١٣ بەدست آورد. زمانیکە شاهزادە بندر بن سلطان سفیر قبلی سعودی در واشنگتن بە سمت رئیس سازمان امنیت منسوب شد. اما درست قبل از سفر اوباما مسئولیت لبنان و سوریە را از او گرفتند. اوباما از شاهزادە بندر کە دوست خانوادە بوش بود، بیزار است. مدت کوتاهی بعد از آن، بندر مسئولیت ضد جاسوسی را هم از دست داد. یک آگاە بە مسائل عربستان میگوید کە این عمل زیر فشار رئیس (CIA) “جان برنان” صورت گرفتە است.
رقابت در میان کشورهای خلیج
هنگامیکە در تابستان ٢٠١٣ شاە در قطر عوض شد کنترل دوحە بر مخالفین سوریە کم شد. بەجای آن عربستان از طریق وابستەاش “احمد جربا” بر جبهە ملی دست یافت. امارات عربی هم در کنارش نشست. قطر بر آن شد کە گروەهای رقیب را پشتیبانی کند. ابزار کار برای دوحە جبهە اسلامی بود کە هزاران مسلح داشت.
خالد عطیە وزیر کشور قطر ١٠-١٢ فرماندە گروەهای مختلف را در ٢٠١٣ بە یک جلسە در ترکیە دعوت کرد. او موفق شد آنها را علیە ارتش آزاد سوریە سازمان بدهد.
در حالیکە جبهە ملی خود را برای گفتگوهای ژنو آمادە میکرد، قطر ٥٥٠٠ تصویر دیژیتال منتشر کرد کە گفتە میشد مربوط بە شکنجەگاەهای رژیم سوریە است و توسط یک عکاس نظامی فراری شدە گرفتە شدەاند. منتخبی از این عکسها کە مربوط بە هزاران زندانی کشتە شدە بودند در جلسە شورای امنیت سازمان ملل نشان دادە شدند. “سامانتا پاور” نمایندە آمریکا در سازمان ملل گفت: کسی کە این عکسها را دیدە باشد هرگز بە خودش باز نخواهد گشت. تحلیلگران سوریە معتقدند کە قطر میخواست کوشش عربستان برای برپایی گفتگوهای ژنو را بی ثمر کند کە گویا آنها با آدمکشها و شکنجەگران مصالحە میکنند.
جبهە با بیرون رفتن شورای ملی سوریە (SNC) از گفتگوها ضعیف شد. این انشقاق موجب شد اخوان سوریە، “مصطفی سباق” و چهرە مشهور “جورج صبرا” رئیس (SNC) کنارە گیری کنند.
مامور پیشین سازمان ملل اخضر ابراهیمی شرح میدهد کە دو طرف شرکتکنندە در گفتگو، سوریە و مخالفین طرفدار سعودیە، هردو راە حل نظامی را ترجیح دادند. او بە اشپیگل گفت: سوریەایها آمدند کە روسیە را قانع کنند کە آنها در حال پیروزی نظامی هستند.
و اضافە کرد کە نمایندگان عربستان قبل از جلسە نخواستند با او ملاقات کنند.
– من فکر میکنم هردو طرف از گفتەهای من در بارە مذاکرات صلح و ازخود گذشتگی دوجانبە، ناخشنود بودند.
جبهە ملی مسئلە را بیشتر دچار بهمریختگی کرد، زمانیکە نمایندە سوریە حاضر نشد دربارە دولت انتقالی گفتگو شود. کە در واقع هدف اصلی مذاکرات بود. دمشق فقط میخواست در بارە تروریسم حرف بزند و عنوان میکرد کە مخالفین همگی تروریست هستند و نە اپوزیسیون بە معنای سیاسی آن.
لینا خطیب میگوید: بەدام رژیم اسد نیافتید! رژیم خود جهادیسم را از طریق بازکردن در زندانها و کمک کردن بە جهادیهای داعش، بەوجود آورد.
نبود پناهندە در کشورهای خلیج
هیچ کشوری در خلیج پناهندە از سوریە نمیپذیرد. کشورهای همسایە بار رویدادهای فاجعەبار سوریە را بە دوش میکشند. خیلیها بە سازمان ملل فشار میآورند کە دولتهای خلیج را وادار کنند کە مرزهایشان را برای پناهندەها باز کنند.
“الیزابت فرریس” کە با مسئلە پناهندەها در بروکینگ کار میکند میگوید: میلیادرهای خلیج با بستەهای دلار در ترکیە و اردن و اردوگاەهای لبنان خود را نشان میدهند و ایجاد مشکل میکنند. آنها نیت خوب دارند، اما میتواند باعث خونریزی هم بشود، وقتی تعدادی کمک میگیرند اما بقیە نمیگیرند. فرستادن پول و اسلحە آسانتر از پناهندە پذیری است. اما دنیا باید بەطور جدی از کشورهای خلیج بخواهد کە پناهندە قبول کنند.
فرو ریزی نهادها
منطقەهای زیردست شورشیان دچار فروریزی نهادها شدند. و این موجب مهاجرت جمعی شد. جبهەالنصرە کە از سعودی کمک میگیرد، در حالیکە ادعا میکرد دولت جانشین تشکیل میدهد، نە نهادی برپا کرد و نە آنهای موجود را حفظ کرد.
نبی العربی سکرتر جامعە عرب یک تیر زهری بە سوی جبهە ملی سوریە رها کرد وقتی کە گفت: آنها نمیتوانند در جامعە عرب جای سوریە را بگیرند چون نتوانستەاند هیچ نهاد دولتیای بەوجود بیاورند.
در سوریە و کشورهای همسایەاش کسانی بودند کە تلاش کردند آنچە از جامعە پیشرفتە و انستیتوهایش باقی ماندە نجات بدهند، اما با مقاومت روبرو شدند.
یکی از کمک رسانان در لبنان میگوید: تعداد زیادی سوریەای توانا، تحصیلکردە و صاحب انگیزە در اینجا وجود دارند. اما عربستان سعودی کمکهای انساندوستانەاش را تنها بە کسانی میدهد کە از گروەهای مسلح داخل سوریە بە ویژە از النصرە و داعش، دفاع کنند.
در شهر مرزی ترکیە “قازیانتەپ” قاضی مهاجر “انور مجانی” کار میکند. او دادگاە آزاد را نمایندگی میکند کە وابستە بە هیچ گروهی نیست. او میخواهد کە قانون غیر مذهبیای کە در ١٩٥٠ بە تصویب پارلمان سوریە رسیدە در مناطق آزاد شدە بە اجرا درآید، اما او از هر طرف مورد تهدید قرار گرفتە است. گروەهایی مانند داعش، شورای شریعت و گروەهای مختلف دیگر کە توسط کشورهای شبەجزیرە عربی یا ثروتمندان مسلمان سوریەای پشتیبانی میشوند، با او مخالفند.
– پروژە ما ملی است. برای همە سوریە است. بە همین دلیل مارا تهدید میکنند. در یک جامعە فروریختە، در مورد مسائل حقوقی باید بەسرعت تصمیم گرفتە شود و مستند گردند. اگر روزی کشور بە یک آرامش رسید از آن بهرەبرداری شود. اسنادی چون سند مالکیت، قراردادهای بازرگانی، اسناد تولد و ازدواج و مرگ، اجارەخانە و غیرە برای بازسازی جامعە در آیندە لازم است. برای جلوگیری از نابودی اتنیکی در یک جامعە چند فرهنگی لازم است کە سندهایی با مهر رسمی صاحبان ملک، زمین و داراییهای دیگر مشخص باشد.
بعد از عقب نشینی رژیم اسد از مناطق، قانون بەدست شورشیان افتاد و اغلب بر اساس قوانین شریعت عمل میکردند کە با هیچ قانون نوشتە شدەای تطبیق نمیکرد. واحدهای ارتش در بیشتر موارد این مسائل را بە دادگاەهای شرعی ارجاع میدادند، چونکە گفتە میشد قوانین رسمی بنیادی برای دیکتاتوری چهل سالە رژیم اسد بودە است.
“مجانی” کە از طرف کونسرسیوم همکاری قانون بینالمللی پشتیبانی میشود میگوید:
– آنها نمیتوانند رژیم اسد و دولت را از هم جدا ببینند. فکر میکنند همە دادگاەها در دست رژیم است. اما مردم عادی سوریە میخواهند دادگاەهای عادی دوبارە کارشان را از سر بگیرند.
قوانین سوریە در دوران جمهوری طلایی (١٩٤٩-١٩٥٨) نوشتە شدە، قبل از اینکە بە جمهوری عربی ناصر بپیوندد.
– قاضیها ودادگاەهای شریعت جدا از نیتشان، وکیل مدافع را قبول ندارند. دادگاە شرعی اغلب توسط کسانی ریاست میشود کە سواد کافی ندارند. مردم عادی سوریە بر این باورند کە قاضی شرعها وقتی کە انقلاب شد ریش گذاشتەاند. انور مجانی با ریش از تە تراشیدە این را میگوید.
– شریعەت اسلامی اشکالی ندارد. مسئلە این است کە از شریعت چە برداشتی میشود، چگونە تطبیق دادە میشود. واحدهای ارتش دادگاەهای خودشان را دارند کە از فرماندهی آنها تبعیت میکنند، اما با ما کە حقوق خواندەایم نمیتوانند چنین معاملەای بکنند.
شورای دادگاە سوریە از حمایت یک بازرگان سوری در خارج برخوردار است. حقوقدانان اسلامی هم با سکوتشان از آنها حمایت میکنند، اما آنها از سلفیها میترسیدند. بەهرحال علیە دادگاە فتوا ندادند.
یک فعال سوری بە نام “رازان شەلوبالشرم” بین مرزهای سوریە و ترکیە در رفت و آمد است. او کە مسئول یک سازمان آمریکایی سوری (Syrian Emergency Task) است، بە دنبال حمایت غرب از کسانی است کە حقوق لائیک میخوانند. اما حملەهای داعش مانع از این شد کە قاضی، وکیل و پلیس در مناطق زیر دست نیروهای مخالف آموزش دادە شوند.
– ما میخواهیم قوانین حقوق بشر و حقوق بشر بینالملل را بە آنها بیاموزیم. و اینکە چگونە میشود در یک دوران انتقالی این قوانین را با قوانین سوریە هماهنگ کرد. و همە اینها برای اینکە فهم عمیقتری از دمکراسی بەوجود آید.
البتە این خانم از جانب داعش و النصرە تهدیە شدە است.
– اگر آنها مرا دستگیر کنند نمیدانم چکار باید بکنم! او با خندەای بدون شادی این را میگوید.
خیلی قبل از حملە داعش بە موصل در عراق، او آیندە سوریە را چنین توضیح میداد:
– داعش تلاش میکند سوریە را از طریق تسلط بر مرزها، آموزش، زنان و دادگاەهای شرعی کنترل کند. همان کاری کە طالبان در افغانستان کردند. داعش بە همە کسانی کە بە او بیعت نمیکنند، مهر کافری میزند. اگر داعش حاکم شود اجازە نخواهد داد زنها از خانە بیرون بیایند. واگر بیایند، باید عبای سراپا سیاە و مقنعە بزنند. آنها خطرناکند. اگر سازمان ملل از دادگاەهای عادی و ادارات و پلیس در مناطق زیردست مخالفین حمایت نکند، سوریە کاملا از هم خواهد پاشید.
مسئول اصلی حمام خون
عشیرە اسد با دست آهنین بر سوریە حکومت کردەاند و از ١٩٧٠ بە بعد توسط مسکو حمایت شدەاند. بعد از انقلاب ١٩٧٩ ایران، دمشق متحد تهران شد. در ١٩٨٠ دوست تازەای بە نام حزبالە لبنان پیدا کرد. بعد از سرنگونی صدام دوستان ایران در بغداد بە حکومت رسیدند. سال ٢٠٠٥ بشار اسد با بیانیە روشنفکران دمشق مبنی بر اصلاحات دمکراتیک مخالفت کرد. رژیم درخواستهای صلحآمیز تظاهرکنندگان را در ٢٠١١ با سرکوب جواب داد. و تظاهرات شهر بە شهر با مرکزیت حمس بە مثابە پایتخت انقلاب، گسترش یافت. این فهرست در مورد جنایتهای رژیم میتواند بسیار طولانی باشد. رژیم دمشق مسئول اصلی حمام خون سوریە است.
دولت ارتشی ٣٠٠ هزار نفری و هواپیماهای جنگی، موشکهای اسکاد و بشکەهای انفجاری در اختیار دارد. دولت از اسلحە گرسنگی علیە هزاران نفر استفادە کردە است. بشار اسد ترجیح داد بر خرابەهای سرزمینش بنشیند، اما بر راەحل دولت موقت تسلیم نشود. در این میان مخالفین هم بەویژە جهادیها از جنایات جنگی بری نبودەاند. داعش اعدامهای بدون محاکمە حتی در مورد بچەها را بە عهدە دارد. در عراق و سوریە آنها پشت انفجار ماشینهای انتحاری و حملەهای انتحاری علیە مردم عادی هستند. شکنجە، تبعیض در مورد زنها و از بین بردن ساختمانهای مذهبی از دیگر کارهای آنان است.
افراطگرایی سوریەای
زمانیکە تظاهرات علیە بشار اسد شروع شد، بسیاری از غیر سنیها، مسیحیان، روشنفکران علوی و شیعە از آن پشتیبانی کردند.
جرج صبرا رئیس رئیس (SNC) کە خودش ارتدکس یونانی است میگوید:
– سوریە ٧٠ سال پیش بر بنیادهای دمکراتیک تشکیل شد. در ١٩٤٦ استقلال یافت، اما در ١٩٤٣ ما انتخابات چند حزبی داشتیم. کشور مدرنی است. سوریە یکی از قدیمیترین تمدنهای باستانی است. من ٦٥ سالەام، اما هیچ وقت حس نکردم کە عضو یک اقلیت در سوریە هستم. ما حتی یک بار نخست وزیر مسیحی داشتیم. بیش از ٤٠ سال است کە مسیحیها در اپوزیسیون هستند، مسیحیها بە زندان افتادەاند و همراە دیگر سوریها زجر کشیدەاند. افراطگرایی توسط رژیم اسد تقویت شد. افراطگرایی در مقابل خشونت بیش از اندازە رژیم و سکوت دنیای بیرون بەوجود آمد. واقعیت این است کە بیشتر سنیها بودند کە توسط سربازان رژیم یا گروەهای شیحە ایرانی و حزبالە کشتە شدەاند.
در ملاقات ما در استامبول جرج صبرا ادامە میدهد:
– مجاهدین خارجی هدفهای خودشان را دارند. آنها بە یک دولت دمکراتیک اعتقاد ندارند. میخواهند در سوریە تضاد را سکتاریستی کنند.
جنگ موجب ناراحتی بیش از اندازە مسیحیها شد. بە ویژە در مناطقی کە افراطگرایان سنی حاکم شدند. جرج صبرا نمیخواهد آن را قوم زدایی بنامد. حملە بە کیساها، آدم ربایی و قتل کشیشها را او همچون کوشش برای اخذ باج میداند و نە قتل عام مسیحیها. “البتە اینجا و آنجا در صفوف انقلاب افراد شروری هستند کە علیە مسیحیها جنایت کردەاند”.
رئیس کلیساهای سوریە جانب رژیم اسد را گرفتە است. شاید بەخاطر تامین امنیت مسیحیها. کشیشها میترسند کە بعد از سرنگونی رژیم چە پیش خواهد آمد؟
“سام ایشاک” اورتودوکس سوریەای یکی دیگر از مسیحیهای شناختە شدە اپوزیسیون، رژیم اسد را بە سکتاریسم متهم میکند. ” دلیل من دوران دمکراتیک قبل از ١٩٦٠ است”.
او بە صفوف (PYD) یک گروە کرد کە شاخە سوری (PKK) است، پیوستە است. آنها در شمال سوریە ٣ کانتون خودمدیرتی بەوجود آوردەاند کە از هرطرف محاصرە است.
بسام ایشاک با ناامیدی (SNC) را ترک کردە است چونکە این سازمان همراە با اخوانالمسلمین از محکوم کردن دولت اسلامی خودداری کردند. او اضافە میکند:
– سوریە مسئلە کردها و مسیحیها را دارد، کە باید حل شود. من خستە شدم کە بشنوم باید صبر کرد برای بعد از سرنگونی بشار اسد. ما ١٤٠٠ سال صبر کردەایم. سلفیها در “حەسەکە” در شمال شرقی سوریە بە صورت سیستماتیک حملە کردەاند، امنیت ما بە این بستگی دارد کە چگونە از خود در مقابل سلفیهای داعش و النصرە محافظت کنیم. بە همین دلیل با کردها همکاری میکنیم.
مبارزە بر سر مسیر انرژی
در ورای مرزهای سوریە در سە طرف سە کشور وجود دارد کە دارای بزرگترین ذخائر گاز طبیعی در جهان هستند. روسیە، ایران و قطر. قابل فهم است کە مبارزە برسر حمل و نقل گاز طبیعی از این منابع بە اروپای تشنە انرژی باشد.
پیشتر قطر با رژیم اسد بر سر عبور لولەهای گاز از قطر بە مدیترانە وارد معاملە شدە بود. سلمان شیخ در دوحە میگوید: دو خط مورد نظر است. ایران و عراق خط لولە خود را بە شرق سوریە رساندەاند، اما قطعە مهم آن برای وصل بە مدیترانە هنوز ساختە نشدە است. ایران و قطر هر دو برایشان مهم است کە بعد از جنگ بە خاطر منافع اقتصادیشان، روابط خوبی با دمشق داشتە باشند. اما برای روسیە خوشایند نیست کە ایران و قطر گازشان را بە آسانی بە بازار اروپا برسانند.
قطر باید گازش را بە مایح تبدیل کردە و بار تانکرکشتیها کردە بە بازار آنسوی شبە جزیرە عربی برساند و این معادل ٣٠% از قیمت تمام شدە گاز است. در نبودن خط لولە، کشتیها باید از تنگە هرمز بە خلیج عدن و از آنجا بە دریای سرخ و کانال سوئز بروند.
روسیە از این پروژە خط لولە ناراضی است، چرا کە میخواهد خود بە تنهایی کنترل جریان گاز بە بازار مشترک اروپا را در دست داشتە باشد.
یک ناظر سوری میگوید: این یکی دیگر از دلایل جنگ در سوریە است.
نوامبر ٢٠١٤