رزا لوکزامبورگ : سوسیالیسم یا بربریت. برگردان از ناهید جعفرپور
” دولتهای سرمایهداری برای رقابت خویش زنجیرهای بیپایان از تسلیحات جنگی زمینی، هوائی را برای جنگهائی خونین از آفریقا تا اروپا بکار گرفتهاند و هر لحظه آماده برای شعله ور نمودن آتش جنگی جهانی میباشند. در تمامی کشورهای سرمایهداری سالهاست که روح پلید گرسنگی و فقر عمومی هر روز گستردهتر میگردد……”
این چنین این زن انقلابی در تاریخ اول ماه مه ۱۹۱۳ ، یک سال قبل از اینکه قدرتهای بزرگ جنگ جهانی اول را شروع نمایند، به جهان اخطار داد.
جملات آنروزی رزا امروز بعد از ۱۰۰ سال معنی واقعی خویش را نشان میدهند: دولتهای کشورهای صنعتی هزینههای سنگین تسلیحاتی متحمل میشوند و لشکرهای اشغالگر این دولتها، وحشیانه و خشونت بار عراقیها ، افغانیها و سوریه یها و….. را تحت فشار قرار می دهند.
بعد از اینکه سال ۱۹۸۹ اینطور تصور می شد که تحولات در اروپای شرقی میتواند جهانی صلحآمیز و با امنیت ایجاد نماید، دقیقا ازاین زمان فقر و جنگ در جهان گسترش یافت. به ویژه از سال ۲۰۰۱ که دولت آمریکا اعلام جنگ با تروریسم را نمود، هر روز انسانهای بیشتری امنیتهای زندگی خویش را از دست دادند.
امروز رزا لوگزامبورگ هم اگر زنده بود برای کشته شدن صدها هزار نفر در جنگهای اخیر، سران کشورهای قدرتمند را مقصر میخواند. بله اگر رزا زنده بود به هیچ قیمتی قبول نمی کرد که دولت ها و کنسرن ها می توانند اگر رهبریشان تغییر کند و یا کسانی دیگر در صدر این کنسرن ها و دولت ها بنشیند، صلح آمیز شوند. رزا توضیح می دهد که چگونه سرمایه داری از روی ناچاری همواره تاثیرات خشونت باردارد. وی همواره برای سرنگونی این سیستم اجتماعی مبارزه نمود زیرا که اعتقاد راسخ داشت که این سیستم دلیل تمامی این تسلیحات ، جنگها ، فقر و استثمار است.
برای اثبات این امر وی با ولادیمیر لنین و نیکولای بخارین ایدههای کارل مارکس را دنبال نمودند. زمانی که مارکس در اواسط قرن ۱۹ تحقیقات خویش را برای چگونگی عملکرد سرمایهداری آغاز نمود در آن زمان هنوز سرمایهداری توسعه کامل خویش را ننموده بود.
مارکس در سال ۱۸۴۸ در مانیفست حزب کمونیست مینویسد:” سرمایه بدنبال شکار تمامی کره زمین روان است و در این راه مرزها را میشکند و بازاری جهانی خلق مینماید”. اما در ابتدا در قرن بیستم بود که شرکتها در کنسرنهای بزرگ حل شدند و دولتهای صنعتی برای مستعمره کردن تمامی جهان به مبارزه پرداختند. این توسعه و گسترش را رزا و لنین و بخارین امپریالیسم نامیدند.
رزا در کتابش بنام ” انباشتگی سرمایه” نشان میدهد که امپریالیسم پیامد سرمایهداری است و میباید مرتبا در بخشهای جدید خود را گسترش دهد. دلیل این کار هم این است که نیروهای مولده که از پیش شرطهای طبیعی ، تکنیکی وعلمی تولید می باشند در سرمایهداری خیلی سریع رشد میکنند. بدین صورت همواره بیشتر و بیشتر تولید میگردد. اما در این پروسه تولید کالای هر چه بیشتر، امکانات مصرف، تقاضای کارگران استثمارشده و شرکتها اکثرا از سرعتی کمتر و یا اصولا هیچ سرعتی برخوردار نیست. سرمایهداری تلاش میکند از یک سو هرچه بیشتر خود را به کشورها و مناطق بیشتری کشانده و گسترش دهد و از سوی دیگر این سیستم پهنه خود را هر چه بیشتر بر روی بخشهای مختلف زندگی انسانها چون مراقبتهای دوران پیری، بهداشت و سلامتی و آموزش گسترده و این بخشها را به کالا تبدیل مینماید و تلاش میکند از این بخش ها حداکثر منفعت را ببرد.
در این راستا دولتها هم عملکرد خود را با خواست رشد داخلی و خارجی سرمایهداری تنظیم مینمایند. از این طریق این ریسک همواره وجود خواهد داشت که این دولتها برای اینکه بتوانند امکان گسترش بیشترسرمایهداری کشورشان را فراهم سازند، به عملکردهای جنگی روی آورند. همزمان این گسترش جهانی سرمایه داری به گسترش جهانی طبقه کارگر کشیده می شود. کارگران بعنوان سربازان جنگ و همچنین کارگران کارخانهجات و ادارات و بیکاران حاشیه جامعه در اثر اجبار سرمایه داری به گسترش رنج زیاد خواهند برد. از این رو رزا لوگزامبورگ و مارکس و دیگر انقلابیون بر این عقیده بودند که کارگران جهان علاقه و منافعی مادی و واقعی برای سرنگونی سرمایه داری دارند.
و اما یکسال بعد از آغاز جنگ جهانی اول، رزا نظرات مارکس و انگلس را تائید نمود. مارکس اعتقاد داشت که سرمایه داری برای انسانها تنها دو امکان را باقی می گذارد: “سوسیالیسم یا بربریت”
رزالوگزامبورگ در کتابش مینویسد :” بحران سوسیال دمکراسی: ” ما امروز دقیقا در همان جائی قرار داریم که چهل سال پیش فریدریش انگلس پیشبینی نمود: در مقابل یک انتخاب. در این حالت یا پیروزی امپریالیسم است و فروپاشی هر گونه فرهنگی. در این حالت درست بمانند روم قدیم یک قبرستان بزرگ ایجاد میشود و یا پیروزی سوسیالیسم است به این مفهوم که آکسیونهای آگاهانه مبارزاتی از سوی پرولتاریای بینالمللی بر علیه امپریالیسم و متدهایش یعنی جنگها انجام میپذیرد. ما هم اکنون در مقابل یک واقعیت تاریخی به مفهوم “یا این یا آن” قرار گرفتهایم و همه چیز به تصمیم و آگاهی طبقاتی پرولتاریا بستگی خواهد داشت”.
از زمانی که همواره جنگ های بیشتر و فقر بیشتری وجود دارد، دانشمندان به تئوری های رزالوگزامبورگ استناد می کنند و این تئوری ها را مجددا بسط می دهند چنانکه آنان به ایده های مارکس استناد نمودند. داوید هاروی پروفسور جغرافیا و مارکسیست برای مثال سرمایه داری کنونی را بعنوان امپریالیسم نوین میخواند و به مشاهدات رزا لوگزامبورگ استناد نموده که می گوید: سرمایه داری باید خود را از طریق دسترسی به فضاهای رشد و بازار های جدید همواره گسترش دهد.
این گسترش برای مثال از طریق خصوصی سازی قابل دسترس است. در تمامی جهان دولت ها از سال های ۷۰ به بعد بخش های بزرگی از خدمات اجتماعی کشورهایشان را در اختیار بازار های جدید سرمایه خصوصی قرار داده اند.
دولت رفاه ( برای مثال حق بازنشستگی و یا سلامتی و بهداشت) که بخش بزرگی از طریق مبارزات کارگران بدست آمده است، از سوی کنسرن ها فتح گردیده و این کنسرن ها به کمک دولت ها با هزینه طبقه کارگر در اختیار بازار های جدید قرار می دهند.
به این امپریالیسم جدید در کنار خصوصی سازی و اشکال دیگر سلب زندگی از انسانها، برای مثال اختراعات ژن دستکاری شده بذر زراعی و… اضافه می شود. هاروی همچنین از جنگ ها بعنوان وسیله ای برای کنترل ذخایر انرژی خاورمیانه و بعنوان مشخصه بارز این امپریالیسم جدید نام می برد.
میلیون ها عراقی ، افغانی ، فلسطینی، سوریه ای و….. درنتیجه بربریت این جنگ ها در زجر و عذابند و از آنجا که جنگ های توسعه طلبانه سرمایه داری بحران و فقر را در سرتاسر جهان گسترش میبخشند، لذا امروز در تمامی جهان تنها این دو امکان وجود دارد یا سوسیالیسم و یا بربریت.
رزا لوگزامبورگ در تمام زندگیش تلاش نمود به انسانها شهامت دهد که در مقابل سرمایهداری کشنده و جنایتکار برخیزند و این سیستم را رد کنند. همچنین این ایده رزالوگزامبورگ را داوید هاروی ماه قبل در یک کنفرانس در لندن مجددا تکرار نمود و گفت:” اگر این مبارزه جهانی بمانند یک مبارزه طبقاتی بنظر میرسد و از حس مبارزه طبقاتی برخوردار است پس در این صورت باید آن را مبارزه طبقاتی بخوانیم. ما باید به مبارزه طبقاتی دامن زنیم”.
Linksruck
برگردان : ناهید جعفرپور